تذهیب: تفاوت بین نسخهها
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) (صفحهای جدید حاوی '{{نیازمند ویرایش فنی}} {{مدخل دائرة المعارف|دائرة المعارف کتابداری و اطلاع رسانی}...' ایجاد کرد) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | |||
{{مدخل دائرة المعارف|دائرة المعارف کتابداری و اطلاع رسانی}} | {{مدخل دائرة المعارف|دائرة المعارف کتابداری و اطلاع رسانی}} | ||
− | |||
− | + | اين واژه از ريشه ذَهَب (= زر، طلا) مشتق شده و به معناي زرنگار كردن، زراندود كردن، زرگرفتن، زركاري، و طلاكاري است و در اصطلاح، به هنر آراستن و تزيين كتب خطي گفته ميشود. | |
− | + | اين آرايشها استفاده از روشهايي ويژه و بکاربردن طرحها و نقشهاي متنوع با محلول طلا و نقره است كه بيشتر در حاشيه و صفحات آغازين و انجام كتب؛ سر سورهها و كتيبهها در [[قرآن]]؛ كتب ادبي، علمي، و ديني؛ قطعههاي زيباي خط؛ يا پيرامون عناوين و سرفصلها و جاهاي ديگر صورت ميگيرد. | |
− | در | + | گاهي به جاي طلا از طلاي فرنگي، اكليل و رنگهاي ديگر نيز در امر تذهيب استفاده ميشود. در واقع، آراستن و تزيين زرين و سيمين بعدها به رنگين تبديل شد. |
− | در | + | در آذين رنگين عموماً از رنگهاي لاجورد، سفيداب، زعفران، شنگرف، سيلو، مركب و رنگيزههاي ديگر استفاده ميشود. اين هنر، همواره دوشادوش هنرهاي ديگري از قبيل خوشنويسي، كاغذسازي، صحافي، ورّاقي و جلدسازي در امر كتابآرايي نقشي بسزا داشته است. |
− | + | ==تاريخچه== | |
− | + | سابقه هنر تذهيب به دوره ساساني ميرسد. پس از رواج [[اسلام]] در ايران، اين هنر در اختيار حكومتهاي اسلامي قرار گرفت و در زمره هنرهاي اسلامي درآمد؛ گرچه طي دورههاي مختلف فراز و نشيبهايي نيز داشته است. | |
− | در | + | در دوره سلجوقيان، مذهّبان بيشتر به آراستن قرآن، ابزار، ظروف، بِناها و جز آن ميپرداختند. در عصر تيموريان، اين هنر به اوج خود رسيد و هنرمندان و تذهيبگران اين دوره از سراسر ايران فراخوانده شدند و در كتابخانههاي مهم پايتخت به امر تذهيب كتب ارزشمند ديني، علمي، و ادبي پرداختند. |
− | + | در عصر صفويان، نقاشي، تذهيب و خوشنويسي به نحوي بارز در خدمت كتابآرايي قرار گرفت و آثار پديد آمده در آن زمان، زينت بخش موزههاي ايران و جهان شد؛ هر چند كه اين هنر در اواخر دوره صفوي رو به افول نهاد. | |
− | در | + | در دورههاي افشاريان، زنديان و قاجاريان، هنر تذهيب ايران هنرمنداني برجسته به جهان معرفي نكرد؛ با اين همه به حركت كند خود ادامه داد و به همت هنرمنداني سختكوش توانست خود را زنده نگه دارد. |
− | + | ==انواع تذهيب== | |
− | + | دو نوع برجسته از تذهيب را ميتوان مورد اشاره قرار داد؛ يكي تذهيب شانهاي كه بر روي كاغذ ابري صورت ميگرفته و مبدع آن آقا ابوطالب مدرّس، از دانشمندان عهد قاجار، بوده است و ديگري تذهيب مُعَرّق، نقشهاي اسليمي، فرنگي يا نقوش ديگري است كه در حاشيه كتاب طراحي ميشود و سپس مُذهّب يا صحّاف آن را با شفره (ابزاري آهنين و تيز با سر پهن كه جلدسازان در برش چرم از آن استفاده ميكردند) بريده و بيرون ميآورد. | |
