علی بن یقطین
وی از اصحاب و شاگردان ائمه معصومین (علیهم السلام)است که به خدمت امام صادق علیه السلام و امام موسی کاظم علیه السلام رسید. او در دستگاه حکومت سمت وزرت داشت.
محتویات
على بن يقطين كوفى الاصل بغدادى المسكن
ثقه جليل القدر از اجلاء اصحاب و محل توجه حضرت موسى بن جعفر عليه السلام است و پدرش يقطين از وجوه دعاة عباسيين بود و در زمان مروان حمار در محنت عظيم بود؛ چه آن كه مروان در طلب او بود و او از وطن فرار كرده و مختفى بود و در سنه صد و بيست و چهار در كوفه على پسرش متولد شد، زوجه يقطين با دو پسران خود على و عبيد فرزندان يقطين نيز از ترس مروان به جانب مدينه فرار كردند و پيوسته مختفى بودند تا مروان به قتل رسيد و دولت عباسيين ظهور كرد، آنگاه يقطين خود را ظاهر كرد و زوجهاش نيز با پسرانش به وطن خود كوفه عود نمودند.بر اساس آنچه در کتاب های رجال و تاریخ آمده است یقطین بن موسی دارای چهار فرزند پسر، به نامهای علی، عبید، یعقوب و خزیمه بود که علی اولین فرزند وی محسوب می شده است و همه فرزندان یقطین بن موسی، از اصحاب امام کاظم علیه السلام به شمار می رفتند. علی کوفی، فرزند یقطین بن موسی در سال 124هجری قمری در کوفه متولد شد;3 تولد وی همزمان با آغاز شورشهای مردمی علیه حکومت و خلافت بنی امیه و بنی مروان بود.
و يقطين در خدمت سفاح و منصور بود، با اين حال شيعى مذهب و قائل به امامت بود و هكذا پسرانش و گاهگاهى اموال به خدمت حضرت امام صادق عليه السلام حمل میكرد و نزد منصور و مهدى از براى يقطين سعايت كردند، حق تعالى او را از كيد و شر ايشان حفظ كرد و يقطين بعد از على نه سال زنده بود و در سنه صد و هشتاد و پنج وفات نمود و اما على پسرش، پس او را در خدمت حضرت موسى بن جعفر عليه السلام منزلتى عظيم و مرتبتى رفيع بود و حضرت بهشت را از براى او ضامن شده بود و در چند روايت است كه آن حضرت فرموده: «ضمنت لعلىّ بن يقطين ان لاتمسّه النّار ابدا».[۱]
در خدمت حضرت موسى بن جعفر عليه السلام
«علی بن یقطین » از اصحاب برجسته امام کاظم علیه السلام و مورد اعتمادو از شیعیان پرهیزکار بود. و از کسانی است که حدیث امامت امام رضا علیه السلام را از پدر خود امام کاظم علیه السلام روایت کرده است.
وی، ارتباط محکمی با امام کاظم علیه السلام داشت، و با راهنمایی وارشاد آن حضرت به فریاد مظلومین می رسید. او در عین حال که وزیر هارون، شخص دوم ممکلت بود، اما در حقیقت، مطیع محض امام کاظم علیه السلام و شیعه آن حضرت بود. امام کاظم علیه السلام توانست با نفوذ دادن علی بن یقطین. در هیات حاکمه خلافت عباسی، تشکیلات منسجم خود را، تا قلب سنگرهای دشمن، گسترش داده وامید و تلاش و تحرک را در میان اصحاب و یاران خود، بیفزاید و در بالاترین رده اداره حکومت، پناهگاه و فریاد رسی برای شیعیان مستضعف خود، ترتیب دهد.
از داود رقى روايت شده كه من روز نحر، يعنى عيد قربان خدمت حضرت موسى بن جعفر عليه السلام شرفياب شدم آن حضرت ابتدا فرمود كه نگذشت در دل من احدى در وقتى كه در موقف عرفات بودم مگر على بن يقطين و پيوسته او با من بوده يعنى در نظر من و در قلب من بود و از من مفارقت نكرد تا افاضه كردم. و نيز روايت شده كه در يك سال در موقف عرفات احصا كردند صد و پنجاه نفر را كه از براى على بن يقطين تلبيه میگفتند، و ايشان كسانى بودند كه على به ايشان پول داده بود و به مكه روانه كرده بود.
