رباعی
منبع | توضیح برای مشارکت کنندگان |
---|---|
مدخل یک دائرة المعارف | محتوای فعلی این صفحه مدخلی از یک دائره المعارف است که متناسب با موضوع این صفحه انتخاب شده. در صورتی که قصد جایگزین نمودن مقاله ای دیگر به جای این مقاله، یا تغییر یا اضافاتی در آن را دارید، بایستی با توجه به شیوه نامه تغییر مقالات دائره المعارف ها این کار را انجام دهید. |
رباع در لغت به معنی چهارگان است و هر چیز را كه دارا ی چهار جزء باشد میتوان رباع گفت. رباعی با (ی نسبت) در ادبیات یعنی شعری كه دارای چهار مصراع است. رباعی در ادب فارسی با اسمهای مختلفی آمده است از جمله: دوبیتی، ترانه، چاردانه، چارخانه بیت و...؛ نه تنها «دوبیتی» و «ترانه» به جای رباعی به كار رفتهاند بلكه مفهوم و محدوده این سه درهم تنیده، به طوری كه مشخص كردن مرز دقیق هر یك و تعیین مصداقهای آنان در مواردی دشوار است. آن چنان كه از منابع مختلف برمیآید، یكی از اسمهای رباعی، دو بیتی است، كه به عربی رفته و «الدوبیت» گفته میشود، بدین ترتیب عربها از واژه فارسی «دو بیت» و ایرانیان از كلمه عربی «رباعی» استفاده میكنند. [۱]
محتویات
تفاوت رباعی و دو بیتی
در تفاوت دوبیتی و رباعی گفتهاند: دوبیتی همان رباعی است جز اینكه وزنش با وزن رباعی فرق دارد و غالباً بر وزن مفاعیلن مفاعیل است.[۲] به لحاظ محتوایی نیز بین دوبیتی و رباعی فرق گذاشتهاند: «دوبیتی متضمن مضامین غنایی است، عشق، عرفان، یاد دوست، گریه، سوز جدایی، درماندگی، داغ دل و...؛اما در قالب بسیاری از رباعیها، فلسفه و چون چرا و گاه شكّ فلسفی دیده میشود.» [۳] برای شناخت دوبیتی از رباعی باید توجه داشت كه دوبیتی با یك هجای كوتاه و رباعی با یك هجای بلند آغاز میشود. در مورد تفاوت دوبیتی و ترانه نیز گفتهاند: رباعیات ملحون، یعنی رباعیاتی كه در موسیقی و آواز به كار میرود، «ترانه» است و در عوض به رباعیاتی كه استفاده موسیقیایی ندارد، دوبیتی گویند. حال اگر رباعی همراه با موسیقی به زبان عربی باشد «قول» و اگر به زبان فارسی باشد غزل نامیده میشود. [۴] فرق قول و غزل در بیت زیر از حافظ نیز به چشم میخورد:
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود اینهمه قول و غزل تعبیه در منقارش
تفاوتهای دقیق بین ترانه و دوبیتی و رباعی ظاهراً فقط در حوزه موسقی زنده بوده است و در عرف زبان، اندك اندك فراموش شده است؛ زیرا در آثار ادبی بارها به جای یكدیگر و مترادف با هم به كار رفتهاند.[۵] به عنوان مثال، رباعیات خیام را ترانههای خیامی گفتهاند.
