الفواتح الالهيه و المفاتح الغيبيه (کتاب)
نام كامل« الفواتح الالهية و المفاتح الغيبية» الموضحة للكلم القرآنية، و الحكم الفرقانية» و ملخص آن« الفواتح الالهية و المفاتح الغيبية» مىباشد.
تفسيرى است موجز، اشارهاى صوفيانه و در آن به بيان معانى و ذكر مكاشفات و مشاهدات وارده بر خود و بيان تفسير قرآن بر سبك اشارهاى و عرفانى همراه با فصاحت در بيان و روانى در تعبير مىپردازد. به تعبير صحيحتر اين كتاب تأويلات عارفانه نخجوانى، از آيات قرآنى است، كه موقوف به حال و تجربه شخصى وى است. شامل همه سور و آيات قرآنى است كه به شكل فرجى و زبان عربى آن را ارائه داده است.
محتویات
انگيزه مؤلف
ايشان در مقدمه خود بيان مىدارد كه: من از علماى رسمى مانند فلاسفه، كه متشبث به برهان و حدود هستند، و همچنين از متصوفهاى كه سخن از واجد و موجود گويند و به عرفان نظرى اكتفا نموده و به آداب ظاهرى صوفىگرى قناعت نمودهاند، نيستم، بلكه از كسانى هستم كه از جميع رسوم و عادات بدورند و منتظر ظهوراتى هستند كه در اوقات و حالات مختلف از حق بر آنها افاضه مىشود. و از آنجايى كه آنچه حق از جود خود بر من افاضه فرمود، فتوحاتى است كه بر من هديه گرديد، نام آن« الفواتح الالهية و المفاتح الغيبية» الموضحة للكلم القرآنية و الحكم الفرقانية» گشت.( فتوحات الهى و كليدهاى غيبى كه توضيح دهنده كلام قرآنى و حكمتهاى فرقانى است.)
روش تفسير
روش كلى نخجوانى به اين ترتيب است كه ابتداى هر سوره، مقدمهاى درباره مسائل عرفانى مربوط به آن بيان داشته، از بسم الله آغاز مىكند. در هر سوره به تناسب سياق و مطالب آن، تفسيرى متفاوت از بسم الله ارائه مىدهد و معتقد است، هر سوره قرآنى، آغاز و پايانى مخصوص به خود دارد، بدين جهت بسم الله آن بار ديگر سورهها تفاوت خواهد داشت.
پس از آن به تفسير و توضيح مختصرى از جزء به جزء مقاطع آيه طبق روش خود، مىپردازد. اين توضيحات در بسيارى موارد، تأويلات عارفانه ايشان از آيات است. و اصلا اشارهاى به لغت، قرائت، اعراب، اسباب نزول و شكل ظاهرى آيه و همچنين روايات و مأثورات و امورى كه اغلب تفاسير معمولا به آن مىپردازند، ندارد. در پايان سورهها نيز از مطالب گفته شده، بيان اجمالى ارائه مىدهد كه همان خاتمه عرفانى آن است.
بر اين مبنا تفسير ايشان متضمن اصطلاحات صوفيه و مشرب اهل معرفت به بيانى رمزى بوده و بر مبناى قواعد اهل كشف و ذوق، بيان مختصرى از آيات را ارائه مىدهد. از اين جهت اثرى از مباحث فقهى، لغوى، قرائتى و مأثورات اسرائيلية در آن ديده نمىشود. در مباحث عقيدتى، ديدگاه اهل معرفت را بدون تصريح نقد و استدلال بر آن، بيان مىدارد. مانند سوره انعام آيه 103«لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار»ج 1 ص 229
مقدمه تفسير
نخجوانى قبل از آغاز تفسير به بيان امور مهمى از مسائل عرفانى و فروع آن مىپردازد، كه مهمترين آن از اين قرارند:
1- اصل كلى در اسرار معارف، حقايق، مكاشفات، و مشاهدات وارد بر قلب كملين.
2- موضوع اوامر و نواهى
3- عموم تكاليف و احكام وارد از جانب خداوند در كتب و صحف الهى بر اساس ديدگاه عرفا.