شخصیت والای علی بن یقطین از نظر امام کاظم(ع)
امام کاظم علیه السلام خالص ترین دوستی و محبت را نسبت به «علی بن یقطین » در دل داشت، و در بعضی از موارد آن را ابراز می کرد:
1 عبدالله فرزند یحیی کاهلی گوید:
خدمت امام کاظم علیه السلام بودم. در آن هنگام «علی بن یقطین » از دور نمایان شد. امام علیه السلام فرمود هر کس با دیدن مردی از اصحاب رسول خدا (ص) خوشحال می شود، به این مرد علی بن یقطین که دارد می آید، بنگرد. یکی از حاضران روبه امام علیه السلام کرد و گفت: آیا وی اهل بهشت است؟ امام علیه السلام فرمود:
آری، من گواهی می دهم که وی اهل بهشت است.
2-«علی بن یقطین » به حضورامام کاظم علیه السلام رسید و از آن حضرت اجازه خواست تامنصب خود را، ترک کند.
امام او را از این کار منع کرد، و فرمود:
این کار را نکن. زیرا ما به تو انس داریم و برادران دینی ات به وسیله تو درعزت می باشند. امید است که خداوندبه وسیله تو، صدمه دیده ای را، جبران کرده وبهبود بخشد. و یا آتش خشم مخالفان را از اولیای خود فرو نشاند.
یا علی! کفاره اعمال شما، احسان و نیکی به برادرانتان می باشد. تو برای من یک چیز را ضمانت کن، من برای تو سه چیز را ضامن می شوم، تو قبول کن که کسی ازدوستان ما را نبینی مگر این که نیاز او را برآوری و مورد احترام قرار دهی; ومن برای تو ضمانت می کنم که سقف زندانی ، هرگز بر تو سایه نیفکند، و هرگز تیزی شمشیری، به بدن تو نرسد، و هرگز تنگدستی وارد خانه تو نشود ...
یا علی! هر کس مومنی را خوشحال کند، در درجه اول خدا را خشنود کرده و بعدپیامبر را، و سپس ما را.
در خدمت حضرت صادق عليه السلام
دوران کودکی ونوجوانی «علی بن یقطین » همزمان با دوران امامت امام صادق علیه السلام بوده است; که مدت این دوره به 24 سال می رسد. چرا که تولد وی همان طور که گذشت سال 124 هجری بوده، و شهادت امام صادق علیه السلام در 25 شوال سال 148 هجری اتفاق افتاده است.
او در این مدت چند بار خدمت امام و مقتدای خود رسیده، وبهره ها برده و مورد دعای خیر آن حضرت واقع شده است.
«علی بن یقطین » با وجوداین که در طول دوران زندگی پربار خود کارهای حساس دولتی و فعالیتهای گسترده سیاسی، داشته و در دولت باطل، وزیری شیعه، و پایگاه مطمئنی برای ابلاغ اندیشه های امامت و ولایت بوده; فقیه و مورخ و محدث نیز بوده است.
روایتی را شیخ کلینی از زبان علی بن یقطین نقل نموده، که شایان توجه است اثرکافی و وافی را بگذارد.
«الکلینی باسناده عن علی بن یقطین عمن رواه عن ابی عبدالله - علیه السلام قال: اوحی الله عزوجل الی موسی - علیه السلام ، اتدری لم اصطفیتک بکلامی دون خلقی؟ قال: یا رب و لم ذاک؟
قال: فاوحی الله تبارک و تعالی الیه ان یا موسی انی قلبت عبادی ظهرا لبطن فلم اجد فیهم احدا اذل لی نفسا منک، یا موسی انک اذا صلیت وضعت خدک علی التراب اوقال: علی الارض ».
امام صادق (ع) فرمود:
خداوند به موسای کلیم وحی کرد: آیا می دانی چرا تو را از میان خلق برای سخن گفتن با خود برگزیدم؟ موسی علیه السلام گفت: پروردگارا نمی دانم.
خداوند به موسی علیه السلام وحی فرستاد: ای موسی! من تمام بندگانم را زیر و روکردم و در میان آنها از تو ذلیل تر و متواضع تر در برابر خود ندیدم; ای موسی: توهر گاه نماز می گزاری، گونه هایت را بر خاک یا زمین می سایی.