− | + | سپس آن را روي كاغذي با رنگ تيره افكنده و آن نقش را از روي اين كاغذ جدا كرده بر حاشيه كتاب ميچسباند. در مرحله بعدي، مُذهّب اطراف آن را مُهره زده با زر مينويسد و ميان آن را با نقوش مورد نظر، طلااندازي ميكند. اين نوع تذهيب در عهد صفويان از روزگار شاه طهماسب، متداول بود و عموماً بر حاشيه نسخههايي تعبيه ميشد كه كاغذ آنها از نوع ختايي و ضخيم بوده و قابليت پوست كردن را داشته است. پس از دوره صفويه، اين نوع تذهيب از ميان رفت و امروزه نيز متروك است. | |
− | + | ==مُذهّبان برجسته== | |
− | تذهيب در | + | از مُذهّبان مهم قرن دوم قمري ميتوان از استاداني چون يقطيني، ابراهيم صغير، ابوموسي بن عمّار، ابن سقطي و ابوعبدالله خزيمي نام برد. از استادان تذهيب كار قرن چهارم نيز ميتوان به ابوبكر محمد بن حسن نقاش اشاره كرد كه متأسفانه اثري از وي در دست نيست. در دوره غزنويان، عثمان ورّاق خوشنويس (كه در تذهيب نيز استاد بود)، ابونصر نقاش و عبدالملك (نقاش و مهندس سلطان مسعود غزنوي) از برجستهترين تذهيبگران به حساب ميآمدند. |
− | در | + | در سده پنجم قمري، عبدالرحمان محمد دامغاني شهرت بسيار دارد كه آثار برجاي مانده از وي نشانگر قدرت قلم او است. در سدههاي ششم و هفتم، استاداني همچون عبدالعزيز مُذهّب، زينالدين خطاط، جمالالدين نقاش اصفهاني، فخرالدين حسين بن بديع، شيخ بدرالدين نقاش، احمد بن ابينصر عتيق و محمد بن مسعود سرآمد ديگران بودند. |
− | + | مُذهّبان چيرهدست سدههاي هشتم، نهم و دهم عبارتند از محمد بن ايبك، حمزه بن محمد علوي، محمد بن محمد علي طوسي، احمد موسي، ميرك المذهّب و فرزندش قوام الدين مسعود، عبدالوهاب شيرازي، محمدامين خطاط، عبدالله شيرازي، مولانا محسن مجلّد، حافظ ملا مسيحالله مُذهّب، عليرضا عباسي (خطاط، نقاش، و مذهّب مشهور) و خواجه ميرك (استاد علم تصوير و تذهيب). | |
− | + | در سدههاي يازدهم، دوازدهم و سيزدهم مُذهّباني شايسته و نخبه پاي به عرصه وجود گذاشتند كه بعضي از آنها عبارتند از: صالح مُذهّب، شرفالدين علي مُذهّب، علي نقي مُذهّب، علي محمد مُذهّب ـ نقاش و تذهيبكار شيرين قلمِ دوره قاجار كه غير از عليمحمد، تذهيبكار عهد فتحعلي شاه است ـ سيد جعفر مُذهّب، ميرزا اسدالله شيرازي، عبدالوهاب مُذهّب باشي شيرازي (كه از سوي ناصرالدين شاه اين لقب را دريافت كرد)، ميرزا شكرالله مُذهّب و غياثالدين محمود مُذهّب باشي. | |
− | + | از معروفترين و برجستهترين استادان تذهيب معاصر بايد از افرادي چون نعمتاللهي، علي درودي، استاد يوسفي، استاد حاجي اسلاميان، حسين صفوي، مصورالممالكي، ابوطالب مقيمي، هادي تجويدي، استاد حسين بهزاد، عيسي بهادري، محمدعلي زاويه، محمود فرشچيان، محمدباقر آقاميري و اردشير مجرد تاكستاني نام برد كه آثار ارزندهاي از خود بهجاي گذاشتهاند. | |
− | == | + | ==مكتبهاي تذهيب== |
− | [http://portal.nlai.ir/daka/Wiki%20Pages/%D8%AA%D8%B0%D9%87%D9%8A%D8%A8.aspx دائره المعارف کتابداری و اطلاع رسانی، مدخل "تذهیب" از رضا خانيپور]، بازیابی: 30 تیر 1392 | + | |
