ابن سیرین
اِبْنِ سیرین، ابوبكر محمد بن سیرین (31 یا 33-شوال 110ق/ 651 یا 653 - ژانویة 729م)، محدث و فقیه تابعى بصری كه چند سده پس از مرگش به عنوان خوابگزاری چیرهدست نامور گردید.
محتویات
نسب و ولادت
پدرش، سیرین در 12ق/633م هنگام فتح عینالتمر (شهركى در عراق در نزدیكى انبار) به دست خالد بن ولید به اسارت درآمد،[۱] اما روشن نیست كه آیا وی نیز از شمار همان چهل نوجوان مسیحى بود كه در آن هنگام در كلیسا مشغول فراگیری انجیل بودند [۲] یا چنانكه برخى گفتهاند [۳] مسگری از اهالى جرجرایا كه به عینالتمر كوچ كرده بود؟
سیرین پس از اسارت، مولای انس بن مالك، صحابى پیامبر صلی الله علیه و آله شد و با پرداخت 20000 درهم خود را آزاد ساخت. [۴]
از اینرو او و فرزندانش را موالى انس خواندهاند. مادرش صفیه از موالى ابوبكر زنى پارسا بود.[۵] محمد ناشنوا بود.[۶] و برخلاف سنت جاری در میان موالى زنى عرب را به همسری گرفت[۷] كه برایش 30 فرزند آورد اما جز یكى به نام عبدالله همه از دست رفتند.[۸]
ویژگی های اخلاقی ابن سیرین
ابن سعد او را به علم و پارسایى ستوده است[۹] . ویژگیهایى چون رعایت جانب احتیاط در مسائل شرعى، یك روز در میان روزه گرفتن، شب زندهداری، بردباری، نرمخویى، پرهیز از جدال، اعتراف به لغزشهای خویش و امیدواری فراوان به رحمت خداوند [۱۰] از وی چهرهای چونان زاهدان و پارسایان بزرگ ساخته است و همین امر موجب شده تا برخى از كسانى كه در زمینه سیر و سلوك كتابهای مهم پرداختهاند، در وی به گونه الگوی پرهیزگاری و پارسایى بنگرند.[۱۱]
گرچه او با نسبت دادن هر كاری به اراده خداوند، اعتقاد به قدر را مىپذیرفت اما از شركت جستن در اینگونه بحثها سخت گریزان بود. [۱۲] در بررسى شخصیت او بر پایه گزارشهای موجود به این نكته برمىخوریم كه وی نیز مانند بیشتر كسانى كه به زهد شهرت دارند، زاویهنشینى و پرداختن به سلوك فردی را از درگیرشدن در امور سیاسى و اجتماعى، برتر مىشمرده است. از اینرو با این كه در دوران پرآشوبى مىزیست و از دور و نزدیك شاهد رویدادهای هولناكى از جمله فاجعة كربلا، ویران ساختن كعبه و كشتارهای بىرحمانه حجاج بن یوسف بود، اما واكنشى از وی در برابر این رویدادها دیده نمىشود و حتى گاه دیگران را نیز از سخن گفتن درباره بیدادگریهای حاكمان زمان، تحت عنوان نهى از غیبت باز مىداشت.[۱۳] وی امیدوار بود كه خداوند از كردههای حجاج و برخى دیگر از حكمرانان اموی درگذرد؛[۱۴] اما گاه نیز به كنایه از معاویه و عایشه خرده مىگرفت و از امام على علیه السلام، امام حسین علیه السلام، ابوذر و حجر بن عدی جانبداری مىكرد.[۱۵]
وقایع زندگی ابن سیرین
وی در روزگار فرمانروایى عبدالله بن زبیر در مكه (64-73ق/683-692م) به حج رفت و با عبدالله دیدار كرد و از وی حدیث شنید [۱۶] سپس به كوفه آمد، چندگاهى به پارچهفروشى پرداخت و از علقمه حدیث شنید. او همچنین به مداین و واسط سفر كرد.[۱۷] و چهار سال نیز در دمشق بسر برد.[۱۸]
