سوره کهف/متن و ترجمه: تفاوت بین نسخهها
جز (History of islam صفحهٔ سوره ۱۸/متن و ترجمه را به سوره کهف/متن و ترجمه منتقل کرد) |
|
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۹ اوت ۲۰۱۶، ساعت ۰۷:۰۸
درباره سوره کهف (18) |
آیات سوره کهف |
فهرست قرآن |
|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خدای بخشاینده مهربان
1
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَل لَّهُ عِوَجَا
سپاس خداوندی را که بر بنده خود این، کتاب را نازل کرد و هیچ کجی و انحراف در آن ننهاد
2
قَيِّمًا لِّيُنذِرَ بَأْسًا شَدِيدًا مِن لَّدُنْهُ وَيُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا
کتابی عاری از انحراف تا مردم را از خشم شدید خود بترساند و مؤمنان را که کارهای شایسته می کنند، بشارت دهد که پاداشی نیکو دارند،
3
مَاكِثِينَ فِيهِ أَبَدًا
در حالی که تا ابد در آن جاودانه اند
4
وَيُنذِرَ الَّذِينَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا
و کسانی را که گفتند: خدا فرزندی اختیار کرد، بترساند
5
مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِن يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبًا
نه خود به آن دانشی دارند و نه پدرانشان داشته اند چه بزرگ است سخنی که، از دهانشان بیرون می آید و جز دروغی نمی گویند
6
فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا
شاید اگر به این سخن ایمان نیاورند، خویشتن را به خاطرشان از اندوه هلاک سازی
7
إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
ما هر چه در روی زمین است زینت آن قرار دادیم ، تا امتحانشان کنیم که کدامشان به عمل بهترند
8
وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا
و نیز ما هستیم که روی زمین را چون بیابانی خشک خواهیم کرد
9
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا
آیا پنداشته ای که اصحاب کهف و رقیم از نشانه های شگفت انگیز ما بوده اند، ?
10
إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا
آنگاه که آن جوانمردان به غارها پناه بردند و گفتند: ای پروردگار ما،ما را از سوی خود رحمت عنایت کن و کار ما را به راه رستگاری انداز
11
فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا
سالی چند در آن غار به خوابشان کردیم
12
ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا
سپس بیدارشان کردیم تا بدانیم کدام یک از آن دو گروه حساب مدت آرمیدنشان را داشته اند
13
نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى
ما خبرشان را به راستی برای تو حکایت می کنیم : آنها جوانمردانی، بودندکه به پروردگارشان ایمان آورده بودند و ما نیز بر هدایتشان افزودیم
14
وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا
بر دلهایشان نیرو بخشیدیم ، آنگاه که برخاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمانها و زمین است جز او کسی را خدا نخوانیم که هر گاه چنین کنیم ، سخنی سخت کفر آمیز گفته باشیم
15
هَؤُلَاء قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّوْلَا يَأْتُونَ عَلَيْهِم بِسُلْطَانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا
اینان که قوم ما هستند، به جز او خدایانی اختیار کرده اند چرا برای اثبات خدایی آنها دلیل روشنی نمی آورند ? کیست ستمکارتر از کسی که به خدا دروغ می بندد ?
