امامزاده ناصرالدین قم: تفاوت بین نسخهها
Heidariyan47 (بحث | مشارکتها) |
Heidariyan47 (بحث | مشارکتها) جز (Heidariyan47 صفحهٔ امامزاده ناصرالدين(عليه السلام) را به امامزاده ناصرالدين(عليه السلام) قم منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۳ اکتبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۱:۴۵
بقعه امامزاده ناصر الدين (عليه السلام)در خيابان آذر برابر درب ورودى مسجد امامست كه سابقا بنام بقعه احمد بن اسحق خوانده مى شد و به استناد همين تسميه بود كه محدث قمى در كتاب(منتهي الآمال)(1)چنين نظر داده كه متحمل است احمد بن اسحق بن ابراهيم بن موسى بن ابراهيم بن امام موسى كاظم(عليه السلام)در بقعه امامزاده ناصرالدين مدفون باشد.
و مرحوم محدث اضافه مى كند آنچيزيكه بين مردم شهرت يافته دائر بر اينست كه اين بقعه از احمد بن اسحق مى باشد و منظور هم همين احمد كه نسبش را ذكر نموديم مي باشد نه احمد بن اسحق اشعري، پس مى توان گفت كه در بقعه مزبور دو تن مدفونند يكى امامزاده ناصر و ديگرى احمد بن اسحق وچون احمد بن اسحق قبلا دفن شده است بقعه بنام او مشهور گرديده شد.
ولى احتمالى كه محدث قمى نقل فرمودند غير واقع است زيرا در جاى خود مذكور خواهد افتاد كه احمد بن اسحق موسوى در جوار امامزاده حمزه مدفون و داراى بقعه عليحده مى باشد كه در لوح مزارش هم نام او تصريح و نوشته شده است(2).
محتویات
نسب امامزاده ناصرالدين و علت انتساب
اين بقعه به احمد بن اسحاق اما مدفون دراين بقعه سيد جليل القدر ناصرالدين على بن مهدى بن محمد بن حسين بن زيد بن محمد بن احمد بن جعفر بن محمد بن عبدالرحمن بن محمد البطحانى ابن قاسم بن حسن بن زيد بن امام حسن مجتبي(عليه السلام)است كه در اواخر قرن هشتم و اوائل قرن نهم ميزيسته و بسيار جليل و شخصيتى شخيص داشته است.
ولى عقيده مرحوم علامه فيض در نسب اين امامزاده چنين است كه تعدادى از سلسله اجداد سيد ناصرالدين ساقط شده است، و دليل خود را چنين ابراز مى نمايد كه، در هر قرن كمتراز چهار واسطه نميتوان قائل شد، على القاعده در قرن نهم وسائط ميان ناصرالدين با امام از سى تن هم افزون بوده است لذا نتيجه ميگيرد كه از سلسله نسب وى كه دوازده پشت نام برده شده وسائطى اسقاط گرديده است.
ولى قول علامه را مى توان با تصريح مرحوم محدث قمى در كتاب(منتهى الامال)(3)كه او هم از كتاب(عمده الطالب)(4)نقل نموده، خدشه وارد كرد، زيرا در منتهى الآمال آمده كه: از كسانيكه منسوب به بطحا بودند ناصرالدين على بن مهدى بن محمد بن حسين و...را يافتم.
بهرحال قبل از آنكه علت نامگذارى بقعه ناصرالدين را به احمد بن اسحق اشاره كنيم بايد گفت كه در قم دو احمد بن اسحق زندگى مى كرده اند كه عبارتند از:
1ـ احمد بن اسحق بن ا براهيم بن موسى بن ابراهيم بن امام موسى كاظم(عليه السلام)كه شرح حالش در قسمت زندگانى حمزه بن موسي(عليه السلام)خواهد آمد، چونكه او بفاصله 7 مترى آن حضرت مدفون مى باشد.
2ـ احمد بن اسحق اشعرى كه از ناحيه امام حسن عسكري(عليه السلام)در قم وكيل بوده، و در مراجعت از سامراء و در محلى كه اكنون به آن سرپل ذهاب مى نمامند وفات يافت و در همانجا هم بخاك سپرده شد كه مزارش مورد زيارت مردم آن ديار مى باشد و اين احمد بن اسحق همان شخصى است كه سيد ابوالحسن الحسينى مدفون در مقبره بابلان را بخانه خود راه نداد و از طرف امام حسن عسكري(عليه السلام)هم مورد سرزنش قرار گرفت"(5).
