تفسیر عقلی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
{{نیازمند ویرایش فنی}}
+
در میان‌ روش‌های‌ تفسیری، روش‌ تفسیر عقلی‌ از جایگاه‌ ویژه‌ای‌ برخوردار است‌ و تعبیرها و تعریف‌های‌ گوناگونی‌ از آن‌ شده‌ است‌ و در میان‌ مذاهب‌ کلامی‌ ([[شیعه]]، [[معتزله‌]] و [[اشاعره]]) با آن‌ برخوردهای‌ متفاوتی‌ شده‌ است.
در میان‌ روش‌های‌ تفسیری، روش‌ تفسیر عقلی‌ از جایگاه‌ ویژه‌ای‌ برخوردار است‌ و تعبیرها و تعریف‌های‌ گوناگونی‌ از آن‌ شده‌ است‌ و در میان‌ مذاهب‌ کلامی‌ (شیعه، معتزله‌ و اشاعره) با آن‌ برخوردهای‌ متفاوتی‌ شده‌ است.
 
  
گاهی‌ از این‌ روش‌ به‌ عنوان‌ روش‌ تفسیر اجتهادی‌ هم‌ نام‌ برده‌ می‌شود و گاه‌ نیز تحت‌ عنوان‌ یکی‌ از اقسام‌ روش‌ تفسیر به‌ رأی‌ قرار داده‌ شده‌ است: و گاهی‌ با گرایش‌ فلسفی‌ تفسیر یک‌سان‌ انگاشته‌ می‌شود؛ ولی‌ کم‌تر دیده‌ شده‌ که‌ معنا و مفهوم‌ روش‌ تفسیر عقلی‌ مورد تجزیه‌ و تحلیل‌ قرار گیرد.
+
گاهی‌ از این‌ روش‌ به‌ عنوان‌ روش‌ تفسیر اجتهادی‌ هم‌ نام‌ برده‌ می‌شود و گاه‌ نیز تحت‌ عنوان‌ یکی‌ از اقسام‌ روش‌ تفسیر به‌ رأی‌ قرار داده‌ شده‌ است: و گاهی‌ با گرایش‌ فلسفی‌ تفسیر یکسان‌ انگاشته‌ می‌شود؛ ولی‌ کم‌تر دیده‌ شده‌ که‌ معنا و مفهوم‌ روش‌ تفسیر عقلی‌ مورد تجزیه‌ و تحلیل‌ قرار گیرد.
  
 
==علل بهره وری از عقل در تفسیر قرآن==
 
==علل بهره وری از عقل در تفسیر قرآن==
سطر ۸: سطر ۷:
 
کسانی که قائل به جواز تفسیر قرآن به شیوه عقلی هستند به دلایلی استناد کرده اند:
 
کسانی که قائل به جواز تفسیر قرآن به شیوه عقلی هستند به دلایلی استناد کرده اند:
  
'''-آیات قرآن '''
+
'''آیات قرآن'''
 
آیاتی مانند (أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً کَثيراً 82 سوره نساء)
 
  
و(کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْکَ مُبارَکٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ  29 سوره ص )
+
آیاتی مانند:
  
ذهبی در استدلال به این آیات بیان می کند که خداوند متعال در این آیات بر تدبر در قرآن و عبرت گرفتن از ایات و  پند گرفتن از موعظه های آن ترغیب کرده است پس اگر تفسیر بر علما ممنوع باشد ما به پند عبرت گرفتن از  چیزی که نمی فهمیم ملزم خواهیم بود (ذهبی 1/262 )
+
* {{متن قرآن|«أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِاللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً کَثيراً»}}. (آیه 82، [[سوره نساء]])  
برخی از معاصرین هم این دو آیه را از دلایا اثبات کننده تفسیر اجتهادی ذکر  کرده اند<ref> (عمید زنجانی،335)
+
* {{متن قرآن|«کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْکَ مُبارَکٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَلِيَتَذَکَّرَ أُولُواالْأَلْبابِ»}}. (آیه 29، [[سوره ص]])
</ref>
 
آیات ذیل نیز  گواه بر مدعای ماست که: قرآن خود به اصل اندیشیدن توصیه می کند مثلآیات 242 سوره بقره و 67 سوره انبیا و 8 سوره مومنون همچنین قرآن خود اهل استدلال است و عقل  ورزی را آموزش می دهد مانند 22 سوره انبیا.
 
  
'''-احادیث '''
+
ذهبی در استدلال به این آیات بیان می کند که خداوند متعال در این آیات بر تدبر در [[قرآن]] و عبرت گرفتن از آیات و  پندگرفتن از موعظه های آن ترغیب کرده است پس اگر تفسیر بر علما ممنوع باشد ما به پند عبرت گرفتن از چیزی که نمی فهمیم ملزم خواهیم بود.(ذهبی 1/262)
  
در روایاتی به نقش عقل در فهم معانی قرآن اشاهر شده است از جمله
+
برخی از معاصرین هم این دو آیه را از دلایل اثبات کننده تفسیر اجتهادی ذکر کرده اند.<ref>عمید زنجانی، 335.</ref>
الف: رسول خدا(ص) می فرماید: « فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن<ref> ( کلینی 2/573) </ref> از آنجا که الف و لام « الفتن» جنس است و القران نیز مطلق است از اطلاق سخن پیامبر(ص) می فهمیم که باید در حد توان از همه معارف و احکام قرآن هدای بگیریم که این هم با اندیشیدن در ازراف و مقاصد  قرآن حاصل می گردد.
 
  
'''- بناء عقلا'''
+
آیات ذیل نیز گواه بر مدعای ماست که: قرآن خود به اصل اندیشیدن توصیه می کند مثل آیات 242 [[سوره بقره]] و 67 [[سوره انبیاء]] و 8 [[سوره مومنون]] همچنین قرآن خود اهل استدلال است و عقل ورزی را آموزش می دهد مانند 22 سوره انبیاء.
 
روش عقلا در فهم مراد متکلم و استباط معانی سخن او، یا تکیه بر براهین عقلی قطعیو غیر ظنی است چرا که حجیت قطع ذاتی است نه اعتباری و لذا هر متکلمی می تواند با تکیه بر ان مامور را پاداش یا عقاب  کند و هم مامور می تواند با تمسک به آن یقین به تحصیل مراد  متکلم بنماید یا بر اساس بهره وری از پرتو افکنی های عقل است که براهینی را کشف و یا آنها را بتوانند تبیین بکنند.
 
  
''' -محدودیت روایات تفسیری:'''
+
'''احادیث'''
  
احادیثی که از ائمه (ع) درباره تبیین معانی آیات نقل شده به اندازه همه
+
در روایاتی به نقش عقل در فهم معانی قرآن اشاره شده است از جمله:
آیات  قرآن نیست و تفسیر همه ایات را شامل نمی شود. از طرفی برخی از آنها ضعیف و غیر معتبرند و یا خود ان روایاتی که وارد شده نیازمند تفکر ، جمع بندی، اجتهاد و استنباط اند. بنابراین در فهم آیات قرآن نیاز اساسی به فهم عقلی باقی می ماند.
 
  
'''-تعارض بین روایت تفسیری: '''
+
* الف: [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله می فرماید: فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن.<ref>کلینی، 2/573.</ref> از آنجا که الف و لام «الفتن» جنس است والقران نیز مطلق است از اطلاق سخن پیامبر صلی الله علیه و آله می فهمیم که باید در حد توان از همه معارف و [[احکام]] قرآن هدای بگیریم که این هم با اندیشیدن در ازراف و مقاصد قرآن حاصل می گردد.
  
غیر از محدودیتی که در نقل احادیث بیان شد، برخی مواقع هم در یمان خود روایات، تعارضاتی مشاهده م شود که  باعث می شود مفسر نتواند میان آنها را جمع کند  در چنین صورتی مفسر نیاز اساسی به بهرگیری از احکام عقلی پیدا می کند بنابراین وقتی روایاتی در ذیل آیت قران به صورت متفاوت  و متباین نقل شود اینجا عقل و اندیشه انسانی است که باید با ملاحظه آیات دیگر و  مجموعه قرآنی و آموزه های تقل صغر یکی از روایات را میان آن روایات انتخاب کند.
+
'''بناء عقلا'''
  
'''- عدم دسترسی به معصومان(ع)'''
+
روش عقلا در فهم مراد متکلم و استباط معانی سخن او یا تکیه بر براهین عقلی قطعی و غیرظنی است چرا که حجیت قطع ذاتی است نه اعتباری ولذا هر متکلمی می تواند با تکیه بر آن مامور را پاداش یا عقاب  کند و هم مامور می تواند با تمسک به آن یقین به تحصیل مراد متکلم بنماید یا بر اساس بهره وری از پرتوافکنی های عقل است که براهینی را کشف و یا آنها را بتوانند تبیین بکنند.
 
