فاضل لنكرانى: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اضافه کردن رده)
(تغییرمسیر به شیخ محمد فاضل لنکرانی)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
#REDIRECT [[شیخ محمد فاضل لنکرانی]]
 
 
'''عالم مهاجر'''
 
 
 
پيش درآمد
 
 
 
عالمان بزرگ و وارسته، هميشه مشعل هاى فروزانى براى [[هدايت]] و ارشاد جامعه، به سوى طريق مستقيم و صحيح مى باشند. اين انسان هاى وارسته و آگاه، با استفاده از نور ايمان و اعتقاد به ذات احديت و با عشق و علاقه وصف  ناپذير، سعى مى كنند كه از يك سو افراد جامعه اى را كه به سوى تباهى و گمراهى كشيده شده اند و يا مى شوند، نجات دهند؛ و از سوى ديگر هدايت گرانى آگاه و مصلح هستند كه جامعه را به سوى تكامل، راهنمايى مى كنند.
 
 
 
با نگرش به زندگى اين افراد مى بينيم كه جز آگاه كردن وظيفه اى را در وجود خود احساس نمى كنند. آن ها در اين راه از هيچ حادثه و اتفاقى، هراسى نداشته با آگاهى و شجاعت، در اين راه پرفراز و نشيب قدم گذارده و تمام مشكل ها و سختى ها را به جان و دل مى خرند.
 
 
 
'''موقعيت جغرافيايى لنكران'''
 
 
 
لنكران از شهرهاى قديمى جمهورى آذربايجان (شوروى سابق) است كه قبلاً جزء كشور ايران بشمار مى آمد. اين منطقه، از سه طرف به كوهستان و جنگل منتهى مى شود و داراى آب و هواى بسيار لطيفى مى باشد. يكى از مناطق حومه لنكران، «اركوان» است.(1)
 
 
 
'''خانواده و ولادت'''
 
 
 
از منطقه لنكران، دانشمندان بزرگى در زمينه هاى مختلف علمى برخاسته اند. يكى از بزرگانى كه در منطقه اركوان پا به عرصه گيتى نهاد و مشعل هدايت و علم و دانش گرديد، حضرت آيت الله فاضل لنكرانى - نام ايشان فاضل و مشهور به لنكرانى است - مى باشد. آن مرد علم و عمل، در سال 1314 ه.ق به دنيا آمد. ولى چون تمام آن منطقه وسيع را لنكران مى ناميدند، عالمان آن جا، لنكرانى شهرت يافته اند.
 
 
 
پدر مرحوم آيت الله لنكرانى، انسان مؤمن، خيّر و نيكوكارى به نام حاج بشير بود و بسيار مورد احترام مردم آن منطقه بود. ايشان زمين‌هاى زيادى داشت كه مردم از آن ها به نحوى بهره مند مى شدند. كمك هاى او به مستمندان، موجب شد كه در آن منطقه، از اعتبار ويژه اى برخوردار شود. در اوج فعاليت هاى ضددينى كمونيست ها، او با پاى پياده و با مشقت فراوان خود را به سرزمين [[حجاز]] رساند و اعمال [[حج]] را به جاى آورد.
 
 
 
يكى از خدمات بسيار ارزنده ايشان، ساختن مسجدى در آن منطقه بود. مادر مرحوم آيت الله لنكرانى از زنان مؤمن آن جا بشمار مى رفت كه همپاى همسرش در كمك به مردم نقش بسزائى ايفا مى كرد و به آيت الله لنكرانى علاقه بسيارى داشت.(2)
 
 
 
همسر آيت الله لنكرانى، صبيه مرحوم آيت الله حاج سيد عباس فقيه مبرقعى رضوى، والد ماجد حاج سيد مرتضى فقيه است كه بانويى متدين و مؤمن بشمار مى رود. حاصل اين ازدواج 4 پسر و 5 دختر را دربرداشته است.(3)
 
 
 
از ميان فرزندان آيت الله فاضل لنكرانى كه توانست با سخت كوشى و تلاش فراوان منشأ خدمات بسيار ارزنده اى براى [[اسلام]] و مسلمين شود، حضرت آيت الله العظمى حاج شيخ محمد فاضل لنكرانى مد ظله مى باشد كه از [[مراجع تقليد]] جهان تشيع به حساب مى آيد.
 
