ابوعمرو کشی

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۳۰ توسط بهرامی (بحث | مشارکت‌ها) (اضافه کردن رده)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)



منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 4، صفحه 18

نویسنده: علي كرجي

نام وی، محمد فرزند عمر بن عبدالعزیز، کنیه‌اش «ابوعمرو»[۱] و زادگاهش شهر «کش» از شهرهای کشور ازبکستان است».[۲]

ولادت

تاریخ دقیق ولادت شیخ محمد کشی و به تبع آن، سن وی مشخص نیست؛ ولی با ملاحظه سال وفات معاصران، مشایخ و شاگردان او می‌توان به دورنمایی از این واقعیت پی برد. شیخ محمد کشی، هم‌عصر با دانشمندان بزرگ، محمد بن یعقوب کلینی (متوفی 329 ق)، نویسنده کتاب «کافی» است. آن دو در بسیاری از مشایخ، مثل محمد بن اسماعیل نیشابوری و شاگردان، مثل جعفر بن محمد بن قولویه قمی، مشترک بوده‌اند؛ در نتیجه می‌توان محمد کشی را همانند شیخ کلینی، از دانشمندان نیمه دوم قرن سوم و نیمه اول قرن چهارم هجری به شمار آورد.[۳]

سال تقریبی ولادت وی را می‌توان 240 ق. دانست؛ چه این که برخی از مشایخ کشی در دهه ششم و هفتم قرن سوم هجری وفات یافته است؛ مثل محمد بن حسین بن ابی‌الخطاب همدانی (متوفی 262 ق)[۴] و مسلم است که شیخ کشی باید از نظر سنی به آن حد رسیده باشد (20 یا 25 سالگی)؛ تا شرایط نقلی روایت از آن بزرگان را در خود فراهم کرده باشد.

تحصیلات و منزلت علمی‌

چگونگی و مدت زمان تحصیلات محمد کشی، همانند سایر جهات زندگی وی، نامعلوم است؛ ولی می‌توان از قرینه‌ها و نشانه‌هایی بدست آورد که او فراگیری علوم دینی را نزد استادن بزرگ جهان اسلام، در سال‌های پایان قرن سوم هجری، در شهرهای کش و سمرقند گذرانده و به درجه عالی فقاهت رسیده و در بین دانشمندان عصر خویش، از رتبه ممتازی برخوردار بوده است. مهمترین وصفی که تراجم‌نویسان، وی را به آن توصیف کرده‌اند «غلام و صحابه عیاشی»[۵] است؛ که کمتر کسی از شاگردان عیاشی به این وصف لقب خوانده شده است!

«غلام» در اصطلاح علم درایت و حدیث به شاگرد بارز و ممتازی گفته می‌شود که متأدب به همه آداب استاد و متعلم به تمام تعلیمات و آموزش‌های او بوده و همیشه با او باشد.[۶]

مذهب کشی

از سخنان دانشمندان علم رجال و نیز مطالعه اجمالی محتوای کتاب رجال کشی به خوبی برمی‌آید که مذهب کشی، شیعه دوازده امامی ‌بوده و هیچ شک و شبهه‌ای وجود ندارد. از این رو، شیخ طوسی او را به «حسن اعتقاد و راستی مذهب»[۷] و ابن داود او را به «دارنده راه راست»[۸] توصیف می‌کنند.

نویسنده کتاب «مجمع الرجال»، شیخ محمد کشی را به خاطر تبری از دشمنان اهل بیت علیهم‌السلام، تحسین می‌کند و برای اثبات آن، از سخنان شیخ کشی در ذیل کلام امام باقر علیه‌السلام در مورد عکرمه، غلام ابن عباس، گواه می‌آورد.

استادان و مشایخ

گرچه علوم اسلامی ‌در قرن‌های اول، از نظر گستردگی مسایل، محدود بوده است و به مرور زمان گسترش پیدا کرد؛ ولی علومی‌ که در استنباط احکام شرعی دخالت دارد، (ادبیات، لغت، معانی و بیان، اصول فقه، تفسیر، تاریخ و...) در آن عصر هم مطرح بوده است و طبعاً کشی هم برای تحصیل این دانش‌ها، که مقدمه فقاهت وی بوده است، محضر استادان متعددی را درک کرده است. از این رو، می‌توان عیاشی را تنها استاد وی معرفی کرد؛ بلکه وی دارای استادان و مشایخ فراوان بوده است.