در زمان پس از رحلت پیامبر (ص) و اوصیای معصوم آن حضرت که زمان غیبت امام دوازدهم  باشد دسترسی به شخص معصوم برای تبین معانی و مقاصد آیات قرآن کریم منتفی است . در چنین صورتی به کجا باید مراجعه نمود؟ ادعای تفسیر تمام آیات هم از  سوی آن حضرات منتفی است کدام منبع می تواند پاسخگویینیاز مردم باشد؟ روشن است که قواعد و اصول بیان شده توسط آن حضرات با کمک عقل می تواند در بقیه آیات هم تعمیم و توسعه پیدا بکند.
 
  
''' -ظهور شبهات جدید '''
+
'''محدودیت روایات تفسیری'''
  
بعضی سوالات است که در زمان حضور ائمه معصومان(ع) مطرح نبود مانند مسائل مربوط به حجیت ظواهر قرآن و وحیانی بودن الفاظ قرآن و غیره. بی تردید برای پاسخ به این پرسش ها نیاز اساسی به کاربرد عقل و نگرش عقلی داشتن در تحلیل و تدقیق این نوع مسائل حس می شود.
+
احادیثی که از ائمه علیهم السلام درباره تبیین معانی آیات نقل شده به اندازه همه آیات قرآن نیست و تفسیر همه آیات را شامل نمی شود. از طرفی برخی از آنها ضعیف و غیرمعتبرند و یا خود آن روایاتی که وارد شده نیازمند تفکر، جمع بندی، اجتهاد و استنباط اند بنابراین در فهم آیات قرآن نیاز اساسی به فهم عقلی باقی می ماند.
  
 +
'''تعارض بین روایت تفسیری'''
  
'''-کارایی و توانایی خود عقل'''
+
غیر از محدودیتی که در نقل [[احادیث]] بیان شد، برخی مواقع هم در یمان خود روایات، تعارضاتی مشاهده میشود که باعث میشود مفسر نتواند میان آنها را جمع کند در چنین صورتی مفسر نیاز اساسی به بهرگیری از احکام عقلی پیدا می کند بنابراین وقتی روایاتی در ذیل آیات قران به صورت متفاوت و متباین نقل شود اینجا عقل و اندیشه انسانی است که باید با ملاحظه آیات دیگر و مجموعه قرآنی و آموزه های نقل صغر یکی از روایات را میان آن روایات انتخاب کند.
 
خدایی که به انسان در کنار حجت بیرونی که پیامبر باشد حجت درونی نیز ارزانی داشته است نشان از قدرت وی در بهرگیری انسان از قرآن به وسیله عقل خدادادی است .  اگر این نعمت الهی توان کمک به بشر در فهم بیشتر از قرآن ارائه نکند پس به چه دلیلی  خداوند در قرانش این قدر به تعقل فرا می خواند.
 
  
''' -مشکل فهم برخی از آیات'''
+
'''عدم دسترسی به معصومان علیهم السلام'''
  
تعدادی از الفاظ وارد  شده در کتاب الهی همانند سایر الفاظ که برای حقایق کلیه وضع شده اند مجمل اند علت اجمال هم این است  که اصول عوالم از دنیا، اخرت و عالم الهیه تشکیل گردیده است. جهل به این اصول سه گانه است که انسان را در فهم معانی الفاظ همچون عرش، کرسی، سمع  دچار مشکل می کند.
+
در زمان پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و اوصیای معصوم آن حضرت که زمان غیبت امام دوازدهم باشد دسترسی به شخص معصوم برای تبین معانی و مقاصد آیات قرآن کریم منتفی است. در چنین صورتی به کجا باید مراجعه نمود؟ ادعای تفسیر تمام آیات هم از سوی آن حضرات منتفی است کدام منبع می تواند پاسخگوی نیاز مردم باشد؟ روشن است که قواعد و اصول بیان شده توسط آن حضرات با کمک عقل می تواند در بقیه آیات هم تعمیم و توسعه پیدا بکند.
  
'''-طریقه مفسران نخستین'''
+
'''ظهور شبهات جدید'''
+
 
مفسران اولیه اسلام از عقل نیز در تفسیر استفاده می کردند لذا این رویه حتی پیش از قرون سوم و چهارم نیز قابل مشاهده است<ref> (معرفت التمهید، 3/349). </ref>
+
بعضی سوالات است که در زمان حضور ائمه معصومان علیهم السلام مطرح نبود مانند مسائل مربوط به حجیت ظواهر [[قرآن]] و وحیانی بودن الفاظ قرآن و غیره. بی تردید برای پاسخ به این پرسشها نیاز اساسی به کاربرد عقل و نگرش عقلی داشتن در تحلیل و تدقیق این نوع مسائل حس می شود.
 +
 
 +
'''کارایی و توانایی خود عقل'''
 +
 
 +
خدایی که به انسان در کنار حجت بیرونی که پیامبر باشد حجت درونی نیز ارزانی داشته است نشان از قدرت وی در بهرگیری انسان از قرآن به وسیله عقل خدادادی است. اگر این نعمت الهی توان کمک به بشر در فهم بیشتر از قرآن ارائه نکند پس به چه دلیلی خداوند در قرانش این قدر به تعقل فرامی خواند.
 +
 
 +
'''مشکل فهم برخی از آیات'''
 +
 
 +
تعدادی از الفاظ وارد شده در کتاب الهی همانند سایر الفاظ که برای حقایق کلیه وضع شده اند مجمل اند علت اجمال هم این است که اصول عوالم از دنیا، آخرت و عالم الهیه تشکیل گردیده است. جهل به این اصول سه گانه است که انسان را در فهم معانی الفاظ همچون عرش، کرسی، سمع دچار مشکل می کند.
 +
 
 +
'''طریقه مفسران نخستین'''
 +
 
 +
مفسران اولیه اسلام از عقل نیز در تفسیر استفاده می کردند لذا این رویه حتی پیش از قرون سوم و چهارم نیز قابل مشاهده است.<ref>معرفت التمهید، 3/349.</ref>
  
 
==برداشت های مختلف از معنای تفسیر عقلی==
 
==برداشت های مختلف از معنای تفسیر عقلی==
  
در مورد مفاد روش‌ تفسیر عقلی، بین‌ صاحب‌ نظران‌ اختلاف‌ نظر وجود دارد و درباره‌ی‌ معنای‌ آن‌ دیدگاه‌های‌ مختلفی‌ ارائه‌ شده، و هر کس‌ بر اساس‌ برداشت‌ خود از این‌ روش‌ به‌ داوری‌ نشسته‌ است. اینک‌ ما این‌ دیدگاه‌ها را مطرح‌ کرده‌ و مورد نقد و بررسی‌ قرار می‌دهیم.
+
در مورد مفاد روش‌ تفسیر عقلی، بین‌ صاحب‌ نظران‌ اختلاف‌ نظر وجود دارد و درباره‌ی‌ معنای‌ آن‌ دیدگاه‌های‌ مختلفی‌ ارائه‌ شده و هر کس‌ بر اساس‌ برداشت‌ خود از این‌ روش‌ به‌ داوری‌ نشسته‌ است. اینک‌ ما این‌ دیدگاه‌ها را مطرح‌ کرده‌ و مورد نقد و بررسی‌ قرار می‌دهیم.
  
 
'''1.استفاده‌ ابزاری‌ از قراین‌ عقلی‌ در تفسیر'''
 
'''1.استفاده‌ ابزاری‌ از قراین‌ عقلی‌ در تفسیر'''
  
آیة‌الله‌ مکارم‌ شیرازی‌ می‌نویسند:
+
آیت الله‌ مکارم‌ شیرازی‌ می‌نویسند: «منظور از تفسیر به‌ عقل‌ آن‌ است‌ که‌ ما از قراین‌ روشن‌ عقلی‌ که‌ مورد قبول‌ همه خردمندان‌ برای‌ فهم‌ معانی‌ الفاظ‌ و جمله‌ ها، از جمله‌ قرآن‌ و حدیث‌ است، استمداد جوییم. مثلاً‌ هنگامی‌ که‌ گفته‌ می‌شود: «یدالله‌ فوق‌ ایدیهم» دست‌ خدا بالای‌ دست‌های‌ آن‌ها است، عقل‌ در این‌جا می‌گوید: مسلماً‌ منظور از دست‌ خدا عضو خاصی‌ که‌ دارای‌ پنج‌ انگشت‌ است، نیست؛ زیرا خدا اصولاً‌ جسم‌ نیست. هر جسمی‌ محدود است‌ و فناپذیر. خداوند نامحدود است‌ و فناناپذیر و ازلی‌ و ابدی؛ بلکه‌ منظور از آن‌ قدرت‌ خدا است‌ که‌ ما فوق‌ همه‌ قدرت‌ها است. و اطلاق‌ دست‌ بر قدرت، جنبه‌ کنایه‌ دارد؛ زیرا قدرت‌ انسان‌ از طریق‌ دست‌ او عملی‌ می‌شود و در آن‌ متمرکز است».
«منظور از تفسیر به‌ عقل‌ آن‌ است‌ که‌ ما از قراین‌ روشن‌ عقلی‌ که‌ مورد قبول‌ همه خردمندان‌ برای‌ فهم‌ معانی‌ الفاظ‌ و جمله‌ ها، از جمله‌ قرآن‌ و حدیث‌ است، استمداد جوییم. مثلاً‌ هنگامی‌ که‌ گفته‌ می‌شود: «ید الله‌ فوق‌ ایدیهم» دست‌ خدا بالای‌ دست‌های‌ آن‌ها است، عقل‌ در این‌جا می‌گوید: مسلماً‌ منظور از دست‌ خدا عضو خاصی‌ که‌ دارای‌ پنج‌ انگشت‌ است، نیست؛ زیرا خدا اصولاً‌ جسم‌ نیست. هر جسمی‌ محدود است‌ و فناپذیر. خداوند نامحدود است‌ و فناناپذیر و ازلی‌ و ابدی؛ بلکه‌ منظور از آن‌ قدرت‌ خدا است‌ که‌ ما فوق‌ همه‌ قدرت‌ها است. و اطلاق‌ دست‌ بر قدرت، جنبه‌ کنایه‌ دارد؛ زیرا قدرت‌ انسان‌ از طریق‌ دست‌ او عملی‌ می‌شود و در آن‌ متمرکز است.»17
 
