شهید حسین محمدزاده شهری
شهید حسین محمد زاده شهری در تیرماه ۱۳۴۱ در کویشرقی از توابع شهرستان گناباد به دنیا آمد.تحصیلاتش را تا پایان مقطع دیپلم اقتصاد در زادگاهش گذراند.ایشان در تاریخ دهم بهمن ماه ۱۳۶۵، در عملیات کربلای ۵ در هورالهویزه به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش قرار دارد.
محتویات
زندگینامه
شهید حسین محمدزادهشهری در دوم تیرماه ۱۳۴۱ در کویشرقی از توابع شهرستان گناباد به دنیا آمد. پدرش محمد و مادرش معصومه نام داشت. حسین دوران ابتدایی و راهنمایی خود را در مدارس ملامظفر و خواجه نصیر با موفقیت گذراند و در سال ۱۳۶۱ تحصیلات متوسطه خود را در رشته اقتصاد به اتمام رساند. در سال ۱۳۶۳ ازدواج نمود و ثمرهٔ آن یک فرزند دختر بود.
دفاع مقدس
شهادتطلبی، ایثارگری و دیانت شهید او را از بقیه همکارانش متمایز مینمود. انگیزهاش از رفتن به جبهههای حق علیه باطل ، انجاموظیفه ، اطاعت محض از دستورات امام راحل و هدف وی پیروزی اسلام ، نابودی کفر ، حراست از ناموس اسلام و مسلمین بود. همواره توصیه میفرمود: « به پیامهای مقام معظم رهبری گوش فرا دهید و طوری رفتار کنید که برادران و خواهران در جامعه نمونه باشند و تمام اقشار ملت کارشان را به نحو احسن انجام دهند.» حضور او در مراسمهای انقلاب اسلامی و مجالس مذهبی بسیار چشمگیر بود. در سنگر بسیج و پایگاه محل به آموزش نیروهای بسیجی مشغول بود و به خاطر علاقه فراوان به سپاه پاسداران به این نهاد مقدس ملحق شد . پس از مدتی به فرماندهی سپاه بجستان منصوب گردید و فعالیتهای فرهنگی و نظامی خویش را آغاز نمود. حسین مدتی مسئولیت آموزش پادگان قدس گناباد را بر عهده داشت. با شروع جنگ ایران و عراق، عازم جبههها گردید و در توپخانه تیپ ۶۱ محرم شروع به انجاموظیفه نمود. سرانجام در عملیات کربلای 5 در آخرین مسئولیت خود بهعنوان جانشین گردان ۲۱ قدر در منطقه هورالهویزه بر عهده داشت.
نحوه شهادت
شهید حسین محمدزاده در دهم بهمنماه سال ۱۳۶۵ براثر اصابت ترکش به پهلوی چپ شهید شد. پیکرش پس از تشییع در بهشت حسن کوی شرقی گناباد به خاک سپرده شد.
نحوه شهادت حسین هم اینگونه بود که در یک عملیّاتی که برای شناسایی می روند کمین دشمن متوجّه آنها می گردد (وقتی که افراد برای شناسایی به منطقه دشمن درگیر شد . بدلیل اینکه عملیّات لو خواهد رفت) همین که بچّه ها می آیند فرار کنند ، دشمن متوجّه آنان میشود و شروع به تیراندازی می کنند و یک تیر هم به پشت ایشان اصابت می کند ، چون دیگر نمی تواند بیاید عقب ، به بچّه ها می گوید شما بروید ، و هرچه اصرار می کنند ، می گوید : شما بروید من از پشت سر می آیم ،شبهای بعدی که نیروها برای شناسایی رفته بودند ، دیده اند که ایشان به درختی تکیه زده و همانگونه به شهادت رسیده است .
منبع
- دانشنامه فرهنگ ایثار جهاد و شهادت ّ