گرچه نام این استادان مشخص نیست؛ ولی قطعاً برخی از مشایخی که کشی از آن‌ها نقل روایت کرده است، از استادان وی نیز بوده‌اند. برای دستیابی به نام آن‌ها بایسته است به مطالعه کتاب رجال وی در سایر کتاب‌های علم رجال بپردازیم. مشایخ وی که استادان او در بین آن‌ها هستند، عبارتند از:

  • 1. آدم بن محمد قلانسی بلخی؛[۹]
  • 2. ابراهیم بن علی کوفی؛[۱۰]
  • 3. ابراهیم بن محمد بن عباس؛[۱۱]
  • 4. ابراهیم بن مختار بن محمد؛[۱۲]
  • 5. ابراهیم بن نصیر؛[۱۳]
  • 6. ابراهیم وراق سمرقندی؛[۱۴]
  • 7. ابوالحسن بن ابی طاهر؛[۱۵]
  • 8. ابوسعید بن سلیمان؛[۱۶]
  • 9. ابوعمرو بن عبدالعزیز؛[۱۷]
  • 10. ابومحمد شامی ‌دمشقی؛
  • 11. ابوبکر احمد بن ابراهیم لسنسنی؛
  • 12. ابوجعفر احمد بن ابراهیم قرشی؛[۱۸]
  • 13. احمد بن علی قمی ‌سلولی شقران؛[۱۹]
  • 14. احمد بن علی بن کلثوم سرخسی؛[۲۰]
  • 15. ابوالحسن احمد بن محمد خالدی؛[۲۱]
  • 16. احمد بن منصور خزاعی؛[۲۲]
  • 17. احمد بن یعقوب؛
  • 18. جبرییل بن احمد فرابی؛[۲۳]
  • 19. جعفر بن احمد بن ایوب؛[۲۴]
  • 20. جعفر بن محمد؛
  • 21. جعفر بن محمد بن معروف؛[۲۵]
  • 22. حسین بن الحسن بن بندار قمی؛[۲۶]
  • 23. حمدویه بن نصیر؛[۲۷]
  • 24. حمدان بن احمد؛
  • 25. خلف بن حماد کشی؛[۲۸]
  • 26. خلف بن حسن بن طلحه مروزی؛[۲۹]
  • 27. خلف بن محمد؛
  • 28. عبد بن محمد نخعی سمرقندی؛[۳۰]
  • 29. عبدالله بن محمد بن خالد؛
  • 30. عثمان بن حامد کشی؛[۳۱]
  • 31. علی بن محمد قتیبه نیشابوری؛
  • 32. علی بن یزداد صانع جرجانی؛[۳۲]
  • 33. عمر بن علی تفلیسی؛
  • 34. طاهر بن عیسی وراق؛[۳۳]
  • 35. محمد بن ابراهیم؛
  • 36. محمد بن احمد بن ابی عوف؛
  • 37. محمد بن احمد بن شاذان؛[۳۴]
  • 38. محمد بن اسماعیل بندقی نیشابوری؛[۳۵]
  • 39. محمدبن بحر رهنی؛
  • 40. محمد بن بشر؛
  • 41. محمد بن براثی؛[۳۶]
  • 42. محمد بن حسن بن بندار قمی؛[۳۷]
  • 43. محمد بن حسن کشی؛[۳۸]
  • 44. محمد بن حسین بن احمد فارسی؛[۳۹]
  • 45. محمد بن حسین بن محمد هروی؛[۴۰]
  • 46. ابوسعید محمد بن رشید هروی؛[۴۱]
  • 47. محمد بن حسین بن ابی‌الخطاب؛
  • 48. محمد بن سعید کشی؛[۴۲]
  • 49. محمد بن علی بن قاسم بن ابی حمزه قمی؛[۴۳]
  • 50. محمد بن قولویه قمی؛[۴۴]
  • 51. محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی؛[۴۵]
  • 52. محمد بن نصیر؛
  • 53. محمد بن یحیی فارسی؛[۴۶]
  • 54. نصر بن صباح؛
  • 55. یوسف بن سخت بصری؛[۴۷]
  • 56. ابراهیم بن حسین حسینی عقیقی؛[۴۸]
  • 57. سعید بن جناح کشی.[۴۹]

شاگردان و راویان

مسلم است که شیخ کشی جایگاه علمی‌ و موقعیت اجتماعی خاصی در بین دانشمندان و بزرگان فرهنگی ماوراءالنهر داشته است. از این رو، شاگردان فراوانی در مکتب درسی وی به فراگیری دانش پرداخته و به مراحل کمال رسیده‌اند؛ ولی آن چه که تراجم‌نویسان در مورد تعداد شاگردان و راویان از او نوشته‌اند، انگشت شمار است. گویا آنان تنها به نام شاگردان برجسته وی بسنده کرده‌اند که عبارتند از:

  • 1. هارون بن موسی تلعکبری؛
  • 2. جعفر بن محمد بن قولویه قمی؛
  • 3. حیدر بن محمد بن نعیم سمرقندی.