و در پایان‌ بحث‌ یاد آور می‌شود که:
 
«هر جا سخن‌ از تفسیر به‌ عقل‌ در میان‌ آید منظور این‌ گونه‌ تفسیرها است، نه‌ مطالب‌ تحمیلی‌ و سلیقه‌های‌ شخصی‌ و افکار علیل‌ و پندارهای‌ بی‌اساس.»
 
  
'''2.تفسیر عقلی‌ همان‌ تفسیر اجتهادی‌ است‌'''
+
و در پایان‌ بحث‌ یادآور می‌شود که: «هر جا سخن‌ از تفسیر به‌ عقل‌ در میان‌ آید منظور این‌ گونه‌ تفسیرها است، نه‌ مطالب‌ تحمیلی‌ و سلیقه‌های‌ شخصی‌ و افکار علیل‌ و پندارهای‌ بی‌اساس».
  
آیة‌ الله‌ معرفت‌  می‌نویسد:
+
'''2. تفسیر عقلی‌ همان‌ تفسیر اجتهادی‌ است‌.'''
«تفسیر اجتهادی‌ بر عقل‌ و نظر تکیه‌ می‌کند، بیش‌تر از آن‌ که‌ بر نقل‌ و آثار تکیه‌ کند تا معیار نقد و پالایش، دلالت‌ عقل‌ رشید و رأی‌ درست‌ باشد.»<ref> التفسیر و المفسرون‌ فی‌ ثوبه‌ القشیب، ج‌ 2، ص‌ </ref>
 
ایشان‌ یکی‌ از ویژگی‌های‌ تفسیر تابعین‌ را اجتهاد در تفسیر و تکیه‌ بر فهم‌ عقلی‌ دانسته‌ است‌ و می‌فرماید:
 
«آنان‌ در مسائل‌ قرآنی‌ که‌ به‌ معانی‌ صفات، اسرار خلقت، احوال‌ پیامبران‌ و مثل‌ آن‌ها بازمی‌گشت، اعمال‌ نظر می‌کردند و آن‌ها را بر روش‌ عقل‌ عرضه‌ می‌کردند. و بر طبق‌ حکم‌ عقل‌ رشید حکایت‌ می‌کردند و چه‌ بسا آن‌ها را، به‌ آنچه‌ موافق‌ فطرت‌ سالم‌ است، تأویل‌ می‌کردند.» <ref> همان، ج‌ 1، ص‌ 435. </ref>
 
سپس‌ در این‌  زمینه‌ ایشان‌ از مدرسه‌ مکه‌ «ابن‌ عباس» و مدرسه‌ کوفه‌ «ابن‌ مسعود» را به‌ عنوان‌ پیش‌ گامان‌ این‌ روش‌ نام‌ می‌برد. و مثال‌های‌ متعددی‌ از تفسیر عقلی‌ و اجتهادی‌ آنان‌ می‌آورد.<ref> همان، ص‌ 43-. </ref>
 
و در پایان‌ می‌نویسند:
 
«تفسیر عقلی‌ بعدها رواج‌ یافت؛ به‌ ویژه‌ در نزد معتزله‌ و کسانی‌ که‌ راه‌ آنان‌ را می‌ رفتند که‌ عقل‌ را بر ظواهر نقلی‌ مقدم‌ می‌شمردند.»<ref> همان، ص‌ 440. </ref>
 
  
'''3.استاد ایازی‌ در این‌ مورد می‌نویسند'''
+
آیت الله‌ معرفت‌ می‌نویسد: «تفسیر اجتهادی‌ بر عقل‌ و نظر تکیه‌ می‌کند، بیشتر از آن‌ که‌ بر نقل‌ و آثار تکیه‌ کند تا معیار نقد و پالایش، دلالت‌ عقل‌ رشید و رأی‌ درست‌ باشد».<ref>التفسیر والمفسرون‌ فی‌ ثوبه‌ القشیب، ج‌2.</ref>
 +
 
 +
ایشان‌ یکی‌ از ویژگی‌های‌ تفسیر تابعین‌ را اجتهاد در تفسیر و تکیه‌ بر فهم‌ عقلی‌ دانسته‌ است‌ و می‌فرماید: «آنان‌ در مسائل‌ قرآنی‌ که‌ به‌ معانی‌ صفات، اسرار خلقت، احوال‌ پیامبران‌ و مثل‌ آن‌ها بازمی‌گشت، اعمال‌ نظر می‌کردند و آن‌ها را بر روش‌ عقل‌ عرضه‌ می‌کردند و بر طبق‌ حکم‌ عقل‌ رشید حکایت‌ می‌کردند و چه‌ بسا آن‌ها را به‌ آنچه‌ موافق‌ فطرت‌ سالم‌ است، تأویل‌ می‌کردند».<ref>همان، ج‌1، ص‌435.</ref>
 +
 
 +
سپس‌ در این‌ زمینه‌ ایشان‌ از مدرسه‌ مکه‌ «ابن‌ عباس» و مدرسه‌ کوفه‌ «ابن‌ مسعود» را به‌ عنوان‌ پیشگامان‌ این‌ روش‌ نام‌ می‌برد و مثال‌های‌ متعددی‌ از تفسیر عقلی‌ و اجتهادی‌ آنان‌ می‌آورد.<ref>همان، ص‌43.</ref>
 +
 
 +
و در پایان‌ می‌نویسند: «تفسیر عقلی‌ بعدها رواج‌ یافت؛ به‌ ویژه‌ در نزد معتزله‌ و کسانی‌ که‌ راه‌ آنان‌ را می‌ رفتند که‌ عقل‌ را بر ظواهر نقلی‌ مقدم‌ می‌شمردند».<ref>همان، ص‌440.</ref>
 +
 
 +
'''3.استاد ایازی‌ در این‌ مورد می‌نویسند.'''
 +
 
 +
اصطلاح‌ «تفسیر عقلی‌ اجتهادی» در قبال‌ تفسیر به‌ رأی‌ مذموم‌ - که‌ بر اساس‌ هوای‌ نفس‌ و بدعت‌ است‌ - می‌باشد و مقصود از آن، روش‌ اجتهادی‌ است‌ که‌ بر اساس‌ قواعد عقلی‌ قطعی‌ در شرح‌ معانی‌ قرآن‌ و تدبر در مضامین‌ آن‌ و تأمل‌ در ملازمات‌ بیانی‌ آن، استوار شده‌ است.<ref>المفسرون‌ حیاتهم‌ و منهجهم.</ref>
 +
 
 +
سپس‌ به‌ این‌ مسئله‌ می‌پردازد که‌ در مورد صلاحیت‌ عقل‌ در استدلال‌ برای‌ احکام، بین‌ مسلمانان‌ اختلاف‌ شده‌ است. امامیه‌ و معتزله‌ عقل‌ را معتبر دانسته‌اند که‌ راهی‌ به‌ سوی‌ علم‌ قطعی‌ و مدرک‌ حکم‌ و راهی‌ به‌ سوی‌ آن‌ است و در مقابل، اشاعره‌ و برخی‌ از اخباریین‌ شیعه‌ برآن‌اند که‌ منشأ تکلیف، حکم‌ شارع‌ است‌ نه‌ عقل.
  
«اصطلاح‌ «تفسیر عقلی‌ اجتهادی» در قبال‌ تفسیر به‌ رأی‌ مذموم‌ - که‌ بر اساس‌ هوای‌ نفس‌ و بدعت‌ است‌ - می‌باشد. و مقصود از آن، روش‌ اجتهادی‌ است‌ که‌ بر اساس‌ قواعد عقلی‌ قطعی‌ در شرح‌ معانی‌ قرآن‌ و تدبر در مضامین‌ آن‌ و تأمل‌ در ملازمات‌ بیانی‌ آن، استوار شده‌ است.»<ref> المفسرون‌ حیاتهم‌ و منهجهم، ص‌ </ref>
 
سپس‌ به‌ این‌ مسئله‌ می‌پردازد که‌ در مورد صلاحیت‌ عقل‌ در استدلال‌ برای‌ احکام، بین‌ مسلمانان‌ اختلاف‌ شده‌ است. امامیه‌ و معتزله‌ عقل‌ را معتبر دانسته‌اند که‌ راهی‌ به‌ سوی‌ علم‌ قطعی‌ و مدرک‌ حکم‌ و راهی‌ به‌ سوی‌ آن‌ است. و در مقابل، اشاعره‌ و برخی‌ از اخباریین‌ شیعه‌ برآن‌اند که‌ منشأ تکلیف، حکم‌ شارع‌ است‌ نه‌ عقل.
 
