شیخ محمد خیابانی: تفاوت بین نسخهها
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) جز (صفحهای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: شیخ محمد خیابانی، انجمن ایالتی آذربایج...' ایجاد کرد) |
(اضافه کردن رده) |
||
سطر ۷: | سطر ۷: | ||
'''نویسنده:''' مصطفي قلي زاده | '''نویسنده:''' مصطفي قلي زاده | ||
− | |||
− | |||
'''از میلاد تا محراب''' | '''از میلاد تا محراب''' | ||
سطر ۱۷۸: | سطر ۱۷۶: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references /> | <references /> | ||
+ | [[رده:علمای قرن چهاردهم]] |
نسخهٔ ۷ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۵:۵۳
منبع: تلخيص از كتاب گلشن ابرار، جلد 1
نویسنده: مصطفي قلي زاده
از میلاد تا محراب
شیخ محمد خیابانی، فرزند حاج عبدالحمید تاجر خامنهای و بانو رقیه سلطان، در سال 1297 ق در شهرك «خامنه» واقع در ده كیلومتری شهرستان شبستر دیده به جهان گشود[۱] و تحصیلات مقدمات و ادبی را در زادگاهش گذراند. پدرش در شهر «پتروفسكی» (مخاچ قلعه، مخاچ كالا) پایتخت آن روز جمهوری داغستان، تجارتخانه داشت. در نوجوانی همراه پدر به پتروفسكی رفت و مدتی را در تجارتخانه او به كارهای تجاری و آموختن رمز و راز داد. و ستد و آشنایی با شیوههای اقتصادی زمانه سپری كرد.
اما گرایش روحی او به فراگیری علم بیش از هر چیزی بود. از این رو در بازگشت به خامنه، كسب و كار تجاری را رها كرد و در تبریز به تحصیل علوم دینی پرداخت و به سلك روحانیت و علمای دین درآمد. شیخ در مدرسه «طالبیه» تبریز، ادبیات عرب، منطق، اصول، فقه، نجوم، ریاضی، تفسیر، حكمت، كلام، حدیث، تاریخ، رجال و علوم طبیعی را از اساتید فن آموخت. دوره عالی فقه و اصول را نزد مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن انگجی و هیئت و نجوم را در محضر منجم معروف مرحوم میرزا عبدالعلی خواند.[۲]
شیخ با تكیه بر استعداد سرشار و پشتكار و جدیت خاص طلبگی، مراحل تحصیل را به سرعت پشت سر گذاشت و به مقام بلند علمی رسید. از دوران طلبگی مسائل مشكل علم هیئت را خود استخراج میكرد و تقویم های رقومی مینوشت. علاوه بر آن، بنا به رسم دیرین حوزه های علمیه، از دوران تحصیل به تدریس فقه و اصول و نجوم و ریاضی و حكمت برای طلبههای جوانتر از خود نیز میپرداخت. به ویژه به تدریس نجوم و ریاضی كه از مشكلترین رشتههای علوم است، علاقه زیادی داشت و آن را در مدرسه طالبیه تبریز، با بیان شیوا و فصیح و به زبان مادری خود (تركی) برای فضلا و طلاب سطوح عالی، تدریس میكرد و این مایه شگفتی اقران و حتی علمای بزرگ میشد.
چرا كه كمتر كسی از عالمان میتواند از عهده تبیین و تدریس این علم برآید و جوان بودن خیابانی هم از یك طرف آنان را شگفت زده میكرد؛ به طوری كه كسانی چون احمد كسروی - كه از مخالفان خیابانی بود - با تعجب فراوان به این عظمت شگفتی زای خیابانی اعتراف كردهاند.
شیخ به سبب اقامتش در محله «خیابان» تبریز معروف به «خیابانی» شد.[۳] در مسجد كریمخان، واقع در محله خیابان، نماز جماعت میخواند و مردم مسلمان را ارشاد میكرد و آنان پس از اقامه نماز، مشتاقانه پای صحبت و موعظه حكیمانه و بیدارگر او مینشستند. (این مسجد هنوز هم به همان نام در چهار راه منصور تبریز موجود است.)
یكی از علمای بزرگ تبریز در آن روزگار، مرحوم آیت الله سید حسین خامنهای، مشهور به سید حسین پیشنماز[۴] بود كه در مسجد جامع تبریز اقامه نماز میكرد. خیابانی هم به سبب همشهری بودن با وی و هم این كه او اندیشههای روشن و انقلابی و اجتماعی داشت، با ایشان زود آشنا شد و همین آشنایی زمینه را برای ازدواج او با دختر آن فقیه بزرگ، یعنی «خیرالنساء» فراهم كرد.[۵] از آن پس خیابانی گاهی در مسجد جامع تبریز به جای پدر زنش، حاج سید حسین خامنهای، نماز جماعت اقامه میكرد و از همانجا نیز مشهورتر گردید. میگویند معمولاً هزار نفر در نمازش شركت میكردند.[۶]
بدین ترتیب، شیخ از دوران جوانی، از طریق محراب و منبر با عموم مردم در ارتباط بود و مسائل دینی و علمی و فرهنگی و اجتماعی را خود برای آنان بیان میكرد.