+ | مهمترين مكتبهاي تذهيب عبارتند از: سلجوقي، مغولي، تيموري، صفوي، افشاري، زندي، و قاجاري. از مهمترين مكتبهاي هنري تذهيب ايراني ميتوان به مكتب [[شيراز]]، [[اصفهان]]، [[تبريز]]، [[خراسان]] (هرات)، بخارا و [[بغداد]] اشاره كرد. | ||
+ | |||
+ | برخي نسخههاي خطي فارسي در كشورهاي ديگر كتابت و تزيين شدهاند كه سبكهاي غيرايراني و منحصر به خود داشتهاند كه از جمله آنها ميتوان به سبكهاي هندي، چيني، تركي، تركستاني، عربي، مصري، ونيزي و مغربي اشاره كرد. | ||
+ | |||
+ | در مكتبهاي مختلف تذهيب، نوع و كاربرد رنگها و نيز نحوه استقرار نقوش و تنظيم آنها داراي تفاوتهايي است. به طور مثال، در مكتب بخارا از رنگهاي زنگار، شنگرف، سرنج و سياه استفاده ميشود و حال آن كه در ديگر مكاتب اين رنگها كاربرد كمتري داشتهاند. | ||
+ | |||
+ | تذهيب در دورههاي گوناگون بيانگر روحيات، حالات و حتي اوضاع اجتماعي است. تذهيبهاي قرن چهارم، ساده و بيپيرايه؛ سدههاي پنجم و ششم، متين و منسجم؛ قرن هشتم، نيرومند و پرشكوه و سدههاي نهم و دهم، ظريف و تجملي بودهاند. | ||
+ | |||
+ | در بررسي آثار مُذهّب، ميتوان تأثير فراوان هنر تذهيب ايران را در ديگر سرزمينهاي اسلامي چون هند، عثماني و كشورهاي عربي مشاهده كرد. مُذهّباني كه در دوره صفوي به [[هند]] مهاجرت كردند بنيانگذار مكتب نقاشي و تذهيب هند شدند. آثار برجاي مانده از مكتب مغولي هند مؤيّد اين واقعيت است. | ||
+ | |||
+ | در عثماني، هنرمندان مُذهّب زيادي جلوه نكردند و درخشش كوتاه اين هنر بهواسطه هنرمندان مهاجر ايراني به عثماني بود كه واضع مكتب هنري آنجا شدند. در كشورهاي عربي نيز به سبب بازگشت مُذهّبان ايراني از آن كشورها، هنر تذهيب اوجي نيافت. | ||
+ | |||
+ | هنر تذهيب ايران در جهان منحصر به فرد است. در اروپا به نوعي از آذين و آرايش تذهيب ميگويند و گاهي تذهيب ايراني را با آن مقايسه ميكنند؛ اما تذهيب اروپايي با تذهيب ايراني تفاوت اساسي دارد. طرحهاي تذهيب اروپايي از ساقههاي مو و برگهاي رنگين تشكيل شده و گاه نيز از اشكال پرندگان، حيوانها، صورتهاي مختلف انسان و مناظر طبيعي استفاده ميشود. | ||
+ | |||
+ | اصطلاحات تذهيب. بعضي از معروفترين واژهها و اصطلاحاتِ خاص هنر تذهيب عبارتند از: اُخرا، اِسليمي، افشان، افشانگر، بوته جِقّه، بوم، پيشاني، تاج، تحرير، تُرَنج، تشعير، تهترنج، جانورسازي، جدول، جدولسازي، حاشيه، حلّزر، حلّكار، حلّ نقره، خُتايي، دندان موشي، ذيل، رنگيزه، ريوَند، زركوب، زنْگار، سرترنج، سرلوح، سرنج، سفيدآب، سيلْو، شَرَفه، شَمسه، شَنْگرف (شنجرف)، طلااندازي، كتيبه، كمند، گرفتوگير، گره، لاجورد، لچكي، مجلسآرايي، نشان، نيم ترنج، و جز آن. | ||
+ | |||
+ | ==منابع== | ||
+ | * [http://portal.nlai.ir/daka/Wiki%20Pages/%D8%AA%D8%B0%D9%87%D9%8A%D8%A8.aspx دائره المعارف کتابداری و اطلاع رسانی، مدخل "تذهیب" از رضا خانيپور]، بازیابی: 30 تیر 1392. | ||
[[رده:هنرهای اسلامی]] | [[رده:هنرهای اسلامی]] |
نسخهٔ ۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۵۹
اين واژه از ريشه ذَهَب (= زر، طلا) مشتق شده و به معناي زرنگار كردن، زراندود كردن، زرگرفتن، زركاري، و طلاكاري است و در اصطلاح، به هنر آراستن و تزيين كتب خطي گفته ميشود.