ابن سیرین كه به بازرگانى اشتغال داشت در حدود 93ق تنها به سبب پیداشدن پلیدی در یكى از خمهای روغنى كه به 40000 درهم خریده بود، همه را دور ریخت و با تحمل خسارتى هنگفت به زندان افتاد.[۱۹] چون انس بن مالك در همان سال در بصره درگذشت و وصیت كرده بود كه ابن سیرین او را تجهیز و تكفین كند، به او اجازه دادند تا برای اجرای وصیت از زندان بیرون آید.[۲۰] ولى ظاهراً او تا پایان عمر نتوانست بدهی های خود را بپردازد.[۲۱]
وی در روزگار فرمانروایى خشونت بار عمر بن هبیره (97-105ق/715-723م) در عراق نتوانست ناخشنودیش را از حكومت وی كتمان كند و از پذیرفتن مالى كه ابن هبیره برایش فرستاده بود، سرباز زد.[۲۲] او از پذیرفتن منصب قضا نیز تن زد و ناچار یك بار به شام و بار دیگر به یمامه گریخت، اما گاه به صورت پنهانى به بصره مىآمد.[۲۳][۲۴]
ابن سیرین در واپسین سالهای زندگى به بصره بازگشت، اما در مراسم تشییع جنازه حسن بصری كه 100 روز پیش از مردن ابن سیرین رخ داد، شركت نكرد.[۲۵][۲۶] این نشان مىدهد كه ابن سیرین پس از یك دوستى نزدیك، سرانجام از حسن كناره گرفته است ولى سبب جدایى این دو و پیدایى ضربالمثل «جالس الحسن أو ابن سیرین» دانسته نیست اما برخى از گزارشها نشان مىدهد كه حسن برخى از تكلفهای زاهدانه ابن سیرین را نمىپسندید و وجود او را باری گران بر خود و خویشانش مىدانست.[۲۷] همچنین از موضع ابن سیرین نسبت به حجاج سخت برآشفته بود.[۲۸]
بررسى گذرا در روایات و آراء ابن سیرین در صحاح ششگانه بیانگر این واقعیت است كه نویسندگان صحاح به ابن سیرین به عنوان فقیهى برجسته مىنگریستند[۲۹] و رفتار و گفتارش را حجت مىدانستند. در این كتابها بیش از آنكه از او حدیثى روایت شده باشد، شاهد فتواهایش در بابهای گوناگون فقه هستیم. ابن سیرین برای احادیث اهمیت بسیار قائل بود و مىگفت كه این حدیثها دین است، بنگرید كه دین خود را از چه كسى مىگیرید.[۳۰][۳۱][۳۲] او در حفظ و نقل حدیث بسیار محتاط و دقیق بود.[۳۳] و شاید همین دقتها موجب شده تا همه رجالشناسان برجسته اهل سنت او را ثقه و روایتهایش را قابل استناد بدانند.[۳۴] [۳۵][۳۶]
ابن سیرین 30 تن از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله را درك كرد [۳۷] و از كسانى چون انس بن مالك، ابوهریره، ابوسعید خدری، عبدالله بن عمر، شریح قاضى، زید بن ثابت، یحیى بن جزار.[۳۸][۳۹][۴۰] عمران بن حصین،[۴۱]، ابودرداء مزی، [۴۲] و دیگران روایت كرد.[۴۳] [۴۴][۴۵][۴۶][۴۷]
ایوب بن ابى تمیمه سختیانى[۴۸] عبدالله بن عون، هشام بن حَسّان، سلمة بن علقمه، حبیب ابن شهید، یحیى بن عتیق؛[۴۹][۵۰][۵۱] شعبى،[۵۲] خالد حذاء، یونس بن عبید، سلیمان تمیمى.[۵۳] و گروهى دیگر از وی روایت كردهاند. در مورد نظر ابن سیرین در باب نقطهگذاری قرآن روایت های متعارضى نقل شده است.[۵۴]
ابن سیرین و خوابگزاری
كتابها و نسخههای خطى گوناگونى در فن خوابگزاری و با ترجمه به زبانهای مختلف به نام ابن سیرین وجود دارد، ولى ملاحظات زیر نشان مىدهد كه وی هیچ نوشتهای در این زمینه یا زمینههای دیگر نداشته است و تنها روایتهای انگشت شماری از خوابگزاریهای وی آن هم در منابع متأخّر آمده است.
