سید محمود طالقانی: تفاوت بین نسخهها
جز (صفحهای جدید حاوی ' {{مقاله از یک نشریه}} '''منبع:''' گلبرگ: شهریور 1385، شماره 78 ==آیت الله سید محمود طالق...' ایجاد کرد) |
(اضافه کردن رده) |
||
سطر ۵۹: | سطر ۵۹: | ||
آیت الله طالقانی در شامگاه 18 شهریور 1358 با سفیر شوروی در ایران ملاقات داشت. این ملاقات که در خانه ایشان بود، تا ساعت 24 طول کشید. پس از آن، شام را صرف کرد و به بستر رفت. اندکی بعد از جا برخاست و از ناحیه قفسه سینه اظهار درد کرد که با داروی خانگی آرام گرفت. سپس به سراغ پزشک رفتند. پزشک هنگامی بر بستر بیمار حاضر شد که روحش به دیدار معشوق پر کشیده بود. پیکر پاک ایشان، فردای آن روز، 20 شهریور 1358 بنابر وصیتش، میان شهدای بهشت زهرا علیهاالسلام به خاک سپرده شد. در پی آن، دولت یک روز را تعطیل و سه روز عزای عمومی اعلام کرد. | آیت الله طالقانی در شامگاه 18 شهریور 1358 با سفیر شوروی در ایران ملاقات داشت. این ملاقات که در خانه ایشان بود، تا ساعت 24 طول کشید. پس از آن، شام را صرف کرد و به بستر رفت. اندکی بعد از جا برخاست و از ناحیه قفسه سینه اظهار درد کرد که با داروی خانگی آرام گرفت. سپس به سراغ پزشک رفتند. پزشک هنگامی بر بستر بیمار حاضر شد که روحش به دیدار معشوق پر کشیده بود. پیکر پاک ایشان، فردای آن روز، 20 شهریور 1358 بنابر وصیتش، میان شهدای بهشت زهرا علیهاالسلام به خاک سپرده شد. در پی آن، دولت یک روز را تعطیل و سه روز عزای عمومی اعلام کرد. | ||
+ | [[رده:علمای قرن چهاردهم]] |
نسخهٔ ۷ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۲۲
منبع: گلبرگ: شهریور 1385، شماره 78
آیت الله سید محمود طالقانی
طلوع امید
زمستان بود و سرمای استبداد بیداد می کرد که ناگاه بذر امید در خانهای ساده در روستای «گِلْیَرد طالقان» جوانه زد. مولودی از تبار پاکان که بر پیشانی بلندش طالعی از سرفرازی و استواری نقش بسته بود، در دامان پدری روحانی و مجاهد، نغمه حیات سر داد و لبخند شادی را بر لبان سید ابوالحسن طالقانی نمایان ساخت.
پدر که سالیانی چند در خلوت انس با معبود، آرزوی پسری داشت، به شکرانه این مولود، نام او را محمود گذاشت و بر پشت جلد قرآنش چنین نگاشت: «سید محمود روز شنبه چهارم ربیع الاول 1329 ق به دنیا آمد.» گویی همین نوشتار کوتاه، پیوندی ناگسستنی میان سید محمود و قرآن، این کتاب چگونه زیستن و چگونه مُردن به وجود آورد.
در سنگر تحصیل
آیت الله سید محمود طالقانی، در پنج سالگی وارد مکتبخانه زادگاه خود شد و آن جا دروس مکتبی را گذراند. او در هفت سالگی برای ادامه تحصیل به تهران عزیمت کرد و با پوشیدن لباس روحانیت، به مدرسه ملا رضا در میدان امین السلطان رفت و دروس مقدماتی صرف و نحو را در این مدرسه گذراند. سید محمود سپس در ده سالگی، برای ادامه تحصیل در علوم حوزوی وارد شهر قم شد و به سرعت دروس حوزوی را گذراند که شگفتی همگان را در پی داشت.
ایشان تحصیل خود را تا حدود سال 1311 ش در قم ادامه داد. در همین روزها، با فوت پدرش، عازم نجف اشرف شد و از دروس خارج بزرگان حوزه استفاده کرد و از آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی اجازه اجتهاد گرفت. او پس از مدتی به ایران بازگشت و در حوزه علمیه قم به تحصیل پرداخت. در قم نیز از آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، اجازه اجتهاد گرفت. ایشان همچنین از آیت الله مرعشی نجفی و شیخ عباس قمی اجازه نقل حدیث بدست آورد.
در کانون اسلام
آیت الله طالقانی پس از پایان یافتن تحصیلاتش، به تهران بازگشت و ازدواج کرد. وی از همان آغاز ورود به تهران، با نوشتن مقاله و سخنرانی، موجب جذب جوانان شد. مرحوم طالقانی علت آمدنش را به تهران چنین بیان می کند: «پس از درگذشت مرحوم پدرم، به اصرار دوستان و آشنایان به تهران برگشتم، چون احساس کردم جوانان از نظر عقاید و ایمان در معرض خطر قرار گرفتهاند. پس به پیروی از روش مرحوم پدرم، جلساتی را برای عدهای از جوانان و دانشجویان در زمینه اصول عقاید و تفسیر قرآن تشکیل دادم». در همین راستا، ایشان «کانون اسلام» را برای نشر معارف قرآن و سنت تأسیس کرد و سلسله سخنرانیهایی برای ارشاد مردم ترتیب داد و همچنین، مجلهای به نام دانشآموز از طرف این کانون منتشر گردید.
