سکوت و صمت
این مقاله حاصل همکاری و مشارکت جمعی از اعضای دانشنامه اسلامی در نسخه پیشین دانشنامه است. به هنگامی که اطلاعات دانشنامه از نرم افزار پیشین به نرم افزارکنونی منتقل شد آخرین ویرایش آنجا به عنوان اولین نسخه در نرم افزار جدید ثبت شد.
چنانچه علاقه مندید نام کاربری که تدوین کننده این مقاله در نسخه پیشین بوده یا بیشترین مشارکت را در تهیه آن داشته است را بدانید به صفحه مشارکت کنندگان در نسخه پیشین مراجعه کنید |
سکوت یکی از صفات پسندیده اخلاقی است که در روایات اسلامی بسیار به آن سفارش شده است. همچنین سکوت و حفظ زبان یکی از راهکارهای درمانی برای بسیاری از بیماری ها وگناهان ناشی از زبان دانسته شده است.
اشاره : زبان (سخن / نطق ) ازبزرگ ترین نعمت هایی است که خداوند به بشر ارزانی داشته و مانند سایر قوای انسان این قابلیت را دارد که هم استفاده ی خوب از آن بشود وهم استفاده ی بد.
در سوره ی مبارکه ی الرحمن [۱] بعد از مسأله ی خلقت «تعلیم بیان» مطرح شده است.
بیان ونطق انسان که به معنای تکلم با پشتوانه ی درک کلیات است از افتخارات بشر و از مواهب الهی به شمار می آید. نکته ی مهم این است که در کنار هر نعمت بزرگی،خطر و گناه بزرگی هم هست و این انسان است که تصمیم می گیرد از این نعمت بهره ی احسن ببرد یا از آن برای انجام گناه استفاده کند.
نعمت زبان نیز علاوه بر داشتن برکات وفواید بسیار،آفاتی هم دارد و چه بسا بیشترین آفات را داشته باشد. دراین زمینه احادیثی نیز وجود دارد:
امام على (ع) :
«اَللِّسانُ سَبُعٌ إِن خُلِّىَ عَنهُ عَقَرَ»
زبان درنده اى است كه اگر رها شود، گاز مى گيرد[۲].
امام صادق (ع) :
«إِذا أَرادَ اللّه بِعَبدٍ خِزيا أَجرى فَضيحَتَهُ عَلى لِسانِهِ»
هرگاه خداوند بخواهد بنده اى را رسوا كند، از طريق زبانش او را رسوا مى كند[۳].
امام حسین(ع) :
«إِنَّ لِسانَ ابنَ آدَمَ يُشرِفُ كُلَّ يَومٍ عَلى جَوارِحِهِ فَيَقولُ: كَيفَ أَصبَحتُم؟ فَيَقولونَ: بِخَيرٍ إِن تَرَكتَنا! وَيَقولونَ: اَللّه اللّه فينا! وَيُناشِدونَهُ وَيَقولونَ: إِنَّما نُثابُ بِكَ وَنُعاقَبُ بِكَ»
زبان آدميزاد، هر روز به اعضاى او نزديك مى شود و مى گويد: چگونه ايد؟ آنها مى گويند: اگر تو ما را به خودمان واگذارى، خوب هستيم و مى گويند: از خدا بترس و كارى به ما نداشته باش: و او را سوگند مى دهند و مى گويند: ما فقط به واسطه تو پاداش مى يابيم و به واسطه تو، مجازات مى شويم[۴].
امام باقر (ع) : «إنَّ هذَا اللِّسانَ مِفتاحُ كُلِّ خَيرٍ وَشَرٍّ فَيَنبَغى لِلمُؤمِنِ أَن يَختِمَ عَلى لِسانِهِ كَما يَختِمُ عَلى ذَهَبِهِ وَفِضَّتِهِ»
به راستى كه اين زبان كليد همه خوبيها و بديهاست پس سزاوار است كه مؤمن بر زبان خود مهر زند، همان گونه كه بر (كيسه) طلا و نقره خود مُهر مى زند[۵].
یعنی زبان همچون کلیدی است که هم درب خیر خیر وهم درب شر توسط آن باز می شود ؛ آنجا که درب خیر را باز می کند یعنی باید سخن گفت و آنجا که درب شر را باز می کند یعنی باید سکوت اختیار نمود تا از شر و گناه در امان ماند. در واقع زبان همجون شمشیری دو لبه است که هنگام استفاده ازآن باید بسیار مراقب بود چون خطرش هم می تواند مثل نفعش جامعه ای را در برگیرد.