از مشروطه تا مجلس
زندگی شیخ محمد خیابانی پس از پیروزی مشروطیت در سال 1324 ق (1285 ش) با تاسیس «انجمن ایالتی آذربایجان» در تبریز وارد مرحله تازهای گردید. شیخ محمد خیابانی از اعضای برجسته انجمن بود و از اركان فكری و رهبری آن محسوب میشد و بیگمان در هدایت آن نهاد انقلابی و مردمی نقشی مهم داشت. او با لباس روحانی و تفنگ بر دوش در سنگرها به دفاع از شهر و ناموس و حیثیت مردم مسلمان در مقابل سپاه متجاوز عین الدوله میپرداخت و با مبارزان و مجاهدان در سنگرها میخوابید و به آنان دلگرمی میداد و بر مقاومتشان میافزود و راه آینده را روشن میكرد: «یاران من! ما بر ضد حكومت ارتجاعی و استبداد قیام كردهایم... هرگز نباید به خستگی و یاس تن در دهیم؛ بخصوص وقتی كه بار سنگین زندگی ملتی از مویی باریك آویزان شده باشد... طوری رفتار كنید كه شرافت تاریخی ما حاصل شود و قاطبه ملت ایران با امتنان و تشكر بگویند كه تبریز، ایران را نجات داد![۷]
جنگ ادامه داشت، مجاهدان آزادیخواه، به رهبری مردانی چون ستارخان و باقرخان و خیابانی، به حراست از حریم شهر میپرداختند. چندین بار نیروهای استبدادی از مشروطه خواهان شكست خوردند، تا این كه محمدعلی شاه سپاهی چهل هزار نفری ترتیب داد و از بهمن ماه سال 1287، جنگ شدت یافت، اما تبریز قهرمان همچنان مقاومت میكرد. از طرفی محمدعلی شاه خیرهسر و عینالدوله خونخوار میدیدند كه چهل هزار نفر جنگجو و با امكانات بی شمار، هزینه كلان میخواهد و كمكم مخارج جنگی كاهش مییابد و ادامه جنگ تا فتح تبریز، با امكانات موجود، ممكن نیست؛ اگر این بار هم از قهرمانان تبریزی شكست بخورند، بدترین ننگها نصیبشان خواهد شد! پس به این نتیجه رسیدند كه از كشورهای بیگانه وام بگیرند و جنگ با آزادیخواهان ملت خود، یعنی مجاهدان تبریز را ادامه دهند!
در این موقع، انجمن ایالتی به این تصمیم شاه حماقت پیشه ایران، مبنی بر استقراض خارجی برای سركوبی ملت، به شدت اعتراض كرد و با پیشنهاد و صلاحدید خیابانی، تلگرامی به مجلس سنا و شورای ملی فرانسه مخابره كردند و موضوع جاری را به اطلاع آن كشور رساندند. در این تلگرام هوشیارانه خاطر نشان شده بود: «در این برهه از تاریخ ایران كه مجلس شورای ملی، توسط شاه بسته شده است بدون اجازه مجلس، هر نوع وام از دولت های بیگانه گرفته شود، ملت ایران پرداخت آن را به عهده نخواهد گرفت!» این اعتراض، نقشه محمدعلی شاه خائن را نقش بر آب كرد و در خنثی كردن آن دسیسه، موثر افتاد.[۸]
پس از خلع محمدعلی شاه از حكومت، انتخابات دوره دوم مجلس شورای ملی آغاز شد. خیابانی سابقه درخشانی داشت. چهار-پنج سال امامت نماز جماعت، تبلیغ احكام الهی، ارشاد مردم، تدریس در حوزه علمیه، عضویت انجمن ایالتی آذربایجان و ایفای نقش رهبری و راهنمای فكری، پیكار صادقانه و دوش به دوش دیگر مجاهدان در سنگر جهاد و دفاع، موقعیت ممتاز و محبوبیت پاك و بی شائبه را برای او در دل مردم تبریز و علما و رهبران مشروطه فراهم آورده بود.
مردم نیز به پاس این نیكنامی و صداقت و شجاعت و اندیشههای والا، خیابانی را در سی سالگی به نمایندگی خود در مجلس شورای ملی انتخاب كردند. خیابانی به همراه میرزا اسماعیل نوبری، نماینده دیگر مردم تبریز، راهی مجلس شورا شد. مجلس دوم در 24 آبان 1288 (اول ذی الحجه 1327) گشایش یافت و در 30 آبان به صورت رسمی آغاز بكار كرد.[۹]
خیابانی از آن پس، در سنگر قانونگذاری، خود را وارث هزاران شهید انقلاب میدانست و با موضع گیری های آگاهانه و ضداستبدادی و استعماری، در كنار نمایندگان متعهد و ارجمندی همچون شهید مدرس و میرزا اسماعیل نوبری و... به دفاع از حق مسلم مردم ستمدیده ایران پرداخت. از كارهای درخشان خیابانی در مجلس دوم، اعتراض شجاعانه و كارساز او علیه اولتیماتوم استعمارگرانه دولت تزار روس بود. در متن اولتیماتوم مزبور آمده بود.