 
 
'''هجرت'''
 
 
 
يكى از مسائلى كه در زندگى حضرت آيت الله فاضل لنكرانى قابل دقت و بررسى است، علت هجرت ايشان از شوروى سابق (لنكران) به ايران مى باشد. ايشان در سال 1342 ه.ق به تنهايى از اركوان به ايران مهاجرت نمودند. خيلى از بزرگان تاريخ با «هجرت» به مقامات عاليه رسيده اند و تاريخ ساز جامعه بشريت شده اند مخصوصاً كسانى كه هجرتشان جنبه اى معنوى و الهى داشته است. راغب اصفهانى در كتاب مفردات، آيه «و من يخرج من بيته مهاجراً الى الله» را استدلالى براى مهاجرت معنوى مى داند، كه همان هجرت از دار [[كفر]] به دار [[ايمان]] است.(4)
 
 
 
هجرت در درون، زمينه ساز هجرت در برون مى شود. انسانى كه خودش را از بدى ها و آلودگى هاى روحى خلاص كرده است و فروتنى و [[تواضع]] را پيشه خويش نموده و براى حفظ [[دين]] از تمام مظاهر مادى دست برداشته و مشكلات و سختى هاى زيادى را به خاطر اين امر متحمل شده است، بهترين نوع هجرت را انجام داده است. مرحوم آيت الله لنكرانى، مشمول اين ويژگي هابود: «پاكى فكر، [[اخلاص]] در عمل، [[تقوا]] و پرهيزگارى، احساس تعلق به خدا، ايثار مالى و جانى و استقامت و صبر در راه خدا».
 
 
 
زماني كه او در لنكران بودند اوج فعاليت  هاى ضددينى از طرف كمونيست ها شروع و عرصه فعاليت  هاى دينى و فرهنگى را بر مسلمانان تنگ كرد و با كسانى كه تبليغ دينى را انجام مى دادند، به شيوه اى بسيار خشن با آنان برخورد مى شد. از جمله اين كه: افراد را در زندان هاى تنگ و تاريك قرار مى دادند و ميخ هاى آهنينى را بر سر آنان مى كوبيدند، تا به مغزشان فرو رود و يا با پاشيدن نفت به روى افراد و آتش زدن آنان، زنده زنده مى سوزاندند و گاهى سر آنان را به دستگاهى وصل مى كردند و بدنشان را به دستگاه ديگرى و سپس دستگاه ها را در جهت عكس هم به حركت درمى آوردند و با اين روش ها افراد را شكنجه مى دادند.(5)
 
 
 
كسى حق انجام فرائض و تبليغ دين خدا را نداشت، حتى گفتن نام خدا ممنوع بود، مساجد در تمام شهرها بسته شده بود و تعليم و تربيت اسلامى تعطيل و علماء دستگير و كتب مذهبى نابود گشته بود و آن چه از آثار دينى بشمار مى رفت و مى يافتند، سند جرم محسوب مى شد.(6) با وجود اين اختناق و ديكتاتورى زمينه فعاليت هاى دينى و مذهبى وجود نداشت و به همين دليل آيت الله فاضل مجبور به ترك وطن شدند و به ايران آمدند و بعد از مدتى به آن جا بازگشتند ولى نتوانستند بمانند و دوباره مجبور به مهاجرت به ايران شدند. در واقع آيت الله لنكرانى به روايت «من فرّ بدينه من ارض الى ارض و ان كان شبراً من الارض استوجب الجنة و كان رفيق محمد صلی الله علیه و آله و ابراهيم علیه السلام»(7) عمل كرده اند.
 
