سبط بن جوزی
اِبْنِ جَوزي، يا سبط ابن جوزي، شمسالدين ابوالمظفر يوسف ابن حسام الدين قزاوغلى بن عبدالله تركى عونى هبيري بغدادي (582 -654ق/1186-1256م)، واعظ و مورخ.
محتویات
خانواده ابن جوزی
مادرش رابعه دختر عبدالرحمان بن جوزي بود [۱] و به همين سبب به سبط ابن جوزي معروف شد. رابعه نخست در 571ق/1175م به عقد ابوالفتح بن رشيد طبري درآمد [۲] و چون ابوالفتح درگذشت با حسامالدين ازدواج كرد. حسام الدين قزاوغلى از بردگان عون الدين يحيى بن هبيرة وزير و به منزلة فرزند او بود كه او را آزاد و رابعه را براي او خواستگاري كرد [۳] جالب است كه قزاوغلى نيز در تركى به معناي سبط است. شمسالدين يوسف به گفتة محيىالدين يوسف ابن جوزي (ه م) در رجب 581/ سپتامبر 1185 يا چنانكه خود از مادرش نقل كرده در 582ق/1186م به دنيا آمد [۴] جرجى زيدان [۵] مىنويسد كه چون شمسالدين به دنيا آمد، مادرش مرد، ولى مأخذي كه مؤيد اين قول باشد، نديديم. ابن جوزي تحت توجه جدش ابوالفرج عبدالرحمان بن جوزي (ه م) پرورش يافت [۶] در بغداد از جد خويش و از عبدالمنعم بن كليب، ابن قبيطى، عبدلله بن ابى بكر معروف به ابن سدان حربى، موفقالدين عبدالله مقدسى، ابوحفص بن طبرزد، ابواليمن كندي و برخى ديگر حديث شنيد [۷]. ادب را نزد ابوالبقا و فقه را نزد حصيري خواند و همچون داييش محيىالدين ابن جوزي از دست شيخ ضياءالدين عبدالوهاب ابن سكينه خرقه پوشيد[۸]. خود مىنويسد كه الجامع الصغير و قدوري را نزد جمال الدين محمود حصيري، و صحاح جوهري را نزد تاجالدين كندي خوانده است [۹] ابن جوزي در 590ق/1194م شهاب الدين عمر بن محمد سهروردي را در رباط درب المقبرة بغداد در حال وعظ ديده است [۱۰] او در ذيل وقايع 596ق/1200م مىنويسد كه اين سال ابتداي جلوس وي بر تربت امام احمد حنبل بود. از آن جلسات نيز به نيكى ياد مىكند [۱۱]
تحصیل و اساتید وی
شمسالدين در 600ق/1204م از بغداد به شام سفر كرد و اين اولين سفر او بود؛ ابتدا به دقوتا رفت و با خطيب و واعظ آنجا كه حجت ناميده مىشد، ديدار كرد و از او حديث شنيد. پس به اربل رفت و شيخ محيىالدين ساقانى را ملاقات كرد. آنگاه به موصل رفت و در آنجا ضمن برپايى جلسة وعظ كه قبول تمام يافت، جماعتى از علما و محدثان از جمله خطيب ابوطاهر احمد بن عبدالله طوسى را درك كرد. از آنجا به حران رفت و از فخرالدين محمد ابن تيميه، ابن طباخ، عبدالقادر رهاوي، و جز آنان حديث شنيد. پس به حلب رفت و شمائل النبى را از افتخارالدين و اسباب النزول را از عبدالرحمان بن استاد شنيد. از آنجا به دمشق رفت و در قاسيون نزديك فارسيه فرود آمد. در جامع دمشق جلسه داشت و خود اين جلسات را به غرفههاي بهشت تشبيه كرده است. پس به زيارت بيتالمقدس و قبر ابراهيم خليل(ع) رفت كه در آنجا هم جلسه داشت. سپس به قاسيون بازگشت و تا 603ق/1207م در آنجا بود. آنگاه به حلب رفت و در شام تاجالدين كندي، قاضى جمالالدين بن حرستانى، شمسالدين بن شيرازي، شرفالدين بن موصلى و بنى عساكر را ملاقات كرد و از موفقالدين حنبلى، داوود بن ملاعب، ابن صصري و ديگران استفاده برد و با ابوعمر شيخ فارسيه مصاحبت داشت. ابن جوزي مىگويد: همنشينى با اينان خانواده و وطن را از ياد او برده بوده است [۱۲] آنچه نقل شد مفصلترين سخنى است كه شمس الدين يوسف دربارة خويش گفته است، ولى او در مواضع ديگر نيز از مشايخ و اساتيد خود، از جمله ابن عساكر، شرفالدين اسماعيل موصلى