- 1- دولت ایران، مستر شوستر، خزانهدار و مسترلكوفر را از كارها بركنار نماید.
- 2- دولت ایران، متعهد شود كه از این پس بدون اطلاع و رضایت روسیه و انگلیس، مستشار از كشورهای خارج استخدام نكند!
- 3- مخارجی را كه دولت روس برای لشكركشی به خاك ایران (رشت و انزلی) تحمل كرده، باید توسط ایران پرداخت شود!
دولت روس و انگلیس برای دریافت جواب فقط 48 ساعت مهلت میدهند و در صورتی كه دولت ایران متن اولتیماتوم را قبول نكند و تسلیم نشود. سالدات ها و قزاق های روس، به سوی قزوین پیشروی خواهند كرد و ایران را به اشغال خود در خواهند آورد! و در صورت پرداخت نكردن مخارج، مبلغ آن دو برابر خواهد شد![۱۰]
این اولتیماتوم ننگین - كه در واقع درخواست باج سبیل از ایران مظلوم بود - روز چهارشنبه 7 آذرماه 1290 (7 ذی الحجه 1329) به دولت ایران رسید. فردای آن روز در شهرهای تهران و تبریز و رشت، امواج خروشان مردمی به حركت درآمد. بازارها تعطیل شد، دوایر دولتی و تجارتخانهها به حالت نیمه تعطیل درآمد و همه اعتراض میكردند. حتی زنان ایرانی نیز در كنار مردان، اعتراض خویش را بر اولتیماتوم مزبور اعلام كردند. این حركت دسته جمعی و مردمی نخستین نمایش عمومی ایرانیان بود كه زنان نیز در آن شركت كرده بود.[۱۱]
شیخ خیابانی، در میان اجتماع تظاهركنندگان تهرانی، به ایراد سخنرانی پرشور و تحریك احساسات مذهبی و ملی مردم پرداخت و با صدای رسایی گفت: «...استقلال هر ملتی، شرافت اوست اگر نتوانیم كشور خود را نجات دهیم و شرافتمندانه زندگی كنیم لااقل در راه وطن جان خواهیم داد! زیرا در چنین مواقع خطرناك و حساس، زنده ماندن محو شدن است.» این سخنان آتشین چنان شوری در دل مردم برپا كرد كه فریاد «پاینده باد ایران»، «زندهباد خیابانی»... تا لحظاتی پس از پایان سخنرانی او در هوا طنین میانداخت.[۱۲]
روز جمعه 9 آذر ماه قبل از ظهر جلسه علنی مجلس برپا شد. حسن وثوق (وثوقالدوله) وزیر امور خارجه و تنی چند از همكارانش در مجلس حاضر بودند. وثوقالدوله در برابر نمایندگان مجلس و مردم شركت كننده قرار گرفت و متن اولتیماتوم را خواند و در پایان با زبونی گفت: «هیات وزیران به اتفاق چنین رای دادهاند كه این خواهش روس قبول بشود! تا نظر نمایندگان محترم چه باشد».[۱۳]
لحظاتی باسكوت و بلاتكلیفی گذشت. نمایندگان به روی همدیگر نگاه میكردند و گاه به وثوقالدوله خیره میشدند كه میخواست شرافت و حیثیت ملت را مفت تقدیم بیگانگان گردنكلفت نماید. یكی دو نماینده فرومایه و ترسو برخاسته، از مجلس بیرون رفتند و خود را كنار كشیدند... باز هم سكوت بود و تماشاگران با چشمانی باز، منتظر نتیجه نهایی بودند... ناگهان شیخ محمد خیابانی از جای خود برخاست و با هیبتی شكوهمند و قدمهای محكم و سنگین به جلو آمد و رو به نمایندگان ایستاد و با صدای رسا و بلند، سكوت مرگبار مجلس را شكست: «هیچ كس و هیچ دولتی حق ندارد كه اختیار، آزادی و استقلال كسی یا دولتی را از آن ها سلب كند، مگر این كه به شیوه كهن بربریت و وحشیت برگردد!...».