ثمره علمی‌

تنها اثر جامانده از شیخ محمد کشی، کتابی است مشهور به رجال کشی، که موضوع آن راویان احادیث است. برای پی بردن به ارزش علمی ‌این اثر، نخست مطالبی را در خصوص علم رجال بیان می‌کنیم. علم رجال، دانشی است که از احوال راویان حدیث بحث می‌کند از قبیل: عدالت، وثاقت و هر آن چه که بود و نبود آن در راوی، موجب قبول یا رد روایت او می‌شود. یکی از منابع اصلی «احکام شرعی»، احادیث است؛ بی شک سناخت احوال «راوی»، نقش تعیین کننده‌ای در صحت یا کذب روایات دارد؛ از این رو، «علم رجال» به این مقوله می‌پردازد.[۵۰]

مبنای تمام کتاب‌های رجالی، عبارت است از:

  • 1. رجال کشی، شیخ محمد کشی.
  • 2. الفهرست، شیخ احمد نجاشی.
  • 3. الفهرست، شیخ محمد طوسی.
  • 4. رجال شیخ، شیخ محمد طوسی.[۵۱]

رجال کشی از شهرت، اهمیت و پیشینه زمانی بیشتری برخوردار است؛ از این رو، در بین پژوهشگران علم رجال جایگاه خاصی دارد.

محتوای اجمالی کتاب

موضوع کتاب رجال کشی، ذکر احوال و طبقات راویان حدیث در زمان معصومین علیهم‌السلام است و مبنای آن، روایاتی سنددار است که در مدح یا ذم آن‌ها از ناحیه معصومین علیهم‌السلام صادر شده است.

نویسنده کتاب بعد از ذکر راوی، به طرح روایت یا روایات در مورد آن راوی می‌پردازد. این روایات، گاهی فقط در مدح یا ذم راوی وارد شده و گاهی هم مضمون آن‌ها مختلف است؛ شیخ محمد کشی در مورد هیچ یک از آن ها جز در موادر نادر، رأی و نظری بیان نمی‌کند. رجال کشی، نه اختصاص به راویان شیعه دارد و نه محدود به افراد موثق و ممدوح است.[۵۲]

در این کتاب، نام راویان بر اساس تاریخ زندگی آن‌ها آمده است نه به روش الفبایی یا سال وفات. از این رو، از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شروع شده و به یاران امام حسن عسکری علیه‌السلام و برخی از رجال زمان غیبت صغری و مشایخ کشی و کلینی، ختم شده است.[۵۳]

ویژگی‌های رجال کشی

رجال کشی از معتبرترین و مهمترین کتاب‌های رجالی در طول تاریخ اسلام است؛ چرا که دربردارنده ویژگی‌هایی ممتاز است:

  • الف) شناخت راویان، از منظر و نگاه معصومین علیهم‌السلام بوده و کمتر اظهارنظری از نظر شیخ محمد کشی یا نقل نظری از ناحیه دیگران، در آن دیده می‌شود؛ از این رو، علاوه بر شناخت مستند راویان، خود کتاب به اعتبار کلام معصوم علیه‌السلام دارای نوعی قداست است.
  • ب) کشی تمام روایاتی را که از معصوم علیه‌السلام وارد شده آورده است؛ از این رو سند، مدح راوی یا ذم او، دارای قوت و تنوع خاصی است.
  • ج) این کتاب‌ها تنها به شناساندن راویان حدیث اکتفا نکرده، بلکه به شناساندن فرقه‌ها، دسته‌ها و گروه‌های شیعی نیز پرداخته است؛ گروه‌هایی مثل: فطحی‌ها، بتریه‌ها، واقفیه‌ها و اشعثی‌ها.

در واقع رجال کشی، سند ماندگاری است از تاریخ تشیع در عصر اول دوران حیات امامان معصوم علیهم‌السلام اعم از چگونگی رابطه شیعیان با امامان علیهم‌السلام، شناخت تشکیلات فرهنگی شیعه، دسته‌بندی‌های داخلی شیعه، وجود بدعت‌گزاران، تندروها، دروغ‌پردازان و روش امامان معصوم علیهم‌السلام در مدح و ذم راویان و آن گروه‌ها.[۵۴]

  • د) ویژگی دیگر کتاب، عدم اظهارنظر نویسنده.

جز در موارد نادر و بسنده‌کردن به سند و یا سندهای مدح و ذم ‌راویان است، که نه تنها ضعفی در نویسنده به اثبات نمی‌رساند بلکه حاکی از قوت و عاقبت اندیشی وی است؛ چه این که طرح موضوع با ذکر اسناد آن، بدون اظهارنظر، راه را برای تحقیق و پژوهش باز گذاشته و عملاً کتاب را از یک کتاب رجالی محض، بالاتر برده و به یک منبع پژوهشی پربار تبدیل کرده است.[۵۵]

وفات

وفات شیخ محمد کشی را می‌توان تقریباً در سال 330 ق. دانست؛ زیرا شاگرد برجسته وی، جعفر بن محمد بن قولویه قمی ‌متوفی 368 ق. و طبعاً شیخ کشی سال‌ها قبل از او وفات کرده است.[۵۶] و از طرفی شیخ کشی، زمان حیات شیخ مفید (413ـ336 ق)[۵۷] را نیز درک نکرده است.