 
 
ايشان در مقام دلجوئى از طلاب به آنان مى فرمودند: «مهاجر به سوى خدا هستيد و در واقع به خاطر خدا هجرت كرده ايد. اگر براى خدا آمديد كه تحصيل علم كنيد، خدا روزى شما را خواهد داد و اجر مهاجرين الى الله را خواهيد برد.» و به آيه هجرت(8) استدلال مى نمودند، اين سخنان، براى طلاب مفيد و مؤثر بود.
 
 
 
'''تحصيلات'''
 
 
 
حضرت آيت الله لنكرانى، در حدود سال 1330 ه.ق پس از رسيدن به سن بلوغ، از منطقه لنكران به شهر [[اردبيل]] آمدند و به مدت چهار سال در اين شهر اقامت داشتند و در طى اين مدت، مقدمات و ادبيات عرب را نزد «شيخ قدرت الله» كه وى مردى عالم و متدين بود، فراگرفتند و بعد از اردبيل به زنجان هجرت نموده و مدت 3 سال از علماى آن ديار كمال استفاده را بردند.
 
 
 
'''آيت الله فاضل در مشهد مقدس'''
 
 
 
آيت الله فاضل در حدود سال 1337 هجرى قمرى، به شهر مقدس [[مشهد]]، مهاجرت نمودند. ايشان در طى چند سالى كه در جوار مرقد مطهر ثامن الحجج علیه السلام مسكن گزيده بودند، با عنايات خاص آن امام همام علیه السلام و سعى و تلاش خود، حدود 5 سال از محضر اساتيد بزرگى چون آيت الله آقازاده كفائى خراسانى، آيت الله حاج شيخ مرتضى آشتيانى و حضرت آيت الله العظمى حاج آقا حسين قمى - ايشان جزو روحانيون و مجتهدين بزرگى بودند كه از پيشگامان مبارزه با رژيم منحوس پهلوى، مخصوصاً مبارزه با طرح اصلاحات اراضى و بى بندوبارى آن رژيم بودند. - نهايت استفاده و فيض را بردند.(9)
 
 
 
'''هجرت به قم'''
 
 
 
در سال 1342 ه.ق با ورود حضرت آيت الله لنكرانى به بلدة طيبه [[قم]]، مرحله جديدى از زندگى ايشان شروع شد. در شهر مقدس قم به خاطر وجود علما و مراجع عظام [[شيعه]] و علاقه آيت الله فاضل به كسب فيض از محضر علماى بزرگ، ترويج [[دين]] و گسترش [[احكام]]، معظم له همت و تلاش بى وقفه خود را صرف تحصيل علم و [[تهذيب نفس]] مى كردند. در قم - كه مركز عش آل محمد صلی الله علیه و آله است - از اساتيدى همچون حضرت آيت الله العظمى حائرى يزدى، مؤسس [[حوزه علميه]] مقدسه قم، [[فقه]] و [[اصول]] را آموختند و نهايت فيض را از ايشان بردند. بعد از ورود حضرت آيت الله العظمى بروجردى به قم مرحوم آيت الله فاضل به حلقه درس ايشان پيوستند.(10)
 
 
 
شايد علت پيوستن آيت الله لنكرانى به آيت الله بروجردى رؤيايى باشد كه در اوان جوانى ديده بودند. فرزند بزرگوار ايشان، آيت الله العظمى فاضل لنكرانى مد ظله العالى، نقل مى كنند: «پدرم مى فرمود: من قبل از آمدن آيت الله بروجردى به قم، خواب ديدم كه در [[مسجد مقدس جمكران]] هستم و در حياط آن مسجد روى سقف آب انبار منبرى گذاشته اند و [[شیخ طوسی]] بالاى منبر رفته و حياط مسجد مملو از جمعيت (طلبه) است. پدرم فرمود: تعبيرم از خواب اين بود كه آيت الله بروجردى به قم مى آيد و چون به مقام و منزلت حضرت آيت الله العظمى بروجردى، واقف شده بودم لحظه اى شك و ترديد در خود راه نداده، به ايشان پيوستم».(11)
 
 
 
آيت الله فاضل، به دليل علاقه وافر و اشتياق فراوان به تحصيل علم و داشتن خصوصيات ويژه، از عنايات خاص حضرت آيت الله حائرى و حضرت آيت الله العظمى بروجردى برخوردار بودند.
 