اینجاست که شناخت جایگاه سخن وسکوت (به جا و صحیح) اهمیت پیدا می کند چنانکه حضرت علی (ع) می فرمایند:
وَ لَا خَيْرَ فِى الصَّمْتِ عَنِ الْحُكْمِ كَمَا أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِى الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ » «
آنجا كه بايد سخنِ درست گفت، در خاموشى خيرى نيست، چنانكه در سخن ناآگاهانه نيز خيرى نخواهد بود[۶].
همچنین در توضیح عبارتی[۷] در وصف متقین آمده است که ایشان در مواضع تکلم سکوت نمی کنند تا مفرط شوند و در مواضع سکوت نیز سخن نمی رانند تا مفرط گردند.
اگر انسان خلاف این دستورالعمل رفتار کند یعنی سخن یا سکوت بی جا داشته باشدخود و دیگران را متضرر می کند چون در هر دو صورت مرتکب گناه می شود؛ گناهان زبان بسیار بزرگ هستند که اگر انسان سخن بی جا داشته باشد گرفتار گناهانی مثل غیبت، تهمت، دروغ، عدم نهی از منکر، حمایت از باطل، تعلیم باطل و... می شود.
پس انسان باید بیشتر مراقب باشد و بهترین راه مراقبت زبان، «سکوت» است.(البته سکوت بی جا نیز گناه است مثل اینکه وظیفه ی فردی ارشاد، امر به معروف و نهی از منکر و... باشد ولی سکوت کند.)
اما گناهان زبان علیرغم اینکه «کبیره» هستند، بسیار زیاد اتفاق می افتند که این امر دلایل متعددی دارد از جمله :
1- زبان ابزاری است که در همه ی زمان ها و مکان ها در اختیار انسان است.
2- انسان برای استفاده از زبان متحمل هیچ خرج و هزینه ای نمی شود پس برای استفاده ازآن ترغیب می شود.
3- قبح گناهان زبان در میان بسیاری از افراد از بین رفته برخلاف اکثر گناهان دیگر انجام آن رایج و سهل شده است.
4- زبان تنها 1 ابزار است اما توسط آن گناهان متعددی صورت می گیرد.
5- هنگام استفاده از زبان، فاصله میان گناه و صواب کم است.
با توجه به مطالب بیان شده و خطرات وگناهان زبان، اهمیت و لزوم «سکوت» هر چه بیشتر نمایان می شود.
در روايات زیادی به سکوت دستور داده شده است . در جائى كه لازم نيست، نباید سخن گفت، زيرا هر چه حرف زيادتر باشد، احتمال خطا و گناه هم بيشتر است،و اگر انسان حرفى نزند دچار لغزش و خطا و معصيت نمى گردد. پيامبر اكرم (ص) فرمودند: «لا يسلم احد من الذنوب حتى يخزن لسانه» احدى از گناهان سالم و مصون نمى گردد، مگر اينكه زبانش را پنهان كند. از اين روايت استفاده مى شود كه زبان منشاء و كليد تمام ذنوب است.
علماء اخلاق مى گويند: ميوه سكوت، نورانيت قلب است و سرازير شدن اسرارى به قلب، كه قبلا نبود.
سكوت نشانه عقل است، البته سكوتى كه بر طبق موازين و در جاى خود باشد، براى همين جهت است كه مولى على (ع) آن امير كلام مى فرمايند :
«اذا تم العقل نقص الكلام »
زمانى كه عقل كامل شود، كلام كم مى شود[۸].
يعنى رابطه ی مستقيم بين كمال عقل و بين قلت كلام است، عقل و كلام مثل دو كفه ترازويند كه هر چه عقل بالاتر رود، كلام پائين تر مى آيد؛ پس طبق معيارى كه حضرت على (ع) ارائه مى دهند، كاملترين افراد از حيث عقل كم حرف ترين آنها است.
سكوت، نشانه پختگى و آبديده شدن فرد است.
انسانى كه وجودش با سكوت انس گرفته و لذت دم بستن را چشيده شيوه ی خموشى و سكوت را بر می گزيند، اين نشان پختگى اوست.
انسان هر زمان که می خواهد سخن بگوید باید ابتدا تفکر کند وشعارش این باشد: « اول انديشه بعد از آن گفتار» این دستور العمل خود به خود در اکثر مواقع منجر به سکوت می شود.
