شهید سید ابوالحسن شمس آبادی
فقیه زاهد، عالم عابد، مجاهد نستوه، شهید آيت الله سید ابوالحسن موسوی شاهاندشتي آل رسول معروف به شمس آبادی (۱۲۸۶ - ۱۳۵۵ ش)، از علمای طراز اول اصفهان، شخصیت معروف، خوشنام، محترم، بسیار محبوب و ملایی بودند. در ماجرای کتاب شهید جاوید، ایشان موضع گرفته و نویسنده و تقریظ نویس آن کتاب را تخطئه کردند. ایشان وکیل و نماینده آیت الله العظمی سید ابوالقاسم موسوی خویی در اصفهان بودند.
تولد
سید ابوالحسن به سال 1319 قمری برابر با 1281 خورشیدی [۱] در اصفهان دیده به جهان گشود. خاندان وی تا چندین نسل، همگی از علمای خدمتگزار دين و مروج آيين بودند.
پدر
پدر بزرگوار ايشان، آیتالله آقا سید محمدابراهیم، فرزند آقا سید عبدالله، فرزند آقا میرزا محمدعلی، فرزند آقا سید محمد، در سال 1294 ق به دنیا آمد، و در اصفهان و نجف در محضر بزرگانی همچون آقا نجفی اصفهانی، ملا محمدباقر فشارکی، میرزا جهانگیرخان قشقایی، آخوند كاشي و میرزا محمدهاشم چهارسوقی به تحصیل علوم اسلامی پرداخت.[۲]
نسب شریف
نياي آيتالله شمسآبادي، آيتالله سيد عبدالله موسوي، امام جماعت مسجد قطبيه اصفهان و از شاگردان آيات عظام شيخ محمدتقي آقا نجفي و آقا ميرزا محمدهاشم چهارسوقي خوانساري بود كه مقبرهاش در واديالسلام نجف قرار دارد. پدرش، ميرزا محمدعلي شمسآبادي (1220-1288ق) از علماي بزرگ اصفهان بود كه در مسجد قطبيه، امامت جماعت را بر عهده داشت و تدريس و تأليف هم ميكرد. او خطي بسيار زيبا داشت و كتابهايي همچون كمالالدين شيخ صدوق، و جلد هشتم و دهم بحارالانوار را ترجمه كرده و مؤلف مبانيالاحكام در فقه (مباحث طهارت، صلاة، حج و غيره) بود. وي سه دوره بحارالانوار را نيز استنساخ كرد. قبر او نيز در واديالسلام نجف است. پدر ايشان، آيتالله آقا سيد محمد موسوي شاهاندشتي، از لاریجان مازندران به اصفهان كوچيد و از محضر مرحوم آيتالله آقا محمد بيدآبادي بهرههاي شايان برد. او در سال 1248ق بدرود حيات گفت و در وادي السلام به خاك خُفت.[5]
تحصيلات شهيد بزرگوار پس از دوران كودكي و نوجواني، به فراگيري دانش اسلامي همت گماشت. وي در آغاز، كتابهاي جامع المقدمات، مغني، مطول، قوانين، شرايع، شرح لمعه و معالم و خوشنويسي را نزد استاداني همچون شيخ ابوالقاسم زفرهاي، جلالالدين همايي و ميرزا احمد مدرس شهيدي و باقيمانده سطح و خارج فقه و اصول را نزد آيات عظام: سيد محمد نجفآبادي، سيد علي نجف آبادي و آخوند ملا محمدحسين فشاركي فرا گرفت. سال 1355ق به حوزه علميه نجف اشرف مهاجرت كرد و در آن مهد دانش از محضر برخي بزرگان حوزه بهره برد؛ از جمله عبارتند از:
آقا سيد ابوالحسن موسوي اصفهاني(1284-1365ق)، صاحب وسيلة النجاة. شهيد، ده سال در درس ايشان حاضر ميشد؛ آقا ضياءالدين عراقي(1278-1361ق)، صاحب مقالات الاصول و شرح تبصرة المتعلمين. شهيد بزرگوار شش سال در درس اصول او حاضر شد و براي جمعي نيز تقرير درس ميكرد؛ آقا سيد عبدالهادي شيرازي(1305–1382ق)، صاحب دارالسلام في فروع الاسلام؛ آقا شيخ محمدكاظم شيرازي(1290-1367ق)، صاحب حاشيه بر مكاسبو حاشيه بر فصول؛ آقا سيد جمالالدين گلپايگاني(1296-1377ق)، صاحب كتاب الطهارةو الصلاة؛ حاج ميرزا ابوالحسن مشكيني(1305-1358ق)، صاحب حاشيه بر كفايه و كتاب الصلاة. وي با جديت و تلاش فراوان به مدت يازده سال مباني فقه و اصول خويش را استوار ساخت، و در سال 1366ق با كسب اجازات متعدد روايتي و اجتهادي از استادانش، به اصفهان بازگشت. در اصفهان به تدريس خارج فقه و اصول، تأليف، تربيت شاگردان، وعظ و ارشاد، اقامه جماعت در مسجد سرتيپ چهارسوق و مسجد شيخ بهايي، هدايت و راهنمايي مؤمنان و دستگيري از درماندگان و ساخت مساجد و درمانگاهها و مدارس و مؤسسات خيريه، و رياست حوزه علميه اصفهان پرداخت. وي، وكيل مطلق مرحوم آيتالله بروجردي بود و پس از ايشان، به وكالت تامه مراجع تقليد برگزيده شد و تا هنگام شهادت، پرداخت شهريه طلاب حوزه اصفهان را بر عهده داشت.
تأليفات تأليفات آن مرد بزرگ، كه همه به دليل كثرت مشاغل ايشان، نامرتب و چاپنشده باقي مانده است، عبارتند از:
تقريرات درس فقه و اصول استادان خويش؛ ديوان اشعار (در فضايل، مناقب و مصائب ائمه اطهار (علیهم السلام) )؛ رسالهاي مختصر در اصول دين؛ موعظه ابراهيم(علیه السلام) ؛ شرح صحيفه سجاديه.[6] مؤسسات و خدمات آيتالله شمسآبادي در راه خدمت به اسلام و مسلمانان، و دستگيري از درماندگان و مستمندان، دمي نياسود و از هيچ كوششي دريغ نورزيد. آن خدمتگزار دين، در بنياد نهادن و نظارت بر چندين مؤسسه شركت كرد كه همه آنها هماكنون نيز به فعاليت خود ادامه ميدهند و عبارتند از:
مؤسسه آموزشي ابابَصير: اين مؤسسه، نابينايان را در هر سني، تحت سرپرستي خود ميگيرد و زمينههاي رشد و كمال مادي و معنوي آنان را فراهم ميسازد. ايجاد زمينه تحصيل، اشتغال، ازدواج و مسكن روشندلان بر عهده اين مؤسسه است. اين مجتمع به قصد مبارزه با آموزشگاه نابينايان «كريستوفر» كه ارامنه تأسيس كرده بودند و نابينايان مسلمان را گمراه ميكردند، تأسيس شد. انجمن مددكاري صاحبالزمان ـ عجلالله تعالي فرجه الشريف ـ: اين بنياد به امور مادي و معنوي فقيران، درماندگان و يتيمان رسيدگي ميكند و زمينههاي آموزش، اشتغال، ازدواج و مسكن آنان را فراهم ميسازد. بيمارستان عسكريه: اين واحد درماني، يكي از بيمارستانهاي بزرگ اصفهانبه شمار ميرود و شامل بخشهاي مختلف درماني است. آزمايشگاه مهديه: اين مركز، شامل راديولوژي، سونوگرافي، درمانگاه و آزمايشگاه است. مؤسسه خيريه و دبيرستان احمديه: اين دبيرستان در راستاي مبارزه با فرهنگ منحط رژيم سابق و تربيت جوانان متعهد و متدين تأسيس شد. بنابر گزارش ساواك در تاريخ 19 اسفند 1348، اين مؤسسه اقدام به اعزام طلاب و روحانيان به روستاهاي اطراف ميكند و به مبلغان اعلام شده است كه هيچ پولي از مردم نگيرند و مؤسسه خرج سفر و حق منبر ايشان را تقبل ميكند.[7]