 
سپس‌ ایشان‌ منظور از عقل‌ را در این‌جا، حکم‌ نظری‌ عقل‌ در ملازمه‌ میان‌ حکم‌ ثابت‌ شرعی‌ یا عقلی‌ و بین‌ حکم‌ شرعی‌ دیگر، دانسته‌اند.
 
سپس‌ ایشان‌ منظور از عقل‌ را در این‌جا، حکم‌ نظری‌ عقل‌ در ملازمه‌ میان‌ حکم‌ ثابت‌ شرعی‌ یا عقلی‌ و بین‌ حکم‌ شرعی‌ دیگر، دانسته‌اند.
  
'''4. تفسیر عقلی‌ نوعی‌ از تفسیر به‌ رأی‌ است‌'''
+
'''4. تفسیر عقلی‌ نوعی‌ از تفسیر به‌ رأی‌ است‌.'''
 +
 
 +
استاد شیخ‌ خالد عبدالرحمن‌ العک‌ می‌نویسند: «تفسیر عقلی‌ مقابل‌ تفسیر نقلی‌ است که‌ بر فهم‌ عمیق‌... از معانی‌ الفاظ‌ قرآن‌ تکیه‌ می‌کند. البته‌ بعد از آن‌که‌ مدلول‌ عبارات‌ قرآنی‌ و دلالت‌های‌ آن‌ها را درک‌ کرد. پس‌ تفسیر عقلی‌ بر اجتهاد در فهم‌ نصوص‌ قرآنی‌ و درک‌ مقاصد آن‌ از مدلول‌ها و دلالت‌های‌ آیات‌ استوار است. و دانشمندان‌ «تفسیر عقلی» را به‌ «تفسیر به‌ رأی» نام‌گذاری‌ کرده‌اند».<ref> اصول‌ التفسیر و قواعده، شیخ‌ خالد عبدالرحمن‌ العک، ص‌ 167 (باتلخیص).</ref>
 +
 
 +
دکتر ذهبی‌ در خصوص‌ بحث‌ تفسیر به‌ رأی‌ می‌نویسد: «مقصود از رأی‌ در این‌جا اجتهاد است، پس‌ تفسیر به‌ رأی‌ همان‌ تفسیر قرآن‌ به‌ اجتهاد است».<ref>التفسیر والمفسرون، دکتر ذهبی، ج‌1، ص‌255.</ref>
 +
 
 +
سپس‌ تفسیر به‌ رأی‌ را به‌ دو قسم‌ ممدوح‌ و مذموم‌ تقسیم‌ می‌کند و تفسیر به‌ رأی‌ ممدوح‌ را همان‌ تفسیر عقلی‌ معرفی‌ می‌کند که‌ ممکن‌ است‌ با تفسیر نقلی‌ (مأثور) تعارض‌ پیدا کند و راه‌ حل‌های‌ تعارض‌ را بیان‌ می‌دارد.<ref>همان، ص‌284 و ص‌285. (التعارض‌ بین‌ التفسیر العقلی‌ و التفسیر المأثور...)</ref> و این‌ روش‌ تفسیر به‌ رأی‌ ممدوح‌ (تفسیر عقلی) را جایز می‌شمارد و تفسیرهای‌ متعددی‌ هم‌چون‌ «مفاتیح‌ الغیب» فخررازی‌ «روح‌ المعانی» آلوسی‌ و... را نام‌ می‌برد که‌ از این‌ روش‌ پیروی‌ کرده‌اند.<ref>همان، ص‌288 و 89.</ref>
 +
 
 +
'''5. تفسیر عقلی‌ حد‌ وسط‌ تفسیر به‌ رأی‌ و تفسیر نقلی‌ است‌.'''
  
استاد شیخ‌ خالد عبدالرحمن‌ العک‌ می‌نویسند:
+
استاد عمید زنجانی‌ تحت‌ عنوان‌ «تفسیر عقلی‌ و اجتهادی» می‌نویسند: «مشهورترین‌ روش‌ و مبنای‌ تفسیری‌ که‌ در طی‌ قرون‌ اسلامی‌ همواره‌ در میان‌ دانشمندان‌ اسلامی‌ و مفسران‌ قرآن‌ معمول‌ بوده، تفسیر اجتهادی‌ است‌ این‌ نوع‌ تفسیر را می‌توان‌ حد‌ وسط‌ بین‌ دو نوع‌ تفسیر دیگر، یعنی‌ تفسیر به‌ رأی‌ (طبقه‌ افراطی) و تفسیر نقلی‌ (طبقه‌ تفریطی) دانست».
«تفسیر عقلی‌ مقابل‌ تفسیر نقلی‌ است، که‌ بر فهم‌ عمیق‌ ...از معانی‌ الفاظ‌ قرآن‌ تکیه‌ می‌کند. البته‌ بعد از آن‌که‌ مدلول‌ عبارات‌ قرآنی‌ و دلالت‌های‌ آن‌ها را درک‌ کرد. پس‌ تفسیر عقلی‌ بر اجتهاد در فهم‌ نصوص‌ قرآنی‌ و درک‌ مقاصد آن‌ از مدلول‌ها و دلالت‌های‌ آیات‌ استوار است.و دانشمندان‌ «تفسیر عقلی» را به‌ «تفسیر به‌ رأی» نام‌ گذاری‌ کرده‌اند.»<ref> اصول‌ التفسیر و قواعده، شیخ‌ خالد عبدالرحمن‌ العک، ص‌ 167 (باتلخیص). </ref>
 
دکتر ذهبی‌ در خصوص‌ بحث‌ تفسیر به‌ رأی‌ می‌نویسد:
 
«مقصود از رأی‌ در این‌جا اجتهاداست، پس‌ تفسیربه‌ رأی‌ همان‌ تفسیر قرآن‌ به‌ اجتهاد است.»<ref> التفسیر و المفسرون، دکتر ذهبی، ج‌ 1، ص‌ 255. </ref>
 
سپس‌ تفسیر به‌ رأی‌ را به‌ دو قسم‌ ممدوح‌ و مذموم‌ تقسیم‌ می‌کند. و تفسیر به‌ رأی‌ ممدوح‌ را همان‌ تفسیر عقلی‌ معرفی‌ می‌کند که‌ ممکن‌ است‌ با تفسیر نقلی‌ (مأثور) تعارض‌ پیدا کند و راه‌ حل‌های‌ تعارض‌ را بیان‌ می‌دارد.<ref> همان، ص‌ 284 و ص‌ 285 (التعارض‌ بین‌ التفسیر العقلی‌ و التفسیر المأثور...) </ref>. و این‌ روش‌ تفسیر به‌ رأی‌ ممدوح‌ (تفسیر عقلی) را جایز می‌شمارد و تفسیرهای‌ متعددی‌ هم‌چون‌ «مفاتیح‌ الغیب» فخررازی‌ «روح‌ المعانی» آلوسی‌ و... را نام‌ می‌برد که‌ از این‌ روش‌ پیروی‌ کرده‌اند.<ref> همان، ص‌ 288 و 89 </ref>.
 
  
'''5.  تفسیر عقلی‌ حد‌ وسط‌ تفسیر به‌ رأی‌ و تفسیر نقلی‌ است‌'''
+
سپس‌ این‌ روش‌ تفسیر عقلی‌ و اجتهادی‌ را به‌ اصحاب‌ پیامبر صلی الله علیه و آله و تابعین‌ نسبت‌ می‌دهند و معتقدند که‌ آنان: «با وجود عنایت‌ و توجه‌ فراوان‌ به‌ روایات‌ تفسیری، تأمل‌ و تدبر و [[اجتهاد]] را پایه‌ و اساس‌ فهم‌ آیات‌ و استخراج‌ معانی‌ آن‌ها قرار داده، از طریق‌ روایت‌ و سماع‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از وسایل‌ و مقدمات‌ فهم‌ قرآن، استفاده‌ می‌نمودند. هم‌چنین‌ در مورد آیاتی‌ که‌ روایتی‌ در تفسیر آن‌ها وارد نشده‌ بود، از راه‌ تدبر و اجتهاد، معانی‌ و مقاصد قرآن‌ را بدست‌ می‌آوردند».
  
