فرش: تفاوت بین نسخهها
جز (←فرش در قرآن) |
Heidariyan47 (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | فرش به معنای گستردنى و زيرانداز و دشت فراخ است و همچنین كشت كه برگهايش به سه برگ رسيده باشد وهمچنین به معنای مركب سوارى آمده است. | |
− | |||
− | فرش به معنای گستردنى و زيرانداز و دشت فراخ است و همچنین كشت كه برگهايش به سه برگ رسيده باشد | ||
== فرش در قرآن == | == فرش در قرآن == | ||
سطر ۱۱: | سطر ۹: | ||
== فرش در روایات == | == فرش در روایات == | ||
− | از امام صادق (ع) رسيده كه حضرت سجاد (ع) فرشهاى رنگارنگ كه به عكس درخت منقوش بود در خانه داشت. ابوعباد گويد: حضرت رضا (ع) در تابستان | + | از [[امام صادق]] (ع) رسيده كه [[حضرت سجاد]] (ع) فرشهاى رنگارنگ كه به عكس درخت منقوش بود در خانه داشت. ابوعباد گويد: [[حضرت رضا]] (ع) در تابستان روى حصير مى نشست و در زمستان روى گليم. |
+ | |||
+ | از امام صادق (ع) روايت شده كه يكى بر پيغمبر (ص) وارد شد ديد حضرت بر حصيرى خفته كه اثر چوبهاى آن در بدن مباركش ديده مى شد و بالشى به زير سر داشت كه اثر ليف آن در گونه هاى حضرت نمايان بود. آن مرد به زدودن گرد و خاك از رخسار پيغمبر پرداخت و در آن حال مى گفت: كسرى و قيصر بر حرير و ديبا بخسبند و تو بر اين حصير؟! | ||
− | + | حضرت فرمود: به خدا سوگند كه من نزد خدا از آنها بهتر و گرامى تر مى باشم، مرا به دنيا چكار؟! آدمى در اين جهان به مسافرى مى ماند كه به سايه درختى غنوده باشد وچون سايه برود وى نيز از آنجا كوچ كند. <ref>مرحوم مجلسی، بحارالانوار : 46 و 79 و 16 </ref> | |
==پانویس == | ==پانویس == |
نسخهٔ ۲۸ مهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۶:۳۵
فرش به معنای گستردنى و زيرانداز و دشت فراخ است و همچنین كشت كه برگهايش به سه برگ رسيده باشد وهمچنین به معنای مركب سوارى آمده است.
محتویات
فرش در قرآن
فرش در معنای مرکب سواری در این آیه امده است: ومن الأنعام حمولة وفرشاً: از چهارپايان وسيله نقليه و مركب سوارى شما قرار داديم. [۱]
و فرش در معنای گستردن در این آیه است: والارض فرشناها فنعم الماهدون: زمين را گسترديم، كه ما نيكو آماده سازان باشيم. [۲]
فرش در روایات
از امام صادق (ع) رسيده كه حضرت سجاد (ع) فرشهاى رنگارنگ كه به عكس درخت منقوش بود در خانه داشت. ابوعباد گويد: حضرت رضا (ع) در تابستان روى حصير مى نشست و در زمستان روى گليم.
از امام صادق (ع) روايت شده كه يكى بر پيغمبر (ص) وارد شد ديد حضرت بر حصيرى خفته كه اثر چوبهاى آن در بدن مباركش ديده مى شد و بالشى به زير سر داشت كه اثر ليف آن در گونه هاى حضرت نمايان بود. آن مرد به زدودن گرد و خاك از رخسار پيغمبر پرداخت و در آن حال مى گفت: كسرى و قيصر بر حرير و ديبا بخسبند و تو بر اين حصير؟!
حضرت فرمود: به خدا سوگند كه من نزد خدا از آنها بهتر و گرامى تر مى باشم، مرا به دنيا چكار؟! آدمى در اين جهان به مسافرى مى ماند كه به سايه درختى غنوده باشد وچون سايه برود وى نيز از آنجا كوچ كند. [۳]
پانویس
منبع
- سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ معارف و معاریف.