16
وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنشُرْ لَكُمْ رَبُّكُم مِّن رَّحمته ويُهَيِّئْ لَكُم مِّنْ أَمْرِكُم مِّرْفَقًا
اگر از قوم خود کناره جسته اید و جز خدای یکتا خدای دیگری را نمی، پرستید، به غار پناه برید و خدا رحمت خویش بر شما ارزانی دارد و نعمتتان رادر آن مهیا دارد
17
وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِي وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا
و خورشید را می بینی که چون بر می آید، از غارشان به جانب راست میل می، کند و چون غروب کند ایشان را واگذارد و به چپ گردد و آنان در صحنه غارند و این از آیات خداست هر که را خدا هدایت کند هدایت یافته است و هر که را گمراه سازد هرگز کارسازی راهنما برای او نخواهی یافت
18
وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ وَكَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا
می پنداشتی که بیدارند حال آنکه در خواب بودند و ما آنان را به دست راست و دست چپ می گردانیدیم ، و سگشان بر درگاه غار دو دست خویش درازکرده بود اگر به سر وقتشان می رفتی گریزان باز می گشتی و از آنها سخت می ترسیدی
19
وَكَذَلِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءلُوا بَيْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ أَيُّهَا أَزْكَى طَعَامًا فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَلْيَتَلَطَّفْ وَلَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا
همچنین بیدارشان کردیم تا با یکدیگر گفت و شنود کنند یکی از آنها، پرسید: چند وقت است که آرمیده اید ? گفتند: یک روز یا پاره ای از روز را آرمیده ایم گفتند: پروردگارتان بهتر داند که چند وقت آرمیده اید یکی را از خود با این پولتان به شهر بفرستید تا بنگرد که غذای پاکیزه کدام است و برایتان از آن روزیتان را بیاورد و باید که به مهربانی رفتارکند تا کسی به شما آگاهی نیابد
20
إِنَّهُمْ إِن يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعِيدُوكُمْ فِي مِلَّتِهِمْ وَلَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا
زیرا اگر شما را بیابند سنگسار خواهند کرد، یا به کیش خویش در آورند و اگر چنین شود تا ابد رستگار نخواهید شد
21
وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِم بُنْيَانًا رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا
بدین سان مردم را به حالشان آگاه کردیم تا بدانند که وعده خدا راست است، و در قیامت تردیدی نیست آنگاه در باره آنها با یکدیگر به گفت و گوپرداختند و گفتند: بر روی آنها بنایی برآورید پروردگارشان به کارشان آگاه تر است و آنان که بر حالشان آگاه تر شده بودند، گفتند: نه ، اینجارا مسجدی می کنیم
22
سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاء ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا
خواهند گفت : سه تن بودند و چهارمیشان سگشان بود و می گویند: پنج تن، بودند و ششمیشان سگشان بود تیر به تاریکی می افکنند و می گویند: هفت تن بودند و هشتمیشان سگشان بود بگو: پروردگار من به عدد آنها داناتر است و شمار ایشان را جز اندک کسان نمی دانند و تو در باره آنها جز به ظاهر مجادله مکن و از کس نظر مخواه
23
وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا
هرگز مگوی : فردا چنین می کنم ،
24
إِلَّا أَن يَشَاء اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا
مگر خداوند بخواهد و چون فراموش کنی ، پروردگارت را به یادآور و بگو:، شاید پروردگار من مرا از نزدیک ترین راه هدایت کند
25
وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا
و آنان در غار خود سیصد سال آرمیدند و نه سال بدان افزوده اند
26
قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا
بگو: خداوند داناتر است که چند سال آرمیدند غیب آسمانها و زمین ازآن اوست چه بیناست و چه شنواست جز او دوستی ندارند و کس را در فرمان خود شریک نسازد
27
وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِن كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَن تَجِدَ مِن دُونِهِ مُلْتَحَدًا
از کتاب پروردگارت هر چه بر تو وحی شده است تلاوت کن در سخنان او تغییر و تبدیلی نیست و تو جز او پناهگاهی نمی یابی
28
وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا
و همراه با کسانی که هر صبح و شام پروردگارشان را می خوانند و خشنودی، اورا می جویند، خود را به صبر وادار و نباید چشمان تو برای یافتن پیرایه های این زندگی دنیوی از اینان منصرف گردد و از آن که دلش را از ذکرخود بی خبر ساخته ایم ، و از پی هوای نفس خود می رود و در کارهایش اسراف می ورزد، پیروی مکن
29
وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاء فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءتْ مُرْتَفَقًا