اين آرايشها استفاده از روشهايي ويژه و بکاربردن طرحها و نقشهاي متنوع با محلول طلا و نقره است كه بيشتر در حاشيه و صفحات آغازين و انجام كتب؛ سر سورهها و كتيبهها در قرآن؛ كتب ادبي، علمي، و ديني؛ قطعههاي زيباي خط؛ يا پيرامون عناوين و سرفصلها و جاهاي ديگر صورت ميگيرد.
گاهي به جاي طلا از طلاي فرنگي، اكليل و رنگهاي ديگر نيز در امر تذهيب استفاده ميشود. در واقع، آراستن و تزيين زرين و سيمين بعدها به رنگين تبديل شد.
در آذين رنگين عموماً از رنگهاي لاجورد، سفيداب، زعفران، شنگرف، سيلو، مركب و رنگيزههاي ديگر استفاده ميشود. اين هنر، همواره دوشادوش هنرهاي ديگري از قبيل خوشنويسي، كاغذسازي، صحافي، ورّاقي و جلدسازي در امر كتابآرايي نقشي بسزا داشته است.
تاريخچه
سابقه هنر تذهيب به دوره ساساني ميرسد. پس از رواج اسلام در ايران، اين هنر در اختيار حكومتهاي اسلامي قرار گرفت و در زمره هنرهاي اسلامي درآمد؛ گرچه طي دورههاي مختلف فراز و نشيبهايي نيز داشته است.
در دوره سلجوقيان، مذهّبان بيشتر به آراستن قرآن، ابزار، ظروف، بِناها و جز آن ميپرداختند. در عصر تيموريان، اين هنر به اوج خود رسيد و هنرمندان و تذهيبگران اين دوره از سراسر ايران فراخوانده شدند و در كتابخانههاي مهم پايتخت به امر تذهيب كتب ارزشمند ديني، علمي، و ادبي پرداختند.
در عصر صفويان، نقاشي، تذهيب و خوشنويسي به نحوي بارز در خدمت كتابآرايي قرار گرفت و آثار پديد آمده در آن زمان، زينت بخش موزههاي ايران و جهان شد؛ هر چند كه اين هنر در اواخر دوره صفوي رو به افول نهاد.
در دورههاي افشاريان، زنديان و قاجاريان، هنر تذهيب ايران هنرمنداني برجسته به جهان معرفي نكرد؛ با اين همه به حركت كند خود ادامه داد و به همت هنرمنداني سختكوش توانست خود را زنده نگه دارد.
انواع تذهيب
دو نوع برجسته از تذهيب را ميتوان مورد اشاره قرار داد؛ يكي تذهيب شانهاي كه بر روي كاغذ ابري صورت ميگرفته و مبدع آن آقا ابوطالب مدرّس، از دانشمندان عهد قاجار، بوده است و ديگري تذهيب مُعَرّق، نقشهاي اسليمي، فرنگي يا نقوش ديگري است كه در حاشيه كتاب طراحي ميشود و سپس مُذهّب يا صحّاف آن را با شفره (ابزاري آهنين و تيز با سر پهن كه جلدسازان در برش چرم از آن استفاده ميكردند) بريده و بيرون ميآورد.
