ابن زیات

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

تقویم هجری قمری

روز واقعه:8 صفر
سال 233 هجری قمری

محمد بن عبدالملك، معروف به زيات و وزير در دوران خلافت معتصم عباسى (هشتمين خليفه عباسیان) به خاطر برخوردارى از فضل و دانش و تبحر در علم نحو و لغت، جذب دستگاه خلافت عباسى گرديد. وى به معتصم عباسى، بسيار نزديك و از خواص وى بشمار مى‌ آمد. به همين جهت معتصم عباسى مقام وزارت را به وى واگذار كرد و بر ارج و منزلت او افزود.

زيات به خاطر برخوردارى از ذوق شعر، دانايى و حسن سلوك و پشتيبانى از دستگاه خلافت و فروتنى در برابر خليفه وقت، موقعيت مناسبى براى خويش به وجود آورد. وى در دوران خلافت سه تن از خلفاى عباسى (معتصم، واثق و متوكل) نقش مؤثرى در حكومت و خلافت داشت و براى خوش‌ خدمتى خلفا و تدبير امور سياسى و نظامى، تلاش‌ هاى بليغى به عمل آورد. پس از مرگ معتصم عباسى در نيمه ربيع الاول سال 227 قمري، با پسرش ابوجعفر هارون، ملقب به الواثق باللّه بيعت شد. در تمام دوران خلافت پنج سال و نُه ماهه واثق عباسى زيات، مقام وزارت را بر عهده داشت و يكه‌ تاز ميدان سياست بود. وى در اين مدت، تنورى چوبين كه اطراف آن را از داخل با ميخ‌ هاى آهنين برجسته كرده بودند، درست كرد و مخالفان خود و حكومت را در داخل آن شكنجه مى‌ كرد.

متوكل عباسى كه در دوران خلافت معتصم و واثق، يك جوان عياش، بى‌ بندوبار و هوس ‌باز بود و طمع به خلافت داشت، هميشه مورد بى‌ مهرى و تحقير واثق عباسى و وزيرش زيات قرار مى‌ گرفت. قاضى احمد بن ابى‌ داود كه شاهد رشد روزافزون مقام و قدرت زيات در دستگاه خلافت عباسى بود، بر او رشك مى‌ ورزيد و دشمنى او را در قلب خود پنهان مى‌ كرد. قاضى احمد بن ابى‌ داود بر عكس زيات، نسبت به متوكل مهربانى كرده و وى را محترم مى‌ شمرد.

در ذی الحجه سال 232 قمرى، واثق عباسى وفات يافت و متوكل عباسى به عنوان دهمين خليفه عباسى بر تخت خلافت تكيه زد. وى در آغاز، زيات را از وزارت عزل و احمد بن ابى‌ داود را به وزارت خويش نصب كرد. متوكل روز به روز با تحريكات احمد بن ابى‌ داود، نفرت خويش نسبت به زيات را آشكار مى‌ ساخت. تا در هشتم صفر سال 233 قمرى، دستور دستگيرى و حبس زيات را صادر كرد.

ايتاخ به دستور متوكل، زيات را زندانى و به انواع شكنجه‌ ها آزرد و تمام دارايى‌ اش را مصادره كرد و سرانجام وى را در همان تنورى كه براى شكنجه مخالفان خود درست كرده بود، انداخته و آن قدر وى را شكنجه كردند، تا به ديار نيستى شتافت. برخى گفته اند كه در زير تازيانه جان داد.[۱]

پانویس

  1. نك: تاريخ دمشق (ابن عساكر)، ج 54، ص 133 و تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 425.

منابع

سيد تقى واردى، روز شمار تاريخ اسلام، جلد دوم، ماه صفر