شافعى، ابن سعد، ابن معین و خلیفه بن خیاط درباره خوابگزاری ابن سیرین سخنى ندارند. پس از اینان احمد بن حنبل[۵۵] روایتى آورده كه نشان مىدهد وی چندان به خوابگزاری و آنچه در خواب دیده مىشود، اهمیتى نمىداد. در پى او جاحظ در این باره سه روایت از ابن سیرین نقل كرده كه دو مورد آن تؤام با تردید است.[۵۶] سپس بخاری دو نكته [۵۷] و یك حدیث به واسطه او در مورد رؤیا نقل كرده است.[۵۸][۵۹]
ابن قتیبه [۶۰] روایتى از او آورده كه نشان مىدهد وی چندان علاقهای به خوابگزاری نداشته است، وكیع[۶۱] هم در این باره یك روایت آورده، و ابن عبدربه [۶۲] نیز روایتى نقل كرده كه شخصى در این باب با ابن سیرین شوخى كرده است. همچنین ابن حبان ثقات، [۶۳] به خوابگزاری وی اشارهای كرده است. به رغم سكوت 30 منبع درباره شهرت ابن سیرین در خوابگزاری و انتساب نوشتهای در این فن به وی، ابن ندیم (د 385ق/995م) كتابى به نام تعبیر الرؤیا به او نسبت داده است[۶۴] و ابونعیم (د430ق/1039م) نخستین كسى است كه 10 روایت از خوابگزاریهای او را آورده است [۶۵] كه این روایات در هیچیك از منابع پیش از او یافت نمىشود.
حتى خطیب بغدادی كه به خواب و خوابگزاری علاقمند است، هیچ اشارهای در این مورد ندارد. ابن عساكر [۶۶] چند روایت از خوابگزاریهایش را آورده و ابن خلكان[۶۷] از مهارت زیاد وی در این فن سخن گفته است. مزی [۶۸] روایتى از عبدالله بن شوذب آورده كه وی در واسط با ابن سیرین دیدار كرده و او مهارت زیادی در فن خوابگزاری داشته است.
ابن خلدون (د 808 ق) نیز ضمن معرفى وی به عنوان یكى از مشهورترین عالمان تعبیر رؤیا مىنویسد: قوانین این فن از وی اخذ و تدوین شده است.[۶۹] ابن تغری بردی (د 874ق) هم از او به عنوان «صاحب التعبیر» یاد مىكند.[۷۰] با این همه چگونه مىتوان پذیرفت كه ابن سیرین كتابى نوشته باشد، خاصه آنكه به شدت از نوشتن حدیث و هر گونه مطلبى پرهیز مىكرده است.[۷۱][۷۲][۷۳] و حتى هیچگونه نوشتهای هم نزد خود نگاه نمىداشت.[۷۴]
آثار منسوب به ابن سیرین
- 1. تفسیر الاحلام الكبیر كه با این عنوان به طور مستقل و بار دیگر با عنوان منتخب الكلام فى تفسیر الاحلام در حاشیة جلد اول تعطیر الانام نابلسى به چاپ رسیده است. در این كتاب نام كسانى چون سفیان ثوری (د161ق)، شافعى (د204ق)، ابن قتیبه (د276ق) و ابوسعد واعظ خرگوشى (د406ق) دیده مىشود[۷۵] كه اینان همه پس از وی مىزیستهاند. همچنین بررسی های ما نشان مىدهد كه پارههایى از این كتاب (بیش از 50 مورد) از كتاب تعبیرالرؤیای ارطامیدورس خوابگزار یونانى كه توسط حنین ابن اسحاق (د260ق/873م) به عربى ترجمه شده، برگرفته شده است.[۷۶]
مىتوان احتمال داد كه تفسیر الاحلام نوشتة یكى از شاگردان ابوسعد خرگوشى بوده باشد كه كتابى هم به نام البشارة والنذارة در خوابگزاری نوشته است،[۷۷] زیرا اوّلاً بیش از 30 مورد از گفتههای ابوسعد با ذكر نام او در این كتاب نقل شده است[۷۸] كه تدوین كننده كتاب در نقل برخى از این گفتهها با جمله «استاد چنین گفت» از ابوسعد یاد مىكند؛ ثانیاً مشایخ روایى در تفسیر الاحلام همان مشایخ ابوسعد در شرف النبى است كه از آن جمله مىتوان ابوبكر محمد بن احمد اصفهانى و ابوسعید عبدالله بن محمد رازی را نام برد.[۷۹] ثالثاً برخى از گفتههای ابوسعد را كه ابن شاهین در الاشارات فى علم العبارات خویش آورده، در تفسیر الاحلام مىیابیم[۸۰] بنابراین شكى باقى نمىماند كه تفسیر الاحلام از ابن سیرین نیست.