بگو: این سخن حق از جانب پروردگار شماست هر که بخواهد ایمان بیاوردو، هر که بخواهد کافر شود ما برای کافران آتشی که دود آن همه را در برمی گیرد، آماده کرده ایم و چون به استغاثه آب خواهند از آبی چون مس گداخته که از حرارتش چهره ها کباب می شود بخورانندشان ، چه آب بدی و چه آرامگاهی بد
30
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا
کسانی که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند، بدانند که ما پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کنیم
31
أُوْلَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا
برایشان بهشتهای جاوید است از زیر پاهاشان نهرها جاری است بهشتیان را، به دستبندهای زر می آرایند و جامه هایی سبز از دیبای نازک و دیبای ستبر می پوشند و بر تختها تکیه می زنند چه پاداش نیکویی و چه آرامگاه نیکویی
32
وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا
برایشان داستان دو مرد را بیان کن که به یکی دو تاکستان داده بودیم و برگرد آنها نخلها و در میانشان کشتزار کرده بودیم
33
كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا
آن دو تاکستان ، میوه خود را می دادند بی هیچ کم و کاست و نهری بین آن دو جاری گردانیدیم
34
وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا
حاصل از آن او بود به دوستش که با او گفت و گو می کرد گفت : من به مال از تو بیشتر و به افراد پیروزترم
35
وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا
و آن مرد ستم بر خویشتن کرده به باغ خود در آمد و گفت : نپندارم که، این باغ هرگز از میان برود
36
وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا
و نپندارم که قیامت هم بیاید و اگر هم مرا نزد خدا برند، جایگاهی بهتر از این باغ خواهم یافت
37
قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا
دوستش که با او گفت و گو می کرد گفت : آیا بر آن کس که تو را از خاک و سپس از نطفه بیافرید و مردی راست بالا کرد، کافر شده ای ?
38
لَّكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا
ولی او خدای یکتا پروردگار من است و من هیچ کس را شریک پروردگارم نمی سازم
39
وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاء اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ إِن تُرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالًا وَوَلَدًا
چرا آنگاه که به باغ خود در آمدی نگفتی : هر چه خداوند خواهد، و هیچ، نیرویی جز نیروی او نیست ? اگر می بینی که دارایی و فرزند من کمتر از تو است ،
40
فَعَسَى رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاء فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا
شاید پروردگار من مرا چیزی بهتر از باغ تو دهد شاید بر آن باغ صاعقه ای بفرستد و آن را به زمینی صاف و لغزنده بدل سازد
41
أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا
یا آب آن بر زمین فرو رود و هرگز به یافتن آن قدرت نیابی
42
وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا
به ثمره اش آفت رسید و بامدادان دست حسرت بر دست می سایید که چه هزینه، ای کرده بود و اکنون همه بناهایش فرو ریخته است و می گوید: ای کاش به پروردگارم شرک نیاورده بودم
43
وَلَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا
او را گروهی که به یاریش برخیزند نبود و خود قدرت نداشت
44
هُنَالِكَ الْوَلَايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوَابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا
آنجا یاری کردن خدای حق را سزد پاداش او بهتر و سرانجامش نیکوتر است
45
وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقْتَدِرًا
برایشان زندگی دنیا را مثل بزن که چون بارانی است که از آسمان ببارد وبا آن گیاهان گوناگون به فراوانی بروید ناگاه خشک شود و باد بر هر سوپراکنده اش سازد و خدا بر هر کاری تواناست
46
الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا
دارایی و فرزند پیرایه های این زندگانی دنیاست و کردارهای نیک که، همواره بر جای می مانند نزد پروردگارت بهتر و امید بستن به آنها نیکوتر است
47
وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا
روزی که کوهها را به راه می اندازیم و زمین را بینی که هر چه در اندرون دارد بیرون افکنده است و همه را برای حساب گرد می آوریم و یک تن از ایشان را هم رها نمی کنیم
48
وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّكَ صَفًّا لَّقَدْ جِئْتُمُونَا كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ أَلَّن نَّجْعَلَ لَكُم مَّوْعِدًا
همه در یک صف به پروردگارت عرضه می شوند اکنون نزد ما آمدید همچنان که نخستین بار شما را بیافریدیم آیا می پنداشتید که هرگز برایتان وعده گاهی قرار نخواهیم داد ?