اصطلاح رباعی
رباعی در اصطلاح، شعری است دارای چهار مصراع به وزن مفعول، مفاعیل، مفاعیل، فعل یا (لا حول و لا قوة الّا بالله)؛ و بر دو نوع است: 1- هر چهار مصراع آن هم قافیه است كه به آن مصرع میگویند؛ 2- مصراع سوم از نظر قافیه آزاد است كه به آن رباعی خصی میگویند [۶] در رباعی سه مصرع اول در حكم مقدمهای برای مصراع چهارم است كه باید در آن یك فكر زیبا و تازه و یك نكته ژرف بیان شده باشد و پیام مشخصی داشته باشد كه سراسر رباعی وقف رساندن آن باشد و از هر شاخ و برگی كه اثری در بیان آن فكر واحد و پیام مشخص ندارند عاری باشد. [۷] رباعی شعر مردم است بر عكس قصیده كه شعر خواص و سخن طبقه عالم و ادیب است. در رباعی ملاك، دریافت مردم و پسند مردم است و زبانش ساده و بی پیرایه. كاربرد تعبیرات مردم و زبان عامه در شعر از رباعی شروع شده و از راه غزل دوره صفوی رواج یافته است. [۸] رباعی تنها تجلیگاه احساسات درونی و بیان عواطف عامه نبوده است؛ بلکه در حادثههای سیاسی و تاریخی نیز، نظر یك طرف را به صورت مختصر و مفید به گوش طرف دیگر میرسانید. این است كه در متنهای تاریخی، رباعیهای بسیاری را به عنوان اسناد و نامههای تاریخی میخوانیم؛ مثل رباعیهایی كه انوری و رشید وطواط در جنگ سنجر سلجوقی و خوارزمشاه برای یكدیگر فرستادند. [۹]
خاستگاه رباعی
درباره خاستگاه رباعی بین محققین اختلاف نظرهایی وجود دارد. شمس قیس رازی صاحب كتاب المعجم، ابداع رباعی را به رودكی – شاعر دوره سامانی – نسبت میدهد. پارهای از ایرانشناسان غربی از جمله مایز آلمانی و یوزانی ایتالیایی ریشه این قالب را شعرهای كوتاه چینی و تركی شمردهاند و آن را با هایكوی ژاپنی همتبار میدانستند. [۱۰] جلال الدین همایی معتقد است: رودكی مخترع رباعی نبوده و قبل از وی هم این وزن در فارسی سابقه داشته اما، رودكی بیش از دیگران از آن بهره برده است؛ بنابراین ریشه رباعی را باید در لحن اورامن و نظایر آن در اشعار و موسیقی زبان پهلوی جستجو كنیم. [۱۱] به نظر شفیعی كدكنی نیز، رباعی نوعی شعر ایرانی خالص بود كه سالها قبل از رودكی در مجامع صوفیه با آن سماع میكردهاند. رباعی در اصطلاح صوفیه بر شعرهایی كه گویندگانش ناشناخته بودهاند اطلاق میشده است و غالباً سروده مردم عاشقپیشه كوچه و بازار بوده است. رباعیاتی كه در حلقه صوفیه قرن سوم میخواندهاند به زبان عربی نبوده است. [۱۲] همه محققین بر این نظرند كه ریشه رباعی از هر زبانی كه باشد از عربی نیست و رباعی و دوبیتی در زبان عربی اصلاً موفق نبوده است در حالی كه در فارسی از موفقترین قالبهاست و حتی نزد عده ای تقدس داشته است. از همان آغاز بالیدن تصوف در ایران، رباعیات پیرانی چون ابوسعید ابوالخیر را عوام چندان مقدس و ملكوتی میانگاشتند كه آنها را مثل دعا به كار میبردهاند. امروز تعدادی از این رباعیها را میشناسیم كه برای حل مسائل آنها را بر كاغذ نگاشته و برای اموری مانند نزول باران، پیدا شدن مال گمشده، ایجاد محبت و...از رباعی مدد میگرفتهاند. هنوز در روستاهای كردستان دردهایشان را با رباعی درمان میكنند و شاید این تقدس بیربط با وزن آن لا حول ولا قوة الّا بالله نباشد.[۱۳] رباعی از آغاز شعر فارسی در ادبیات ما حضور داشته است. شفیق بلخی و بایزید بسطامی صوفیانی هستند كه رباعیاتی به ایشان نسبت داده شده اما نخستین شاعری كه رباعیاتی از او باقی مانده رودكی است. (اما این بدان معنا نیست كه رودكی مبدع آن است)[۱۴]