حضرت علی (ع) می فرمایند:
«لسان المومن وراء قلبه و قلب المنافق وراء لسانه »
زبان مومن پشت قلب او، و قلب منافق پشت زبان اوست[۹].
يعنى مومن واردات در قلب را از فيلتر و دستگاه تصفيه قلب مى گذراند و بعد سخن می گوید، ولى منافق بر عكس است؛ اول حرفى را مى زند و سپس مى انديشد و لذا در بسيارى از موارد سخنانش موجب پشيمانى اوست.
همچنین باید توجه داشت كه سخنان ما جزو اعمال ماست و حرف جزء عمل است بايد باور كنيم كه حرفها درزمره اعمال مورد بررسى و مكافات قرار مى گيرد؛ حرف خوب در زمره ی اعمال خوب و حرف بد در زمره ی اعمال بد.
شيعه و سنى نقل كرده اند كه معاذ بن جبل گفت:« با پيامبر اكرم (ص) در سفر بودم، روزى صبح كردم در حالى كه نزديك آن حضرت بودم و با هم راه مى رفتيم، از ايشان خواستم كه عملى را به من بياموزند كه مرا داخل بهشت كرده و از آتش جهنم دور گرداند، آن حضرت شروع به صحبت كرده كلماتى فرمودند تا رسيدند به اين جمله كه: آيا مى خواهى تو را به ملاك و ريشه نصایحى كه كردم رهنمون سازم، گفتم: بله يا رسول الله، فرمودند: نگاه دار اين را و به زبانشان اشاره کردند . معاذ عرض كرد: يا نبى الله و انا لمواخذون بما نتكلم به؟ (آيا ما بواسطه آنچه مى گوئيم مورد محاسبه و مكافات قرار مى گيريم؟) پيامبر(ص):« ثكلتك امك يا معاذ» (مادرت به عزايت بنشيند اى معاذ)
سپس فرمودند: «و هل يكب الناس فى النار على وجوههم (او على مناخرهم) الا حصائد السنتهم »
(آيا غير از اين است كه محصولهاى زبانهاى مردم، مردم را روى صورت به آتش مى اندازند؟)[۱۰]
كسى كه زبانش سركشى مى كند و رام نمى شود، بايد به عاقبت و سرانجام عدم رام كردن زبانش بنگرد و متوجه مضرات دنيوى و عقاب هاى اخروى آن باشد و باور كند كه به اين مضرات و عقاب ها منتهى مى شود.
اکنون احادیثی که به سکوت و یا ضرورت آن توصیه دارند ذکر می شود:
1-امام صادق (ع) :
«كَمالُ الاَدَبِ وَالمُروءَةِ سَبعُ خِصالٍ : اَلعَقلُ وَ الحِلمُ ، وَالصَّبرُ ، وَالرِّفقُ ، وَالصَّمتُ ، وَحُسنُ الخُلقِ وَ المُداراةُ»
كمال ادب و مروت در هفت چيز است: عقل، بردبارى، صبر، ملايمت، سكوت، خوش اخلاقى و مدارا[۱۱].
2-امام موسی کاظم (ع) :
«قِلَّهُ المَنطِقِ حُکم عَظیمٌ ، فَعَلَیکُم بِالصَّمتِ فَانَّهُ دَعَهٌ حَسَنَهٌ وَ قِلَّهُ وِزرٍ وَ خِفَّهٌ مِنَ الذُّنوبِ»
کم گویی ، حکمت بزرگی است ، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفیف گناه است[۱۲].
3- پيامبر اکرم (ص):
«عَلَیکَ بِطولِ الصَّمتِ فَانَّهُ مَطرَدَءٌ لِلشَّیطانِ وَ عَونٌ لَکَ عَلَی أمرِ دینِکَ»
خود را ملزم به سکوت طولانی کن، چرا که این کار موجب طرد شیطان بوده و در کار دین، یاور توست[۱۳].
4-امام صادق (ع) :
«عَلَیکَ بِالصَّمتِ، تَعد حَلِیماً، جاهِلاً کُنتَ اَو عالِماً، فَاِنَّ الصَّمتَ زَینٌ لَکَ عِندَ العٌلَماءِ وَ سِترٌ لَکَ عِندَالجُّهالِ»
عالم باشى یا جاهل ، خاموشى را برگزین تا بردبار به شمار آیى . زیرا خاموشى نزد دانایان زینت و در پیش نادانان پوشش است[۱۴].