49
وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا
دفتر اعمال گشوده شود مجرمان را بینی که از آنچه در آن آمده است، بیمناکند و می گویند: وای بر ما، این چه دفتری است که هیچ گناه کوچک و بزرگی را حساب ناشده رها نکرده است آنگاه اعمال خود را در مقابل خود بیابند و پروردگار تو، به کسی ستم نمی کند
50
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاء مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا
و آنگاه که به فرشتگان گفتیم که آدم را سجده کنید، همه جز ابلیس که، ازجن بود و از فرمان پروردگارش سر بتافت سجده کردند آیا شیطان و فرزندانش را به جای من به دوستی می گیرید، حال آنکه دشمن شمایند ? ظالمان بدچیزی را به جای خدا برگزیدند
51
مَا أَشْهَدتُّهُمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا
آنگاه که آسمانها و زمین و خودشان را می آفریدم ، از آنها یاری نخواستم زیرا من گمراه کنندگان را به یاری نمی گیرم
52
وَيَوْمَ يَقُولُ نَادُوا شُرَكَائِيَ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُم مَّوْبِقًا
و روزی که می گوید: آنهایی را که می پنداشتید شریکان منند ندا دهید ندا دهند و شریکان پاسخ ندهند آنگاه هلاکتگاه را میانشان قرار دهیم
53
وَرَأَى الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُم مُّوَاقِعُوهَا وَلَمْ يَجِدُوا عَنْهَا مَصْرِفًا
چون مجرمان آتش را ببینند بدانند که در آن خواهند افتاد و راه رهایی ازآن نیست
54
وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِن كُلِّ مَثَلٍ وَكَانَ الْإِنسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا
در این قرآن برای مردم هر گونه داستانی بیان کرده ایم ، ولی آدمی بیش، از همه به جدل بر می خیزد
55
وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُوا إِذْ جَاءهُمُ الْهُدَى وَيَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَن تَأْتِيَهُمْ سُنَّةُ الْأَوَّلِينَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلًا
مردمان را چون به راه هدایت فرا خواندند، هیچ چیز از ایمان آوردن و آمرزش خواستن ، باز نداشت مگر آنکه می بایست به شیوه پیشینیان گرفتار عذاب شوند یا آنکه عذاب رویاروی و آشکارا بر آنان فرود آید
56
وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنذِرُوا هُزُوًا
و ما پیامبران را نفرستادیم جز آنکه به مردم مژده دهند یا بیم و، کافرانی که می خواهند به نیروی باطل ، حق را از میان ببرند جدال می کنند و آیات و هشدارهای مرا به ریشخند می گیرند
57
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَن يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا
کیست ستمکارتر از آن که آیات پروردگارش را برایش بخوانند و او اعراض کند و کارهایی را که از پیش مرتکب شده فراموش کند ? بر دل ایشان پرده افکندیم تا آیات را در نیابند و گوشهایشان را کر ساختیم که اگر به راه هدایتشان فراخوانی ، هرگز راه نیابند
58
وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤَاخِذُهُم بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن يَجِدُوا مِن دُونِهِ مَوْئِلًا
پروردگارت آمرزنده و مهربان است اگر می خواست به سبب کردارشان دراین، جهان بازخواستشان کند، بی درنگ به عذابشان می سپرد اما عذاب رازمانی معین است که چون فراز آید، پناهگاهی نیابند
59
وَتِلْكَ الْقُرَى أَهْلَكْنَاهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَعَلْنَا لِمَهْلِكِهِم مَّوْعِدًا
و آن قریه ها را چون کافر شدند به هلاکت رسانیدیم و برای هلاکتشان وعده ای نهادیم
60
وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا
و موسی به شاگرد خود گفت : من همچنان خواهم رفت تا آنجا که دو دریا به هم رسیده اند یا می رسم ، یا عمرم به سر می آید
61
فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا
چون آن دو به آنجا که دو دریا به هم رسیده بودند رسیدند، ماهیشان را فراموش کردند و ماهی راه دریا گرفت و در آب شد
62
فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا
چون از آنجا گذشتند، به شاگرد خود گفت : چاشتمان را بیاور که در این، سفرمان رنج فراوان دیده ایم
63
قَالَ أَرَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنَا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِيهُ إِلَّا الشَّيْطَانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَبًا
گفت : آیا به یاد داری آنگاه را که در کنار آن صخره مکان گرفته بودیم ?من ماهی را فراموش کرده ام و این شیطان بود که سبب شد فراموشش کنم و ماهی به شیوه ای شگفت انگیز به دریا رفت
64
قَالَ ذَلِكَ مَا كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَى آثَارِهِمَا قَصَصًا
گفت : آنجا همان جایی است که در طلبش بوده ایم و به نشان قدمهای خود جست و جو کنان بازگشتند
65
فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا
در آنجا بنده ای از بندگان ما را که رحمت خویش بر او ارزانی داشته، بودیم و خود بدو دانش آموخته بودیم ، بیافتند
66
قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا
موسی گفتش : آیا با تو بیایم تا آنچه به تو آموخته اند به من بیاموزی ?