و روايت شده كه على در زمان طفوليت خود با برادرش عبيد خدمت حضرت صادق عليه السلام رسيد و على در آن وقت گيسوانى بر سر داشت حضرت فرمود كه صاحب گيسوان را نزد من آوريد. پس نزديك آن حضرت آمد، آن جناب او را دربرگرفت و دعا كرد براى او به خير و خوبى. و احاديث در فضيلت على بن يقطين بسيار وارد شده.[۲]
روایاتی در مورد علی بن یقطین
و وقتى به حضرت امام موسى عليه السلام شكايت كرد از حال خود به جهت ابتلاء به مجالست و مصاحبت و وزارت هارون الرشيد، حضرت فرمود: «يا عَلِىُّ! اِنَّ للّهِ تَعالى اَوْلِياء مَعَ اَوْلياء الظَّلَمَةِ لِيَدْفَعَ بِهِمْ عَنْ اَوْلِيائِه وَاَنْتَ مِنْهُمْ يا عَلِىُّ؛ از براى خداوند تعالى اوليائى است با اولياء ظلمه تا دفع كند به واسطه ايشان ظلم و اذيت را از اولياء خود، تو از ايشانى اى على».[۳]
«وَ فِى الْبِحار عَنْ كِتابِ حُقُوقِ الْمُؤمِنينَ لاَبى طاهِرٍ، قالَ اِسْتَأذَنَ عَلِىُّ بْنِ يَقْطينَ مَوْلاىَ الْكاظِمَ عليه السلام فى تَرْكَ عَمَلِ السُّلْطانِ فَلَمْ يَأذَنَ لَهُ وَ قالَ عَلَيْه السَلامِ: لاتَفْعَلَ فَاِنَّ لَنابِك اُنْسا وَ لاِخْوانِكَ بِكَ عِزَّا وَ عَسى اَنْ يَجْبِرَاللّهُ بِكَ كَسرا وَ يَكْسِرَ بِكَ نائِرَةَ الْمُخالِفينَ عَنْ اَوْلِيائِهِ، يا عَلِىُّ! كَفّارَةُ اَعْمالِكُمْ اَلاِحْسانُ اِلى اِخْوانِكُمْ أضْمِنْ لى واحِدَةً وَ اَضْمِنُ لَكَ ثَلاثا، اَضمِنْ لِى اَنْ لاتُلْقِىَ اَحَدا مِنْ اَوْليائنا اِلاّ قَضَيْتَ حاجَتَهُ وَ اَكْرَمْتَهُ وَ اَضْمِنُ لَكَ اَنْ لايُضِلَّكَ سَقَُف سِجْنٍ اَبَدا وَلايَنالَكَ حَدُّ سَيْفٍ اَبَدا وَلايَدْخُلَ الْفَقْرُ بَيْتَكَ اَبَدا يا عَلِىُّ مَنْ سَرَّ مُؤْمِنا فَبِاللّهِ بَدَاءَ وَ بَالنَّبِىِّ صلى اللّه عليه و آله و سلم ثَنّىَ وَ بِنا ثَلَّثَ».[۴]
«وَ عَنْ اِبْراهيم بْنِ اَبى مَحْمُودَ قالَ، قالَ عَلِىّ بْنُ يقْطينَ قُلْتُ لاَبىِ الْحَسَنِ عليه السلام ما تَقولُ فى اَعْمالِ هؤُلاءِ؟ قالَ عليه السلام: اِنْ كُنْتَ لابُدَّ فاعِلا فَاتَّقِ اَمْوالَ الشّيعَةِ قالَ فَاخْبِرْنِى عَلىُّ اَنَّهُ كانَ يُجْبيها مِنَ الشّيعَةِ عَلانِيَةً وَ يَرُدُّها عَلَيْهِم فِى السِّرِّ».[۵]
و علامه مجلسى رحمه الله در (بحار) از كتاب (عيون المعجزات) روايت كرده كه وقتى ابراهيم جمال كه يكى از شيعيان بوده خواست خدمت على بن يقطين برسد چون ابراهيم ساربان بود و على بن يقطين وزير بود و به حسب ظاهر شأن ابراهيم نبود كه بر على وارد شود، لهذا او را راه نداد، و اتفاقا در همان سال على بن يقطين به حج مشرف شد در مدينه خواست خدمت موسى بن جعفر عليه السلام شرفياب شود حضرت او را راه نداد!