4- بيان اسرار مطلق انزال و ارسال
5- حكم عموم وحى و الهام
6- مصالح ولايت مطلقه و نبوت و رسالت
7- جايگاه ملل و اديان بعد از ظهور اسلام.
8- صور طاعات و عبادات دنيوى و معتقدات اخروى مانند حشر و نشر و بهشت و جهنم.
مىتوان تعبير ديگرى از اين مباحث بدينقرار نمود:
1- وحدت وجود
2- عوالم خمسه
3- اسماء و صفات و مظاهر و ظهورات آن
4- جامعيت انسان كامل و قرآن.
نخجوانى و اهل بيت« عليهم السلام»
رويكرد مفسر نسبت به اهل بيت( ع)، رويكردى معتدل از يك عالم اهل سنت محسوب مىگردد. از تعصب كور برخى عالمان اهل سنت كه حاضر نيستند هيچ آيهاى را به اهل بيت( ع) نسبت دهند،( نه در مقام شأن نزول و نه در مقام تطبيق و ذكر مصداق) اثرى در اين تفسير مشاهده نمىشود بلكه جانب انصاف را رعايت كرده از جمله، ذيل آيه 55 سوره مائده در صفحه 197 جلد 1 مىنويسد:« نزلت فى على كرم الله وجهه حين سئله سائل...» و ذيل آيه 61 سوره آل عمران( آيه مباهله) در جلد 1 صفحه 112 تصريح به نام مبارك حضرت على( ع)، حسنين( ع) و فاطمه( س) دارد. و نيز در آيه 33 سوره احزاب در جلد 2 صفحه 155، عصمت را براى اهل بيت بيان مىدارد و نام حضرت على( ع)، حسنين( ع) و فاطمه( س) را ذكر مىكند. و بالاتر از اين در تفسير آيه 8 سوره دهر، جلد 2 صفحه 469، شأن نزول آيه را كه در حق نذر حضرت على( ع) و فاطمه زهرا( س) در بيمارى حسنين( ع) بوده با اجلال و اكرام و صلوات و سلام، عنوان مىدارد.
مصادر تفسير
نخجوانى به مصادرى كه در تفسير از آنها بهره برده است، اشارهاى ندارد، شايد بتوان گفت، علت آن اين است كه اين تفسير تأويلات و واردات قلبيه ايشان است بنابر اين از مصدر خاصى استفاده مستقيم ننموده است، ليكن از لحاظ روش ارجاع مطالب و موضوعات قرآنى به مباحث عرفانى و بيان تأويلات از محيى الدين بن عربى متأثر بوده است. در جلد اول صفحه 87 نيز از بايزيد بسطامى و ابن عربى مطلبى نقل مىنمايد. ايشان از آن دسته عرفايى است كه قائل به تأويلات عرفانى بوده و خود نيز از اينگونه تأويلات داشته است.
نسخه شناسى
تفسير حاضر در سال 1326 ه توسط چاپخانه عثمانيه از طرف دارالخلافة العلمية الاسلامية در استانبول در 2 جلد به قطع رحلى چاپ و منتشر گرديد. تصحيح و مقابله با نسخههاى موجود در كتابخانههاى آن زمان توسط دانشمندان و فضلاى آن ديار از قبيل، احمد مختار بيك، حافظ محمد افندى، اسماعيل صاحب، احمد رفعت، محمد خيرى و محمد كامل، انجام گرفته است كه در خاتمه تفسير( انتهاى جلد دوم) از آن سخن به ميان آمده است. نسخه حاضر چاپ قاهره، توسط دار ركابى للنشر در سال 1999 م / 1420 ه به قطع رحلى در دو جلد از روى همان نسخه چاپى استانبول مىباشد. جلد اول آن تا پايان سوره مؤمنون و جلد دوم از آغاز سوره نور تا پايان قرآن مىباشد. مقدمهاى از مفسر در ابتداى جلد اول بيان كننده مشرب ايشان مىباشد.
منابع مقاله
1- مقدمه مؤلف و مجلدات تفسير
2- المفسرون حياتهم و منهجهم سيد محمد على ايازى صفحه 56