 
 
زمانى كه مرحوم آيت الله بروجردى، مسجد اعظم را ساختند، به خاطر علاقه زياد به آقاى لنكرانى ايشان را به امامت جماعت مسجد اعظم منصوب كردند؛ اين در حالى بود كه عده اى با اين امر مخالف بودند. آية الله لنكرانى، در طى سال هايى كه در [[قم]] سكونت داشتند با شور و اشتياق وصف ناپذير به تحصيل و تدريس روى آوردند، به نحوى كه اندك زمانى بعد تدريس متون [[فقه]] و [[اصول]] را در كنار حرم مطهر [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها و مسجد عبداللهى - كه در جنب دفتر آيت الله فاضل قرار داد - شروع كردند. همچنين تدريس خارج فقهى كه چند سال داشتند، طلاب زيادى از اين منبع كسب علم نمودند كه مى توان به مرحوم حاج شيخ مهدى هادوى و آقاى واعظى اشاره كرد.(12)
 
 
 
'''مقام علمى'''
 
 
 
آيت الله فاضل، با زحمات و تلاش‌هاى بى وقفه و علاقه وافر به تحصيل علم، توانستند به مقام علمى بالائى برسند. در زمان ايشان، علماء و مراجع بزرگى همچون حضرات آيات عظام: بروجردى، كوه كمره اى، صدر و... بودند و اين مرد پرتلاش، توانست خود را به مرحله [[اجتهاد]] برساند و رساله توضيح المسائل خود را به نام «نهاية الاحكام» به زبان عربى نگاشتند.(13)
 
 
 
'''روضه و محفل علمى'''
 
 
 
از هنگام ورود آيت الله لنكرانى به [[قم]]، مجلس روضه اى صبح جمعه ها در منزل ايشان تشكيل مى شد، در اين مجلس، علماى بزرگى چون: حضرت [[امام خمینی]]، آيت الله بروجردى، آيت الله گلپايگانى، آيت الله سلطانى، آيت الله قاضى و... شركت مى كردند. با شركت اين مراجع، مجلس از معنويت و جذابيت خاصى برخوردار مى شد. رويه اين مجلس چنين بود كه ابتدا توسط يكى از علما سخنرانى و ذكر مصيبت از [[ائمه اطهار]] علیهم السلام ايراد مى شد. سپس علماى بزرگ، يك مسئله فقهى را مطرح مى نمودند، و تا ساعت هاى متوالى بر سر اين مسئله به بحث و تبادل نظر مى پرداختند.
 
 
 
نقل كرده اند كه: «در اين محفل علمى، مرحوم آيت الله لنكرانى با اشتياق فراوانى اين بحث ها را دنبال مى كردند و در اين مسائل، تبحر زيادى داشتند.» اين مجلس و محفل روضه تقريباً بيش از يك قرن است كه قدمت دارد و در حال حاضر هم در بيت قديمى مرحوم آيت الله لنكرانى (دفتر فعلى حضرت آيت الله العظمى فاضل لنكرانى مدظله در روزهاى جمعه و با حضور علما و طلاب برگزار مى گردد. اين محفل علمى مى تواند الگوئى براى همه طلاب و فضلاء باشد كه در همه [[اماکن]] و مجالس مى توان مسايل فقهى و اصولى را ارائه كرد و به رشد علمى خود افزود.(14)
 
