فاجعه رجیع
«رجیع» نام چاه آبى از قبیله هُذَیل بوده که در هفتاد کیلومترى شمال شهر مکه قرار داشته است. حادثه رجیع بنا به نقل برخى مورخان در صفر سال چهارم (سى و ششمین ماه هجرت) و به قول عدهاى دیگر در سال سوم، اندکى پس از غزوه احد صورت گرفته است.
محتویات
بیان حادثه رجیع
واقدى به نقل از عروة بن زبیر مىگوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم اصحاب رجیع را به عنوان جاسوس به سوى مکه فرستاد تا از قریش اخبارى به دست آورند. آنان تا رجیع پیش رفته و در آنجا بنى لحیان متعرض آنها شدند.[۱] نقل دیگرى مى گوید: بنى لحیان از دو قبیله عضل و قاره [که آنها از قبیله بنى هون بن خزیمة بن مدرکه بودند] خواستند در توطئه مشترکى به بهانه اسلام آوردن و درخواست مبلّغ نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بروند. پس از آن، افرادى که اعزام مى شوند، دستگیر کرده به قریش بسپارند، به علاوه یکى را نیز در برابر سفیان بن خالد هذلى که به دست عبدالله بن أنیس کشته شده بکشند.[۲] شش یا هفت نفر از اصحاب به منطقه رجیع رفته و گرفتار بنى لحیان شده اند. از این گروه سه یا چهار تن، تن به اسارت نداده و به شهادت رسیدند. سه نفر دیگر اسیر شده به مکه برده شدند. یکى از آنان با نام عبدالله بن طارق در مرّالظهران خود را از قید آزاد کرد و شمشیرى به دست گرفت تا با آنها بجنگد. دشمنان اسلام وى را سنگسار کرده و به شهادت رساندند. دو تن دیگر یکى حبیب بن عدى و دیگرى زید بن الدثنه به دست مشرکان مکه سپرده شدند و آنان نیز وى را به انتقام کشتگان خود در بدر کشتند.
داستان کشته شدن حبیب بن عدی
ماواه کنیز مجیر بن ابواهاب می گوید: وقتى تصمیم به کشتن حبیب گرفتند، به او خبر دادم، گفت: براى من تیغى بفرست تا خود را براى کشته شدن، پاکیزه کنم. من به وسیله کودکى، تیغى برایش فرستادم. چون پسرک به راه افتاد، با خود گفتم: این چه کارى بود که کردم؟ نکند در صدد انتقام برآید و پسرک را بکشد و بگوید: مردى در مقابل مردى. وقتى پسر تیغ را به او داد، حبیب گفت: به جانت قسم، آیا مادرت نترسید که وقتى ترا همراه تیغ پیش من مى فرستد، من مکرى بکنم؟ سپس او را فرستاد. به روایت ابن هشام، این پسر فرزند مأواه بود و برخى او را ابو حسین بن حارث بن عدى بن نوفل بن عبد مناف نامیده اند.
ابن هشام می افزاید: سپس خبیب را به تنعیم آوردند تا او را به دار زنند؛ گفت: اگر ممکن است، مرا رها کنید تا دو رکعت نماز بگزارم. گفتند: مانعى ندارد. پس دو رکعت نماز به جاى آورد. سپس گفت: به خدا قسم، اگر خوف آن نبود که گمان کنید از ترس مرگ نماز را طول مىدهم، بیشتر نماز مىخواندم. حبیب نخستین کسى بود که دو رکعت نماز را در هنگام کشته شدن سنّت نهاد.[۳]
بیان حادثه از دیدگاه علامه جعفر مرتضی
گروهى از مسلمانان در نزدیکى منازل هذیل در منطقه رجیع در حال گذر بودند که مردان هذیل به آنان حمله بردند و کشتند. مسلمانان شش نفر بودند. یکى از آنان عاصم بن ثابت بود. علاوه بر این، دو نفر دیگر هم به نامهاى حبیب بن عدى و زید بن دثنه اسیر، و در نهایت به دست مشرکان مکه افتادند. قریش آن دو را از روى حقد و کینه و ستمگرى، ناجوانمردانه کشتند. غیر از این، هر چه در این باره گفته اند: یا در دروغ و جعلى بودن آن تردید نداریم و یا در صحّت و درستى آن تردید بسیار هست.[۴]
پانویس
- ↑ المغازى، ج ۱، ص ۳۵۴
- ↑ المغازى، ج ۱، صص ۳۵۵- ۳۵۴
- ↑ سیره ابن هشام، ۳/ ۱۷۸- ۱۹۳؛ الاکتفاء ۲/ ۱۳۴- ۱۴۱؛ الطبقات الکبرى، ۲/ ۵۵- ۵۶؛ ۸/ ۳۰۲؛ البدء و التاریخ، ۴/ ۲۰۹- ۲۱۱؛ تاریخ الامم و الملوک، ۲/ ۵۳۸- ۵۴۲؛ العبر، ۲/ ۲/ ۷۲؛ البدایة و النهایه، ۴/ ۶۲؛ انساب الاشراف، ۱/ ۳۷۵؛ الکامل فى التاریخ، ۲/ ۶۷؛ المغازى، ۱/ ۳۵۴؛ تاریخ ابن الوردى، ۱/ ۱۵۸؛ تاریخ الخمیس، ۱/ ۳۵۴- ۴۵۸؛ زاد المعاد، ۲/ ۱۰۹؛ تاریخ الاسلام (ذهبى)، ۱/ ۱۸۷؛ سیره ابن کثیر، ۳/ ۱۲۳؛ الاغانى، ۴/ ۲۲۵- ۲۲۷؛ المواهب اللدنیه، ۱/ ۱۰۰- ۱۰۳؛ الاستیعاب، ۱/ ۴۲۹- ۲۳۴؛ الاشتقاق، ۴۴۲.
- ↑ سیرت جاودانه ،ج۲،ص:۳۲۷
منابع
- سیرت جاودانه، ترجمه الصحیح من سیرة النبی الأعظم، جعفر مرتضى عاملى، مترجم محمد سپهرى، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامى، ۱۳۸۴ش.
- رسول جعفریان، سیره رسول خدا، انتشارات دلیل ما.