خیابانی با این كنایه، اولتیماتوم و دولت روس را مورد هدف قرار داد و چون حاضران بیش از پیش متوجه شدند و نفسها در سینهها حبس شد تا ببینند حرف آخر او چیست، خیابانی با صراحت تمام، تیر آخر را رها كرد: «...بنده از طرف ملت، كه حق آزادی و استقلال را از چندین هزار سال پیش تاكنون برای خودشان ثابت میدانند، عرض میكنم كه ما تا امروز مستقل بودهایم، در حفظ حقوق و ترقی مملكت خودمان صاحب اختیار بودهایم... من با كمال جسارت و گشادهرویی به دولت روسیه میگویم كه ممكن نیست این ملت، امور كشور و اختیار و استقلال خود را به دیگران واگذار كند... این اولتیماتوم به استقلال ایران لطمه میزند و شكی نیست كه فقط با موافقت دولت ایران، این اولتیماتوم مورد قبول واقع نمیشود!... امیدوارم این اولتیماتوم ظالمانه را پس بگیرند و ملت ایران را از خودشان آزرده نكنند».[۱۴]
خیابانی با این سخنان هم اولتیماتوم را رد و محكوم كرد و هم ترس و لرز احتمالی نمایندگان دیگر را ریخت! پس از او بود كه دیگر نمایندگان نیز در رد و محكوم كردن این اولتیماتوم سخنانی اظهار كردند. بدین گونه، حركت مردانه و هوشیارانه خیابانی، موجب شد كه مجلس شورا با سرافرازی تمام، اولتیماتوم روسیه را رد كند. از آن روز نام و آوازه شجاعت و هوشیاری و غیرت خیابانی در تمام شهرهای ایران بر سر زبانها افتاد و ملت او را خوب شناختند حتی دشمنان ایران نیز بیش از پیش به عظمت و نفوذ كلام این روحانی آزاده پی بردند.
پانزده روز پس از این تاریخ، در 24 آذر ماه 1290 سفارت روس دوباره با دولت ایران (ناصرالملك) تماس گرفت و خبر داد كه سپاه روس در قزوین گرد آمده است، اگر تا شش روز دیگر، همه خواستههای ما پذیرفته نشود، آهنگ تهران خواهند كرد! در 29 آذر ماه مجلس تشكیل جلسه داد. باز هم خیابانی و دیگر نمایندگان سخنرانی كردند و به رد اولتیماتوم رای دادند.
دولت موقت ناصرالملك در روز دوم دی ماه، جلسهای با حضور هیات وزیران و نمایندگان سازشكار و سرد مزاج مجلس تشكیل داد. وثوقالدوله، بستن در مجلس را پیشنهاد كرد. ناصرالملك بیدرنگ این درخواست را قبول نمود و دستور انحلال مجلس را داد و اجرای فرمان به عهده یفرم خان ارمنی - رئیس شهربانی تهران و قاتل شیخ فضل الله نوری - واگذار شد!... بدین ترتیب از همان روز مجلس دوم بسته شد و نمایندگان پراكنده گشتند... و بساط انقلاب و مشروطهخواهی و استقلال طلبی در ایران برچیده شد!
خیابانی تنها ماند. اما هنوز خون غیرت در رگهایش در جریان بود. یك روز در سبزه میدان تهران، در اجتماع اعتراض آمیز مردم، بالای سكو رفت و با سخنرانی آتشین، از انقلاب و آزادیخواهان دفاع و عمل زشت دولت در بستن مجلس و پراكنده ساختن نمایندگان مردم را محكوم كرد و در میان كف زدن ها و فریادهای «زندهباد ایران»، «زندهباد مشروطه»، «زندهباد خیابانی» و... از سكوی سخنرانی پایین آمد.
دو ماه پس از بسته شدن مجلس و شروع دوره فترت، خیابانی همراه خانوادهاش به مشهد مقدس رفت و پس از زیارت مرقد امام هشتم علیه السلام و دیدار با اقوامش در خاك رضوی، از آن جا عازم روسیه، جمهوری تركمنستان، آذربایجان، گرجستان و داغستان شد تا در فرصتی كه پیش آمده، از ممالك همسایه دیدار كند[۱۵] و هم از این طریق به تبریز برگردد. چون كه پس از بسته شدن مجلس، صمدخان شجاعالدوله از طرف روسها، حاكم تبریز شده و محل انجمن ایالتی را ویران و بسیاری از آزادیخواهان را قتل عام كرده بود و لابد منتظر خیابانی و همكاران و همفكرانش نیز بود.
اگر خیابانی از تهران یا مشهد، به تبریز برمیگشت، بی شك به دست جلادان صمدخان گرفتار و كشته میشد. او در كشورهای خارجی، خیلی چیزها دید و شناخت. در آذربایجان كارگران ایرانی را دید كه به سبب نبودن كار مناسب در كشور خودشان، ویلان و سرگردان در خاك بیگانه میگشتند و در مقابل دستمزدی ناچیز متحمل سنگینترین كارها میشدند.
