ذوالقرنین

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۱۳:۲۹ توسط Saeed zamani (بحث | مشارکت‌ها) (ذوالقرنين را به ذوالقرنین منتقل کرد)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



مفهوم شناسی

ذوالقرنين مركب از دو كلمه است:

  • 1- "ذو" كه در لغت به معني صاحب است ( در حالت نصب آن «ذا» و در حالت جر «ذي»).[۱]
  • 2- "قرْن" كه در لغت به معني جمع كردن می­‌باشد، اقتران از همين ريشه اجتماع دو چيز يا چيزهاست،[۲] به استخوان شاخ نيز "قَرن" گويند.[۳]

تركيب "ذوالقرنين" معاني مختلفي دارد و يكي از معاني لغوي آن صاحب دو شاخ است و در اصطلاح نام شخصي مي‌باشد که نام او سه بار در قرآن آمده است، او یكي از ناشناخته ترين و بحث انگيزترين شخصيت های قصص قرآني مي‌باشد.[۴]

وجه تسميه

اولين اختلاف پيرامون "ذوالقرنين" وجه تسميه اوست، اقتضاي مباحث تاريخي و فقدان نصوص قطعي روايي در مسأله تسميه ذوالقرنين، باعث اين اختلاف شده است؛ (البته براي قرآن اسم افراد مهم نيست، بلکه مهم شخصيت و اعمال افراد است).

1- او به شرق و غرب عالم رسيد كه عرب از آن تعبير به قرني الشمس (دو شاخ آفتاب) مي‌كند.

2- دو قرن زندگي يا حكومت او

3- وجود برآمدگي مخصوص در دو طرف سر او

4- تاج مخصوص او كه داراي دو شاخك بوده[۵] و...

ذوالقرنين كيست؟

در اينكه او چه شخصي است، نظرات مختلف است به اضافه اينكه قرآن هم به شخصيت وي تصريح نكرده؛ نظرات عبارتند از:

1- اسكندر مقدونی

2- يكي از پادشاهان يمن

3- كوروش هخامنشی[۶]

4- منذر بن ماء السماء

5- تسن چی هوانگ تی (بزرگترين پادشاه قديم چين)[۷] و...

جديدترين نظر در اين مورد از "ابوالكلام آزاد" است، وي معتقد است ذوالقرنين همان "كوروش كبير" است و صفاتي كه قرآن براي او ذكر كرده با تاريخ زندگي او منطبق است،[۸] برخي از مفسرين اين نظريه را پذيرفته‌اند.

ياد كرد قرآن از ذوالقرنين

داستان ذوالقرنين در سورۀ كهف آيات 83 تا 97 ذكر شده است و آنچه از اين آيات برمي‌آيد، اين است كه او مردي قوي، صالح و شجاع بوده، خداوند به او قدرت و سلطنتي بزرگ بخشيده بود[۹]، وي مؤمن، موحد و مهـربان بـوده و از طريـق عـدل و داد منحـرف نمي‌شـود، به هميـن جهـت مشمول لطف خاص خدا بوده، به مال و ثروت علاقه‌اي نداشته است:[۱۰]

«وَيَسْئَلونَكَ عَنْ ذِي القَرْنَين» « و از تو دربارۀ ذوالقرنين مي‌پرسند»

«اِنّا مَكَّنا لَهُ فِي الْارضِ وءاتَيناهُ مِنْ كُلّ شَيءٍ سبباً فَأتْبَعَُ سَبَباً»[۱۱] «ما به او در روي زمين، قدرت و حكومت داديم و اسباب هر چيز را در اختيارش گذاشتيم، او از اين اسباب پيروي (و استفاده) كرد»

سه لشكركشی مهم ذوالقرنين

1- لشكركشي او به سوي مغرب:

در اين سفر به مكاني مي‌رسد و در نظرش مجسم مي‌شود كه خورشيد در آب تيره و گل آلودي غروب مي‌كند، گويا در اين سرزمين، مردم كافر بوده‌اند.[۱۲] (اولين حملۀ كوروش هخامنشي نيز به غرب بوده، وي به پادشاه ليدي (تركيه امروز) حمله مي‌كند).[۱۳]

2- سفر به سوي مشرق:

در آنجا مردمي وجود داشتند كه از نظر تمدن عقب افتاده بوده و پوششي بر تن نداشته‌اند، يا مسكن و كوه و درختي در آنجا نبوده است،[۱۴] اما اينكه چرا به آنجا سفر كرده و چه اقداماتي انجام داده، به آن تصريح نشده[۱۵] (كوروش كبير نيز براي سركوبي شورش قبائل كيدروسيا (بلوچستان فعلي) و باكتريا (بلخ) به مشرق حمله كرده است).[۱۶]

3- سفر به شمال:

در اين سفر به منطقه‌اي كوهستاني مي‌رسد كه مردمش زباني مخصوص به خود داشته و سخني نمي‌فهميدند ( يا از نظر تمدن يا از نظر فكري در سطح پائين بودند) و از ناحيۀ قوم يأجوج و مأجوج آزار مي‌ديدند.

به خواست ايشان، ذوالقرنين محل عبور و حملۀ يأجوج و مأجوج را با سدي آهني كه از مس يا سرب پوشيده شده بود، مسدود كرد.[۱۷] (كوروش نيز براي اصلاح امر مادها كه در شمال قرار داشت به حوالي كوههاي قفقاز (كوه قاف) لشكركشي كرد و تنگه‌اي كه محل عبور اقوام وحشي و ويرانگر بود را با سد آهني پوشانيد).[۱۸]

اينكه آن مردم، با آنكه زبان نمي‌دانستند چگونه خواستۀ خود را بازگو كردند مورد اختلاف است، يا در بين ايشان مترجماني وجود داشته يا با رمز و اشاره و يا برخي از ايشان كه زبان مي‌دانستند از ذوالقرنين چنين خواستند.[۱۹]

سرانجام ذوالقرنين

مفسران پيرامون عاقبت كار او سخني به ميان نياورده‌اند اما اگر ذوالقرنين همان كوروش باشد، دولتش توسط اسكندر مقدوني سقوط مي‌كند[۲۰] و او به واسطۀ زخمي كه در جنگ سال 525 قبل از ميلاد به وي ­رسيده بود، درگذشت[۲۱].

پانویس

  1. . قرشي، علي اكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه؛ 1376، چاپ هفتم، ج 3، ص 29
  2. . قاموس قرآن، همان، ج 5، ص 309
  3. . راغب اصفهاني، مفردات، تهران، مرتضوي، 1369، اول، ج 3، ص 177
  4. . خرمشاهي، بهاء الدين دانش نامه قرآن و قرآن پژوهي، تهران، دوستان و ناهيد، 1377، اول، ج 1، ص 1081
  5. . شريعتمداري، جعفر، شرح و تفسير لغات بر اساس تفسير نمونه، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1374، اول، ج 2، ص 105
  6. . مصطفوي، حسن، التحقيق، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد، 1368، اول، ج 9، ص 250
  7. . دانش نامه قرآن و...پيشين، ص 1081
  8. . شرح و تفسير لغات....پيشين، ص 105-104
  9. . حاج سيد جوادي، احمد صدر و بهاء الدين خرمشاهي و كامران فاني، دايره المعارف تشيع تهران، نشر شهيد سعيد محبي، 1379، اول، ج 8، ص 61
  10. . شرح و تفسير لغات، پيشين، ص 106
  11. . كهف/ 84 – 83 ترجمه آيات از آيت الله مكارم شيرازي مي‌باشد.
  12. . كهف/ 88- 86
  13. . قاموس قرآن پيشين، ص 316
  14. . مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1371، دهم، ج 12، ص 529
  15. . كهف/ 90
  16. . قاموس قرآن، پيشين، ص 316
  17. . كهف/ 97-93
  18. . قاموس قرآن، پيشين، ص 317
  19. . دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، 1377، دوم، ج 8، ص 11553
  20. . قاموس قرآن، پيشين، ص 318
  21. . مستر هاكس، قاموس كتاب مقدس، بيروت، 1928 م، بی نا، ص 743

منابع

ذو القرنین، علی محمودی، سایت پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام (بخش فرهنگ علوم انسانی و اسلامی) تاریخ بازیابی: 30 دی 1391.