در نهضت ملی ایران
پس از شهریور 1320 که به رانده شدن رضاخان از کشور و بازشدن فضای سیاسی نسبی انجامید، برخی از رهبران سیاسی ایران به باز پس گیری حقوق از دست رفته ملت ایران همت گماشتند. از جمله، دکتر مصدق و یارانش در مجلس شورای ملی، شعار ملی کردن صنعت نفت را سر دادند. این شعار که از سوی ملت ایران و به ویژه آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی تأیید می شد، با پایمردی و همکاری ایشان مورد تأیید رهبران مذهبی نیز قرار گرفت. در این راستا، آیت الله طالقانی که مبارزه با استعمار و استبداد را تکلیف شرعی خود میدانست، با شور و ایمانی عمیق به این نهضت پیوست.
منارهای در کویر
آیت الله طالقانی زمانی که در تهران مسکن گزید، ابتدا در مسجد ملک، واقع در دروازه قزوین و بعد از آن برای مدتی در مسجد منشورالسلطان واقع در خیابان سپه غربی، نماز جماعت می خواند و تفسیر قرآن می گفت. بیشتر افراد پای منبر او، جوانان و دانشجویان و قشرهای تحصیل کرده بودند و این مسجد کوچک، گنجایش این همه جمعیت را نداشت. به همین دلیل، ایشان به مسجد هدایت در خیابان استانبول سابق رفت. این مسجد، مرکز پیوند دین، دانش و سیاست بود و در آن، جو خفقان و حاکمیت استبداد، میعادگاه مبارزان و مجاهدان راه حق و آزادی بود و طالقانی پرچمدار این مبارزهها و الگوی آن بشمار میرفت. شهید دکتر مصطفی چمران، مشاهدات خود را از مسجد هدایت این گونه توصیف می کند: «به راستی که آن اجتماع با هدفی متعالی تشکیل میشد و در توفان حوادث سیاسی آن روزگار، به مانند کشتی نجات بود که ما را از خطرات انحراف به گردابهای چپ و راست حفظ میکرد».
جهانبینی اسلامی
آیت الله طالقانی هیچ گاه خط فکریاش را به زمان و مکان خاصی محدود نکرد، بلکه با آزاداندیشی و جهانبینی اسلامی که داشت، برای همبستگی ملل و مذاهب اسلامی سعی بسیار کرد. او با «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» همکاری داشت و به نمایندگی مرجع عالی قدر تشیع، حضرت آیت الله العظمی بروجردی، برای رساندن پیام ایشان به «شیخ محمود شلتوت»، همراه جمعی از علما در کنگره اسلامی دارالتقریب قاهره شرکت جست. همچنین کتاب تحلیلی و پرارزش امام علی بن ابی طالب علیه السلام، نوشته یکی از برادران اهل سنت را ترجمه کرد تا در پرتو وجود تابناک حضرت علی علیه السلام در راه تقریب گام برداشته باشد. همچنین ایشان در بهار سال 1331، در کنگره جهانی «شعوب المسلمین» کراچی پاکستان شرکت کرد و سخنرانی بسیار مهیجی درباره مسائل جهان اسلام و راز عقب ماندگی مسلمانان ایراد کرد که بسیار مورد توجه شرکت کنندگان قرار گرفت.
کمک به فلسطین
آیت الله طالقانی، از نخستین کسانی بود که با صراحت و قدرت هر چه تمام، دولت اسرائیل را غاصب دانست و مسلمانان جهان، به ویژه ملت ایران را به مبارزه با اسرائیل و برگرداندن حقوق از دست رفته فلسطینیها فراخواند. مرحوم طالقانی در سال 1327، به همراهی آیت الله کاشانی و دیگر گروههای اسلامی، نخستین همایش بر ضداسرائیل را برپا کردند. بعد از آن، او در سال 1328 به فلسطین رفت و از نزدیک با رنجهای مردم فلسطین و آوارگی ایشان آشنا شد. در همین راستا بود که در عید فطر سال 1348، در خطبه نماز عید فطر به مسئله فلسطین پرداخت و ضمن آگاه ساختن مردم از ستم رفته بر مردم فلسطین و یادآوری مسئولیت آنان در این مبارزه، از ایشان خواست فطریههای خود را برای کمک به مبارزان فلسطینی هدیه کنند. او خود اولین نفر بود که دست در جیب کرد و فطریهاش را کنار محراب گذاشت.