 
 
'''ويژگى هاى اخلاقى'''
 
 
 
آيت الله لنكرانى از خصوصيات اخلاقى ويژه اى برخوردار بودند:
 
 
 
'''<I>1- اخلاص:</I>'''
 
 
 
يكى از ويژگى هاى بارز اخلاقى ايشان كه زبانزد خاص و عام است، [[اخلاص]] است. در زمانى كه ايشان در [[قم]] به تدريس خارج [[فقه]] مشغول بودند، صددرصد مجتهد مسلمى بودند و مى توانستند خود را به عنوان يك مرجع مطرح كنند، ولى به خاطر وجود اخلاص فوق العاده اى كه در ايشان بود، سعى نداشتند كه خود را مطرح كنند و نامشان بر سر زبان ها بيافتد.
 
 
 
از هنگامى كه ايشان به قم مشرف شدند، خود را به مرحوم آيت الله العظمى بروجردى نزديك كردند و جزء اصحاب خاص آن مرجع بزرگ بوده و در دفتر پاسخ به سؤالات شرعى ايشان مشغول به فعاليت شدند؛ در حالى كه هم صاحب رساله علميه و هم از مقام علمى بسيار بالايى برخوردار بودند. ايشان مى فرمودند: «به آقاى بروجردى كه خدمت كنم، در واقع به [[اسلام]] خدمت كرده ام».(15)
 
 
 
'''<I>2- شجاعت:</I>'''
 
 
 
از ديگر خصوصيات اخلاقى آيت الله لنكرانى، شجاعت ايشان مى باشد. در برخورد با فرد يا افرادى كه بر ضد[[دين]] و [[اسلام]] سخنى مى گفتند و يا اهانتى روا مى داشتند، به شدت و با شجاعت تمام با آنان برخورد مى كرد و ذره اى شك و ترديد در خويش، راه نمى داد. مى توان گفت كه ايشان نسبت به مسائل دين و اسلام و مسلمانان حساسيت فوق العاده اى داشتند. در اين جا لازم است كه راجع به شجاعت ايشان قضيه اى از حجت الاسلام سعيد اشراقى نقل شود:
 
 
 
«در زمان [[مرجعيت]] و زمامدارى حضرت آيت الله العظمى بروجردى، يك روز مرحوم حضرت آيت الله لنكرانى به قصد حرم از منزل بيرون آمد، ناگاه منظره اى را ديد - كه ديدن آن برايش بسيار سخت و ناگوار بود - ماجرا از اين قرار بود كه چند پليس، دو تن از طلاب را كه بر ضد شاه و دستگاه فاسد آن سخنرانى و مردم را به مبارزه بر ضد اين شخص فاسد و دستگاهش ترغيب كرده بودند، دستبند زده اند و آن ها را به كلانترى مى برند. مرحوم آقاى لنكرانى شروع به داد و فرياد كرد تا اين كه به خدمت آقاى بروجردى رسيد، ناراحتى و پريشان حالى ايشان به حدى بود كه عمامه اش را برداشت و به زمين زد. آيت الله بروجردى با تعجب از ايشان پرسيدند كه چه شده و چرا چنين مى كنى؟! مرحوم آقاى فاضل فرمود: آقا! آيا اين صحيح است كه با وجود شما در شهر قم، طلابى را كه سرباز [[امام زمان]] عجل الله تعالی فرجه شریف هستند، دستبند بزنند و آنان را به سوى شهربانى ببرند؟! آقاى بروجردى از شنيدن اين خبر بسيار متأثر شدند و خطاب به آيت الله فاضل فرمود كه آيا خود اين جريان را به چشم ديدى؟ مرحوم آقاى فاضل فرمود: بله با چشم خود ديدم. آيت الله بروجردى فرمود: «به رئيس شهربانى تلفن كنيد، تا بيايد.»، وقتى رئيس شهربانى آمد، تا چشم آقاى بروجردى به وى افتاد، با غيظ تمام به وى فرمود: «پير و خرفت شده اى، به طلبه دستبند مى زنى؟ برگرد.» رئيس شهربانى كه خيلى از آيت الله بروجردى ترسيده بود فرار كرد. بعد از اين مسئله، سر و صداى زيادى در [[حوزه علميه]] قم به راه افتاد، و دروس حوزه علميه قم تعطيل و اعتصاباتى برگزار شد، تا بالاخره آن دو آزاد شدند».(16)
 
 
 
'''<I>3- رسيدگى به طلاب:</I>'''
 
 
 
از جمله خصوصيات ديگر ايشان، رسيدگى به مشكلات طلاب و برآوردن حوائج آنان بود. ايشان نسبت به آنان عنايت ويژه اى داشتند و اين به جز [[تواضع]] ايشان چيز ديگرى نمى تواند باشد و در همه زمينه ها در صورت امكان از كمك به طلاب مضايقه نمى كردند با اين كه خود چيزى نداشتند، ولى كمك ايشان به طلاب و برآوردن حوائج آنان، به طور مستمر ادامه داشت.
 
 
 
'''<I>4- ساده زيستى:</I>'''
 
 
 
از خصوصيات بارز ايشان، ساده زيستى است. در يك خانه محقر و كوچكى زندگى مى كردند كه اين منزل براى مرحوم آيت الله فاضل، با داشتن فرزندان زياد بسيار كوچك بود، ولى ايشان با تمسك به ساده زيستى ائمه معصومين علیهم السلام و علماى بزرگ، به اين منزل محقر اكتفا مى كردند. اطراف منزل بعداً توسط فرزند ايشان خريدارى و توسعه داده شد و در حال حاضر، دفتر مرجع بزرگ جهان تشيع، حضرت آيت الله العظمى فاضل لنكرانى مدظله مى باشد.
 
 
 
'''<I>5- زيركى و كياست:</I>'''
 
 
 
از ديگر ويژگى هاى اخلاقى، مى توان به زيركى و كياست ايشان اشاره كرد. زمانى كه آقاى فاضل در لنكران بودند، كمونيست ها فعاليت هاى افراد مسلمان را به شدت سركوب مى كردند. ايشان مجبور شدند كه 2 بار به ايران مهاجرت كرده و به لنكران بازگردند. وقتى كه مادرشان به رحمت ايزدى پيوست، آقاى فاضل در ايران بودند و سازمان (ك.گ.ب) (شوروى سابق) در تعقيب او بود و بارها تلاش كرده بود كه ايشان را دستگير كند ولى موفق نشد تا وقتى كه آيت الله فاضل به رحمت خدا رفتند و مردم عكس ايشان را روى مزار مادرشان قرار دادند؛ بعد از اين جريان، سازمان جاسوسى شوروى سابق (ك.گ.ب) فهميد كه مرحوم حضرت آيت الله فاضل، فرزند اين زن مؤمن و متدين بوده است. و اين نشانگر از كياست و زيركى مرحوم آيت الله فاضل مى باشد.
 
 
 
'''وفات'''
 
 
 
سرانجام آن انسان بزرگ و وارسته، مردى كه لحظه لحظه عمر بابركت خود را صرف اصلاح و ارشاد مردم و تبيين مسائل فقهى و اصولى نمود و خود را وقف [[اسلام]] و مسلمين كرد، در تاريخ چهاردهم [[صفر]] المظفر سال 1392 هجرى قمرى، بعد از 78 سال عمر بابركت، دار فانى را وداع گفت و به ديار باقى شتافت.(17)
 
 
 
بدن مطهّرش پس از تشييع باشكوه، در جوار مرقد مطهر كريمه اهل بيت، [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها، در مقبره شيخان [[قم]] به خاك سپرده شد. اين مرد شريف انصافاً در طول عمر بابركت خويش توانست منشأ بسيارى از كارهاى خير شود.
 