"اما رمز انتساب اين بقعه به احمد بن اسحق اشعرى در السنه و افواه عامه آن بود كه چون نامبرده اين مسجد را(معروف به مسجد امام) به امر امام حسن عسكري(عليه السلام)بنا نمود، اين بقعه را هم جهت مدفن خويش آراسته تا اينكه در مراجعت از سامراء در سرپل ذهاب وفات يافت و همانجا بخاك سپرده شد، چون اين بقعه بلا استفاده و رو به خرابى مى رفت، اين بود كه در عصر سلطان(بركيارق امير ايپك) مدرسه اى بنانهاد و اين بقعه را جزء حجرات آن مدرسه درآورد و چون ناصرالدين على بن مهدى بطحانى در سال 828 هـ .ق در قم رحلت يافت جسد او را در اين بقعه كه بلامانع بود بخاك سپردند چنانكه صاحب عمده الطالب در طى تعيين نسب و تاريخ رحلت وى چنين آورده است كه(مدفون بشق قم فى مدرسه سورانيك)(6)". اما چرا اين محله را به اين اسم ناميده اند مرحوم عباس فيض عبارت فوق عمده الطالب با روى ايپك را معرب نمود بعنوان(سوراپيك)(7)ضبط كرد و بعدا در ضبط و اسنساخ آن اشتباهى رخ داده كه بصورت(سورانيك) در آمد چنانچه اكثريت اين نام را مشتبه و مغلوط بر زبان مى آوردند تا اينكه اولين بار مؤلف كتاب گنجينه آثار قم طى تتبع بر اين اشتباه پى برده و به تصحيح آن پرداخت و اكنون اين معما حل شده و رايج در آمده است.
ديگر آنكه جمله(شق قم) چگونه خوانده ميشود!، اگر كلمه(شق) بفتح شين باشد بر موضعى جداى از شهريا(الموضع المشقوق) مكان جدا شده از آن اطلاق مى گردد.
ولى اگر بكسر شين خوانده شود بمعناى ناحيه است كه بقعيده مرحوم علامه عباس فيض هم بفتح مى باشد زيرا اين باره و مدرسه اش در قسمت جداى از شهر قرار داشته است چونكه در قرن نهم هر چند جديد تشكيل يافته بود اما اطراف آستانه جداى از شهر بودند.
و چنين مستفاد مى شود كه اميرايپك در نظر داشته است كه كادر فرماندهى را در اين قسمت برقرار سازد تا فرماندهان و درجه داران دراين نقطه متمركز باشند(8).
اما معمرين مردن قم نقل ميكنند كه در قسمت شرقى اين امامزاده سابقا زمين مخروبه اى وجود داشت كه پشت بازار دروازه(جاى خيابان كنوني) افتاده بود و تدريجا آب انبار و حمامى در جنوب آن احداث گرديد و طولى نكشيد كه اراضى مزبور به كاروانسرا تبديل شد و پس از اتمام ساختمان درى از آن سراى ببازار باز نمودند لذا معروف به كارونسراى غيبى گرديد(9).
مختصرى از حالات احمد بن اسحاق اشعرى قمي
شيخ اجل ابوعلى احمد بن اسحق عبدالله بن سعد بن مالك الاحوص الاشعرى قمي، از شخصيتهاى معتبر و معتمد وثقه و رفيع القدر از جلاء اهل قم است و خانواده و خويشان او از صاحب ائمه(عليه السلام)و از محدثين بزرگ بشمار مى آيند كه از امام جواد و امام هادي(عليه السلام)روايت زيادى نقل مى نمودند احمد بن اسحق از خواص اصحاب امام حسن عسكري(عليه السلام)كه وكالت آن حضرت را هم در قم دارا بوده ومشرف به ملاقات امام زمان نائل گرديد كه داستانش خواهد آمد.
"شيخ صدوق دركمال الدين حديث مبسوطى نقل كرده كه در آخر آن مذكور است كه احمد بن اسحق درسامرا از حضرت امام حسن عسكري(عليه السلام)پارچه اى خواست تا خود را با آن كفن نمايد، پس حضرت سيزده درهم بوى داد و فرمود اين را خرج مكن مگر براى مصارف نفس خودت و آنچه خواستى بتو مى رسد.