استاد عمید زنجانی‌ تحت‌ عنوان‌ «تفسیر عقلی‌ و اجتهادی» می‌نویسند:
+
و در ادامه‌ می‌نویسند: «روش‌ تفسیر اجتهادی، اعتماد به‌ تدبر و عقل‌ را توأم‌ با تقید به‌ روایات‌ تفسیری، مورد استفاده‌ قرار می‌دهد و به‌ همین‌ جهت‌ است‌ با روش‌ تفسیر به‌ رأی‌ و هم‌چنین‌ تفسیر نقلی‌ فرق‌ اصولی‌ دارد».<ref>مبانی‌ و روش‌های‌ تفسیر قرآن، عباسعلی‌ عمید زنجانی، چاپ‌ چهارم، ص‌ 331.</ref>
«مشهورترین‌ روش‌ و مبنای‌ تفسیری‌ که‌ در طی‌ قرون‌ اسلامی‌ همواره‌ در میان‌ دانشمندان‌ اسلامی‌ و مفسران‌ قرآن‌ معمول‌ بوده، تفسیر اجتهادی‌ است‌ این‌ نوع‌ تفسیر را می‌توان‌ حد‌ وسط‌ بین‌ دو نوع‌ تفسیر دیگر، یعنی‌ تفسیر به‌ رأی‌ (طبقه‌ افراطی) و تفسیر نقلی‌ (طبقه‌ تفریطی) دانست.»
 
سپس‌ این‌ روش‌ تفسیر عقلی‌ و اجتهادی‌ را به‌ اصحاب‌ پیامبر(ص) و تابعین‌ نسبت‌ می‌دهند و معتقدند که‌ آنان: «با وجود عنایت‌ و توجه‌ فراوان‌ به‌ روایات‌ تفسیری، تأمل‌ و تدبر و اجتهاد را پایه‌ و اساس‌ فهم‌ آیات‌ و استخراج‌ معانی‌ آن‌ها قرار داده، از طریق‌ روایت‌ و سماع‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از وسایل‌ و مقدمات‌ فهم‌ قرآن، استفاده‌ می‌نمودند. هم‌ چنین‌ در مورد آیاتی‌ که‌ روایتی‌ در تفسیر آن‌ها وارد نشده‌ بود، از راه‌ تدبر و اجتهاد، معانی‌ و مقاصد قرآن‌ را به‌ دست‌ می‌آوردند». و در ادامه‌ می‌نویسند: «روش‌ تفسیر اجتهادی، اعتماد به‌ تدبر و عقل‌ را توأم‌ با تقید به‌ روایات‌ تفسیری، مورد استفاده‌ قرار می‌دهد. و به‌ همین‌ جهت‌ است‌ با روش‌ تفسیر به‌ رأی‌ و هم‌ چنین‌ تفسیر نقلی‌ فرق‌ اصولی‌ دارد». <ref> مبانی‌ و روش‌های‌ تفسیر قرآن، عباسعلی‌ عمید زنجانی، چاپ‌ چهارم، ص‌ 331. </ref>
 
  
ایشان‌ با اعتراف‌ به‌ مبهم‌ بودن‌ مرز تفسیر اجتهادی‌ با تفسیر به‌ رأی‌ تلاش‌ می‌کند که‌ در این‌ مورد ملاک‌ روشنی‌ ارائه‌ کند و در نهایت‌ می‌نویسند:
+
ایشان‌ با اعتراف‌ به‌ مبهم‌ بودن‌ مرز تفسیر اجتهادی‌ با تفسیر به‌ رأی‌ تلاش‌ می‌کند که‌ در این‌ مورد ملاک‌ روشنی‌ ارائه‌ کند و در نهایت‌ می‌نویسند: «در این‌ روش، مفسر باید از تحمیل‌ رأی‌ و نظریه‌ بدست‌ آمده‌ از غیر قرآن، به‌ آیات‌ و تطبیق‌ آن‌ با مطالبی‌ که‌ مناسبت‌ لفظی‌ و معنوی‌ با ظاهر آیات‌ ندارد، اکیداً‌ خودداری‌ نماید».<ref>همان، ص‌333.</ref>
«در این‌ روش، مفسر باید از تحمیل‌ رأی‌ و نظریه‌ به‌ دست‌ آمده‌ از غیر قرآن، به‌ آیات‌ و تطبیق‌ آن‌ با مطالبی‌ که‌ مناسبت‌ لفظی‌ و معنوی‌ با ظاهر آیات‌ ندارد، اکیداً‌ خود داری‌ نماید.»<ref> همان، ص‌ 333. </ref>
 
مرزبندی‌ ایشان‌ بین‌ تفسیر به‌ رأی‌ با تفسیر عقلی‌ امری‌ لازم‌ است. اما ایشان‌ هم‌ تفسیر عقلی‌ را با تفسیر اجتهادی‌ و تدبر در آیات‌ همراه‌ با توجه‌ به‌ روایات‌ یک‌سان‌ انگاشته‌اند و از قسم‌ دوم‌ تفسیر عقلی‌ یعنی‌ استفاده‌ از قراین‌ و برهان‌های‌ عقلی در تفسیر قرآن‌ به‌ طور صریح‌ یاد نکرده‌اند. و مرز این‌ دو قسم‌ از تفسیر عقلی‌ را در تعریف‌ روشن‌ ساخته‌اند.
 
  
6. '''تفسیر عقلی‌ همان‌ تفسیر قرآن‌ با عقل‌ برهانی‌ ‌است‌ که‌ نقش‌ منبع‌ دارد نه‌ مصباح‌'''
+
مرزبندی‌ ایشان‌ بین‌ تفسیر به‌ رأی‌ با تفسیر عقلی‌ امری‌ لازم‌ است. اما ایشان‌ هم‌ تفسیر عقلی‌ را با تفسیر اجتهادی‌ و تدبر در آیات‌ همراه‌ با توجه‌ به‌ روایات‌ یک‌سان‌ انگاشته‌اند و از قسم‌ دوم‌ تفسیر عقلی‌ یعنی‌ استفاده‌ از قراین‌ و برهان‌های‌ عقلی در تفسیر قرآن‌ به‌ طور صریح‌ یاد نکرده‌اند و مرز این‌ دو قسم‌ از تفسیر عقلی‌ را در تعریف‌ روشن‌ ساخته‌اند.
  
استاد آیة‌الله‌ جوادی‌ آملی‌ در مورد «تفسیر قرآن‌ به‌ عقل» می‌ نویسند:
+
'''6. تفسیر عقلی‌ همان‌ تفسیر قرآن‌ با عقل‌ برهانی‌ ‌است‌ که‌ نقش‌ منبع‌ دارد نه‌ مصباح‌:'''
«یکی‌ از منابع‌ علم‌ تفسیر و اصول‌ بررسی‌ و تحقیق‌ برای‌ دست‌یابی‌ به‌ معارف‌ قرآنی، عقل‌ برهانی‌ است. که‌ از مغالطه، وهم‌ و تخیل‌ محفوظ‌ باشد».
+
 
و در ادامه‌ اضافه‌ می‌کند که:«تحقیق‌ درباره‌ تفسیر «قرآن‌ به‌ عقل» گذشته‌ از لزوم‌ آشنایی‌ با علوم‌ قرآنی، نیازمند بررسی‌ شرایط‌ برهان‌ و موانع‌ آن‌ است‌ تا بتوان‌ از برهان‌ عقلی‌ بهره‌ برد و از آسیب‌ مغالطه‌ مصون‌ ماند».
+
استاد آیت الله‌ جوادی‌ آملی‌ در مورد «تفسیر قرآن‌ به‌ عقل» می‌ نویسند: «یکی‌ از منابع‌ علم‌ تفسیر و اصول‌ بررسی‌ و تحقیق‌ برای‌ دست‌یابی‌ به‌ معارف‌ قرآنی، عقل‌ برهانی‌ است که‌ از مغالطه، وهم‌ و تخیل‌ محفوظ‌ باشد».
سپس‌ ایشان‌ تفسیر عقلی‌ را به‌ دو گونه‌ تقسیم‌ کرده‌ و می‌نویسند:
+
 
«تفسیر عقلی، یا به‌ تفطن‌ عقل‌ از شواهد داخلی‌ و خارجی‌ صورت‌ می‌پذیرد، به‌ این‌ که‌ عقل‌ فرزانه‌ و تیزبین‌ معنای‌ آیه‌ای‌ را از جمع‌ بندی‌ آیات‌ و روایات‌ دریابد که‌ در این‌ قسم، عقل‌ نقش‌ «مصباح» دارد و نه‌ بیش‌ از آن، و چنین‌ تفسیر عقلی‌ مجتهدانه‌ چون‌ از منابع‌ نقلی‌ محقق‌ می‌شود، جزو تفسیر به‌ مأثور محسوب‌ می‌گردد، نه‌ تفسیر عقلی، و یا به‌ استنباط‌ برخی‌ از مبادی‌ تصوری‌ و تصدیقی‌ از منبع‌ ذاتی‌ عقل‌ برهانی‌ و علوم‌ متعارفه‌ صورت‌ می‌پذیرد که‌ در این‌ قسم، عقل‌ نقش‌ منبع‌ دارد، نه‌ صرف‌ مصباح.
+
و در ادامه‌ اضافه‌ می‌کند که: «تحقیق‌ درباره‌ تفسیر «قرآن‌ به‌ عقل» گذشته‌ از لزوم‌ آشنایی‌ با علوم‌ قرآنی، نیازمند بررسی‌ شرایط‌ برهان‌ و موانع‌ آن‌ است‌ تا بتوان‌ از برهان‌ عقلی‌ بهره‌ برد و از آسیب‌ مغالطه‌ مصون‌ ماند».
بنابراین، تفسیر عقلی‌ مخصوص‌ به‌ موردی‌ است‌ که‌ برخی‌ از مبادی‌ تصدیقی‌ و مبانی‌ مستور و مطو‌ی‌ برهان‌ مطلب‌ به‌ وسیله‌ عقل‌ استنباط‌ گردد و آیه‌ مورد بحث‌ بر خصوص‌ آن‌ حمل‌ شود.»<ref> تسنیم، آیة‌ الله‌ جوادی‌ آملی، ج‌ 1، ص‌ 171-169. </ref>
+
 
