امام: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) جز |
جز (افزودن محتوا با منبع جدید) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | {{ | + | {{نیازمند ویرایش فنی}} |
− | + | اِمام واژهای عربی و به معنای پیشوا و رهبر است که از اصطلاحات خاص [[دین اسلام]] است. امام در اصطلاح [[شيعه]] اماميه، پيشواى [[معصوم]] و منصوب از جانب [[خدا]]است. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
== واژه «امام» در لغت == | == واژه «امام» در لغت == | ||
سطر ۳۷: | سطر ۳۳: | ||
«نيز درباره آنها معتقديم كه دوستيشان ايمان و دشمنيشان كفر، امرشان امر خدا، نهيشان نهى خدا، اطاعت از آنها اطاعت از خداوند و سرپيچى از فرمانشان سرپيچى از فرمان حضرت پروردگار است، دوست آنها دوست خدا و دشمنشان دشمن خدا است، و بر اين باوريم كه زمين هرگز خالى از حجت خدا نگردد (تا پيوسته خداوند در مقام بازخواست داراى دليل و برهان بوده و بندگان محكوم حضرتش باشند) هر چند آن حجت (بر اثر ناشايستگى بندگان) از ديد عموم پنهان باشد.»<ref> اعتقادات صدوق. </ref> | «نيز درباره آنها معتقديم كه دوستيشان ايمان و دشمنيشان كفر، امرشان امر خدا، نهيشان نهى خدا، اطاعت از آنها اطاعت از خداوند و سرپيچى از فرمانشان سرپيچى از فرمان حضرت پروردگار است، دوست آنها دوست خدا و دشمنشان دشمن خدا است، و بر اين باوريم كه زمين هرگز خالى از حجت خدا نگردد (تا پيوسته خداوند در مقام بازخواست داراى دليل و برهان بوده و بندگان محكوم حضرتش باشند) هر چند آن حجت (بر اثر ناشايستگى بندگان) از ديد عموم پنهان باشد.»<ref> اعتقادات صدوق. </ref> | ||
+ | == واژه امام در قرآن == | ||
+ | كلمه «امام» و جمع آن «ائمّه» مجموعاً دوازده بار در قرآن به كار رفته كه هفت بار آن به صورت مفرد آمده و پنج بار به شكل جمع؛ بهر جهت اين واژه در قرآن در معاني زير به كار رفته است: | ||
+ | 1. لوح محفوظ (1 بار)؛ «وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ» (يس/ 12). | ||
+ | «و هر چيزي را در كارنامهاي روشن برشمرديم». | ||
+ | 2. جاده و راه (1 بار)؛ «وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ» (حجر/ 79). | ||
+ | «و آن دو (شهر، اكنون) بر سر راهي آشكار است». | ||
+ | 3. تورات يا كتاب و پيشوا (2 بار)؛ «وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسي إِماماً وَ رَحْمَةً» (احقاف/ 12، هود/ 17). | ||
+ | «پيش از وي (نيز) كتاب موسي راهبر و مايه رحمت بوده است». | ||
+ | 4. پيشوايان الهي و صالح (5 بار)؛ «قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره/ 124). | ||
+ | «فرمود: من تو را پيشواي مردم قراردادم». | ||
+ | «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» (انبياء/ 73، فرقان/ 74، قصص/ 50، سجده/ 24). | ||
+ | «و آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما هدايت ميكردند». | ||
+ | 5. پيشوايان كفر و ضلالت (2 بار)؛ «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ» (توبه/ 12 و قصص/ 41). | ||
+ | «پس با پيشوايان كفر بجنگيد». | ||
+ | 6. مفهوم جامعي كه پيشوايان هدايت و ضلالت را هر دو شامل ميشود (1 مورد)؛ «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» (اسراء/ 71). | ||
+ | «ياد كن روزي را كه هر گروهي را با پيشوايان فرا ميخوانيم». | ||
== رواياتی در باره مقام «امام» == | == رواياتی در باره مقام «امام» == | ||
سطر ۶۱: | سطر ۷۳: | ||
<references/> | <references/> | ||
− | + | == منابع == | |
− | + | *سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ «معارف و معاریف»؛ | |
− | + | *مفهوم کلمه امام در قرآن ،[http://www.tahoorkotob.com/page.php?pid=9068 کتابخانه طهور]، بازیابی: 6 اردیبهشت 1393. | |
+ | *عبدالحميد صفائي،واژه امام در قرآن ،[http://www.andisheqom.com/Files/quranshenasi.php?idVeiw=3888&level=4&subid=3888 اندیشه قم]، بازیابی: 6 اردیبهشت 1393. | ||
[[رده:ائمه اطهار]] | [[رده:ائمه اطهار]] |
نسخهٔ ۲۶ آوریل ۲۰۱۴، ساعت ۱۱:۵۳
اِمام واژهای عربی و به معنای پیشوا و رهبر است که از اصطلاحات خاص دین اسلام است. امام در اصطلاح شيعه اماميه، پيشواى معصوم و منصوب از جانب خدااست.