روز دوم در بيرون خانه، على آن حضرت را ملاقات نمود و عرضه داشت كه اى سيد من! تقصير من چه بود كه مرا راه نداديد؟ فرمود: به جهت آن كه راه ندادى برادرت ابراهيم جمال را و حق تعالى ابا فرمود از آن كه سعى تو را قبول فرمايد مگر بعد از آن كه ابراهيم تو را عفو نمايد. على گفت، گفتم: اى سيد و مولاى من! ابراهيم را من در اين وقت كجا ملاقات كنم من در مدينهام او در كوفه است؟ فرمود: هرگاه شب داخل شود تنها برو به بقيع بدون آن كه كسى از اصحاب و غلامان تو بفهمند در آن جا شترى زين كرده خواهى ديد آن شتر را سوار میشوى و به كوفه میروى، على شب به بقيع رفت و همان شتر را سوار شد به اندك زمانى در خانه ابراهيم جمال رسيد شتر را خوابانيد و در را كوبيد، ابراهيم گفت: كيست؟
گفت: على بن يقطين! ابراهيم گفت: على بن يقطين در خانه من چه میكند؟ فرمود: بيرون بيا كه امر من عظيم است و قسم داد او را كه اذن دخول دهد، چون داخل شد گفت: اى ابراهيم! آقا و مولى ابا فرمود: كه عمل مرا قبول فرمايد مگر آن كه تو از من بگذرى، گفت: غَفَرَاللّهُ لَكَ، پس على بن يقطين صورت خود را بر خاك گذاشت و ابراهيم را قسم داد كه پا روى صورت من گذار و صورت مرا زير پاى خود بمال! ابراهيم امتناع نمود و على او را قسم داد كه چنين كند، پس ابراهيم پا بر صورت على گذاشت و رخ او را زير پاى خود بماليد و على میگفت: «اَللّهُمَّ اَشْهَدْ؛ خدايا تو شاهد باش» پس بيرون آمد و سوار شد و همان شب به مدينه برگشت و شتر را بر در خانه حضرت موسى بن جعفر عليه السلام خوابانيد آن وقت حضرت او را اذن داد و بر آن جناب وارد شد و حضرت از او قبول فرمود.[۶] از ملاحظه اين حديث معلوم میشود كه حقوق اخوان به چه اندازه است.
و از عبدالله بن يحيى الكاهلى روايت است كه من نزد حضرت امام موسى عليه السلام بودم كه رو كرد على بن يقطين به آمدن، پس حضرت التفات فرمود به اصحاب خود و فرمود: هر كه مسرور میشود از اين كه ببيند مردى از اصحاب پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم پس نظر كند به اين كس كه رو كرده به آمدن، پس يكى از آن جماعت گفت پس على بن يقطين رد اين حال از اهل بهشت است، حضرت فرمود: اما من پس شهادت میدهم كه او از اهل بهشت است.[۷]
و در عبدالله بن يحيى الكاهلى گذشت كفالت على بن يقطين از او و عيال او به امر حضرت امام كاظم عليه السلام، وفات كرد على بن يقطين در زمان حضرت امام موسى عليه السلام در سنه صد و هشتاد و حضرت محبوس بود و بعضى گفتهاند كه وفاتش در سنه صد و هشتاد و دو بوده. و از يعقوب بن يقطين روايت است كه گفت: شنيدم از ابوالحسن خراسانى عليه السلام كه فرمود همانا على بن يقطين گذشت و رفت از دنيا وصاحبش يعنى امام موسى عليه السلام از او راضى بود.[۸]
خدمات علی بن یقطین
1-به طور کلی، علی بن یقطین در طول دوران وزارت ومسوولیتش در دستگاه خلافت، سعی می کرد به طور مخفیانه، مطابق مقتضیات و شرایطموجود، نظریات امام کاظم علیه السلام را یادآوری کند.
2-اخبار و تصمیم های دستگاه حکومت غاصب را، به اطلاع امام علیه السلام می رساند.مخصوصا هنگامی که نقشه های دستگاه حکومت غاصب، بر ضد امام علیه السلام بود، وی خیلی سریع، امام علیه السلام را با خبر می ساخت.
3-ارسال کمکهای مالی برای امام کاظم علیه السلام; ابوعمر کشی روایت کرده است چه بسا علی بن یقطین صدهزار درهم تا سیصد هزار درهم به رسم هدیه، به حضور امام کاظم علیه السلام می فرستاد. و آن حضرت درهم ها را، در بین فقرای شیعه و اهل وعیال خود قسمت می نمود.