فقيه و ديگران [۱۳] ياد كرده است. ابن جوزي در دمشق از ملوك بنى ايوب محبت و احترام فراوان ديد و مجالس وعظ او به سبب خوش سيمايى و شيرين سخنى وي قبول تام يافت [۱۴] در 604ق/1207م به حج رفت و گرماي شديد آن سال را تحمل كرد و مرگ حاجيان بسياري را بر اثر تشنگى شاهد بود. چندانكه مىگويد سه روز تمام در ميان مردگان راه مىرفته است [۱۵] در 607ق/1210م با الملك المعظم عيسى (د 624ق/1227م) به غزا رفت [۱۶] در 619ق دوباره عازم سفر حج شد، اما بر اثر فرو افتادن از اسب دو ماه بستري گرديد [۱۷] شمس الدين در 641ق/1243م به هنگام منازعات امراي ايوبى در مصر بوده است [۱۸] در 643ق از مصر به قاسيون بازگشت و بيمار شد. سال بعد روانة عراق گرديد و در رمضان همان سال به بغداد رسيد [۱۹] در 644ق كه در بغداد بود، همسرش زينب دختر ابوالقاسمقاضىحماه در دمشقمرد.شمسالدين، نيكى و پرهيزگاري همسرش را ستوده و مىنويسد كه وي از بهاء حنبلى، ابن صصري و جز آنان حديث شنيده بود[۲۰] آخرين مطلبى كه ابن جوزي دربارة خود مىنويسد، مربوط به 654ق/1256م است. در اين سال، الملك الناصر يوسف مدرسهاي را كه در باب فراديس دمشق ساخته بود، افتتاح كرد و در مراسم افتتاح جز او همه حاضر بودند، الملك الناصر كسسی در پى او فرستاد و او را به حضور فراخواند، اما ابن جوزي كه «تشويق مزاج» عارض حالش شده بود از رفتن خودداري كرد (8(2)/793-794). شمسالدين مدتى در مدرسة شبليّه و بدرية حسنيه و مدتى در مدرسة معزيه درس مىگفت (ابوشامه، 195؛ يونينى، 1/43)، اما بيشتر به وعظ مشغول بود. خود در چندين مورد به جلسات وعظ خويش اشاره دارد؛ مثلاً در موردي از مجالس سالهاي 603، 612 و 613ق ياد مىكند و مىگويد: در 603 ق در يكى از جلسات كه استادش تاجالدين كندي هم حاضر بود، بيش از 500 تن از جوانان توبه كردند [۲۱] ابن كثير مىنويسد كه شمسالدين هر بامداد شنبه در «باب مشهد على بن حسين(ع)» مجلس وعظ داشت. مردم در گرفتن جا و شنيدن سخنان او بر يكديگر سبقت مىجستند و شب شنبه در جامع مىخفتند و در تابستان بستانها را ترك مىگفتند و در مجلس وعظ او حاضر مىشدند و چون به بستانها باز مىگشتند فوايد سخنان او را ياد مىكردند. تاجالدين كندي هم در جلسات او حاضر مىشد و اقوال او را تحسين مىكرد [۲۲]. نعيمى در نقل اين روايت به جاي يُحسنون، يستهجنون آورده است [۲۳] كه نمىتوان آن را پذيرفت. يونينى مىنويسد كه ابن جوزي در وعظ يگانة روزگار بود. در مجالس او اهل ذمه نيز حاضر مىشدند [۲۴] هنگامى كه در 626ق/1229م قدس از دست مسلمانان بيروت رفت، الملك الناصر به سبط ابن جوزي پيشنهاد كرد تا مجلس وعظى برپا دارد. او در اين مجلس خطابهاي دربارة فضايل قدس و نيز در مصيبت از دست رفتن آن ايراد كرد و مردم را چنان اندوهگين ساخت كه فرياد و فغان از همه برخاست [۲۵] و نيز خود وي ضمن اشاره به اين مجلس، بخشى كوتاه از خطابة خويش را آورده است [۲۶]
صفات اخلاقی ابن جوزی
ابن جوزي مردي ظريف، متواضع، هوشيار، داراي محفوظات زياد و صاحب خطى خوش بود [۲۷] با اهل علم و فضل منصف و با ارباب جبر و جهل ناسازگار بود. ملوك و قدرتمندان به ديدار او مىآمدند، و حدود 50 سال نزد خواص و عوام مقامى والا داشت و مجلس وعظ او نشاط انگيز و خوشايند بود. سرانجام وي در 72 سالگى در خانة خويش واقع در جبل صالحية دمشق درگذشت، و بر جنازة او الملكالناصر صلاحالدين يوسف و سايرامراوبزرگان حاضر شدند[۲۸]1/43.