خیابانی از داغستان با یكی از بستگانش در تبریز تماس گرفت و او را به جلفا خواست. در آن جا خانوادهاش را به وی سپرد تا به تبریز برساند و خود باز هم به پتروفسكی بازگشت. مدتی در آن جا ماند و ناگهان یك روز عازم تبریز شد. تبریز در آتش بیداد روسها و صمدخان شجاعالدوله میسوخت. خیابانها بوی خون میداد. خوف و وحشت از همه جا سر میكشید.[۱۶]
نسیم آزادی
در مهر ماه سال 1293 صمدخان، از سوی روسها كنار گذاشته و فضای آزادی نسبی در تبریز ایجاد شد. اما بدتر از صمدخان، خود روسها بودند كه هنوز حضور نامیمون خود را حفظ میكردند. ولی از آن سو در بهار سال 1269 ق (1335 هجری) با ظهور انقلاب اكتبر روسیه، امپراتوری سیصد ساله تزاری در آن سرزمین پهناور برای همیشه برچیده و دفترش بسته شد. از آن پس، نیروهای آدمكش و خبیث و وحشی روسی، ایران را ترك كردند. با پاك شدن خاك تبریز از لوث روسها، نسیم آزادی در خطه آذربایجان و شمال ایران وزیدن گرفت.
تجدد
خیابانی از نعمت آزادی استفاده كرد و دوستان آزادیخواه و مبارزش را - كه اغلب «دموكرات» نامیده میشدند - گردآورد و كمیتهای تشكیل داد. سپس همه نمایندگان دموكرات و آزادیخواه را از سراسر آذربایجان به تبریز دعوت كرد و كنفرانسی برگزار كردند. در این كنفرانس استانی، چهارصد و هشتاد نفر شركت داشتند. تشكیلات فرقه دموكرات، كه پنج سال پیش تعطیل شده بود، دوباره تاسیس شد. در همان كنفرانس، انتشار روزنامه «تجدد»، ارگان تشكیلات دموكرات، مورد تصویب قرار گرفت و خیابانی مدیر مسئول و صاحب امتیاز روزنامه شد.[۱۷] نخستین شماره تجدد در بیستم فروردین ماه 1296 (8 رجب 1335) انتشار یافت.[۱۸] شیخ در اولین شماره تجدد، مقالهای تحت عنوان «نور حقیقت خواهد تابید» نوشت و لزوم اجرای قوانین مشروطیت و احیای آن را بیان كرد.
در همان سال خیابانی به رهبری فرقه دموكرات آذربایجان برگزیده شد و فرقه دموكرات را توسعه داد و اصلاحات اساسی در آن ایجاد كرد[۱۹] و همگام با انتشار روزنامه تجدد و سرپرستی آن و درج مقالات، دست به كارهای سازنده دیگری در جهت پیشبرد اهداف و تامین آسایش مردم و تعیین والی برای آذربایجان زد تا مردم را برای حركت عظیم و همگانی آماده سازد. در آن سال، خشكسالی بود و با رسیدن زمستان، مردم دچار قحطی و فقر شدند. خیابانی با تشكیل كمیسیون آذوقه، اعانه، دارالمساكین و... توانست مشكلات مردم را از پیش پا بردارد و مردم را نجات دهد. او با گرانفروشی و احتكار فرصت طلبان مبارزه كرد.
ورق پاره 1919
در مرداد 1298 انتخابات مجلس چهارم شروع شد. خیابانی با داشتن نه هزار رای، حایز اكثریت آراء بود. در اثنای انتخابات، متن قرارداد 1919 بین دولت ایران و انگلیس امضا و در ایران منتشر شد. این پیمان ننگین را وثوقالدوله، نخست وزیر ایران، با نمایندگان انگلیس منعقد كرده بود. وثوقالدوله، سال ها پیش با قبول اولتیماتوم روس، ضربه مهلكی به پیكر مشروطیت زده بود و اینك با امضای قرارداد استعماری دیگر درصد بود كه اختیار كامل امور مالی، گمركی و نظامی ایران را به دست مستشاران انگلیسی بدهد و كشور را تحت الحمایه بریتانیا گرداند.
در پی انتشار متن قرارداد، موجی از اعتراض و ناخشنودی در ایران پدید آمد. فرقه دموكرات در تبریز به رهبری خیابانی علیه قرارداد 1919 وارد عمل شد و روزنامه تجدد نوشت: «تا زمانی كه قرارداد به تصویب مجلس نرسیده، ورق پارهای بیش نیست و اعتباری ندارد!».[۲۰]
از طرفی وثوقالدوله با آگاهی از واكنش خیابانی و پیروانش در تبریز، به فكر چاره افتاد. چون میدانست كه اگر پای خیابانی و همفكرانش به مجلس چهارم باز شود، نخواهند گذاشت كه این قرارداد استعماری تصویب گردد؛ همچنان كه هشت سال پیش نگذاشتند اولتیماتوم روس، تصویب و قبول شود. به دنبال اعتراضات و كشمكش های سیاسی، وثوقالدوله با اعزام دو نفر خارجی به همراه چند مزدور از تهران به تبریز، بسیاری از كارمندان و مسئولان ادارات را به دلیل این كه نتوانسته بودند در انتخابات خواستههای او را برآورند، اخراج و افراد مزدور و خودفروختهای را جایگزین آنان كرد و در واقع انتخابات آذربایجان را به هم زد.[۲۱] این بود كه در دوره چهارم مجلس، نمایندگان آذربایجان به مجلس راه نیافتند.
خیابانی در آن روزهای حساس، سفری به تهران كرد تا اوضاع سیاسی را از نزدیك بررسی كند. او سعی بر این داشت كه با بعضی از رجال مشهور سیاسی گفتگو كند و زمینه مخالفت با قرارداد 1919 را مساعد گرداند. اما كسی جواب مناسب نداد. در همان روزها شصت هزار تومان از طرف وثوقالدوله به خیابانی پیشنهاد شد تا بگیرد و ساكت شود! خیابانی تازه متوجه شد كه در پایتخت چه خبر است و این كه از بسیاری از رجال سیاسی، صدایی برنمیآید، از آن روست كه حق سكوت گرفتهاند! او با رد این پیشنهاد، به تبریز برگشت و پی برد كه نمیتوان به رجال تهران امیدوار بود.
او در تبریز با دعوت آزادیخواهان و دموكراتها، در روز 22 اسفند 1298 «مجلس محلی تبریز» را تشكیل داد و خود به ریاست آن انتخاب شد. كار مجلس محلی تبریز این بود كه در مسائل سیاسی و اجتماعی تبریز و آذربایجان، تصمیم گیری كند؛ چون نمایندگان آذربایجان را از رفتن به مجلس شورای ملی محروم كرده بودند. مذاكرات و تصمیم های مجلس محلی هر روز در روزنامه تجدد چاپ میشد و به اطلاع مردم میرسید.
نوروز سال 1299 گذشت. در هشتم فروردین سال نو، بیانیهای از طرف كمیته مجلس محلی تبریز، خطاب به آزادیخواهان و هموطنان صادر شد. در بیانیه مزبور، اتحاد، اتفاق و نظم دموكرات ها و همكاری و یاری همه آزادیخواهان میهن دوست ایرانی، به مثابه یگانه تكیهگاه كمیته معرفی شده و مورد تاكید قرار گرفته بود.[۲۲]
قیام
بعد از ظهر روز سهشنبه 17 فروردین 1299 (16 رجب 1338) در حیاط عمارت تجدد، جنب و جوشی پدیدار بود. آزادیخواهان پیرو خیابانی كه همه مسلح بودند، گروه گروه در آن جمع میشدند. آتش و خشم در درونشان شعله میكشید و در خروش و هیجان بودند. ساعتی گذشت كه ناگهان فرمان رهبر آزادی و تجدد، شیخ محمد خیابانی مبنی بر آزاد كردن و نجات دادن «میرزا باقر» از زندان كلانتری محله نوبر صادر شد. میرزا باقر به سبب مخالفت با «ماژور بیورلینگ» - رئیس شهربانی تبریز كه فردی خارجی بود و از طرف وثوق الدوله منصوب شده بود - زندانی گشته بود.
به صدور فرمان شیخ، بیش از پنجاه مجاهد مسلح، به كلانتری نوبر حمله كرده، میرزا باقر را آزاد كردند و به عمارت تجدد آوردند. ماموران كلانتری گرچه آزادیخواهان را تعقیب كردند، به هیچ كاری موفق نشدند. بدین گونه نخستین گام قیام با موفقیت و پیروزی برداشته شد. خورشید هفده فروردین غروب كرد و شب شد. شب آبستن حوادثی دیگر بود. همان شب بسیاری از گروه های آزادیخواهی به پیروان خیابانی در عمارت تجدد پیوستند.
صبح 18 فروردین 1299 در تبریز، صبح آزادی و صحنه یكی از پرشكوهترین قهرمانی های تاریخ ایران بود. بازار تعطیل شد. دانش آموزان مدارس، به حالت راهپیمایی در ساختمان و اطراف عمارت تجدد گرد آمدند. شعارهای ضددولت وثوقالدوله و مزدورانش، در فضای شهر طنین افكنده بود. مردم آزادیخواه، مسلمان و قهرمان تبریز، به اشاره پیشوای خود خیابانی، به شهربانی ریخته، آزادیخواهان دربند را از سیاهچالها نجات دادند. ادارت شهر همه به دست آزادیخواهان افتاد. شیخ به مزدوران وثوقالدوله در تبریز اخطار كرد كه هر چه زودتر شهر را ترك گویند و آنان چهارشنبه شب، تبریز را به قصد تهران ترك كردند.