شيخ جليل سعد بن عبدالله، راوى خبر مى گويد:
چون از خدمت مولاى خود مراجعت كرديم و به سه فرسخي(حلوان) كه الآن معروف است به"سرپل ذهاب) رسيديم احمد بن اسحق تب كرد و سخت ناخوش شد كه ما از او مأيوس شديم، چون وارد حلوان شديم دركاروانسرائى منزل كرديم، احمد فرمود: مرا امشب تنها گذاريد و بمنازل خود رويد، هر كس بمنزل خود رفت نزديك صبح در فكر افتادم، پس چشم را باز كردم كه ناگاه(كافور) خادم مولاى خود ابى محمد امام حسن عسكري(عليه السلام)كه مى گويد: احسن الله بالخير عزاكم وجبر بالمحبوب رزيتكم، سپس گفت از غسل و كفن صاحب شما يعنى احمد فارغ شديم پس برخيز او را دفن كنيد پس بدرستيكه او عزيزترين شماها است بجهت قرب بخداوند در نزد آن شما، پس از چشم ما غائب شد(10).
ابن بابويه و ديگر محدثين هم روايت كرده اند كه احمد بن اسحق وكيل امام حسن عسكري(عليه السلام)با سعيد بن عبدالله كه از ثقات اصحاب بود بارى پاره اى از سؤالات خدمت آنحضرت شرفياب شدند.
سعد بن عبدالله گفت: چون به در دولتسراى آن حضرت رسيديم، احمد رخصت دخول براى خود و من طلبيد و داخل شديم، احمد با خود هميانى داشت كه در ميان عبا پنهان كرده بود، و در آن هميان صد و شصت كيسه از طلا و نقره بود كه هر كدام را، يكى از شيعيان مهر زده بخدمت حضرت فرستاده بودند چون بسعادت ملازمت رسيديم در دامن آن حضرت طفلى نشسته بود مانند مشترى در كمال حسن و جمال و در سرش دو كاكل و در نزد آن حضرت گوى طلا بود بشكل انار كه به نگين هاى زيبا و جواهر گرانبها مرصع كرده بودند و يكى از اكابر بصره براى آنحضرت هديه فرستاده بود و بدست آن حضرت نامه اى بود كه كتابت مى فرمود، چون آن طفل مانع مى شد آن گوى را مى انداخت كه طفل از پس آن مي رفت و خود كتابت مى فرمود چون احمد هميان را گشود و نزد آن حضرت نهاد، حضرت بآن طفل فرمود كه اينها هدايا و تحفه هاى شيعيان تست بگشا و متصرف شو،آن طفل يعني حضرت صاحب الأمر ـ عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ گفت: اى مولاى من آيا جايز است كه من دست طاهر خود را دراز كنم بسوى مالهاى حرام؟
پس حضرت امام عسكري(عليه السلام)فرمود: كه اين پسر اسحق بيرون آر آنچه در هميان است تا حضرت صاحب الامر ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ حلال و حرام را از يكديگر جدا كند، پس احمد يك كيسه را بيرون آورد، حضرت فرمود اين از فلان است كه در فلان محله قم نشسته است و شصت و دو اشرفى در اين كيسه است چهل و پنج اشرفى از قيمت ملكى است كه از پدر به او ميراث رسيده بود و فروخته است و چهارده اشرافى آن قيمت هفت جامه است كه فروخته و همچنين سه دينار از كرايه دكان است.
حضرت امام حسن عسكري(عليه السلام)به فرزند خود فرمود راست گفتى اى فرزندم بگو چه چيز در ميان اينها حرام است تا بيرون كند، آنوقت حضرت تمام اموال حلال از حرام را جدا نمود تا اينكه همه را تميز كرد، و چون سعد بن عبدالله خواست مسائل خود را بپرسد حضرت امام حسن عسكري(عليه السلام)فرمود: كه از نور چشمم بپرس آنچه مى خواهى و اشاره به حضرت صاحب الامر(عليه السلام)نمود پس جميع مسائل مشكله را پرسيد و جوابهاى شافى شنيد و بعضى از سؤالها كه از خاطرش محو شده بود حضرت از راه اعجاز بيادش آورد و جواب فرمود(11).