5-امام علی (ع) :
الکَلامُ کالدَّواءِ قَلیلُهُ یَنفَعُ وَ کَثیرُهُ یُهلِکُ» «
سخن چون دوا است، اندکش سودمند و زیادش کشنده است[۱۵].
6-امام سجاد (ع) :
«اَلْمُؤْمِنُ يَصمُتُ لِيَسلَمَ ويَنطِقُ لِيَغنَمَ»
مؤمن سكوت می كند تا سالم ماند و سخن می گويد تا سود برد[۱۶].
7-رسول اكرم (ص):
«مَن كانَ يُؤمِنُ بِاللّه وَاليَومِ الخِرِ فَليَقُل خَيرا أَو لِيَسكُت»
هركس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، بايد سخن خير بگويد يا سكوت نمايد[۱۷].
8-امام على (ع) :
«إِنَّ المُؤمِنَ إذا سَكَتَ فَكَّرَ وَالمُنافِقُ إِذا سَكَتَ سَها»
سكوت مؤمن تفكر و سكوت منافق غفلت است[۱۸].
9-امام على (ع) :
«افضل العبادة الصبر و الصمت و انتظار الفرج»
برترين عبادت صبر و سكوت و انتظار فرج است[۱۹].
10- امام باقر (ع) :
«فى قَولِهِ «قُولُوا لِلنّاسِ حُسنا» قال: قُولوا لِلنّاسِ أحسَنَ مَا تُحبّونَ أن يُقالَ لَكُم، فَاِنَّ اللّه عزَّوَجلَّ يُبغِضُ اللَّعّانَ السَّبّابَ الطَّعّانَ عَلىَ المُؤمِنين، اَلفاحِشَ المُتَفَّحِشَ السّائَلَ المُلحِفَ، وَ يُحِبُّ الحَيّى الحَليمَ اَ لعفيفَ المُتعَفِّـفَ»
درباره اين گفته خداوند كه «با مردم به زبان خوش سخن بگوييد» فرمود: بهترين سخنى كه دوست داريد مردم به شما بگويند، به آنها بگوييد، چرا كه خداوند، لعنت كننده، دشنام دهند، زخم زبان زن بر مؤمنان، زشت گفتار، بدزبان و گداى سمج را دشمن مى دارد و با حيا و بردبار و عفيفِ پارسا را دوست دارد[۲۰].
11- امام سجاد (ع) :
«حَقُّ اللِّسانِ إِكرامُهُ عَنِ الخَنى وَتَعويدُهُ الخَيرَ وَتَركُ الفُضولِ الَّتى لافائِدَةَ لَها وَالبِرُّ بِالنّاسِ وَحُسنُ القَولِ فيهِم»
حق زبان، دور داشتن آن از زشت گويى، عادت دادنش به خير و خوبى، ترك گفتار بى فايده و نيكى به مردم و خوشگويى درباره آنان است[۲۱].
12-امام باقر (ع) :
«إِنَّ هذَا اللِّسانَ مِفتاحُ كُلِّ خَيرٍ وَشَرٍّ فَيَنبَغى لِلمُؤمِنِ أَن يَختِمَ عَلى لِسانِهِ كَما يَختِمُ عَلى ذَهَبِهِ وَفِضَّتِهِ»
براستى كه اين زبان كليد همه خوبيها و بديهاست پس سزاوار است كه مؤمن بر زبان خود مهر زند، همان گونه كه بر (كيسه) طلا و نقره خود مُهر مى زند[۲۲].
13-پيامبر (ص):
مَن دَفَعَ غَضَبَهُ دَفَعَ اللّه ُ عَنهُ عَذابَهُ وَ مَن حَفِظَ لِسانَهُ سَتَرَ اللّه ُ عَورَتَهُ» «
هر كس خشمش را برطرف سازد، خداوند كيفرش را از او بردارد و هر كس زبانش را نگه دارد، خداوند عيبش را بپوشاند[۲۳].
14- امام على (ع) :
اَدَّبتُ نَفسى فَما وَجَدتُ لَها بِغَيرِ تَقوَى الالهِ مِن اَدَبِ
فى كُلِّ حالاتِها وَ اِن قَصُرَت اَفضَلَ مِن صَمتِها عَنِ الكَذِبِ
وَ غيبَةِ النّاسِ اَن غيبَتَهُم حَرَّمَها ذُوالجَلالِ فِى الكُتُبِ
اِن كانَ مِن فِضَّةٍ كَلامُكِ يا نَفسُ فَاِنَّ السُّكوتَ مِن ذَهَبِ؛
به ادب و تربيت نفس خود پرداختم و براى آن / ادبى بهتر از تقواى الهى در تمام حالاتش نيافتم
و اگر از پس اين امر برنيامد / براى آن چيزى بهتر از دم فروبستن از دروغ نيافتم
و از غيبت مردمان، همانا غيبت آنان را / خداوند با عظمت در كتاب ها حرام كرده است
اى نفس، اگر سخن تو / نقره است، سكوت طلاست[۲۴].
15- پيامبر (ص):
«اَوصانى رَبّى بِسَبعٍ: اَوصانى بِالاِخلاصِ فِى السِّرِّ وَ العَلانيَةِ وَ اَن اَعفُوَ عَمَّن ظَلَمَنى و اُعطىَ مَن حَرَمَنى و اَصِلَ مَن قَطَعَنى و اَن يَكونَ صَمتى فِكرا وَ نَظَرى عِبَرا»
پروردگارم هفت چيز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشكار، گذشت از كسى كه به من ظلم نموده، بخشش به كسى كه مرا محروم كرده، رابطه با كسى كه با من قطع رابطه كرده، و سكوتم همراه با تفكّر و نگاهم براى عبرت باشد.[۲۵]
16- امام على (ع) :
«اِحبِس لِسانَكَ قَبلَ أَن يُطيلَ حَبسَكَ وَيُردىَ نَفسَكَ فَلا شَى ءَ أَولى بِطولِ سَجنٍ مِن لِسانٍ يَعدِلُ عَنِ الصَّوابِ وَيَتَسَرَّعُ إِلَى الجَوابِ»
پيش از آن كه زبانت تو را به زندان طولانى و هلاكت درافكند، او را زندانى كن، زيرا هيچ چيز به اندازه زبانى كه از جاده صواب منحرف مى شود و به جواب دادن مى شتابد، سزاوار زندانى شدن دراز مدّت نيست[۲۶].
17- رسول اكرم (ص):
«يُعَذِّبُ اللّه اللِّسانَ بِعَذابٍ لا يُعَذِّبُ بِهِ شَيئا مِنَ الجَوارِ حِ، فَيَقولُ: اَى رَبِّ، عَذَّبتَنى بِعَذابٍ لَم تُعَذِّب بِهِ شَيئا؟! فَيُقالُ لَهُ: خَرَجَت مِنكَ كَلِمَةٌ فَبَلَغَت مَشارِقَ الرضِ وَ مَغارِبَها، فَسُفِكَ بِها الدَّمُ الحَرامُ وَ انتُهِبَ بِها المالُ الحَرامُ وَ انتُهِكَ بِها الفَرجُ الحَرامُ»
خداوند! زبان را عذابى دهد كه هيچ يك از اعضاى ديگر را چنان عذابى ندهد. زبان گويد: اى پروردگار! مرا عذابى دادى كه هيچ چيز را چنان عذاب ندادى! در پاسخش گفته شود: سخنى از تو بيرون آمد و به شرق و غرب زمين رسيد و به واسطه آن خونى بناحقّ ريخته شد و مالى به غارت رفت و ناموسى هتك شد[۲۷].
18- امام باقر (ع) :
«لا یَسلَمُ أحَدٌ مِنَ الذُّنوبِ حَتَّی یَخزُنَ لِسانَهُ»
هیچکس تا زبانش را نگه ندارد از گناهان در امان نیست[۲۸].
19- امام حسین (ع) :
«لا تَقُولُوا باَلسِنَتِکُم ما یَنقُصُ عَن قَدرِکم»
چیزى را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد[۲۹].
20- امام صادق (ع) :
«انَّ أبغَضَ خلقِ اللهِ عبدٌ أتقی الناسُ لسانَهُ»
همانا نفرت انگیزترین مخلوق خدا بنده ای است که مردم از شرّ زبان او پرهیز می کنند[۳۰]
21- پيامبر (ص):
«خَيرُ القُلوبِ اَوعاها لِلخَيرِ وَ شَرُّ القُلوبِ اَوعاها لِلشَّرِّ، فَاَعلَى القَلبِ الَّذى يَعِى الخَيرَ مَملُوٌّ مِنَ الخَيرِ اِن نَطَقَ نَطَقَ مَأجورا و اِن اَنصَتَ اَنصَتَ مَأجورا»
بهترين قلب ها، قلبى است كه ظرفيت بيشترى براى خوبى دارد و بدترين قلب ها، قلبى است كه ظرفيت بيشترى براى بدى دارد، پس عالى ترين قلب، قلبى است كه خوبى را در خود دارد و لبريز از خوبى است اگر سخن بگوید سخنش در خور پاداش است و اگر سکوت کند؛ سکوتش در خور پاداش است[۳۱].
22- امام على (ع) :
«ان احببت سلامة نفسك و ستر معايبك فاقلل كلامك و اكثر صمتك يتوفّر فكرك و يستنير قلبك»
اگر سلامت جان و پوشاندن عيب هاى خود را دوست دارى كم سخن بگو و زياد سكوت كن فكر تو زياد و قلب تو نورانى مى شود[۳۲].
23- امام على (ع) :
«من كثر كلامه كثر خطاؤه و من كثر خطاؤه قلّ حياؤه و من قلّ حياؤه قلّ ورعه و من قلّ ورعه مات قلبه و من مات قلبه دخل النار»
كسى كه سخن او زياد شود گناه او زياد مى شود و كسى كه گناهش زياد شد حياء او كم و در نتيجه ورع او كم و كسى كه ورع او اندك شد قلبش مى ميرد و در نتيجه وارد جهنم مى شود [۳۳].
24- حضرت علی (ع) :
«لا تتكلّمن اذا لم تجد للكلام موقعاً»
هرگاه محلى براى سخن نمى يابى سخن مگو[۳۴] .
رسول اکرم (ص): 25-
من حسن اسلام المرء تركه الكلام فيما لا يعنيه» «
از نيكويى اسلام انسان آن است كه سخن بى فايده را ترك كند[۳۵].
26- امام علی (ع) :
َ « بِكَثْرَةِ الصَّمْتِ تَكُونُ الْهَيْبَةُ وَ بِالنَّصَفَةِ يَكْثُرُ الْمُوَاصِلُونَ وَ بِالْإِفْضَالِ تَعْظُمُ الْأَقْدَارُ وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَةُ وَ بِاحْتِمَالِ الْمُؤَنِ يَجِبُ السُّؤْدُدُ وَ بِالسِّيرَةِ الْعَادِلَةِ يُقْهَرُ الْمُنَاوِئُ وَ بِالْحِلْمِ عَنِ السَّفِيهِ تَكْثُرُ الْأَنْصَارُ عَلَيْهِ»
با سكوت بسيار، وقار انسان بيشتر شود، و با انصاف بودن، دوستان را فراوان و با بخشش، قدر و منزلت انسان بالا رود، و با فروتنى، نعمت كامل شود، و با پرداخت هزينه ها، بزرگى و سرورى ثابت گردد، و روش عادلانه، مخالفان را در هم شكند، و با شكيبايى در برابر بى خرد، ياران انسان زياد گردند[۳۶].
27- امام على (ع) :
لِقَنْبرٍ وقد رامَ أن يَشتِمَ شاتِمَهُ: مَهْلاً يا قَنبرُ! دَعْ شاتِمَكَ مُهانا تُرْضِ الرَّحمنَ وتُسخِطِ الشَّيطانَ وتُعاقِبْ عَدُوَّكَ، فَوَالذي فَلَقَ الحَبَّةَ وبَرَأ النَّسَمَةَ ما أرضَى المؤمنُ رَبَّهُ بِمِثلِ الحِلْمِ، ولا أسخَطَ الشَّيطانَ بِمِثلِ الصَّمتِ، ولا عُوقِبَ الأحمَقُ بمِثلِ السُّكوتِ عَنهُ.
- خطاب به قنبر- كه مى خواست به كسى كه بدو ناسزا گفته بود، ناسزا گويد - : آرام باش قنبر ! دشنامگوى خود را خوار و سرشكسته بگذار تا خداى رحمان را خشنود و شيطان را ناخشنود كرده و دشمنت را كيفر داده باشى. قسم به خدايى كه دانه را شكافت و خلايق را بيافريد، مؤمن پروردگار خود را با چيزى همانند بردبارى و گذشت خشنود نكرد و شيطان را با حربه اى چون خاموشى به خشم نياورد و احمق را چيزى مانند سكوت در مقابل او كيفر نداد[۳۷].