آثار
مهمترين اثري كه از سبط ابن جوزي به جاي مانده كتاب مرآة الزمان فى تاريخ الاعيان است. [۲۹] اين كتاب را در 40 مجلد و [۳۰] در 37 مجلد به خط مؤلف ديدهاند. يونينى مىافزايد كه در آن نكتههاي بس لطيف بسياري از احاديث نبوي، اخبار نيكان و اشعار نغز و رخدادهاي روزگار تا سال 654 ق يعنى سال وفات مؤلف به شيوهاي غريب گرد آمده بوده است. طاش كوپري زاده [۳۱] اين كتاب را در 8 مجلد به خط دقيق (ريز) ديده است. در وصف مرآة الزمان نظرات موافق و مخالفى ابراز شده است: بعضى آن را داراي داستانهاي بىپايه و گزافه [۳۲]، برخى ديگر آن را از بهترين كتب در نوع خويش دانستهاند [۳۳] و گروهى مثلاً ابن كثير، 1[۳۴] بر اين نظر بودهاند كه شمسالدين در اين كتاب به تنظيم المنتظم جد خويش پرداخته و بعد اخباري به آن افزوده است، اما آنچه از مرآة الزمان در دست داريم اين نظر را تأييد نمىكند. او نه تنها از المنتظم استفاده برده، بلكه به ديگر آثار جد خود نيز نظر داشته است، همچنين مآخذ متعدد ديگر را هم ديده و از آنها نقل كرده است [۳۵]. شمسالدين حتى گاه به نقد نوشتههاي جد خود پرداخته[۳۶] و مآخذ و منابع ديگر را در چندين مورد ارزيابى كرده است، مثلاً روايات ثعلبى، ابن عساكر، ابن عباس و ابن سيرين را مورد انتقاد قرار داده و آنها را تصحيح كرده است [۳۷] قطب الدين يونينى، مرآة الزمان را مختصر كرده و بر آن ذيلى نوشته است. ذيلهاي ديگري نيز بر اين كتاب نوشته شده كه حاجى خليفه از آنها نام برده است (2/1647- 1648). همچنين حاجى خليفه از ترجمه تركى اين كتاب توسط محمد بن عبدالعزيز يونينى متخلص به وجودي ياد كرده است [۳۸] از آثار اوست:
- تذکرة الخواص من الامة بذکر خصائص الائمة
- مرآة الزمان فی تاریخ الاعیان
- جوهرة الزمان
- منتهی السؤول فی سیرة الرسول
- تلخیص الجامع الکبیر
- شرح البدایة ( اصلی آن از ابوالحسن مرغینانی حنفی است)
- شرح روح العارفین
- اللوامع فی احادیث المختصر و الجامع
- معادن الابریز
- النضید فی مسائل التوحید
- نهایة الصنایع فی شرح المختصر و الجامع
از راویان واقعه عاشورا
پس از شیخ مفید، باید از سبط ابن جوزی یاد کرد. وی نیز به تصریح خود، در کتاب «تذکره الامه بخصائص الائمه»، اخبار کربلا را از هشام کلبی روایت و تحریر کرده است و این موضوع، اعتماد ما را به اعتبار این گزارش ها و این منابع، افزایش می دهد. طبری و سبط ابن جوزی از اهل تسنن به شمار می آیند و شیخ مفید از بزرگان شیعه امامیه است که این امر به میزان اطمینان و اعتماد خواننده را نسبت به اعتبار و صحت گزارش های ارائه شده در آنها می افزاید.
پانویس
- ↑ ابن جوزي، 8(2)/503
- ↑ همو، 8(1)/331-332
- ↑ يونينى، 1/39.
- ↑ ابن خلكان، 3/142؛ يونينى، 1/42.
- ↑ 3/89
- ↑ ابن تغري بردي، 7/39.
- ↑ ابن جوزي، 8(1)/193، 8(2)/527، 564، 578، 627
- ↑ ابن شاكر، 4/356
- ↑ همو، 8(2)/576، 720-721.
- ↑ همو، 8(2)/679.
- ↑ همو، 8(2)/468.
- ↑ همو، 8(2)/516 -517.
- ↑ 8(2)/581، 663، 674
- ↑ ذهبى، العبر، 3/274؛ همو، سير، 23/297.
- ↑ 8(2)/532 -533.
- ↑ همو، 8(2)/544.
- ↑ همو، 8(2)/624.
- ↑ همو، 8(2)/741.
- ↑ همو، 8(2)/754.
- ↑ 8(2)/765.
- ↑ 8(2)/530، 579.
- ↑ 13/194
- ↑ 1/478
- ↑ 1/40.
- ↑ ابن واصل، 4/245-246
- ↑ 8(2)/654.
- ↑ ابوشامه، 195؛ ذهبى، سير، 23/297؛ غسانى، 623،
- ↑ ابوشامه،195؛يونينى،
- ↑ ابن خلكان 3/142
- ↑ يونينى 1/41
- ↑ 1/208
- ↑ ذهبى، ميزان الاعتدال، 4/471
- ↑ ابن تغري بردي، 7/39
- ↑ 3/194
- ↑ نك: عباس، 36-37
- ↑ 1/240، 260
- ↑ همو، 1/430، 438، 452، 515، 543.
- ↑ همانجا.
منابع
- دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، جلد : 3، صفحه: 1050، در دسترس در کتابخانه مدرسه فقاهتبازیابی: 27آبان 1392.
- سید علی حسین پور،راویان عاشورا چه کسانی هستند؟پایگاه اطلاع رسانی حوزهبازیابی: 27آبان 1392.