تعداد فرزندان امامزاده ناصرالدين و توصيف بقعه آن
در هر حال ناصرالدين را فرزندانى است كه متأسفانه مورخين براى ثبت اسامى آن جديت به خرج نداده و در كتبشان قيد ننموده اند لذا يكى از فرزندان وى محمد و او را هم در قم اعقابى است از جمله عبدالله و عبدالله را هم فرزندانى است از جمله محمد و براى وى هم پسرى بود عبدالله كه در پائين پاى فاطمه معصومه(عليه السلام)مدفون ميباشد.
اما بقعه مورد نظر خالى از بيوتات و صحن مى باشد و از آثار قرن دوازدهم يا اواخر صفويه كه همزمان با ايوان مسجد امام بنيان گرديده است.
اين بقعه به صورت مربع مختلف الاضلاع به طول تقريبى 4 و عرض 5/ 3 متر كه در وسط آن ضريح بسيار عالى كه بعد از پيروزى انقلاب اسلامى ايران به زعامت بزرگ رهبر جهان اسلام حضرت امام خميني(ره) ساخته شده نصب گرديده است و جدار اين بقعه با كاشيهاى فيروزه فام ساده و خشتى و آئينه كارى شده مى باشد. سازنده ضريح سيد مصطفى و سليم حمدانى و شيخ شباني، نجارى از حاج اكبر خموشيان در اصفهان به اتمام رسيده كه در سال 1370 بر سرتربت اين امامزاده نصب گرديده شد، و آيات قرآن از سوره فتح بر بالاى اين ضريح مطهر مزين گشته و زير آن اين اشعار قلزنى گرديده و به چشم مى خورد:
باز اين چه شورش است كه در خلق عالمست باز اين چه نوحه چه عزا و چه ماتم است
باز اين چه رستخيز عظيم است كر زمين بى نفح صورخاسته تا عرش اعظم است
اين صبح تيره باز دميد از كجا و كز او كار جهان و خلق جهان جمله در هم است
گويا طلوع مى كند از مغرب آفتاب كاشوب در تمامى ذرات عالم است
گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست اين رستخيز عام كه نامش محرم است
در بارگاه قدس كه جاى ملال نيست سرهاى قدسيان همه بر زانوي غسمت
جن و ملك بر آدميان نوحه ميكنند گويا عزاى اشرف اولاد آدم است
بر بالاى بقعه گنبدى كوچك به ارتفاع 35/ 1 سانتمتر و دو گلدسته به ارتفاع 15/ 1 سانتيمتر بلاتزيين و كاشيكارى مى باشد.
پی نوشت
(1)ـ منتهى الآمال جلد 2 صفحه 410.
(2)ـ انجم فروزان صفحه 157.
(3)ـ منتهى الآمال جلد 1صفحه 461 و گنجينه آثار قم جلد 2 صفحه 686.
(4)ـ عمده الطالب صفحه 51.
(5)ـ منتهى الآمال جلد 1صفحه 461، منتهى الآمال جلد 2 صفحه 737. انجم فروزان صفحه 156، عمده الطالب صفحه 205.
(6)ـ گنجينه آثار قم جلد دوم صفحه 684 و عمده الطالب صفحه 51 كه عين عبارات ايشان را مى آوريم؛ ناصرالدين عليا بن المهدى محمد بن الحسين بن زيد بن محمد بن احمد بن جعفر بن عبدالرحمن بن محمد البطحائى المدفون بشق قم فى المدرسه الواقعه بمحله سورانيك.
(7)ـ اين كلمه اكنون غير مصطلح مى باشد و ممكن است عربي(سورابيك سود ابيك) خوانده شود و هم ممكن است(سوراينك) گفته شود كه سورا نام پادشاه و سوريه منسوب به اوست و كلمه(ينگ) بر وزن سنگ فارسى و بمعناى مانند و شكل بوده باشد و يا(سودانيك) استعمال شود كه(سودا) بمعناى تجارت يا جشن و شادى و(نيك) فارسى به معناى خوب بوده باشد در هر حال نامه محله اى بوده است در قم. نقل از انجم فروزان صفحه 107.
(8)ـ گنجينه آثار جلد 2 صفحه 685.
(9)ـ انجم فروزان صفحه 157.
(10)ـ منتهى الآمال جلد 2 صفحه 738.
(11)ـ نقل از منتهى الآمال جلد 2 صفحه 789ـ 790.