شرح حال‌نویسان در خصوص محل دفن شیخ محمد کشی سخنی نگفته‌اند؛ لذا احتمال دارد که وی در محل تحصیلش (سمرقند) وفات یافته باشد.

پانویس

  1. معجم رجال الحدیث، ج 17، ص 64؛ بهجه الآمال فی شرح زبده المقال، ج 6، ص 534؛ ریحانه الأدب، ج 3، ص 367.
  2. کش، که امروزه به شهر سبز مشهور است، از شهرهای تابع استان سمرقند ازبکستان است. مفاخر فراوانی از این مکان برخاسته‌اند؛ از جمله: شیخ ابواسحق کشی و محمد بن سعید کشی. (ازبکستان، ص 46؛ لغت نامه دهخدا، ج 11، ص 16172).
  3. اختیار معرفه الرجال، دانشکده الهیات و معارف اسلامی‌ مشهد، مقدمه، ص 13.
  4. بهجه الآمال فی شرح زبده المقال، ج 6، ص 388.
  5. رجال شیخ طوسی، ص 497؛ فوائدالرضویه، ص 585؛ رجال نجاشی، ص 372، ش 1018.
  6. مجمع الرجال، ج 6، ص 10.
  7. رجال شیخ طوسی، ص 497؛ باب «فی من لم یرو عن الأئمه»، ش 38؛ فهرست شیخ طوسی، ص 141.
  8. مجمع الرجال، ج 4، ص 145.
  9. اختیار معرفه الرجال، ش 43، 338 و 924؛ نوابغ الرواه، ص 1.
  10. اختیار معرفه الرجال، ش 448 و 552.
  11. اختیار معرفه الرجال، ش 3، 202، 213 و 378.
  12. اختیار معرفه الرجال، ش 916.
  13. همان، ش 4، 12، 41، 50، 51.
  14. اختیار معرفه الرجال، ش 481.
  15. همان، ش 770.
  16. همان، ش 698.
  17. همان، ش 9.
  18. همان، ش 715.
  19. همان، ش 49 و 990.
  20. اختیار معرفه الرجال، ش 46.
  21. همان، ش 447.
  22. همان، ش 714 و 734.
  23. همان، ش 7، 13، 21، 26، 27.
  24. اختیار معرفه الرجال، ش 663 و 792.
  25. همان، ش 53، 60، 61، 89.
  26. همان، ش 111 و 175.
  27. همان، ش 15، 16، 17.
  28. اعیان الشیعه، ج 6، ص 329.
  29. بهجه الآمال فی شرح زبده المقال، ج 7، ص 743.
  30. همان، ش 117.
  31. اختیار معرفه الرجال، ش 128، 198، 199.
  32. اختیار معرفه الرجال، ش 109.
  33. موسوعه طبقات الفقهاء، ج 4، ص 443؛ نوابغ الرواه، ص 141.
  34. اختیار معرفه الرجال، ش 408.
  35. همان، ش 17، 18، 356، 817.
  36. اختیار معرفه الرجال، ش 55، 167 و 307.
  37. همان، ش 206، 396، 957.
  38. همان، ش 128 و 198.
  39. همان، ش 827.
  40. همان، ش 1027 و 1028.
  41. همان، ش 506.
  42. مستدرک الوسائل، خاتمه ج 3، ص 291.
  43. اختیار معرفه الرجال، ش 790 و 1015.
  44. همان، ش 20، 111، 170، 171.
  45. همان، ش 5، 6، 9، 14، 22.
  46. اختیار معرفه الرجال، ش 921.
  47. مستدرک الوسائل، خاتمه، ج 3، ص 294.
  48. الجامع فی الرجال، ج 1، ص 34.
  49. نوابغ الرواه، ص 135.
  50. ر.ک: کلیات فی علم الرجال، ص 11، 21، 26.
  51. موسوعه طبقات الفقهاء، ج 4، ص 443؛ الذریعه، ج 10، ص 141؛ کلیات فی علم الرجال، ص 57.
  52. قاموس الرجال، ج 1، ص 16.
  53. اختیار معرفه الرجال، ص 1، ش 1.
  54. همان، مقدمه، ص 7.
  55. المنهج الرجالی، ص 59.
  56. اختیار معرفه الرجال، مقدمه، ص 13.
  57. بهجه الآمل فی شرح زبده المقال، ج 6، ص 591.