- 2. تعبیر الرؤیا، این كتاب بارها به چاپ رسیده است و در آن نیز به نام كسانى چون ابوحنیفه (د150ق) و شافعى (د204ق) بر مىخوریم[۸۱] كه نمىتوان پذیرفت ابن سیرین شاگرد آنان بوده یا حتى آنان را دیده باشد. برخى از فقرهها و روایت های این كتاب نیز با تفسیر الاحلام مطابقت دارد.
- 3. تعبیر الرؤیا، این كتاب در نجف به چاپ رسیده و نام «شیخ عبدالله بن سیرین» به عنوان نویسنده بر روی آن آمده كه هویت او شناخته نیست. (برای چاپهای مختلف دو اثر نخست و آثار خطى منسوب).[۸۲]
یكى از معاصران درباره سبب این كه مترجمان و نویسندگان سدههای بعد آثار خود را به ابن سیرین نسبت دادهاند، نوشته است كه آنان برای مقبول افتادن آثارشان ناگزیر بودهاند كه آنها را به یكى از بزرگان متقدم نسبت دهند.[۸۳]
پانویس
- ↑ خلیفه، تاريخ، ج1، ص100-102.
- ↑ نك: طبری، التاريخ، ج3، ص377
- ↑ خطیب بغدادی، تاريخ بغداد، ج5، ص332؛ ابن عساكر، تاريخ دمشق، ج15، ص421
- ↑ ابن قتیبه، معارف، ص442
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص140
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص140
- ↑ بسوی، المعرفة و التاريخ، ج2، ص63.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص140
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص140
- ↑ نك:ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص142-143.
- ↑ نك: ابونعیم، حلية الاولياء، ج2، ص263؛ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، ج1، ص247-248؛طوسى، اللمع فى التصوف، 44-45؛ قشیری، الرسالة القشيرية، ص57.
- ↑ نك: ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص143-145.
- ↑ نك: ابونعیم، حلية الاولياء، ج2، ص271.
- ↑ ابن جوزی، الرد على المتعصب العنيد، ص74-75؛ ابن شاكر، فوات الوفيات، ج2، ص70.
- ↑ بخاری، «صحیح»، ج2(4)، ص208-209؛ طبری، التاريخ، ج2، ص236، ج4، ص284-285،ج5، ص256؛ زمخشری، الفائق فى غريب الحديث، ج2، ص381؛ ابن اثیر، الكامل، ج3، ص488، ج4، ص242.
- ↑ بخاری، تاریخ كبیر، 1(1)، 90.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص147؛ ابن عساكر، تاريخ دمشق، ج15، ص436؛ مزی، تهذيب الكمال، ج16، ص305، 307.
- ↑ ابن عساكر، تاريخ دمشق، ج15، ص418.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص144؛ خطیب بغدادی، تاريخ بغداد، ج5، ص335.
- ↑ احمد بن حنبل، الزهد، ص375.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الكبير، ج7، ص149.
- ↑ ابونعیم، 2/268.
- ↑ ابن عساكر، 15/418.
- ↑ نك: عامری، 101.
- ↑ ابن سعد، 7/150.
- ↑ ابن خلكان، 4/182.
- ↑ بسوی، 2/58.
- ↑ ابن جوزی، همانجا.
- ↑ قس: ابواسحاق شیرازی، 93.
- ↑ نك: ابن سعد، 7/141.