 
 
'''مرجعى عالى قدر'''
 
 
 
در اين جا بى مناسبت نيست كه شمه اى كوتاه از زندگى مرجع بزرگ تقليد بيان شود. حضرت آيت الله محمد فاضل لنكرانى مدظله در سال 1310 ه. ش در شهر مقدس [[قم]] به دنيا آمد پس از تحصيلات ابتدائى در سن 13 سالگى وارد [[حوزه علميه]] قم شد و به جهت برخوردارى از هوش و استعداد سرشارى كه در ايشان وجود داشت، دوره مقدمات و سطح را در مدت 6 سال به پايان رساند و در سن 19 سالگى وارد درس خارج [[فقه]] و اصول مرحوم حضرت آيت الله العظمى بروجردى شد و به سبب كمى سن و فهم زياد، مورد توجه طلاب و استاد بزرگوارشان قرار گرفت.
 
 
 
زمانى كه مرحوم آيت الله فاضل، به مجالس عقد و ميهمانى دعوت مى شدند، به ندرت اتفاق مى افتاد كه حضرت آيت الله فاضل مدظله به همراه پدر بزرگوارشان به اين گونه مجالس و محافل برود. زيرا به درس و مطالعه اهتمام خاصى داشت و تمام همت خويش را صرف مطالعه و تحقيق مى نمود، لذا رفتن به اين مجالس را مانع پيشرفت خويش مى دانست و اغلب اوقات، آقاى شهرستانى، به همراه مرحوم آيت الله فاضل به اين مجالس مى  رفتند.(18)
 
 
 
الحمدلله بر اثر آن زحمات و تلاش ها به اين مقام بزرگ يعنى [[مرجعيت]] جهان تشيع نايل شده و افتخارى براى ما شيعيان مى باشد. يكى از شاگردان مرحوم حضرت آيت الله العظمى بروجردى كه تقريرات ايشان را بسيار خوب نوشته است، حضرت آيت الله العظمى فاضل لنكرانى مى باشد. ايشان در جلسه درس مطالب را نمى نوشت، بلكه به خاطر داشتن هوش و حافظه قوى، همه مطالب گفته شده در جلسه درس را به ذهن مى سپرد و در منزل مى نوشت و اين مطالب را به رشته تحرير درمى آورد.
 
 
 
وقتى كه مرحوم حضرت آيت الله العظمى بروجردى تقريرات ايشان را ديدند خطاب به مرحوم آيت الله فاضل فرمودند: «مجتهد مسلم است.» كه ايشان در آن موقع تقريباً 20 سال داشتند. مرحوم حضرت آيت الله فاضل از شنيدن اين جمله بسيار خوشحال شدند. از آن زمان بود كه ايشان تدريس دروس سطح را در حوزه علميه قم شروع كردند و بيش از سى سال است كه به تدريس خارج [[فقه]] و [[اصول]] مشغول هستند و تأليفات زيادى از ايشان موجود است كه نشانگر زحمت ها و تلاش هاى شبانه روزى ايشان مى باشد. از جمله آثار ايشان، تفصيل الشريعه و حاشيه بر كتاب عروة الوثقى است.
 
 
 
يكى از فرزندان حضرت آيت الله فاضل لنكرانى مدظله، به نام حاج شيخ محمدجواد فاضل هستند كه ايشان از فضلاء حوزه بشمار مى رود و مشغول تدريس دروس سطح و خارج است.(19)
 
 
 
'''كرامت '''
 
 
 
در اين جا لازم است كه قضيه اى درباره تازه ماندن جسد مطهر اين انسان وارسته گفته شود. فرزند معظم ايشان جناب حضرت آيت الله فاضل لنكرانى مدظله مى فرمايند: «پس از نه سال در اوايل پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى ايران جنازه جوانى را كه در جريان مسائل افغانستان به شهادت رسيده بود، به قم انتقال و در پائين پاى قبر مرحوم آيت الله لنكرانى، قبرى براى وى حفر كردند؛ در اين حال ديواره قبر ايشان فرو ريخت. ناگهان مشاهده كردند كه جسد مرحوم آيت الله لنكرانى كاملاً سالم مانده و هيچ گونه تغييرى نيافته است و بدون [[كفن]] در [[قبر]] وجود دارد. اين واقعه موجب شگفتى تمامى افرادى كه در تشييع [[شهيد]] شركت كرده بودند، گرديد».
 