محتویات
واژه «امام» در لغت
«اِمام» به معنی پيشوا و مقتدا است و جمع آن «ائمّة» می باشد. از باب تطبيق كلى بر مصداق بارز خود به: راه روشن «و انهما لَبإمام مبين»(سوره حجر/79) و كتاب آسمانى «و من قبله كتاب موسى اماماً و رحمة»(سوره احقاف/12) و لوح محفوظ «و كل شىء احصيناه فى امام مبين»(سوره یس/12) نيز اطلاق مى شود. راغب اصفهانی در «مفردات» گويد: «امام» آن است كه از وى پيروى و به وى اقتدا شود، خواه انسان باشد يا كتاب يا جز آن.
واژه «امام» در اصطلاح
امام در اصطلاح شيعه اماميه، پيشواى معصوم و منصوب از جانب خدا، مقام رياست عامّه، متّخذ از آيات قرآن کریم: «و جعلناهم ائمة يهدون بأمرنا»(سوره انبیاء/73)و «قال انّى جاعلك للناس اماماً»(سوره بقره/124) مى باشد.
شيعه، دوازده تن را «امام» مفترض الطاعه پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مى شناسند، كه آنها عبارتند از على بن ابی طالب و يازده نفر از نسل على و فاطمه (علیهما سلام) و آخرين آنها امام مهدى منتظر (عجل الله تعالی فرجه) مى باشد.
مرحوم شيخ صدوق در كتاب اعتقادات خود كه مبيّن عقايد شيعه است، در اين باره چنين مى گويد: «اعتقاد ما بر اين است كه حجتهاى خداوند بر مخلوقاتش پس از رحلت رسول اكرم (صلی الله علیه و اله) عبارتند از دوازده تن، كه يكى پس از ديگرى سمت ولایت و سرورى بر خلق خداى را دارند، و نام هاى مقدسشان بترتيب از اين قرار است:
- اميرالمؤمنين على بن ابى طالب
- حسن بن على
- حسين بن على
- على بن الحسين
- محمد بن على
- جعفر بن محمد
- موسى بن جعفر
- على بن موسى
- محمد بن على
- على بن محمد
- حسن بن على
- و دوازدهمين آنها محمد بن حسن است كه حجت قائم به امر الله، امام زمان حاضر و خليفة الله فى الارضين مى باشد، در بلاد و امصار حضور دارد ولى از ديدگان پنهان است، درود خداوند بر همه آنها باد.»
«اعتقاد شیعیان بر این است كه اينها همان «اولوا الامر» (فرمانروايان) مى باشند كه خداوند امر فرموده از آنها اطاعت شود، و همين ها هستند كه از سوى خداوند گواه و ناظر بر مردماند، و اينانند درهاى ورود بر خدا، و راههاى قاصدان وصول به لقاء الله، و راهنمايان به معرفت پروردگار، بيانگران وحى و اركان توحيد حضرت حقند، از هر لغزش و خطا پاك و از هر گناه و بزه معصومند، و همين هايند كه خداوند، از هر پليدى پاكشان داشته و از هر آلايشى منزهشان ساخته است چنانكه فرمود: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً)، داراى معجزه و برهانند، سبب ايمنى اهل زمين اند، چنانكه ستارگان، اهل آسمان را امانند، به كشتى نوح مى مانند كه تنها پيروان آنها اهل نجاتند و بندگان گرامى خدا هستند.»
«نيز درباره آنها معتقديم كه دوستيشان ايمان و دشمنيشان كفر، امرشان امر خدا، نهيشان نهى خدا، اطاعت از آنها اطاعت از خداوند و سرپيچى از فرمانشان سرپيچى از فرمان حضرت پروردگار است، دوست آنها دوست خدا و دشمنشان دشمن خدا است، و بر اين باوريم كه زمين هرگز خالى از حجت خدا نگردد (تا پيوسته خداوند در مقام بازخواست داراى دليل و برهان بوده و بندگان محكوم حضرتش باشند) هر چند آن حجت (بر اثر ناشايستگى بندگان) از ديد عموم پنهان باشد.»[۱]
واژه امام در قرآن
كلمه «امام» و جمع آن «ائمّه» مجموعاً دوازده بار در قرآن به كار رفته كه هفت بار آن به صورت مفرد آمده و پنج بار به شكل جمع؛ بهر جهت اين واژه در قرآن در معاني زير به كار رفته است: 1. لوح محفوظ (1 بار)؛ «وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ» (يس/ 12). «و هر چيزي را در كارنامهاي روشن برشمرديم». 2. جاده و راه (1 بار)؛ «وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ» (حجر/ 79). «و آن دو (شهر، اكنون) بر سر راهي آشكار است». 3. تورات يا كتاب و پيشوا (2 بار)؛ «وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسي إِماماً وَ رَحْمَةً» (احقاف/ 12، هود/ 17). «پيش از وي (نيز) كتاب موسي راهبر و مايه رحمت بوده است». 4. پيشوايان الهي و صالح (5 بار)؛ «قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره/ 124). «فرمود: من تو را پيشواي مردم قراردادم». «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» (انبياء/ 73، فرقان/ 74، قصص/ 50، سجده/ 24). «و آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما هدايت ميكردند». 5. پيشوايان كفر و ضلالت (2 بار)؛ «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ» (توبه/ 12 و قصص/ 41). «پس با پيشوايان كفر بجنگيد». 6. مفهوم جامعي كه پيشوايان هدايت و ضلالت را هر دو شامل ميشود (1 مورد)؛ «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» (اسراء/ 71). «ياد كن روزي را كه هر گروهي را با پيشوايان فرا ميخوانيم».
