انسان
انسان اصلش از «إِنْسيان» است، زيرا لغت شناسان عربى، مصغّر آن را «اُنيسيانْ» دانسته اند. «ياى» آخر در تصغير بر وجود آن در اصل، دلالت مى كند و به سبب كثرت استعمال حذف شده است. (لسان العرب، ج1، ص231؛ مجمع البحرين، ج1، ص 121)
در وجه تسميه انسان به اين نام گفته شده است: با توجه به اين كه انسان اصلش «انسيان» بوده و آن هم از «نسيان» است و انسان چون با خداى خود عهدى بست و فراموش كرد، بدين نام ناميده شد. (تاج العروس، ج4، ص102؛ لسان العرب، ج1، ص232ـ231)
يا بدان جهت انسان ناميده شد كه مى تواند بين خود و ساير مخلوقات اُنس و الفت برقرار كند.(تفسير صدرالمتألهين، ج2، ص301)
اصطلاحات انسان، بشر و آدم هر سه تقريباً بر افراد انسان صدق مى كند لكن به لحاظى با هم فرق دارند، در بين اهل لغت كلمه انسان و بشر عَلَمْ براى نوع انسان بكار رفته است لكن اكثر اهل لغت واژه «آدم» را عَلَمْ براى شخص گرفته اند. برخى هم آن را مثل انسان و بشر براى «نوع» بكار برده اند.
در قرآن هر كجا كلمه بشر بكار رفته منظور جسم ظاهرى، پوست و بدن انسان است و هر كجا كلمه «انسان» بكار رفته است مراد باطن، كمالات و استعدادهاى درونى او است. (قاموس قرآن، ص38 و 132 و 192) كلمه «انسان» در قرآن شصت و پنج بار و كلمه «بشر» سى و پنج بار و كلمه آدم بيست و پنج بار بكار رفته است.
بحث از ماهيت انسان در منابع كلامى نيز به تناسبى ذيل بحث از تكليف و اين كه مكلف در انسان چيست؟ مورد بحث واقع شده است. (اشراق اللاهوت فى نقد شرح الياقوت، ص383؛ المنقذ من التقليد، ص291)
و برخى اين بحث را ذيل مبحث معاد به تناسب بحث از اين كه در معاد چه چيزى از انسان بازگشت مى كند، مورد بحث قرار داده اند. (تلخيص المحصل، ص 378، كشف الفوائد فى شرح قواعد العقائد، ص326)
اقوال در حقيقت انسان
دانشمندان اسلامى درباره حقيقت و ماهيت انسان، آراء مختلفى ارائه كرده اند كه خلاصه آنها اين است كه حقيقت انسان يا جسم است يا عرض و يا مجرد از جسم و عرض است يا مركب از آنها به تركيب ثنائى يا ثلاثى. (التفسير الكبير، ج21، ص40؛ تلخيص المحصل، ص378؛ كشف الفوائد فى شرح قواعد العقائد، ص 327؛ مجمع البحرين، ج1، ص121)
منابع
- دانشنامه کلام اسلامی، جلد 1، صفحه 90، (با اندکی تلخیص).