امام صادق (ع) : 28-
«نوم الصائم عبادة و صمته تسبيح و عمله متقبّل و دعاؤه مستجاب عند افطاره دعوة لا تردّ»
خواب روزه دار عبادت و سكوت او تسبيح و عمل او پذيرفته است و دعاى او به اجابت خواهد رسيد و هنگام افطار دعاى او ردّ نخواهد شد[۳۸].
29- حضرت على (ع) :
«ربّ كلمة سلبت نعمة»
چه بسا سخنى كه نعمتى را از بين ببرد[۳۹].
30- رسول اکرم (ص):
« نجاة المؤمن فی حفظ لسانه »
رستگاری مومن در حفظ زبانش است[۴۰].
حال ممکن است این سؤال پیش آید که آیا اصل در این است که انسان همواره سکوت پیشه کند و فقط اگر چنین کند طبق موازین ومعیارهای دین خود عمل نموده است؟
پاسخ این است:اصل در این است که انسان در هر دو حالت نطق و سکوت از صراط مستقیم الهی خارج نشود؛ از نعمت زبان درست استفاده کند؛ زبانش را به لغو[۴۱] و یاوه و گناه نگشاید و صحبت کند درباره ی آنچه می داند و صحبت نکند درباره ی آنچه نمی داند و البته از منافع و فواید سکوت غافل نماند.
كسى نمى خواهد بگويد در جائى كه وظيفه سخن گفتن است، خموش بودن نيكوست،
بلكه باید ترك ما لا يعنيه (يعنى حرف بى فائده) و ترك فضول كلام (يعنى زياديهائى كه لازم به ذكر نيست) كرد، زيرا «المرء مخبوء تحت لسانه » مرد زير زبانش پنهان است. [۴۲] و اگر سخن بگويد فضائل و رذائل او مشخص مى شود، و به قول شاعر
گر ندارى معرفت خاموش بنشين دم مزن پسته ى بى مغز اگر لب وا كند رسوا شود
و قطعا مواردی وجود دارد که وظیفه ی انسان سخن گفتن است:
1- يك مسلمان مومن و واقعى، نبايد در برابر كارهاى باطل و نادرست ديگران ، ساكت بنشيند و هيچ اقدامى نكند. چون اين سكوت، دليل آن است كه او، با انجام آن كارهاى باطل مخالفتى ندارد و كسى كه مخالف امرى نباشد، بطور طبيعى، به انجام آن امر، رضايت داده است. و راضى بودن به انجام كار ديگران نيز مانند آن است كه خود او هم در آن كار، شركت و دخالت داشته است.
از اين روست كه امام علی عليه السلام مى فرمايد: مسلمان مومن حق ندارد ساكت بنشيند و شاهد و تماشاگر كارهاى باطل ديگران باشد. چون در آنصورت، از او دو گناه سر زده است. يك گناه همان رضايت دادن به انجام آن كار است، و گناه ديگر آن است كه با چنين رضايتى، خود او نيز، در آن كار نادرست بصورت همكار و همراه درآمده و در حقيقت مثل آن است كه خود نيز، در انجام آن گناه، شركت و همكارى داشته است.
2- امام علی (ع) :
« لَا خَيْرَ فِى الصَّمْتِ عَنِ الْحُكْمِ كَمَا أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِى الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ»
آنجا كه بايد سخنِ درست گفت، در خاموشى خيرى نيست، چنانكه در سخن ناآگاهانه نيز خيرى نخواهد بود[۴۳].
امام صادق (ع) : 3-
كَلامٌ فى حَقٍّ خَيرٌ مِن سُكوتٍ عَلى باطِلٍ» «
سخن گفتن درباره حق، از سكوتى بر باطل بهتر است[۴۴].