تقوی و تواضع علی بن یقطین
ابراهیم جمال که یکی از شیعیان موسی بن جعفر علیه السلام بود، روزی خواست خدمت علی بن یقطین برسد.
چون ابراهیم ساربان بود و علی بن یقطین وزیر، به حسب ظاهر، شان ابراهیم نبودکه; وارد شود لذا علی بن یقطین او را راه نداد.
اتفاقا در همان سال علی بن یقطین به حج مشرف شد. در مدینه خواست خدمت امام کاظم علیه السلام شرفیاب شود، حضرت او را راه نداد. روز دوم، در بیرون خانه،حضرت را ملاقات نمود. و عرضه داشت; که ای سید من، تقصیر من چه بود که مرا راه ندادید؟!
امام - علیه السلام فرمود: به این دلیل که برادرت ابراهیم جمال رابه حضور نپذیرفتی، من نیز از ورود تو مانع شدم; و خداوند عمل تو را قبول نخواهد کرد و فرمود مگر آن که ابراهیم جمال تو را ببخشد.
سرانجام به دستور امام علیه السلام علی بن یقطین، خود را به درب خانه ابراهیم رسانید و گفت: اگر تو مرا عفو نکنی، و مرا نبخشی، سرورم موسی بن جعفرعلیه السلام مرا قبول نکرده و به حضور نخواهد پذیرفت. ابراهیم گفت:
خدا تو را ببخشد و بیامرزد.
سپس علی بن یقطین صورت خود را روی زمین گذاشت و با اصرار زیادی خواست که ابراهیم پای خود را روی صورت او بگذارد! در این هنگام پیوسته می گفت: «خدایاشاهد باش ».
وی همان شب، خود را به درب خانه امام علیه السلام رسانید، آن حضرت به او اجازه ورود داده و او را به حضور پذیرفت! دستور امام کاظم(ع) به تقیه
امام موسی بن جعفر علیه السلام دستور داده بود که علی بن یقطین در جاهای خلوت و دور از اغیار،طبق روش اهل سنت وضو بسازد. به هارون خبر داده بودند که علی بن یقطین شیعه است و دلیل آن طرز وضو گرفتن است. روزی هارون تصمیم گرفت که طرز وضو گرفتن علی بن یقطین را ببیند. مخفیانه تماشاگر وضوی او شد و دید که او به روش اهل سنت وضومی گیرد و کسی هم نزد او نیست.
از این جهت یقین پیدا کرد که علی بن یقطین شیعه نیست، قسم خورد که حرف دیگران را درباره او باور نکند.
بعد، موسی بن جعفر علیه السلام به او گفت از این به بعد، به روش شیعه وضو بگیرد.
وفات علی بن یقطین
سرانجام علی بن یقطین پس از عمری تلاش و مبارزه و صبر و مقاومت دربرابر حوادث ناگوار، در سن 58 سالگی، در سال 182 هجری قمری، در بغداد، در حالی که امام کاظم علیه السلام در زندان هارون به سر می برد; وفات کرد.
وی در طول حیات طیب و طاهر خود، توانست رضایت امام کاظم علیه السلام را کسب نماید، تاآنجایی که امام علیه السلام بهشت را برای او تضمین کرد، و درباره او فرمود:
«انی احب لک ما احب لنفسی » یعنی: برای تو آن را دوست دارم که برای خوددوست می دارم.
براستی او شهید زنده ای است که همیشه در تاریخ ، مانند شمعی فروزان، خواهددرخشید. چرا که خاتم پیامبران محمد مصطفی (ص) فرمود:
«الا و من مات علی حب آل محمد مات شهیدا»
یعنی: هر کس حب ما خاندان را در دل داشته باشد و بمیرد،شهید مرده است.
(درود خدا و رسول بر علی بن یقطین)
پانویس
منبع
- حاج شیخ عباس قمی, منتهی الآمال قسمت دوم، باب دهم: در تاريخ حضرت موسى بن جعفر عليه السلام.
- مصطفی غلامحسینی،علی بن یقطین، کارگزار حضرت کاظم(ع)،مجله فرهنگ كوثر، خرداد 1377، شماره 15 ، صفحه 82،در دسترس درپایگاه اطلاع رسانی حوزه