 
 
آيت الله فاضل مى فرمايند: «چون پدرم از اصحاب خاص و نزديك آيت الله العظمى بروجردی بودند و در قضاء حوائج طلاب و رسيدگى به مشكلات آنان، سعى و كوشش بسيار مى كردند، از اين چنين مقام معنوى در پيشگاه خداوند متعال برخوردار هستند».(20)
 
 
 
مثالى راجع به اين قضيه مطرح است كه مى گويد: خاك طلا را از بين مى برد و تبديل به خاك مى كند، ولى همين خاك به بدن مؤمن مسلط نيست و قدرت تبديل كردن بدن مؤمن، به خاك را ندارد. روح آن مرد بزرگ هميشه شاد باد!
 
 
 
پى  نوشت
 
 
 
(1). اطلس كامل گيتاشناسى، طرح و تهيه از سازمان گيتاشناسى، ص 50.
 
 
 
(2). مصاحبه با حجت الاسلام دبستانى.
 
 
 
(3). گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 272.
 
 
 
(4). مفردات راغب، ص 536.
 
 
 
(5). مسلمانان روسيه، ص 51.
 
 
 
(6). همان، ص 94.
 
 
 
(7). هر كس براى حفظ دينش از سرزمينى فرار كند ولو يك وجب از زمين باشد خداوند [[بهشت]] را براى او قرار مى دهد و همنشين [[پيامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله و [[حضرت ابراهیم]] علیه السلام خواهد بود. (نورالثقلين، ج 1، ص 541).
 
 
 
(8). [[سوره توبه]]، آيه 20.
 
 
 
(9). گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 271.
 
 
 
(10). مصاحبه با حجت الاسلام دبستانى.
 
 
 
(11). مجله حوزه، شماره 44 و 43.
 
 
 
(12) تا (15). مصاحبه با حجت الاسلام دبستانى.
 
 
 
(16). مردان علم در ميدان عمل، ج 3، ص 237.
 
 
 
(17). گنجينه دانشمندان، ج 2، ص 272.
 
 
 
(18). مصاحبه با حجت الاسلام دبستانى.
 
 
 
(19). زندگينامه حضرت آيت الله العظمى فاضل لنكرانى مدظله العالى.
 
 
 
(20). مردان علم در ميدان عمل، ج 2، ص 369 و 370.
 
 
 
(*). ايشان يكى از نزديكان مرحوم آيت الله فاضل لنكرانى مى باشند. حجت الاسلام حاج يوسف دبستانى در شهر شيروان لو - كه جزء استان قره باغ جمهورى آذربايجان است - به دنيا آمدند. تقريباً از زمانى كه آيت الله العظمى بروجردى به قم آمدند، آقاى لنكرانى چون در دستگاه آيت الله العظمى بروجردى بودند، آقاى دبستانى با ايشان آشنا شدند و كسى است كه از آن زمان تا فوت مرحوم آيت الله فاضل با ايشان بوده اند. زمانى كه آيت الله لنكرانى به مرض قند دچار شدند و در بينائى ايشان ضعف پيدا شد، آقاى دبستانى كتابهاى فقهى را مى خواندند و آقاى فاضل گوش مى دادند.
 
 
 
===منبع===
 
 
 
سيد قاسم مهدى نژاد دامغانى , ستارگان حرم، جلد 11
 
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
 

نسخهٔ ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۶:۰۶