 +
سپس‌ ایشان‌ تفسیر عقلی‌ را به‌ دو گونه‌ تقسیم‌ کرده‌ و می‌نویسند: «تفسیر عقلی یا به‌ تفطن‌ عقل‌ از شواهد داخلی‌ و خارجی‌ صورت‌ می‌پذیرد، به‌ این‌ که‌ عقل‌ فرزانه‌ و تیزبین‌ معنای‌ آیه‌ای‌ را از جمع‌ بندی‌ آیات‌ و روایات‌ دریابد که‌ در این‌ قسم، عقل‌ نقش‌ «مصباح» دارد و نه‌ بیش‌ از آن و چنین‌ تفسیر عقلی‌ مجتهدانه‌ چون‌ از منابع‌ نقلی‌ محقق‌ می‌شود، جزو تفسیر به‌ مأثور محسوب‌ می‌گردد نه‌ تفسیر عقلی و یا به‌ استنباط‌ برخی‌ از مبادی‌ تصوری‌ و تصدیقی‌ از منبع‌ ذاتی‌ عقل‌ برهانی‌ و علوم‌ متعارفه‌ صورت‌ می‌پذیرد که‌ در این‌ قسم، عقل‌ نقش‌ منبع‌ دارد نه‌ صرف‌ مصباح بنابراین تفسیر عقلی‌ مخصوص‌ به‌ موردی‌ است‌ که‌ برخی‌ از مبادی‌ تصدیقی‌ و مبانی‌ مستور و مطو‌ی‌ برهان‌ مطلب‌ به‌ وسیله‌ عقل‌ استنباط‌ گردد و آیه‌ مورد بحث‌ بر خصوص‌ آن‌ حمل‌ شود».<ref>تسنیم، آیت الله‌ جوادی‌ آملی، ج‌1، ص‌171-169.</ref>
  
 
==پانویس==  
 
==پانویس==  
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
  
== منابع==  
+
==منابع==  
* تفسیر عقلی روشمند قرآن، محمدعلی رضایی اصفهانی، مجله قبسات 1381 شماره 23
+
* تفسیر عقلی روشمند قرآن، محمدعلی رضایی اصفهانی، مجله قبسات، 1381، شماره 23.
 
+
* فهم جايگاه عقل در تفسير شيعه، علي كريم پور قراملكي، مجله پژوهشهای قرآن و حدیث، سال چهل و چهارم، شماره ١، بهار و تابستان ١٣٩٠، از صفحه ٦٧.
* فهم جايگاه عقل در تفسير شيعه، علي كريم پور قراملكي، مجله پژوهشهای قرآن و حدیث، سال چهل و چهارم، شماره ١، بهار و تابستان ١٣٩٠ ، از صفحه ٦٧ .
 
  
[[رده : تفسیر قرآن]]
+
[[رده: تفسیر قرآن]]

نسخهٔ ‏۶ اکتبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۲۱

در میان‌ روش‌های‌ تفسیری، روش‌ تفسیر عقلی‌ از جایگاه‌ ویژه‌ای‌ برخوردار است‌ و تعبیرها و تعریف‌های‌ گوناگونی‌ از آن‌ شده‌ است‌ و در میان‌ مذاهب‌ کلامی‌ (شیعه، معتزله‌ و اشاعره) با آن‌ برخوردهای‌ متفاوتی‌ شده‌ است.

گاهی‌ از این‌ روش‌ به‌ عنوان‌ روش‌ تفسیر اجتهادی‌ هم‌ نام‌ برده‌ می‌شود و گاه‌ نیز تحت‌ عنوان‌ یکی‌ از اقسام‌ روش‌ تفسیر به‌ رأی‌ قرار داده‌ شده‌ است: و گاهی‌ با گرایش‌ فلسفی‌ تفسیر یکسان‌ انگاشته‌ می‌شود؛ ولی‌ کم‌تر دیده‌ شده‌ که‌ معنا و مفهوم‌ روش‌ تفسیر عقلی‌ مورد تجزیه‌ و تحلیل‌ قرار گیرد.

علل بهره وری از عقل در تفسیر قرآن

کسانی که قائل به جواز تفسیر قرآن به شیوه عقلی هستند به دلایلی استناد کرده اند:

آیات قرآن

آیاتی مانند:

  • «أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِاللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً کَثيراً». (آیه 82، سوره نساء)
  • «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْکَ مُبارَکٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَلِيَتَذَکَّرَ أُولُواالْأَلْبابِ». (آیه 29، سوره ص)

ذهبی در استدلال به این آیات بیان می کند که خداوند متعال در این آیات بر تدبر در قرآن و عبرت گرفتن از آیات و پندگرفتن از موعظه های آن ترغیب کرده است پس اگر تفسیر بر علما ممنوع باشد ما به پند عبرت گرفتن از چیزی که نمی فهمیم ملزم خواهیم بود.(ذهبی 1/262)

برخی از معاصرین هم این دو آیه را از دلایل اثبات کننده تفسیر اجتهادی ذکر کرده اند.[۱]

آیات ذیل نیز گواه بر مدعای ماست که: قرآن خود به اصل اندیشیدن توصیه می کند مثل آیات 242 سوره بقره و 67 سوره انبیاء و 8 سوره مومنون همچنین قرآن خود اهل استدلال است و عقل ورزی را آموزش می دهد مانند 22 سوره انبیاء.

احادیث

در روایاتی به نقش عقل در فهم معانی قرآن اشاره شده است از جمله:

  • الف: رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن.[۲] از آنجا که الف و لام «الفتن» جنس است والقران نیز مطلق است از اطلاق سخن پیامبر صلی الله علیه و آله می فهمیم که باید در حد توان از همه معارف و احکام قرآن هدای بگیریم که این هم با اندیشیدن در ازراف و مقاصد قرآن حاصل می گردد.

بناء عقلا

روش عقلا در فهم مراد متکلم و استباط معانی سخن او یا تکیه بر براهین عقلی قطعی و غیرظنی است چرا که حجیت قطع ذاتی است نه اعتباری ولذا هر متکلمی می تواند با تکیه بر آن مامور را پاداش یا عقاب کند و هم مامور می تواند با تمسک به آن یقین به تحصیل مراد متکلم بنماید یا بر اساس بهره وری از پرتوافکنی های عقل است که براهینی را کشف و یا آنها را بتوانند تبیین بکنند.

محدودیت روایات تفسیری

احادیثی که از ائمه علیهم السلام درباره تبیین معانی آیات نقل شده به اندازه همه آیات قرآن نیست و تفسیر همه آیات را شامل نمی شود. از طرفی برخی از آنها ضعیف و غیرمعتبرند و یا خود آن روایاتی که وارد شده نیازمند تفکر، جمع بندی، اجتهاد و استنباط اند بنابراین در فهم آیات قرآن نیاز اساسی به فهم عقلی باقی می ماند.

تعارض بین روایت تفسیری

غیر از محدودیتی که در نقل احادیث بیان شد، برخی مواقع هم در یمان خود روایات، تعارضاتی مشاهده میشود که باعث میشود مفسر نتواند میان آنها را جمع کند در چنین صورتی مفسر نیاز اساسی به بهرگیری از احکام عقلی پیدا می کند بنابراین وقتی روایاتی در ذیل آیات قران به صورت متفاوت و متباین نقل شود اینجا عقل و اندیشه انسانی است که باید با ملاحظه آیات دیگر و مجموعه قرآنی و آموزه های نقل صغر یکی از روایات را میان آن روایات انتخاب کند.

عدم دسترسی به معصومان علیهم السلام

در زمان پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و اوصیای معصوم آن حضرت که زمان غیبت امام دوازدهم باشد دسترسی به شخص معصوم برای تبین معانی و مقاصد آیات قرآن کریم منتفی است. در چنین صورتی به کجا باید مراجعه نمود؟ ادعای تفسیر تمام آیات هم از سوی آن حضرات منتفی است کدام منبع می تواند پاسخگوی نیاز مردم باشد؟ روشن است که قواعد و اصول بیان شده توسط آن حضرات با کمک عقل می تواند در بقیه آیات هم تعمیم و توسعه پیدا بکند.

