جبر
از مشتقات این کلمه غیر جبار در قرآن نیامده است به معنی گردنکش و متکبراز «جبر علیه» ای «اکرهه» کسی را برخلاف رضای او بکاری واداشت.
اختیار از لوازم طبیعت انسان است که خداوند او را به این خوی سرشته و مصلحت در آن دانسته است. هیچ چیز بر انسان سخت تر از آن نیست که او را مجبور کنند در کاری و اختیار از او بازگیرند، اگر همه لذائذ جهان را برای کسی فراهم آورند و او را در خانه در بسته گذارند آن نعمت وی را نقمت است. انسان آزادی را با معیشت تنگ برمی گزیند بر نعمت فراخ در زندان اگر کسی خواهد خود را بسوزاند و دیگری او را بازدارد از دست وی می گریزد یعنی مجبوری را سخت تر از سوختن به آتش می داند. خداوند در دین و احکام خویش مردم را مجبور نخواست و اگر جبر می خواست یک تن گناهکار بر روی زمین نبود «ولو شاء لامن من فی الارض کلهم جمیعاً» اگر خدا می خواست اجبار کند همه اهل زمین مؤمن می شدند اما نخواست «لیهلک من هلک عن بینة» تا هر کس هلاک میشود به برهان باشد و هر که زنده می شود نیز به برهان و دلیل باشد.
جبار کسی است که بندگان خدا را مجبور کند به کاری برخلاف رضای خودشان مانند فرعون و نمرود، در حقیقت جباران رقیب پیغمبرانند پیغمبران فرمان کسی را بر دیگری روا نمی دارند، جبار خویش را بالاتر از دیگران می شمارد و آزار و رنج همه را برای آسایش خویش مجاز و صحیح می داند. پیغمبران همه افراد را بنده خدا و در یک رتبه قرار دادند باید حکم خدای را همه گردن نهند نه قوی محکوم ضعفا است و نه ضعفا محکوم قوی.
- «وعصوا رسله واتبعوا أمر کل جبار عنید»؛ (سوره هود/آیه59) و خداوند مذمت می کند آنها را که نافرمانی پیغمبران کردند و پیروی فرمان گردنکشان نمودند.
- «و ما انت علیهم بجبار»؛ (سوره ق/آیه45) تو بر مردم جبار نیستی که آنان را به زور به اسلام آری.
- «فذکر بالقرآن من یخاف وعید»؛ پند ده به قرآن کسی را که از وعید من بترسد.
اگر گوئی پیغمبر صلی الله علیه و آله مردم را به دین اسلام خواند بجنگ و والیان را فرمود: مرتد را بکشند و گناهکار را حد زنند آیا اینها همه جبر نیست؟
گوئیم: قول صحیح آن است که جبر و اکراه در دین صحیح نیست مطلقاً و خداوند از مردم یقین و ایمان خواسته است و با جبر و اکراه یقین حاصل نمی شود، جنگهای پیغمبر برای دفع زحمت و آزار کفار بود چنانکه در آیات جهاد خواهد آمد، اما حد و مجازات گناهکاران خود مؤید آن است که جبر در دین نیست زیرا گناهکاری که به اختیار خود گناه کرده و آزاد بوده است. حد می زنند نه مجبور را معنی اختیار نه آن است که مرتکب اعمال زشت را مجازات نکنند و نه آنکه هر کار هر کس بکند زشت نیست بلکه افعال بعضی نیکواست و بعضی زشت و باید بدکاران را مجازات کرد تا ضرر آنها به دیگران نرسد اما مجازات هم در کار اختیاری است و حکم دین همیشه بر اختیار است نه بر اجبار.
جبر در اصطلاح کلام
(جبر) در اصطلاح کلام قول مردمی است که گویند انسان در کار خویش اختیار ندارد و هر کس هر چه کند خداوند بر دست او جاری می سازد و هر چه نکند انجام دادن آن بر وی محال است خداشناسان نباید جبری باشند چون جبر ظلم است و خدا ظالم نیست مادیان و ملاحده قهرا جبری هستند زیرا که طبیعت هر چه کند جبر است و آن را از مقتضای خود باز نتوان داشت، به عقیده آنان حرکات انسان نیز نتیجه تغییرات مزاج بدن او است و هر فکری که در دماغ او آید نتیجه اثری جسمانی است که در جهاز عصبی او پدید آمده اول تغییر جسمی است آنگاه تغییر روحی بسبب او قهراً، نه آن که اول تغییر روحی باشد و تغییر جسم بسبب او.
بنابراین در انسان غیرجبر نخواهد بود. گرچه عین لفظ جبر به این معنی در قرآن نیامده است اما آیاتی که توهم جبر از آن می شود بسیار است از جمله آیه 6 و 7 سوره بقره و در هر باب جواب آن داده شده است.
خداوند در مقام توحید همه افعال بندگان را نسبت به خود می دهد چون مسبب الاسباب او است و از اینجا توهم جبر می شود. و در بسیاری آیات خود بندگان را مسئول ضلالت و فساد شمرده است، شیخ الوالفتوح رحمه الله در تفسیر خود ج5، ص56 فرماید: «اگر نه چنین تفسیر دهند قرآن سراسر متناقض باشد برای آنکه خدای تعالی در بسیار آیت ها گفت: آن هدی که به ما هست ما بدادیم یعنی آن اندازه راهنمائی که بر خدا است راه نموده است و فی قوله «وهدیناه النجدین» و قوله «و ما منع الناس أن یؤمنوا اذ جاء هم الهدی» و قوله «وأما ثمود قهدیناهم فاستحبوا العمی علی الهدی» و فی قوله «قد جاءکم بصائر من ربکم و هدی» در این آیات گفت من همه را هدی دادم از مؤمن و کافر در دگر آیت اگر نفی کند مناقصه باشد.
منابع
- نثر طوبی: دائره المعارف لغات قران کریم، علامه شعرانی و محمد قریب، واژه "جبر" (ج1، ص122).