رواياتی در باره مقام «امام»
- حضرت ثامن الحجج على بن موسى الرضا (علیه السلام) فرمودند: امامت زمام دين و نظام مسلمين است، چه اينكه منصب امامت پايه و اساس رشد ياب اسلام و شاخه سر به فلك كشيده آن است، و امام ماه منير و چراغ نور افشان و نور تابان است، امام آب گواراى تشنگان و راهنماى هدايت جويان و نجات بخش از پرتگاهها است، امام آتش افروخته بر سر كوهها است (كه راه جويان بدان راه يابند) و سرما زدگان از گرمى آن بهرهمند شوند، امام ابر باران و باران ريزان و خورشيد فروزان و آسمان سايه انداز است، امام امينى همدم و برادرى مهربان است.[۲]
- امام صادق (علیه السلام) فرمودند: خداوند حضرت ابراهيم را در آغاز به بندگى خويش پذيرفت و سپس او را نبوت داد و پس از آن او را رسول خود ساخت و پس از رسالت وى را مقام خلّت (دوستى خاص) داد و پس از اينكه اين مراحل عاليه (بندگى، نبوت، رسالت، خلت) را در او گرد آورد فرمود: «انى جاعلك للناس اماماً» (تو را مقام امامت و پيشوائى مردم عطا كردم) و چون اين مقام در نظر ابراهيم بس بزرگ و ارجمند آمد گفت: «و من ذريتى» (در نسلم نيز اين منصب قرار ده) خداوند فرمود: «لا ينال عهدى الظالمين» و مراد از اين جمله اينكه سفيه (و ناپرهيزكار) پيشواى پرهيزكار نخواهد شد.
- و از آن حضرت است كه ذيل آيه (انى جاعلك للناس اماما) فرمود: اگر خداوند بهتر از «امام» نامى را مىدانست همان را بر ما مىنهاد. (بحار:25/104)
علامه طبرسى ذيل اين آيه مى گويد: همكيشان ما (شيعه) به اين آيه استدلال كنند كه امام بايستى از هر ناشايست معصوم باشد، زيرا خداوند ـ در اين آيه فرموده: ستمگر به عهد من (كه مراد امامت است) نائل نمىگردد، و كسى كه معصوم نباشد خواه ناخواه يا به خود يا به ديگرى ستم مىكند، اگر كسى بگويد: آنچه خداوند نفى نموده آن است كه ستمگر در حال ارتكاب ستم به امامت نائل نمى گردد، پس اگر وى بعداً توبه كند مشمول آيه نخواهد بود. پاسخ آنكه: آيه در همان حالِ ارتكاب ظلم وى را براى هميشه از دستيابى به مقام امامت محروم ساخت، زيرا كلمه «لا ينال» (كه زمان مستقبل را مى رساند) مطلق است و اختصاصى به زمان وقوع ظلم ندارد، پس بموجب اطلاق زمان بايستى همه ازمنه را مراد از آن دانست.[۳]
- محمد بن مسلم گويد: به امام باقر (علیه السلام) عرض كردم: اگر كسى يكى از شما امامان (معصوم) را منكر شود چه موضعى دارد؟ فرمود: هر كس امامى را كه امامتش از جانب خدا باشد منكر شود و از او و دينش تبرى جويد كافر و مرتد است، زيرا امام از جانب خدا (تعيين شده) و دين او دين خدا است و هر كه از دين خدا بيزارى جويد خونش مباح است مگر اينكه توبه كند.
- امام رضا (علیه السلام) از پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و اله) روايت كند كه فرمود: اى على! تو و امامان از نسل تو پس از من حجت هاى خدائيد بر خلق خدا و نشانه هاى او هستسد در آفريده هايش، پس هر كس يكى از شما را منكر شود مرا انكار نموده است.
- از امام صادق (علیه السلام) روايت است كه فرمود: زمين استوار نگردد جز به امام، و هر كه بميرد و امام خويش را نشناسد به مرگ جاهليت مرده، و بيش از هر وقتى هنگام مرگ به شناخت امام نياز داريد كه بگوئيد: من در اين خط بودم.[۴]
پانویس
منابع
- سید مصطفی حسینی دشتی، فرهنگ «معارف و معاریف»؛
- مفهوم کلمه امام در قرآن ،کتابخانه طهور، بازیابی: 6 اردیبهشت 1393.
- عبدالحميد صفائي،واژه امام در قرآن ،اندیشه قم، بازیابی: 6 اردیبهشت 1393.