- ↑ دارمى، 19/54، 93، 94.
- ↑ مسلم، 4(1)/14.
- ↑ ابن سعد، همانجا.
- ↑ برای نمونه نك: ابن سعد، 7/140.
- ↑ عجلى، 405.
- ↑ ابن ابى حاتم، 3(2)/281.
- ↑ ابن حبان، مشاهیر، 88.
- ↑ ابن سعد، 7/141.
- ↑ مسلم، 5(2)/1821.
- ↑ ابونعیم، 2/282.
- ↑ عدی بن حاتم ابن ابى حاتم، 3(2)/280.
- ↑ 16/304.
- ↑ در مورد نحوة روایت او از ابن عباس و زید بن ثابت، نك: ابن سعد، همانجا.
- ↑ قس: ابن معین، 1/132.
- ↑ بسوی، 2/60.
- ↑ ابونعیم، 2/278-279.
- ↑ خطیب بغدادی، 5/334.
- ↑ بخاری، «صحیح»، 1(2)/66، 4/208-209.
- ↑ سندی 1/158.
- ↑ احمد بن حنبل، «مسند»، 22(3)/111.
- ↑ بسوی، 2/59، 60.
- ↑ قتاده بخاری، تاریخ كبیر، 1(1)/90.
- ↑ ابن ابى حاتم، همانجا.
- ↑ ابن ابى داوود، 157، 160.
- ↑ الزهد، 374.
- ↑ 4/269 ،368 ،7/191.
- ↑ «صحیح»، 3(8)/71، 73.
- ↑ همان، 8/77.
- ↑ قس: مسلم، 5(2)/1773.
- ↑ ص450.
- ↑ .1/334
- ↑ 6/164.
- ↑ 5/349.
- ↑ ص378.
- ↑ 2/276-278
- ↑ 15/451-453.
- ↑ 4/182.
- ↑ 16/307
- ↑ ص478.
- ↑ 1/268.
- ↑ ابن سعد، 7/141.
- ↑ دارمى، 19/122.
- ↑ بسوی، 2/54، 55.
- ↑ همو، 2/59.
- ↑ ص12، 197، 384، جم.
- ↑ به عنوان نمونه، قس: تفسیرالاحلام، 92 با كتاب ارطامیدورس، 84، سطر4 و 81-82، 85، سطر 6-13، و 81، سطر 5-6، و 86، سطر 7-10.
- ↑ .I/670 ،GAS.
- ↑ ص56، 58جم.
- ↑ تفسیرالاحلام، 24، 38، 40، 47، 55، 494؛ قس: ابوسعد، 57، 123، 197، 304، 461، 488، جم.
- ↑ به عنوان نمونه، قس: تفسیر الاحلام، 82، 108، 267، 309، 417 با «الاشارات»، 16، 72، 14، 165، 162.
- ↑ ص9، 28، جم.
- ↑ نك: I/633-634 .GAS,
- ↑ عبدالدایم، 2/61.
مآخذ
- ابن ابى حاتم، عبدالرحمان، الجرح والتعدیل، حیدرآباد دكن، 1372ق/1952م.
- ابن ابى داوود، عبدالله، كتاب المصاحف، بیروت، 1405ق/1985م.
- ابن اثیر، الكامل.
- ابن تغری بردی، النجوم.
- ابن جوزی، عبدالرحمان، الرد على المتعصب العنید، به كوشش محمدكاظم محمودی، بیروت، 1403ق، 2/299.
- ابن حبان، محمد، كتاب الثقات، حیدرآباد دكن، 1399ق/1979م.
- همو، مشاهیر علماء الامصار، به كوشش م. فلایشهمر، قاهره، 1379ق/1959م.
- ابن حزم، على، الفصل، به كوشش محمدابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، حجاز، 1402ق/1982م.
- ابن خلدون، عبدالرحمان، مقدمة، بیروت، داراحیاء التراث.
- ابن خلكان، وفیات؛ ابن سعد، الطبقات الكبیر، به كوشش ادوارد زاخائو و دیگران، لیدن، 1904-1921م.
- ابن شاكر كتبى، محمد، فوات الوفیات، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1394ق/1974م.