بدین سان در روز دوم قیام، تبریز از لوث حضور خائنان و بیگانگان مزدور پاك شد[۲۳] و رشته امور شهر به دست خیابانی و پیروانش افتاد و خورشید آزادی از افق آذربایجان درخشید. در روز پنجشنبه خیابانی هیات مدیرهای را برای اداره اجتماع مردم و تصمیمگیری های لازم، انتخاب كرد. این هیات، در همان روز بیانیهای به زبان فارسی و فرانسه نوشته، به دیوارهای شهر نصب كردند: «آزادی خواهان شهر تبریز در مقابل تمایلات ارتجاعی برخی افراد ضدمشروطیت كه در حكومت های محلی و در مركز ایالت آذربایجان ظهور كرده بود، به هیجان آمده و دست به اعتراض و قیام زدند. آزادیخواهان تبریز اعلام میكنند كه برنامه آنان عبارت است از تحصیل اطمینان كامل در احترام به قانون اساسی و اجرای صادقانه آن. آزادیخواهان موقعیت فوقالعاده حساس فعلی را در نظر گرفته و مصمم هستند كه نظم و آسایش را به هر وسیله كه باشد، برقرار دارند. برنامه آزادیخواهان در دو عبارت خلاصه میشود:
- 1- برقرار داشتن آسایش عمومی.
- 2- از قوه به فعل آوردن رژیم مشروطیت.[۲۴]
قیام پیروزمندانه مردم تبریز به رهبری شیخ محمد خیابانی، بیش از پنج ماه ادامه داشت. شیخ، در حیاط ساختمان تجدد به ایراد نطقهایی میپرداخت و مردم با اشتیاق تمام پای صحبتش مینشستند. این سخنان به زبان آذری بود و ترجمه فارسیاش هر روز در روزنامه تجدد چاپ میشد. در این پنج ماه خیابانی و جنبش با خطرهای فراوانی مواجه بودند، اما بر همه پیروز شدند و آتش توطئهها را خاموش كردند... كه شرح و بسط آن در این مجال اندك نمیگنجد.
خیابانی در این پنج ماه، بیش از آن كه ژست رهبر و فرمانده قیام مسلحانه به خود بگیرد، هیبت یك رهبر فكری و ایدئولوگ و متفكر انقلابی را داشت و هر روز با نطق های پرشور در مسائل اجتماعی و سیاسی و فكری، سعی در برپایی انقلاب فرهنگی و خودآگاهی سیاسی و اجتماعی در اندیشههای مردم داشت.[۲۵]
از طرفی دشمنان او، به ویژه از ناحیه حكومت مركزی، هر لحظه در صدد سركوبی او و قیامش بودند. در این مدت وثوق الدوله از نخست وزیری احمدشاه عزل و مشیرالدوله به جای او منصوب شد. مشیرالدوله برای شكست قیام خیابانی، مهدی قلی خان هدایت، معروف به مخبرالسلطنه، را برگزید. او چهرهای موجه و ملی داشت و به همین سبب بدون سرباز و محافظ وارد تبریز شد و كسی با او كاری نداشت. مدت ها سعی كرد از طریق صحبت با دوستان خیابانی، او را از ادامه نهضت بازدارد، ولی خیابانی اعتنایی نكرد و از طرفی گمان نمیكرد كه مخبرالسلطنه قصد خیانت داشته باشد. مخبرالسلطنه چون از راه تزویر و فریب و مذاكره نتوانست خیابانی را از راهی كه در پیش گرفته منصرف سازد، با رئیس قزاقخانه تبریز - كه یك كلنل روسی بود - گفتگو و تبانی و نقشه سرنگونی قیام تبریز را طرح ریزی كرد.
سرانجام در سپیده دم یكشنبه 21 شهریور 1299، كه بسیاری از نیروهای مسلح خیابانی برای بر چیدن اشرار محلی به اطراف تبریز رفته بودند و نیروی اندكی در شهر و اطراف عالی قاپور (مقر حكومت خیابانی و مركز قیام) مانده بود، قزاق های مسلح به دستور كلنل روسی و مخبرالسلطنه، به شهر ریختند و تمام نیروهای قیامی را یا كشتند یا خلع سلاح كردند و همه مراكز آزادیخواهان و ادارات را به تصرف خود درآوردند و عالی قاپو را در اختیار خود گرفتند.[۲۶]
شهادت
قزاق ها به فرمان مخبرالسلطنه به خانه خیابانی ریختند، ولی قبل از این كه به او دست بیابند خیابانی از راه پشت بام به خانه همسایهاش، شیخ حسنعلی میانجی، پناهنده شده بود. شیخ حسنعلی اصرار كرد كه پیش مخبرالسلطنه برود و وساطت كند، ولی خیابانی نپذیرفت. تا این كه بعدازظهر 22 شهریور 1299/29 ذی الحجه 1338، مخفی گاه شیخ پیدا شد و با شلیك چند تیر بدست اسماعیل قزاق، در زیرزمین خانه شیخ حسنعلی میانجی به شهادت رسید. پیكرش را بیرون آوردند و در گورستان «سید حمزه» تبریز به خاك سپردند. بعدها آن گورستان به مدرسه تبدیل شد و پس از ویرانی، مقبره خیابانی مظلوم هم از بین رفت.[۲۷]
اهداف قیام خیابانی
از مطالعه تاریخ قیام خیابانی و تامل در آن میتوان به اهداف آن پیبرد. مجموع اهداف این قیام را میتوانیم در این موارد خلاصه كنیم:
- 1. سر و سامان دادن به اوضاع آشفته آذربایجان.