سپس آن را روي كاغذي با رنگ تيره افكنده و آن نقش را از روي اين كاغذ جدا كرده بر حاشيه كتاب ميچسباند. در مرحله بعدي، مُذهّب اطراف آن را مُهره زده با زر مينويسد و ميان آن را با نقوش مورد نظر، طلااندازي ميكند. اين نوع تذهيب در عهد صفويان از روزگار شاه طهماسب، متداول بود و عموماً بر حاشيه نسخههايي تعبيه ميشد كه كاغذ آنها از نوع ختايي و ضخيم بوده و قابليت پوست كردن را داشته است. پس از دوره صفويه، اين نوع تذهيب از ميان رفت و امروزه نيز متروك است.
مُذهّبان برجسته
از مُذهّبان مهم قرن دوم قمري ميتوان از استاداني چون يقطيني، ابراهيم صغير، ابوموسي بن عمّار، ابن سقطي و ابوعبدالله خزيمي نام برد. از استادان تذهيب كار قرن چهارم نيز ميتوان به ابوبكر محمد بن حسن نقاش اشاره كرد كه متأسفانه اثري از وي در دست نيست. در دوره غزنويان، عثمان ورّاق خوشنويس (كه در تذهيب نيز استاد بود)، ابونصر نقاش و عبدالملك (نقاش و مهندس سلطان مسعود غزنوي) از برجستهترين تذهيبگران به حساب ميآمدند.
در سده پنجم قمري، عبدالرحمان محمد دامغاني شهرت بسيار دارد كه آثار برجاي مانده از وي نشانگر قدرت قلم او است. در سدههاي ششم و هفتم، استاداني همچون عبدالعزيز مُذهّب، زينالدين خطاط، جمالالدين نقاش اصفهاني، فخرالدين حسين بن بديع، شيخ بدرالدين نقاش، احمد بن ابينصر عتيق و محمد بن مسعود سرآمد ديگران بودند.
مُذهّبان چيرهدست سدههاي هشتم، نهم و دهم عبارتند از محمد بن ايبك، حمزه بن محمد علوي، محمد بن محمد علي طوسي، احمد موسي، ميرك المذهّب و فرزندش قوام الدين مسعود، عبدالوهاب شيرازي، محمدامين خطاط، عبدالله شيرازي، مولانا محسن مجلّد، حافظ ملا مسيحالله مُذهّب، عليرضا عباسي (خطاط، نقاش، و مذهّب مشهور) و خواجه ميرك (استاد علم تصوير و تذهيب).
در سدههاي يازدهم، دوازدهم و سيزدهم مُذهّباني شايسته و نخبه پاي به عرصه وجود گذاشتند كه بعضي از آنها عبارتند از: صالح مُذهّب، شرفالدين علي مُذهّب، علي نقي مُذهّب، علي محمد مُذهّب ـ نقاش و تذهيبكار شيرين قلمِ دوره قاجار كه غير از عليمحمد، تذهيبكار عهد فتحعلي شاه است ـ سيد جعفر مُذهّب، ميرزا اسدالله شيرازي، عبدالوهاب مُذهّب باشي شيرازي (كه از سوي ناصرالدين شاه اين لقب را دريافت كرد)، ميرزا شكرالله مُذهّب و غياثالدين محمود مُذهّب باشي.
از معروفترين و برجستهترين استادان تذهيب معاصر بايد از افرادي چون نعمتاللهي، علي درودي، استاد يوسفي، استاد حاجي اسلاميان، حسين صفوي، مصورالممالكي، ابوطالب مقيمي، هادي تجويدي، استاد حسين بهزاد، عيسي بهادري، محمدعلي زاويه، محمود فرشچيان، محمدباقر آقاميري و اردشير مجرد تاكستاني نام برد كه آثار ارزندهاي از خود بهجاي گذاشتهاند.