مبارزات
آیت الله طالقانی به بهانه مخالفت با رفراندوم «انقلاب سفید» شاه در ششم بهمن 1341، دستگیر و به مدت چهار ماه و هشت روز در زندان قزل قلعه زندانی شد. پس از آزادی، ایشان همواره به مبارزههای خود بر ضد رژیم ستم شاهی ادامه داد تا این که بعد از قیام 15 خرداد 1342، اعلامیهای با عنوان «دیکتاتور خون میریزد» منتشر شد که رژیم، آیت الله طالقانی را مسئول نشر آن دانست. به همین دلیل، ایشان را در 22 خرداد 1342 دستگیر و در دادگاهی فرمایشی، به ده سال زندان محکوم کردند؛ البته رژیم شاه مجبور شد ایشان را در آبان 1346 آزاد کند. مرحوم طالقانی به دلیل ادامه دادن مبارزهها، در سال 1350 به مدت یک ماه در خانه زندانی و سپس به زابل و بعد به بافت کرمان تبعید شد و در خرداد 1352 به تهران بازگشت. در پاییز 1354، ایشان دوباره دستگیر و روانه زندان شد، تا این که در شامگاه هشتم آبان 1357 با آغاز خروش مردم و قیام اسلامی، از زندان آزاد گردید.
همراه با انقلاب
آیت الله طالقانی، در چهاردهم آذر 1357 با انتشار اعلامیهای، با ابراز ناراحتی از کشتار مردم به دست رژیم شاه در ماه محرم، از مردم خواست در راهپیمایی روز تاسوعا و عاشورا شرکت کنند. رژیم شاه فشار زیادی برایشان وارد کرد که آن پیام را پس گیرد، ولی ایشان نپذیرفت و خود شخصاً با شرکت در این راهپیمایی پرشور، حرکت انقلابی مردم ایران را جهت بخشید و آن را به رفراندومی بزرگ بر ضد حکومت شاه و به روزی سرنوشت ساز در پیروزی انقلاب اسلامی تبدیل کرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، نقش آیت الله طالقانی همانند پیش از انقلاب، چشمگیر به نظر میرسید و از ایشان با عنوان یاور و یار وفادار امام خمینی رحمه الله یاد میشد. پس از پیروزی انقلاب، ایشان بارها به رهبری امام خمینی رحمة الله تصریح و آن را تأیید کرده بود.
نماز جمعه
آیت الله طالقانی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در برپایی نماز جمعه نقش مهمی را ایفا کرد و پس از طرح مسئله با امام خمینی رحمة الله با موافقت ایشان روبرو شد و به امامت نماز جمعه تهران منصوب گردید. آیت الله طالقانی مکان برگزاری نماز جمعه را دانشگاه تهران انتخاب کرد تا از این رهگذر، نمازگزاران را به دانشگاه بکشاند و دانشگاهیان را به صف نماز بیاورد و دینداری و روشن فکری را به هم بیامیزد. ایشان شش نماز جمعه در تهران اقامه کرد که نخستین آن پنجم مرداد 1358 و آخرین آن شانزدهم شهریور 1358 بود. از دیگر مسئولیتهای آیت الله طالقانی، میتوان به عضویت در شورای انقلاب و مجلس خبرگان قانون اساسی اشاره کرد که به نمایندگی از مردم تهران در آن شرکت میکرد.
پرتویی از قرآن
مهمترین و مشهورترین اثر آیت الله طالقانی، کتاب پرتویی از قرآن اوست که در شش جلد به چاپ رسید. آیت الله طالقانی پرتویی از قرآن را با پشت گرمی یک کتابخانه و در محیطی آرام ننوشت، بلکه آن را در زندان قصر و اوین یا در تبعیدگاه و خانهای نوشت که هر روز احتمال میرفت به آن حمله کنند. البته به گفته اهل فن، از بسیاری از تفسیرهای طراز اول قرآن، خواندنیتر، دلنشینتر، ذوق انگیزتر و غفلت زداتر است. عنوان پرتویی از قرآن، ابتکاری، فروتنانه و بدون ادعای تفسیرپردازی است.
طالقانی کتابش را تفسیر ننامید و خود را مفسر نخواند، بلکه تنها پرتویی از قرآن شمرد و درباره آن نوشت: «آن چه پیرامون آیات و از نظر هدایت قرآن نگارش مییابد، عنوان تفسیر ندارد و به حساب، مقصود نهایی قرآن نیست. از این رو، عنوان پرتویی از قرآن را برای آن مناسبتر یافتم».
خاموشی دری
آیت الله طالقانی در شامگاه 18 شهریور 1358 با سفیر شوروی در ایران ملاقات داشت. این ملاقات که در خانه ایشان بود، تا ساعت 24 طول کشید. پس از آن، شام را صرف کرد و به بستر رفت. اندکی بعد از جا برخاست و از ناحیه قفسه سینه اظهار درد کرد که با داروی خانگی آرام گرفت. سپس به سراغ پزشک رفتند. پزشک هنگامی بر بستر بیمار حاضر شد که روحش به دیدار معشوق پر کشیده بود. پیکر پاک ایشان، فردای آن روز، 20 شهریور 1358 بنابر وصیتش، میان شهدای بهشت زهرا علیهاالسلام به خاک سپرده شد. در پی آن، دولت یک روز را تعطیل و سه روز عزای عمومی اعلام کرد.