- 2. قطع دست اجانب از آن خطه و كل ایران.
- 3. همكاری با نهضت جنگل به رهبری میرزا كوچك خان در راه پیشبرد و گسترش قیام در سرتاسر ایران و اصلاح اوضاع كشور و بیداركردن مردم.
- 4. حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران و تامین آزادی سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی كشور.
- 5. احیا و اجرای قانون اساسی مشروطیت.
- 6. ایجاد نوعی انقلاب فرهنگی و بازگشت به خویشتن خویش.
علل شكست قیام
شكست قیام تبریز پس از حدود شش ماه علل و عوامل گوناگونی داشت، از جمله:
- 1. حضور قزاقخانه در كنار شهر تبریز و همكاری آن با حكومت مركزی.
- 2. كم بودن نیروهای مقاومت و مسلح قیامی و نداشتن ارتش مقاومت دایم.
- 3. اهتمام بیشتر شیخ محمد خیابانی به ایجاد و گسترش خودآگاهی مردم و نهضت فكری و بیداری سیاسی و بیتوجهی به جذب نیروهای نظامی و مسلح برای حراست از قیام.
- 4. خیانت كسانی كه قول همكاری به خیابانی داده بودند.
- 5. تنها ماندن خیابانی در نتیجه همكاری نكردن او با روس و انگلیس و نیروهای وابسته به آن دو، و دشمنی آن ها به ویژه حكومت مركزی با وی و قیامش.
سی سخن حكیمانه از خیابانی
- 1. اولین لازمه شرافت یك ملت، استقلال است.
- 2. استقلال ملت ها را فقط فضایل و اخلاق عالی میتواند محفوظ دارد.
- 3. حافظ و نگهبان استقلال هر ملتی، شجاعت و قهرمانی اوست.
- 4. یك ملت نمیتواند بدون معارف، آزادی خود را محفوظ دارد.
- 5. در راه زندگی شرافتمندانه باید از جان و مال گذشت.
- 6. آزادی مستلزم برابری است، در مقابل قانون همه برابریم.
- 7. ایران را ایرانی باید آزاد كند.
- 8. در عین آزادی باید مقید باشی.
- 9. نخستین وسیله ترقی، داشتن روح تجدد است.
- 10. یك فرد بیعلاقه به جامعه خود، كمتر از حیوان است.
- 11. هیچ كار بزرگ بدون فكر انجام نمیگیرد.
پانویس
- ↑ شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، حاج محمدعلی آقا بادامچی تبریزی، چاپ برلین، سال 1304 ش، ص 23.
- ↑ همان.
- ↑ شیخ محمد خیابانی خروش حماسهها، مصطفی قلیزاده، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1372، ص 42.
- ↑ پدربزرگ مقام معظم رهبری حضرت آیت الله سید علی خامنهای.
- ↑ شیخ محمد خیابانی، خروش حماسهها، ص 42.
- ↑ همان، ص 24.
- ↑ دو قهرمان جنبش مشروطه، رحیم رئیس نیا و عبدالحسن ناهیدی، ص 196.
- ↑ همان، ص 7-196.
- ↑ تاریخ هجده ساله آذربایجان، احمد كسروی، ج 1، ص 75.
- ↑ شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، ص 28.
- ↑ تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، دكتر ملك زاده، ج 7، ص 87.
- ↑ دو قهرمان جنبش مشروطه، ص 209.
- ↑ قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، علی آذری، چاپ چهارم، تهران، 1362، ص 29.
- ↑ همان، ص 31-29.
- ↑ همان، ص 37.
- ↑ شیخ محمد خیابانی خروش حماسهها، ص 106.
- ↑ شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، ص 28.
- ↑ تاریخ هجده ساله آذربایجان، ج 2، ص 678.
- ↑ شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، ص 28.
- ↑ همان، ص 32.
- ↑ شیخ محمد خیابانی خروش حماسهها، ص 137.
- ↑ قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، ص 6-245.
- ↑ همان، ص 263، تاریخ هجده ساله آذربایجان، ج 2، ص 767.
- ↑ شیخ محمد خیابانی خروش حماسهها، ص 147.
- ↑ تاریخ بیست ساله ایران، حسین مكی، ج 1، ص 35 و 36.
- ↑ شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، ص 37.
- ↑ قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، ص 492.