مكتبهاي تذهيب
مهمترين مكتبهاي تذهيب عبارتند از: سلجوقي، مغولي، تيموري، صفوي، افشاري، زندي، و قاجاري. از مهمترين مكتبهاي هنري تذهيب ايراني ميتوان به مكتب شيراز، اصفهان، تبريز، خراسان (هرات)، بخارا و بغداد اشاره كرد.
برخي نسخههاي خطي فارسي در كشورهاي ديگر كتابت و تزيين شدهاند كه سبكهاي غيرايراني و منحصر به خود داشتهاند كه از جمله آنها ميتوان به سبكهاي هندي، چيني، تركي، تركستاني، عربي، مصري، ونيزي و مغربي اشاره كرد.
در مكتبهاي مختلف تذهيب، نوع و كاربرد رنگها و نيز نحوه استقرار نقوش و تنظيم آنها داراي تفاوتهايي است. به طور مثال، در مكتب بخارا از رنگهاي زنگار، شنگرف، سرنج و سياه استفاده ميشود و حال آن كه در ديگر مكاتب اين رنگها كاربرد كمتري داشتهاند.
تذهيب در دورههاي گوناگون بيانگر روحيات، حالات و حتي اوضاع اجتماعي است. تذهيبهاي قرن چهارم، ساده و بيپيرايه؛ سدههاي پنجم و ششم، متين و منسجم؛ قرن هشتم، نيرومند و پرشكوه و سدههاي نهم و دهم، ظريف و تجملي بودهاند.
در بررسي آثار مُذهّب، ميتوان تأثير فراوان هنر تذهيب ايران را در ديگر سرزمينهاي اسلامي چون هند، عثماني و كشورهاي عربي مشاهده كرد. مُذهّباني كه در دوره صفوي به هند مهاجرت كردند بنيانگذار مكتب نقاشي و تذهيب هند شدند. آثار برجاي مانده از مكتب مغولي هند مؤيّد اين واقعيت است.
در عثماني، هنرمندان مُذهّب زيادي جلوه نكردند و درخشش كوتاه اين هنر بهواسطه هنرمندان مهاجر ايراني به عثماني بود كه واضع مكتب هنري آنجا شدند. در كشورهاي عربي نيز به سبب بازگشت مُذهّبان ايراني از آن كشورها، هنر تذهيب اوجي نيافت.
هنر تذهيب ايران در جهان منحصر به فرد است. در اروپا به نوعي از آذين و آرايش تذهيب ميگويند و گاهي تذهيب ايراني را با آن مقايسه ميكنند؛ اما تذهيب اروپايي با تذهيب ايراني تفاوت اساسي دارد. طرحهاي تذهيب اروپايي از ساقههاي مو و برگهاي رنگين تشكيل شده و گاه نيز از اشكال پرندگان، حيوانها، صورتهاي مختلف انسان و مناظر طبيعي استفاده ميشود.
اصطلاحات تذهيب. بعضي از معروفترين واژهها و اصطلاحاتِ خاص هنر تذهيب عبارتند از: اُخرا، اِسليمي، افشان، افشانگر، بوته جِقّه، بوم، پيشاني، تاج، تحرير، تُرَنج، تشعير، تهترنج، جانورسازي، جدول، جدولسازي، حاشيه، حلّزر، حلّكار، حلّ نقره، خُتايي، دندان موشي، ذيل، رنگيزه، ريوَند، زركوب، زنْگار، سرترنج، سرلوح، سرنج، سفيدآب، سيلْو، شَرَفه، شَمسه، شَنْگرف (شنجرف)، طلااندازي، كتيبه، كمند، گرفتوگير، گره، لاجورد، لچكي، مجلسآرايي، نشان، نيم ترنج، و جز آن.
منابع
- دائره المعارف کتابداری و اطلاع رسانی، مدخل "تذهیب" از رضا خانيپور، بازیابی: 30 تیر 1392.