خط
نوشتار نوعي ذخيرهسازي اطلاعات است. در جوامع اوليه پيش از بهرهگيري از نوشتار، ذخيرهسازي اطلاعات را به كمك حافظه انجام ميدادند. اهميت نوشتار در سير تحول جوامع انساني به جدّي است كه به اعتبار بهرهگيري يا عدم بهرهگيري از خط، جوامع انساني را به دو گروه "داراي خط" و "فاقد خط" تقسيم كردهاند. اساساً جوهره مادي نوشتار، نشانههاي نوشتاري بوده و اين نشانهها داراي ويژگي ديداري هستند؛ برخلاف گفتار كه جوهره مادي آن آواهاي زبان بوده و از ويژگي شنيداري برخوردار است.
به طور كلي، در جوامع فاقد خط ذخيرهسازي و انتقال اطلاعات داراي دشواريها و ويژگيهاي زير بودهاند، است:
- ذخيرهسازي اطلاعات در سطحي بسيار محدود صورت ميپذيرفته است.
- انتشار اطلاعات دامنهاي بسيار محدود داشته است.
- زماني طولاني و نيز تماس شخصي ميان دو نفر يا بيشتر ميطلبيده است.
- دوام آن مشروط به وجود شخصِ دربردارنده آن بوده است.
- قابليت آسيبپذيري تدريجي و ناگهاني بسيار بالايي داشته است.
- با گذشت زمان و نيز انتقالهاي مكرر، پيوسته خطر از دست رفتن بخشي از اطلاعات بوده است.
ابداع خط و نوشتار و بهرهگيري از آن سبب شد كه اين دشواريها به تدريج از ميان برود يا در پارهاي موارد به پايينترين حد خود برسد.
فرايند نوشتار از زماني شكل ميگيرد كه مادهاي براي نوشته شدن وجود داشته باشد؛ به عبارت ديگر، موجوديت نوشته وابسته به موجوديت مادهاي است كه بتوان روي آن نوشت. پيشينه نوشتار، به معني عام، بر مبناي موادي كه تاكنون كشف شده حدوداً به 20000 سال ميرسد و از جمله موادي كه نوشتار روي آنها صورت گرفته ميتوان به سنگ، چوب، فلز، پوست، برگ درخت، استخوان، صدف، گِلرُس و جز آن اشاره كرد. نوع مادهاي كه روي آن نوشته ميشده بر تكامل خط، شكل و اندازه ابزار نوشتار تأثير داشته است.
نوشتار را ميتوان با دو مفهوم عام و خاص مورد اشاره قرار داد. مفهوم عام آن بر هر گونه استفاده از فرايند نوشتار جهت ذخيرهسازي و انتقال اطلاعات دلالت ميكند. بديهي است كه نوشتار با اين مفهوم، كليه نگارههاي ماقبل تاريخ و مفاهيم منقوش بر ديواره غارها، خطوط تصويري و حتي خطوط امروز را نيز دربرگرفته و پيشينه آن به حدود 20000 سال ميرسد. در حالي كه نوشتار به معني خاص يعني مجموعهاي از نشانههاي نوشتاري كه بر پايه ويژگيهاي آوايي زبان نظام يافته باشد پديدهاي است كه امروزه به آن "الفبا" گفته ميشود. پيشنيه نوشتار با اين مفهوم به حدود هزاره سوم پيش از ميلاد ميرسد و از كهنترين سرزمينهايي كه از آن بهره گرفتهاند ميتوان به بينالنهرين، چين، مصر و يونان اشاره كرد.
به طور كلي گونههاي مختلف خط را ميتوان به صورت زير بخشبندي كرد.
خط انديشهنگار يا تصويري خطي است كه در آن رابطه ميان انديشه و نشانه نوشتاري رابطهاي مستقيم و بيواسطه است. در اين گونه نوشتار، هر تصوير بر مفهومي خاص دلالت دارد و ما ميتوانيم ميان مفهوم و تصوير ارتباط مستقيمي را مشاهده كنيم. به طور مثال در اين شيوه نوشتار، شكل خورشيد بر مفهوم "خورشيد يا آفتاب"، شكل درخت بر مفهوم "درخت" و از اين قبيل دلالت دارد.[۱] ويژگي بارز خط انديشهنگار در اين است كه:
- به زبان خاصي تعلق ندارد و هر كس با هر زباني ميتواند مفهوم را دريابد. به عبارت ديگر، مستقل از زبان است.
- تنوع تصاوير ميتواند بسيار زياد باشد.
- نشان دادن مفاهيم ذهني و انتزاعي بسيار دشوار و گاه غيرممكن است.
شناخته شدهترين نمونه خط تصويري هيروگليف[۲] مصري است. مصريان به جز خط هيروگليف از دو خط ديگر به نامهاي "هيراتي"[۳] و "دموتي"[۴] نيز كه هر دو از هيروگليف منشعب شده بود، استفاده ميكردند.
دشواريها و محدوديتهاي خط تصويري سبب شد كه اين شيوه نوشتار تكامل يافته و به خط آوانگار تبديل شود. خط آوانگار داراي پيچيدگيها و ويژگيهايي است كه از آن جمله ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
- رابطه ميان انديشه و نشانههاي نوشتاري مستقيم نيست. به عبارت ديگر در اين شيوه، نخست بايد انديشه به آواهاي زبان معيني برگردد و سپس با نشانه نوشتاري خاصي نشان داده شود. در اين فرايند هيچ رابطه مستقيمي ميان مفهوم و صورت نوشتاري برقرار نميگردد.
- اين گونه خط به زباني خاص تعلق دارد و ميان زبانها مشترك نيست.
- تغيير نظام آوايي تغيير نظام نوشتاري را به همراه خواهد داشت.
- تنوع نشانههاي نوشتاري نسبت به خط تصويري بسيار محدود است.
انواع خط آوانگار عبارتند از:
1. خط هجايي:
در اين خط كه مجموعه نشانههاي نوشتاري آن نه بر پايه مفاهيم گوناگون بلكه بر اساس هجاها يعني صورت تركيبي حداقل يك همخوان و يك واكه در زبان نظم يافته باشد. مبدع اين گونه خط فنيقيها بودند و از اين جهت ميتوان آنها را مخترع خط در جهان به شمار آورد و اقوام ديگر، خط هجايي را از آنها وام گرفته و پس از ايجاد تغييراتي براي زبان خود بكار بردند. از ميان مهمترين نمونههاي خط هجايي ميتوان به خطوط ميخي فارسي باستان، سومري، مصري، هيتي، چيني، ژاپني، عيلامي، و جز آن اشاره كرد.
2. خط همخواني يا الفبايي:
محدوديتهاي خط هجايي در نشان دادن آواهاي زبان و نيز نياز به ايجاد تركيباتِ زبانيِ متنوع سبب شد كه در پي تكامل خط هجايي خط همخواني يا الفبايي شكل بگيرد. نشانههاي نوشتاري اين گونه خط بر اساس آواهاي زبان به صورتِ غيرتركيبي (اعم از همخوان و واكه) نظم يافته و در مجموع به دو شاخه همخواني و الفبايي تقسيم ميشود.
در خط همخواني، تمام نشانههاي نوشتاري به همخوانهاي زبان اختصاص دارد و واكهها در مجموعه علائم نوشتاري فاقد نشانهاند. در اين گونه خط براي نشان دادن واكهها يا از نشانههاي ديگري افزون بر نشانههاي موجود استفاده ميشود - همانند خط عربي كه از اِعراب و يا خطوط عبري، آشوري و سرياني كه از نقطه بهره ميگيرند - و يا پارهاي از نشانههاي موجود در نظام نوشتاري را كه داراي ارزش دوگانه همخواني و واكهاي است بكار ميبرند - همانند خط فارسي كه در آن از سه نشانه همخواني "ا، و، ي" استفاده واكهاي نيز ميشود.
در خط الفبايي، علاوه بر نشانههاي همخواني، نشانههاي واكهاي نيز در مجموعه حضور دارند و از اين جهت امكانات بيشتري را در اختيار نويسنده قرار ميدهند، مانند كليه خطوط لاتيني.
پانویس
منابع
- دائره المعارف کتابداری و اطلاع رسانی، مدخل "خط" از سعيد عريان، بازیابی: 9 مرداد 1392.