ظهور شبهات جدید

بعضی سوالات است که در زمان حضور ائمه معصومان علیهم السلام مطرح نبود مانند مسائل مربوط به حجیت ظواهر قرآن و وحیانی بودن الفاظ قرآن و غیره. بی تردید برای پاسخ به این پرسشها نیاز اساسی به کاربرد عقل و نگرش عقلی داشتن در تحلیل و تدقیق این نوع مسائل حس می شود.

کارایی و توانایی خود عقل

خدایی که به انسان در کنار حجت بیرونی که پیامبر باشد حجت درونی نیز ارزانی داشته است نشان از قدرت وی در بهرگیری انسان از قرآن به وسیله عقل خدادادی است. اگر این نعمت الهی توان کمک به بشر در فهم بیشتر از قرآن ارائه نکند پس به چه دلیلی خداوند در قرانش این قدر به تعقل فرامی خواند.

مشکل فهم برخی از آیات

تعدادی از الفاظ وارد شده در کتاب الهی همانند سایر الفاظ که برای حقایق کلیه وضع شده اند مجمل اند علت اجمال هم این است که اصول عوالم از دنیا، آخرت و عالم الهیه تشکیل گردیده است. جهل به این اصول سه گانه است که انسان را در فهم معانی الفاظ همچون عرش، کرسی، سمع دچار مشکل می کند.

طریقه مفسران نخستین

مفسران اولیه اسلام از عقل نیز در تفسیر استفاده می کردند لذا این رویه حتی پیش از قرون سوم و چهارم نیز قابل مشاهده است.[۳]

برداشت های مختلف از معنای تفسیر عقلی

در مورد مفاد روش‌ تفسیر عقلی، بین‌ صاحب‌ نظران‌ اختلاف‌ نظر وجود دارد و درباره‌ی‌ معنای‌ آن‌ دیدگاه‌های‌ مختلفی‌ ارائه‌ شده و هر کس‌ بر اساس‌ برداشت‌ خود از این‌ روش‌ به‌ داوری‌ نشسته‌ است. اینک‌ ما این‌ دیدگاه‌ها را مطرح‌ کرده‌ و مورد نقد و بررسی‌ قرار می‌دهیم.

1.استفاده‌ ابزاری‌ از قراین‌ عقلی‌ در تفسیر

آیت الله‌ مکارم‌ شیرازی‌ می‌نویسند: «منظور از تفسیر به‌ عقل‌ آن‌ است‌ که‌ ما از قراین‌ روشن‌ عقلی‌ که‌ مورد قبول‌ همه خردمندان‌ برای‌ فهم‌ معانی‌ الفاظ‌ و جمله‌ ها، از جمله‌ قرآن‌ و حدیث‌ است، استمداد جوییم. مثلاً‌ هنگامی‌ که‌ گفته‌ می‌شود: «یدالله‌ فوق‌ ایدیهم» دست‌ خدا بالای‌ دست‌های‌ آن‌ها است، عقل‌ در این‌جا می‌گوید: مسلماً‌ منظور از دست‌ خدا عضو خاصی‌ که‌ دارای‌ پنج‌ انگشت‌ است، نیست؛ زیرا خدا اصولاً‌ جسم‌ نیست. هر جسمی‌ محدود است‌ و فناپذیر. خداوند نامحدود است‌ و فناناپذیر و ازلی‌ و ابدی؛ بلکه‌ منظور از آن‌ قدرت‌ خدا است‌ که‌ ما فوق‌ همه‌ قدرت‌ها است. و اطلاق‌ دست‌ بر قدرت، جنبه‌ کنایه‌ دارد؛ زیرا قدرت‌ انسان‌ از طریق‌ دست‌ او عملی‌ می‌شود و در آن‌ متمرکز است».

و در پایان‌ بحث‌ یادآور می‌شود که: «هر جا سخن‌ از تفسیر به‌ عقل‌ در میان‌ آید منظور این‌ گونه‌ تفسیرها است، نه‌ مطالب‌ تحمیلی‌ و سلیقه‌های‌ شخصی‌ و افکار علیل‌ و پندارهای‌ بی‌اساس».

2. تفسیر عقلی‌ همان‌ تفسیر اجتهادی‌ است‌.

آیت الله‌ معرفت‌ می‌نویسد: «تفسیر اجتهادی‌ بر عقل‌ و نظر تکیه‌ می‌کند، بیشتر از آن‌ که‌ بر نقل‌ و آثار تکیه‌ کند تا معیار نقد و پالایش، دلالت‌ عقل‌ رشید و رأی‌ درست‌ باشد».[۴]

ایشان‌ یکی‌ از ویژگی‌های‌ تفسیر تابعین‌ را اجتهاد در تفسیر و تکیه‌ بر فهم‌ عقلی‌ دانسته‌ است‌ و می‌فرماید: «آنان‌ در مسائل‌ قرآنی‌ که‌ به‌ معانی‌ صفات، اسرار خلقت، احوال‌ پیامبران‌ و مثل‌ آن‌ها بازمی‌گشت، اعمال‌ نظر می‌کردند و آن‌ها را بر روش‌ عقل‌ عرضه‌ می‌کردند و بر طبق‌ حکم‌ عقل‌ رشید حکایت‌ می‌کردند و چه‌ بسا آن‌ها را به‌ آنچه‌ موافق‌ فطرت‌ سالم‌ است، تأویل‌ می‌کردند».[۵]

سپس‌ در این‌ زمینه‌ ایشان‌ از مدرسه‌ مکه‌ «ابن‌ عباس» و مدرسه‌ کوفه‌ «ابن‌ مسعود» را به‌ عنوان‌ پیشگامان‌ این‌ روش‌ نام‌ می‌برد و مثال‌های‌ متعددی‌ از تفسیر عقلی‌ و اجتهادی‌ آنان‌ می‌آورد.[۶]

و در پایان‌ می‌نویسند: «تفسیر عقلی‌ بعدها رواج‌ یافت؛ به‌ ویژه‌ در نزد معتزله‌ و کسانی‌ که‌ راه‌ آنان‌ را می‌ رفتند که‌ عقل‌ را بر ظواهر نقلی‌ مقدم‌ می‌شمردند».[۷]

3.استاد ایازی‌ در این‌ مورد می‌نویسند.

اصطلاح‌ «تفسیر عقلی‌ اجتهادی» در قبال‌ تفسیر به‌ رأی‌ مذموم‌ - که‌ بر اساس‌ هوای‌ نفس‌ و بدعت‌ است‌ - می‌باشد و مقصود از آن، روش‌ اجتهادی‌ است‌ که‌ بر اساس‌ قواعد عقلی‌ قطعی‌ در شرح‌ معانی‌ قرآن‌ و تدبر در مضامین‌ آن‌ و تأمل‌ در ملازمات‌ بیانی‌ آن، استوار شده‌ است.[۸]

سپس‌ به‌ این‌ مسئله‌ می‌پردازد که‌ در مورد صلاحیت‌ عقل‌ در استدلال‌ برای‌ احکام، بین‌ مسلمانان‌ اختلاف‌ شده‌ است. امامیه‌ و معتزله‌ عقل‌ را معتبر دانسته‌اند که‌ راهی‌ به‌ سوی‌ علم‌ قطعی‌ و مدرک‌ حکم‌ و راهی‌ به‌ سوی‌ آن‌ است و در مقابل، اشاعره‌ و برخی‌ از اخباریین‌ شیعه‌ برآن‌اند که‌ منشأ تکلیف، حکم‌ شارع‌ است‌ نه‌ عقل.

سپس‌ ایشان‌ منظور از عقل‌ را در این‌جا، حکم‌ نظری‌ عقل‌ در ملازمه‌ میان‌ حکم‌ ثابت‌ شرعی‌ یا عقلی‌ و بین‌ حکم‌ شرعی‌ دیگر، دانسته‌اند.

4. تفسیر عقلی‌ نوعی‌ از تفسیر به‌ رأی‌ است‌.

استاد شیخ‌ خالد عبدالرحمن‌ العک‌ می‌نویسند: «تفسیر عقلی‌ مقابل‌ تفسیر نقلی‌ است که‌ بر فهم‌ عمیق‌... از معانی‌ الفاظ‌ قرآن‌ تکیه‌ می‌کند. البته‌ بعد از آن‌که‌ مدلول‌ عبارات‌ قرآنی‌ و دلالت‌های‌ آن‌ها را درک‌ کرد. پس‌ تفسیر عقلی‌ بر اجتهاد در فهم‌ نصوص‌ قرآنی‌ و درک‌ مقاصد آن‌ از مدلول‌ها و دلالت‌های‌ آیات‌ استوار است. و دانشمندان‌ «تفسیر عقلی» را به‌ «تفسیر به‌ رأی» نام‌گذاری‌ کرده‌اند».[۹]

دکتر ذهبی‌ در خصوص‌ بحث‌ تفسیر به‌ رأی‌ می‌نویسد: «مقصود از رأی‌ در این‌جا اجتهاد است، پس‌ تفسیر به‌ رأی‌ همان‌ تفسیر قرآن‌ به‌ اجتهاد است».[۱۰]

سپس‌ تفسیر به‌ رأی‌ را به‌ دو قسم‌ ممدوح‌ و مذموم‌ تقسیم‌ می‌کند و تفسیر به‌ رأی‌ ممدوح‌ را همان‌ تفسیر عقلی‌ معرفی‌ می‌کند که‌ ممکن‌ است‌ با تفسیر نقلی‌ (مأثور) تعارض‌ پیدا کند و راه‌ حل‌های‌ تعارض‌ را بیان‌ می‌دارد.[۱۱] و این‌ روش‌ تفسیر به‌ رأی‌ ممدوح‌ (تفسیر عقلی) را جایز می‌شمارد و تفسیرهای‌ متعددی‌ هم‌چون‌ «مفاتیح‌ الغیب» فخررازی‌ «روح‌ المعانی» آلوسی‌ و... را نام‌ می‌برد که‌ از این‌ روش‌ پیروی‌ کرده‌اند.[۱۲]

5. تفسیر عقلی‌ حد‌ وسط‌ تفسیر به‌ رأی‌ و تفسیر نقلی‌ است‌.