4-امام علی (ع) :
«إِنَّ فِى الانسان عَشرُ خِصالٍ يُظهِرُها لِسانُهُ: شاهِدٌ يُخبِرُ عَنِ الضَّميرِ وَحاكِمٌ يُفصِلُ بَينَ الخِطابِ وَناطِقٌ يَرُدُّبِهِ الجَوابَ وَشافِعٌ يُدرِكُ بِهِ الحاجَةَ وَواصِفٌ يَعرِفُ بِهِ الشياءَ وَ أَميرٌ يَمُرُ بِالحُسنِ وَواعِظٌ يَنهى عَنِ القَبيحِ وَمُعِزٌّ تَسكُنُ بِهِ الحزانَ وَحاضِرٌ تُجلى بِهِ الضَّغائِنُ وَمونِقٌ تَلتَذُّ بِهِ السماعُ»
در انسان ده خصلت وجود دارد كه زبان او آنها را آشكار مى سازد، زبان گواهى است كه از درون خبر مى دهد. داورى است، كه به دعواها خاتمه مى دهد. گويايى است كه بوسيله آن به پرسش ها پاسخ داده مى شود. واسطه اى است كه با آن مشكل برطرف مى شود. وصف كننده اى است كه با آن اشياء شناخته مى شود. فرماندهى است كه به نيكى فرمان مى دهد. اندرزگويى است كه از زشتى باز مى دارد. تسليت دهنده اى است كه غمها به آن تسكين مى يابد. حاضرى است كه بوسيله آن كينه ها برطرف مى شود و دلربايى است كه گوشها بوسيله آن لذّت مى برند[۴۵].
پيامبر اکرم (ص): 5-
إنَّ أَعظَمَ النّاسِ مَنزِلَةً عِندَاللّه يَومَ القيامَةِ أَمشاهُم فى أَرضِهِ بِالنَّصيحَةِ لِخَلقِهِ» «
بلند مرتبه ترين مردم نزد خداوند در روز قيامت كسى است كه در روى زمين بيشتر در نصیحت و ارشاد مردم قدم بردارد[۴۶].
پانویس
- ↑ علمه البیان، آیه 4، سوره الرحمن.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت 60.
- ↑ بحارالأنوار، ج78، ص 228، ح101.
- ↑ بحارالأنوار، ج71، ص278، ح14.
- ↑ تحف العقول،ص298.
- ↑ نهج البلاغه، ح 173.
- ↑ منطقهم صواب، نهج البلاغه، خطبه ی متقین.
- ↑ نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 68 .
- ↑ ميزان الحكمه، ج 8، ص 494 .
- ↑ ترغیب، جلد 3، ص 528.
- ↑ بحار الأنوار ، ج 84 ، ص 325، ح 1.
- ↑ بحاالانوار، ج 78، ص 321.
- ↑ بحارالانوار ج68 ص279.
- ↑ مستدرک الوسایل، ج 9، ص17.
- ↑ غرر الحکم، ص 211، ح 4081.
- ↑ الكافى، ج 2، ص 231.
- ↑ نهج الفصاحه، ح 2915.
- ↑ تحف العقول، ص212.
- ↑ بحار الانوار، ج 74، ص 420.
- ↑ امالی شیخ صدوق، ص 326.
- ↑ بحارالأنوار، ج71، ص286، ح41.
- ↑ تحف العقول، ص 298.
- ↑ امالی طوسی، ص 349، ح 721.
- ↑ اعلام الدین، ص 273.
- ↑ کنز الفواید، ص 184.
- ↑ غرر الحکم، ج 2، ص 223، حکمت 2437.
- ↑ کافی، ج2، ص 115، ح 16.
- ↑ بحارالانوار، ج75، ص 17.
- ↑ جلاءالعیون، ج2، ص205.
- ↑ جهاد النفس، ح 672.
- ↑ جعفریات، ص 168.
- ↑ غرر الحكم، ح 3725.
- ↑ بحار، ج 71، ح286.
- ↑ غررالحكم ، ح10274.
- ↑ بحار الانوار، ج28.
- ↑ نهج البلاغه، ح215.
- ↑ منتخب میزان الحکمه، ص264.
- ↑ بحار الانوار، ج96، ح 253.
- ↑ غرر الحکم، ح5282.
- ↑ شرح اصول کافی، ج 8، ص 336.
- ↑ عن اللغو معرضون،
- ↑ نهج البلاغه، كلمات قصار كلمه 140.
- ↑ نهج البلاغه، ح 173.
- ↑ من لا یحضره الفقیه،ج 4، ص 396.
- ↑ كافى، ج8، ص20، ح4.
- ↑ كافى، ج2، ص 208، ح5.
منابع:
1- اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، ناصر مکارم شیرازی.
2- پندهای کوتاه از نهج البلاغه، بنیاد نهج البلاغه؛ هیأت تحریریه.
3- سخنان حکمت آمیز نهج البلاغه، موسسه تحقیقات ونشر معارف اهل البیت علیهم السلام.
4- شرح اصول کافی، محمد صالح بن احمد مازندرانی.
5- یکصد و پنجاه موضوع از قرآن کریم و احادیث اهل بیت(ع)، اکبر دهقان.