- ابن شاهین، خلیل، «الاشارات فى علم العبارات»، در حاشیة جزء دوم تعطیر الانام نابلسى، بیروت، 1384ق/ 1964م.
- ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به كوشش احمد امین و دیگران، بیروت، 1402ق/1982م.
- ابن عساكر، على، تاریخ دمشق، نسخة عكسى موجود در كتابخانة مركز.
- ابن قتیبه، عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، قاهره، 1326ق.
- همو، المعارف، به كوشش ثروت عكاشه، قاهره، دارالمعارف.
- ابن معین، یحیى، معرفة الرجال، به كوشش محمد كامل قصّار، دمشق، 1405ق/1985م.
- ابن ندیم، الفهرست.
- ابواسحاق شیرازی، طبقات الفقهاء، به كوشش خلیل المیس، بیروت، دارالقلم.
- ابوحیان توحیدی، البصائر والذخائر، به كوشش ابراهیم كیلانى، دمشق، 1363ق/1949م.
- ابوسعد خرگوشى، عبدالملك، شرف النبى، ترجمة نجمالدین محمود راوندی، به كوشش محمد روشن، تهران، 1361ش.
- ابونعیم اصفهانى، احمد، حلیة الاولیاء، بیروت، 1387ق/ 1967م.
- احمد بن حنبل، الزهد، بیروت، 1403ق/1983م.
- همو، «مسند»، الكتب الستة، استانبول، 1402ق/1982م.
- ارطامیدورس، كتاب تعبیر الرؤیا، ترجمة حنین بن اسحاق، به كوشش توفیق فهد، دمشق، 1964م.
- بخاری، محمد، التاریخ الكبیر، حیدرآباد دكن، 1402ق/1982م.
- همو، «الصحیح»، الكتب الستة، استانبول، 1401ق/1981م.
- بسوی، یعقوب، المعرفة والتاریخ، به كوشش اكرم ضیاء عمری، بغداد، 1395ق/1975م.
- تعبیرالرؤیا (منسوب به عبدالله بن سیرین)، مصر، 1298ق/1881م.
- تفسیر الاحلام الكبیر (منسوب به ابن سیرین)، بیروت، 1403ق/1983م.
- جاحظ، عمرو، الحیوان، به كوشش عبدالسلام محمدهارون، بیروت، 1389ق/1969م.
- خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق.
- خلیفة بن خیاط، تاریخ به كوشش سهیل زكار، دمشق، 1388ق/1968م.
- دارمى، عبدالله، «السنن»، الكتب الستة، استانبول، 1401ق/1981م.
- زمخشری، محمود، الفائق فى غریب الحدیث، به كوشش على محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1399ق/1979م.
- سندی، محمد عابد، ترتیب مسند الامام الشافعى، به كوشش محمد زاهد كوثری، بیروت، 1370ق/1951م.
- طبری، محمد، التاریخ، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1387ق/1967م.
- طوسى، عبدالله، اللمع فى التصوف، به كوشش نیكلسون، لیدن، 1914م.
- عامری، یحیى، غربال الزمان به كوشش محمد ناجى زعبى، دمشق، 1405ق/1985م.
- عبدالدایم، عبدالله، «ابن سیرین»، الموسوعة الاسلامیة، به كوشش حسن امین، بیروت، 1396ق/1976م.
- عجلى، احمد، تاریخ الثقات، به كوشش عبدالمعطى قلعجى، بیروت، 1405ق/1984م.
- قشیری، عبدالكریم، الرسالة القشیریة، قاهره، 1379ق/1959م.
- مزی، یوسف، تهذیب الكمال، نسخة عكسى موجود در كتابخانة مركز.
- مسلم بن حجاج، «الصحیح»، الكتب الستة، استانبول، 1401ق/ 1981م.
- وكیع، محمد، اخبار القضاة، به كوشش عبدالعزیز مصطفى مراغى، قاهره، 1366ق/1974م.
منابع
- دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد3، صفحه 1355، مدخل "ابن سیرین" از ناصر گذشته، در دسترس در کتابخانه مدرسه فقاهت، بازیابی: 4 آذرماه 1392.