محمد بن عبدالله حمیری قمی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

برگزيده اى از روايات

ايمان يك جوان:

اين روايت را با واسطه از حضرت امام صادق علیه‌السلام نقل مى كند: در زمانى كه سلمان از كوى آهنگران كوفه مى گذشت، ديد جوانى در كنار راه بر زمين افتاده است و مردم دورش را گرفته اند. وقتى سلمان را ديدند، به او گفتند: اى سلمان! گويا اين جوان ديوانه شده كه به اين حالت افتاده است. اگر ممكن است، دعايى در گوش او بخوانيد.

سلمان به نزديك جوان رفت و او يك مرتبه به هوش آمد و گفت: اى ابا عبدالله! (كنيه سلمان) اين چنين نيست كه اين ها مى گويند و من ديوانه نشده ام. من وقتى از اين جا مى گذشتم، چشمم به پُتك هاى آهنگران كه آهن را در سندان مى كوبند، افتاد تا اين حال را مشاهده كردم، سخن خداوند در قرآن يادم آمد كه فرموده است: «براى اهل جهنم كُرزها و پتك‌هايى از آهن است». (سوره حج/ آیه 21) ناگهان ترس از جهنم بر من مستولى شد و بيهوش شدم.

اين جا بود كه وقتى سلمان اين جوان خداترس را شناخت، او را به عنوان برادر دينى‌اش برگزيد و اين دوستى ادامه داشت تا وقتى كه آن جوان مريض شد و جناب سلمان به عيادتش رفت و بالاى سر او نشست. آن دوست مهربان در حال وداع با دنيا و در حالت جان دادن بود. سلمان گفت: اى عزرائيل، اى فرشته مرگ! با برداد من مدارا كن...(36)

مظلوميت سيدالشهدا علیه‌السلام

از امام صادق علیه‌السلام با واسطه چنين نقل مى كند: هنگامى كه به امام حسن علیه‌السلام زهر داده شده بود، حضرت امام حسين علیه‌السلام به ملاقات برادر آمد. وقتى امام حسن را با آن مظلومیت مشاهده كرد، شروع كرد به گريه كردن و اشك از گوشه چشم‌هاى مقدس حضرت سرازير شد.

امام حسن علیه‌السلام متوجه برادر شد و فرمود: برادرم! چرا گريه مى كنى؟ عرض كرد: بر مظلوميت شما اشك مى ريزم. امام فرمود: «به من زهر دادند و به شهادت خواهم رسيد؛ ولى هيچ روزى مانند روز تو نيست. سى هزار سپاه تو را محاصره مى كنند و ادعاى مسلمانى هم دارند؛ ولى اجتماع مى كنند تا خون تو را بر زمين ريزند، به اهل بيت تو ستم كنند و آن ها را به اسارت ببرند. آن زمان است كه لعنت خدا بر بنى‌اميه نازل مى شود... بر تو حتى جانوران بيابان ها و ماهيان دريا گريه مى كنند.(37)

پى نوشت

(1). رجال نجاشى، ص 251، فهرست شيخ طوسى، ص 156، خلاصه علامه، ص 157؛ وسائل الشيعه، ج 20، ص 339 و...

(2). ماده حَمَرَ.

(3). لسان العرب، ج 3، ص 329.

(4). اعلام، ج 2، ص 68.

(5). فرهنگ اطلاعات، حسن عميد، ص 382.

(6). امالى صدوق، ص 42 و 101 و امالى مفيد، ص 130.

(7). تنقيح المقال، ج 2، ص 176؛ نجاشى، ص 169؛ فهرست، ص 128 و معالم العلما، ص 65.

(8). امالى صدوق، ص 42، ج 7.

(9) و (10). رجال نجاشى، ص 55.

(11). مقدمه فاضل ارموى بر كتاب محاسن برقى، ص بز.

(12). رجال نجاشى، ص 56.

(13). امالى صدوق، ص 88، حديث 7.

(14). همان، ص 42، حديث 7.

(15). تنقيح المقال، ج 3، ص 99.

(16). امالى مفيد، ص 136، حديث 4.

(17). نجاشى، ص 90 و مقدمه كامل الزيارات، از استاد محمدعلى غروى، ص 5.

(18). امالى، ص 12-11-9 و چند روايت ديگر.

(19). همان، ص 253، حديث 3.

(20). فهرست، ص 52.

(21). رجال نجاشى، ص 252.

(22). همان، ص 251.

(23). رجال شيخ طوسى، ص 507-495 و513.

(24). خلاصه علامه، ص 157.

(25). غيبت شيخ طوسى، ص 339 و احتجاج طبرسى، ج 2، ص 303.

(26). نگاه شود به احتجاج طبرسى، ج 2، ص 322-296.

(27). همان، ص 308.

(28). همان، ص 313.

(29). همان، ص 315.

(30). فهرست، ص 156.

(31) و (32). رجال نجاشى، ص 254.

(33) و (34). احتجاج طبرسى، ج 2، ص 309.

(35). رجال نجاشى، ص 252.

(36). امالى شيخ مفيد، ص 136 و بحار، ج 22 ص 386 و 385.

(37). امالى صدوق، ص 101، مجلس 24.

منبع

  • ابوالحسن ربانى صالح‌آبادى," محمد بن عبدالله بن جعفر حميرى قمى"ستارگان حرم، جلد 7