حسينيه و مسجد دهستان «تاروكشه» از توابع كاشان: در اين روستا برخي از افراد گمراه و منسوب به فرقه ضاله «ازلي» نفوذ كرده بودند. فقيد سعيد با فرستادن نمايندگان و تبليغات گسترده و مسافرت خويش (همراه با مؤمنان و متدينان) اعمال آنان را خنثي كرد، عدهاي از آنان را به راه راست هدايت، و باقيمانده آنها را از آن محل بيرون كرد. ايشان در مبارزه با بهائيت و بهائيان در اصفهانو شهرهاي اطراف نيز سر از پاي نميشناخت. حسينيه و زائرسراي اصفهانيها در مشهدمقدس ساختمان قائميه[8] آيتالله شمسآبادي در كنار فعاليتهاي ديني و خدمات اجتماعي، از فعاليتهاي سياسي بركنار نبود. در خرداد 1342 در حمايت از حضرت امام خميني و آيتالله حاج شيخ بهاءالدين محلاتي و علمايي كه دستگير شده بودند، اعلاميهاي با امضاي وي و ديگر عالمان اصفهان منتشر شد. در 20 تير 1342 نيز براي اعتراض به دستگيري حضرت امام; و پيوستن به جمع علماي معترض كشور، به تهران عزيمت كرد و تا آزادي امام; در آنجا ماند. وي در 25 تير 1347 در اعتراض به دستگيري و محكوميت آقايان منتظري و رباني شيرازي;، به همراه عدهاي از علماي اصفهان، تلگرامهايي به مراجع تقليد و علماي شهرها فرستادند. همچنين در سال 1353ش به گروهي از طلاب كه به خدمت در اداره اوقاف رژيم پهلوي درآمده و سپاه دين نام گرفته بودند، به وسيله نزديكان خود پيغام فرستاد و برخي از آنان را به منزل خود دعوت كرد. ايشان از آنان خواست تا از خدمت در اوقاف استعفا كنند و قول داد چنانچه از حقوق دولت چشمپوشي كنند، حقوق بيشتري به آنان خواهد داد.[9]
ويژگيهاي اخلاقي شهيد سعيد زندگي بسيار ساده و خانهاي محقر داشت. با آنكه ماهانه ميليونها تومان از وجوهات شرعيه به دست ايشان ميرسيد، خود مانند طلبهاي زاهد زندگي ميكرد. او در امر به معروف و نهي از منكر و بدعتها، كوشا و غيرتمند بود و سرانجام، جان خويش را بر سر همين امر نهاد. وي به علت حمايت جدي در محافل عمومي و خصوصي از مباني و تفكرات اسلام اصيل و رد هر گونه تجددگرايي و روشنفكرنمايي و مخالفت با كتاب شهيد جاويد، مورد بغض و كينه گروه منحرف و توطئهگر مهدي هاشمي قرار گرفت.
بنابر نوشته دانشمند فقيد سيد مصلحالدين مهدوي:
... مرحوم شهيد شمسآبادي در بزرگداشت اعياد مذهبي و انعقاد مجالس جشن و نيز برپايي مجالس سوگواري و ذكر مصائب خاندان عصمت و طهارت ـ كه خود به منبر ميشد و مرثيه ميخواند ـ كوشا بود. خود در كمال زهد و قناعت ميزيست و توجهي خاص به زندگاني طلاب و فقرا و درماندگان و يتيمان داشت.[10]
تهجد و شبزندهداري، سخاوت، فروتني، انس با قرآن و دعا، بزرگداشت و تجليل عالمان و فقيهان، از ديگر ويژگيهاي آن مرد بزرگ بود.