اوج شكوفایی رباعی
قرن شش و هفت یعنی عصر سلجوقی و خوارزمشاهی، دوران اوج شكوفایی این قالب بوده است؛ از این دوره كتاب نزهة المجالس در دست است كه بیش از چهار هزار رباعی از سیصد شاعر قرون 5 و 6 و 7 را شامل میشود. [۱۵] از قرن هشتم به بعد كه دوره افول سبك عراقی است به رباعی توجهی نشد، چنان كه حتی از حافظ نیز مانند سعدی رباعیات خوبی در دست نیست. رباعی در سبك هندی نیز جلوهای نداشت. فتور رباعی در دوره بازگشت نیز ادامه یافت. نیما از همه قالبهای قدیم تنها به رباعی علاقه داشت.[۱۶]
معروفترین رباعی سرای ایران
معروفترین رباعی سرای ایران خیام است كه رباعیات او بسیار اندك است اما با وجود حجم كم همواره مورد توجه و شگفت انگیز بوده است و به زبانهای بسیاری ترجمه شده است. از مولوی و خیام نیز رباعیات زیبایی در دست است. از عطار مجموعه رباعیاتی به نام مختارنامه در دست است كه شامل دوهزار رباعی است. تقریباً تمام شاعران در این قالب طبع خود را آزمودهاند. شاید قالب كوتاه «طرح» كه امروزه به كار میرود، بیانگر همان ضرورتی است كه شاعران قدیم را به رباعی و دوبیتی سوق میداد. مثل این طرح كوتاه و پر معنای شفیعی كدكنی: آخرین بیت
سفرنامه باران این است كه زمین چركین است
نمونههایی از رباعی خیام و مولوی و عطار و بابا افضل کاشانی:
ای كاش كه جای آرمیدن بودی یا این ره دور را رمیدن بودی
كاش از پس صد هزار سال از دل خاك چون سبزه امید بر دمیدن بودی
من درد تو را ز دست آسان ندهم دل برنكنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم كان دردبه صد هزار درمان ندهم
گر مرد رهی میان خون باید رفت از پای فتاده، سرنگون باید رفت
تو پای به راه نه و هیچ مپرس خود راه بگویدت كه چون باید رفت
دشت از مجنون كه لاله میروید از او ابراز دهقان كه ژاله میروید از او
طوبی و بهشت و جوی شیر از زاهد ما و دلكی كه ناله میروید از او
منابع
1-تاكی، مسعود؛ چارجوی بهشتی (رباعی و دوبیتی دیروز و امروز)،تهران، چشمه، چاپ اول، 1381، ص 79-22. 2-سرامی، قدمعلی؛ از خاك تا افلاك (سیری در غزلها و ترانههای مولانا)، تهران، چاپخانه تابش، چاپ اول، 1360، ص 197- 153. 3-ریاحی، محمد امین؛ تصحیح نزهة المجالس تألیف جمال خلیل شروانی، تهران، علمی، چاپ دوم، 1375، ص 53- 49- 48 4-شفیعی كدكنی، محمدرضا؛ موسیقی شعر، تهران، آگاه، چاپ پنجم، 1376، ص 477. 5- شمسیا، سیروس؛ سیر رباعی در شعر فارسی، تهران، فردوس، چاپ دوم، 1374، ص 46- 45- 14- 13 6-نشاط، سید محمود؛ زیب سخن یا علم بدیع فارسی، تهران، چاپخانه رنگین، 1342، ص 98. 7-همایی، جلال الدین؛ محرم اسرار (مجموعه مقالات)، تهران، مروارید، چاپاول، 1379، ص 93.
پانویس
منابع
- پژوهشکده باقرالعلوم، بازیابی: 8 آبان 1392.