استاد عمید زنجانی‌ تحت‌ عنوان‌ «تفسیر عقلی‌ و اجتهادی» می‌نویسند: «مشهورترین‌ روش‌ و مبنای‌ تفسیری‌ که‌ در طی‌ قرون‌ اسلامی‌ همواره‌ در میان‌ دانشمندان‌ اسلامی‌ و مفسران‌ قرآن‌ معمول‌ بوده، تفسیر اجتهادی‌ است‌ این‌ نوع‌ تفسیر را می‌توان‌ حد‌ وسط‌ بین‌ دو نوع‌ تفسیر دیگر، یعنی‌ تفسیر به‌ رأی‌ (طبقه‌ افراطی) و تفسیر نقلی‌ (طبقه‌ تفریطی) دانست».

سپس‌ این‌ روش‌ تفسیر عقلی‌ و اجتهادی‌ را به‌ اصحاب‌ پیامبر صلی الله علیه و آله و تابعین‌ نسبت‌ می‌دهند و معتقدند که‌ آنان: «با وجود عنایت‌ و توجه‌ فراوان‌ به‌ روایات‌ تفسیری، تأمل‌ و تدبر و اجتهاد را پایه‌ و اساس‌ فهم‌ آیات‌ و استخراج‌ معانی‌ آن‌ها قرار داده، از طریق‌ روایت‌ و سماع‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از وسایل‌ و مقدمات‌ فهم‌ قرآن، استفاده‌ می‌نمودند. هم‌چنین‌ در مورد آیاتی‌ که‌ روایتی‌ در تفسیر آن‌ها وارد نشده‌ بود، از راه‌ تدبر و اجتهاد، معانی‌ و مقاصد قرآن‌ را بدست‌ می‌آوردند».

و در ادامه‌ می‌نویسند: «روش‌ تفسیر اجتهادی، اعتماد به‌ تدبر و عقل‌ را توأم‌ با تقید به‌ روایات‌ تفسیری، مورد استفاده‌ قرار می‌دهد و به‌ همین‌ جهت‌ است‌ با روش‌ تفسیر به‌ رأی‌ و هم‌چنین‌ تفسیر نقلی‌ فرق‌ اصولی‌ دارد».[۱۳]

ایشان‌ با اعتراف‌ به‌ مبهم‌ بودن‌ مرز تفسیر اجتهادی‌ با تفسیر به‌ رأی‌ تلاش‌ می‌کند که‌ در این‌ مورد ملاک‌ روشنی‌ ارائه‌ کند و در نهایت‌ می‌نویسند: «در این‌ روش، مفسر باید از تحمیل‌ رأی‌ و نظریه‌ بدست‌ آمده‌ از غیر قرآن، به‌ آیات‌ و تطبیق‌ آن‌ با مطالبی‌ که‌ مناسبت‌ لفظی‌ و معنوی‌ با ظاهر آیات‌ ندارد، اکیداً‌ خودداری‌ نماید».[۱۴]

مرزبندی‌ ایشان‌ بین‌ تفسیر به‌ رأی‌ با تفسیر عقلی‌ امری‌ لازم‌ است. اما ایشان‌ هم‌ تفسیر عقلی‌ را با تفسیر اجتهادی‌ و تدبر در آیات‌ همراه‌ با توجه‌ به‌ روایات‌ یک‌سان‌ انگاشته‌اند و از قسم‌ دوم‌ تفسیر عقلی‌ یعنی‌ استفاده‌ از قراین‌ و برهان‌های‌ عقلی در تفسیر قرآن‌ به‌ طور صریح‌ یاد نکرده‌اند و مرز این‌ دو قسم‌ از تفسیر عقلی‌ را در تعریف‌ روشن‌ ساخته‌اند.

6. تفسیر عقلی‌ همان‌ تفسیر قرآن‌ با عقل‌ برهانی‌ ‌است‌ که‌ نقش‌ منبع‌ دارد نه‌ مصباح‌:

استاد آیت الله‌ جوادی‌ آملی‌ در مورد «تفسیر قرآن‌ به‌ عقل» می‌ نویسند: «یکی‌ از منابع‌ علم‌ تفسیر و اصول‌ بررسی‌ و تحقیق‌ برای‌ دست‌یابی‌ به‌ معارف‌ قرآنی، عقل‌ برهانی‌ است که‌ از مغالطه، وهم‌ و تخیل‌ محفوظ‌ باشد».

و در ادامه‌ اضافه‌ می‌کند که: «تحقیق‌ درباره‌ تفسیر «قرآن‌ به‌ عقل» گذشته‌ از لزوم‌ آشنایی‌ با علوم‌ قرآنی، نیازمند بررسی‌ شرایط‌ برهان‌ و موانع‌ آن‌ است‌ تا بتوان‌ از برهان‌ عقلی‌ بهره‌ برد و از آسیب‌ مغالطه‌ مصون‌ ماند».

سپس‌ ایشان‌ تفسیر عقلی‌ را به‌ دو گونه‌ تقسیم‌ کرده‌ و می‌نویسند: «تفسیر عقلی یا به‌ تفطن‌ عقل‌ از شواهد داخلی‌ و خارجی‌ صورت‌ می‌پذیرد، به‌ این‌ که‌ عقل‌ فرزانه‌ و تیزبین‌ معنای‌ آیه‌ای‌ را از جمع‌ بندی‌ آیات‌ و روایات‌ دریابد که‌ در این‌ قسم، عقل‌ نقش‌ «مصباح» دارد و نه‌ بیش‌ از آن و چنین‌ تفسیر عقلی‌ مجتهدانه‌ چون‌ از منابع‌ نقلی‌ محقق‌ می‌شود، جزو تفسیر به‌ مأثور محسوب‌ می‌گردد نه‌ تفسیر عقلی و یا به‌ استنباط‌ برخی‌ از مبادی‌ تصوری‌ و تصدیقی‌ از منبع‌ ذاتی‌ عقل‌ برهانی‌ و علوم‌ متعارفه‌ صورت‌ می‌پذیرد که‌ در این‌ قسم، عقل‌ نقش‌ منبع‌ دارد نه‌ صرف‌ مصباح بنابراین تفسیر عقلی‌ مخصوص‌ به‌ موردی‌ است‌ که‌ برخی‌ از مبادی‌ تصدیقی‌ و مبانی‌ مستور و مطو‌ی‌ برهان‌ مطلب‌ به‌ وسیله‌ عقل‌ استنباط‌ گردد و آیه‌ مورد بحث‌ بر خصوص‌ آن‌ حمل‌ شود».[۱۵]

پانویس

  1. عمید زنجانی، 335.
  2. کلینی، 2/573.
  3. معرفت التمهید، 3/349.
  4. التفسیر والمفسرون‌ فی‌ ثوبه‌ القشیب، ج‌2.
  5. همان، ج‌1، ص‌435.
  6. همان، ص‌43.
  7. همان، ص‌440.
  8. المفسرون‌ حیاتهم‌ و منهجهم.
  9. اصول‌ التفسیر و قواعده، شیخ‌ خالد عبدالرحمن‌ العک، ص‌ 167 (باتلخیص).
  10. التفسیر والمفسرون، دکتر ذهبی، ج‌1، ص‌255.
  11. همان، ص‌284 و ص‌285. (التعارض‌ بین‌ التفسیر العقلی‌ و التفسیر المأثور...)
  12. همان، ص‌288 و 89.
  13. مبانی‌ و روش‌های‌ تفسیر قرآن، عباسعلی‌ عمید زنجانی، چاپ‌ چهارم، ص‌ 331.
  14. همان، ص‌333.
  15. تسنیم، آیت الله‌ جوادی‌ آملی، ج‌1، ص‌171-169.


منابع

  • تفسیر عقلی روشمند قرآن، محمدعلی رضایی اصفهانی، مجله قبسات، 1381، شماره 23.
  • فهم جايگاه عقل در تفسير شيعه، علي كريم پور قراملكي، مجله پژوهشهای قرآن و حدیث، سال چهل و چهارم، شماره ١، بهار و تابستان ١٣٩٠، از صفحه ٦٧.