67
قَالَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا
گفت : تو را شکیب همراهی با من نیست
68
وَكَيْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا
و چگونه در برابر چیزی که بدان آگاهی نیافته ای صبر خواهی کرد ?
69
قَالَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِي لَكَ أَمْرًا
گفت : اگر خدا بخواهد، مرا صابر خواهی یافت آنچنان که در هیچ کاری تورا نافرمانی نکنم
70
قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلَا تَسْأَلْنِي عَن شَيْءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا
گفت : اگر از پی من می آیی ، نباید که از من چیزی بپرسی تا من خود تو، را از آن آگاه کنم
71
فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا رَكِبَا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَيْئًا إِمْرًا
پس به راه افتادند تا به کشتی سوار شدند کشتی را سوراخ کرد گفت :کشتی را سوراخ می کنی تا مردمش را غرقه سازی ? کاری که می کنی کاری سخت بزرگ و زشت است
72
قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْرًا
گفت : نگفتم که تو را شکیب همراهی با من نیست ?
73
قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ وَلَا تُرْهِقْنِي مِنْ أَمْرِي عُسْرًا
گفت : اگر فراموش کرده ام مرا بازخواست مکن و بدین اندازه بر من سخت مگیر
74
فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا
و رفتند تا به پسری رسیدند، او را کشت ، موسی گفت : آیا جان پاکی رابی آنکه مرتکب قتلی شده باشد می کشی ? مرتکب کاری زشت گردیدی
75
قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْرًا
گفت : نگفتم که تو را شکیب همراهی با من نیست ?
76
قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْرًا
گفت : اگر از این، پس از تو چیزی پرسم با من همراهی مکن ، که از جانب من معذور باشی
77
فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَنْ يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا
پس برفتند تا به دهی رسیدند از مردم آن ده طعامی خواستند از میزبانیشان سر برتافتند آنجا دیواری دیدند که نزدیک بود فرو ریزد دیوار راراست کرد موسی گفت : کاش در برابر این کار مزدی می خواستی
78
قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا
گفت : اکنون زمان جدایی میان من و توست و تو را از راز آن کارها که، تحملشان را نداشتی آگاه می کنم :
79
أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا
اما آن کشتی از آن بینوایانی بود که در دریا کار می کردند خواستم معیوبش کنم ، زیرا در آن سوترشان پادشاهی بود که کشتیها را به غضب می گرفت
80
وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا
اما آن پسر، پدر و مادرش مؤمن بودند ترسیدیم که آن دو را به عصیان وکفر دراندازد
81
فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا
خواستیم تا در عوض او پروردگارشان چیزی نصیبشان سازد به پاکی بهتر از، او و به مهربانی نزدیک تر از او
82
وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا
اما دیوار از آن دو پسر یتیم از مردم این شهر بود در زیرش گنجی بود ،از آن پسران پدرشان مردی صالح بود پروردگار تو می خواست آن دو به حد رشد رسند و گنج خود را بیرون آرند و من این کار را به میل خود نکردم رحمت پروردگارت بود این است راز آن سخن که گفتم : تو را شکیب آنها نیست
83
وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا
و از تو در باره ذوالقرنین می پرسند بگو: برای شما از او چیزی می خوانم
84
إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا
ما او را در زمین مکانت دادیم و راه رسیدن به هر چیزی را به او نشان، دادیم
85
فَأَتْبَعَ سَبَبًا
او نیز راه را پی گرفت
86
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا
تا به غروبگاه خورشید رسید دید که در چشمه ای گل آلود و سیاه غروب می کند و در آنجا مردمی یافت گفتیم : ای ذوالقرنین ، می خواهی عقوبتشان کن و می خواهی با آنها به نیکی رفتار کن
87
قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّكْرًا
گفت : اما هر کس که ستم کند ما عقوبتش خواهیم کرد آنگاه او را نزدپروردگارش می برند تا او نیز به سختی عذابش کند
88
وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا
و اما هر کس که ایمان آورد و کارهای شایسته کند، اجری نیکو دارد و در، باره او فرمانهای آسان خواهیم راند
89
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا
باز هم راه را پی گرفت
90
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا
تا به مکان بر آمدن آفتاب رسید دید بر قومی طلوع می کند که غیر از پرتو آن برایشان هیچ پوششی قرار نداده ایم
91
كَذَلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْرًا
چنین بود و ما بر احوال او احاطه داریم
92
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا
باز هم راه را پی گرفت
93
حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا
تا به میان دو کوه رسید در پس آن دو کوه مردمی را دید که گویی هیچ سخنی را نمی فهمند
94
قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا
گفتند: ای ذوالقرنین ، یاجوج و ماجوج در زمین فساد می کنند می، خواهی خراجی بر خود مقرر کنیم تا تو میان ما و آنها سدی برآوری ?
95
قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا
گفت : آنچه پروردگار من مرا بدان توانایی داده است بهتر است مرا به نیروی خویش مدد کنید، تا میان شما و آنها سدی برآورم
96
آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا
برای من تکه های آهن بیاورید چون میان آن دو کوه انباشته شد، گفت :بدمید تا آن آهن را بگداخت و گفت : مس گداخته بیاورید تا بر آن ریزم
97
فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا
نه توانستند از آن بالا روند و نه در آن سوراخ کنند
98
قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاء وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا
گفت : این رحمتی بود از جانب پروردگار من ، و چون وعده پروردگار من، دررسد، آن را زیر و زبر کند و وعده پروردگار من راست است
99
وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا
و در آن روز واگذاریم تا چون موج روان گردند، و چون در صور بدمند همه را یکجا گرد آوریم
100
وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِّلْكَافِرِينَ عَرْضًا
و در آن روز جهنم را به کافران ، چنان که باید، نشان خواهیم داد:
101
الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاء عَن ذِكْرِي وَكَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا
آن کسان که دیدگانشان از یاد من در حجاب بوده و توان شنیدن نداشته اند
102
أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِن دُونِي أَوْلِيَاء إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلًا
آیا کافران پندارند که به جای من بندگان مرا به خدایی گیرند ? ما جهنم، را آماده ساخته ایم تا منزلگاه کافران باشد
103
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا
بگو: آیا شما را آگاه کنیم که کردار چه کسانی بیش از همه به زیانشان بود ?
104
الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا
آنهایی که کوشششان در زندگی دنیا تباه شد و می پنداشتند کاری نیکو می کنند
105
أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا
آنان به آیات پروردگارشان و به ملاقات با او ایمان نیاوردند، پس اعمالشان ناچیز شد و ما در روز قیامت برایشان منزلتی قائل نیستیم
106
ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا
همچنین کیفر آنان به سبب کفرشان و نیز بدان سبب که آیات و پیامبران مرا مسخره می کردند، جهنم است
107
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا
کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند مهمانسرایشان باغهای، فردوس است
108
خَالِدِينَ فِيهَا لَا يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا
در آنجا جاویدانند و هرگز هوای انتقال نکنند
109
قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا
بگو: اگر دریا برای نوشتن کلمات پروردگار من مرکب شود، دریا به پایان می رسد و کلمات پروردگار من به پایان نمی رسد، هر چند دریای دیگری به مدد آن بیاوریم
110
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا
بگو: من انسانی هستم همانند شما به من وحی می شود هر آینه خدای شماخدایی است یکتا هر کس دیدار پروردگار خویش را امید می بندد، بایدکرداری شایسته داشته باشد و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد