دین: تفاوت بین نسخهها
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) (←پانویس) |
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۹: | سطر ۹: | ||
این یک تعریف عام از دین است و بنابر آن، هرگز انسان (اگر چه به خدا نيز معتقد نباشد) از دين (برنامه زندگى كه بر اصل اعتقادى استوار است) مستغنى نيست.<ref> این مقدمه با تلخیص از مقدمه کتاب [[شیعه در اسلام]] [[علامه طباطبائی]] رحمه الله نقل گردیده است.</ref> | این یک تعریف عام از دین است و بنابر آن، هرگز انسان (اگر چه به خدا نيز معتقد نباشد) از دين (برنامه زندگى كه بر اصل اعتقادى استوار است) مستغنى نيست.<ref> این مقدمه با تلخیص از مقدمه کتاب [[شیعه در اسلام]] [[علامه طباطبائی]] رحمه الله نقل گردیده است.</ref> | ||
− | + | ||
+ | == دین از نظر قرآن == | ||
+ | |||
[[قرآن]] مجید نیز نظر نامبرده را تأیید نموده، میفرماید: «ولكل وجهة هو مولیها فاستبقوا الخیرات؛ براى هر كدامتان وجهه و هدفى است كه آن را پیش میگیرد. پس در كارهاى نیك به همدیگر پیشى و سبقت بگیرید - تا به هدفى عالى برسید -». ([[سوره بقره]]/ آیه 148) | [[قرآن]] مجید نیز نظر نامبرده را تأیید نموده، میفرماید: «ولكل وجهة هو مولیها فاستبقوا الخیرات؛ براى هر كدامتان وجهه و هدفى است كه آن را پیش میگیرد. پس در كارهاى نیك به همدیگر پیشى و سبقت بگیرید - تا به هدفى عالى برسید -». ([[سوره بقره]]/ آیه 148) | ||
سطر ۲۷: | سطر ۲۹: | ||
از بحث بالا نتیجه دیگرى نیز گرفته میشود و آن اینست كه زمام حكم در تشریع تنها بدست خداست و جز او را نشاید كه تشریع قانون و وضع مقررات و تعیین وظیفه نماید زیرا چنان كه روشن شد تنها مقررات و قوانینى در صراط زندگى به درد انسان میخورد كه از راه آفرینش براى او تعیین شده باشد یعنى علل و عوامل بیرونى و درونى انسان را به انجام دادن آن دعوت نمایند و آن را اقتضا كنند یعنى خدا آن را خواسته باشد زیرا مراد از این كه خدا چیزى را میخواهد، اینست كه علل و شرائط طورى است كه پیدایش جبرى چیزى را ایجاب میكند. مانند حوادث طبیعى روزانه و در این صورت اراده را اراده تشریعى میگویند. خدای متعال در چندین جا از كلام خود میفرماید: «ان الحكم الا لله؛ نیست حكم مگر از آن خدا». ([[سوره يوسف]]/ آیه 40 و 67)<ref> این بخش نیز با تلخیص از کتاب [[قرآن در اسلام]] ایشان نقل گردیده است.</ref> | از بحث بالا نتیجه دیگرى نیز گرفته میشود و آن اینست كه زمام حكم در تشریع تنها بدست خداست و جز او را نشاید كه تشریع قانون و وضع مقررات و تعیین وظیفه نماید زیرا چنان كه روشن شد تنها مقررات و قوانینى در صراط زندگى به درد انسان میخورد كه از راه آفرینش براى او تعیین شده باشد یعنى علل و عوامل بیرونى و درونى انسان را به انجام دادن آن دعوت نمایند و آن را اقتضا كنند یعنى خدا آن را خواسته باشد زیرا مراد از این كه خدا چیزى را میخواهد، اینست كه علل و شرائط طورى است كه پیدایش جبرى چیزى را ایجاب میكند. مانند حوادث طبیعى روزانه و در این صورت اراده را اراده تشریعى میگویند. خدای متعال در چندین جا از كلام خود میفرماید: «ان الحكم الا لله؛ نیست حكم مگر از آن خدا». ([[سوره يوسف]]/ آیه 40 و 67)<ref> این بخش نیز با تلخیص از کتاب [[قرآن در اسلام]] ایشان نقل گردیده است.</ref> | ||
− | + | ||
+ | == تعریف دین == | ||
+ | |||
شاید جامعترین تعریف از دین با توجه به توضیحات فوق که برخواسته از [[قرآن]] است تعریفی باشد که علامه بزرگوار حسن زاده آملی در رسالهای با نام علم و دین نمودهاند: دين عبارت از برنامه حقيقي و دستور واقعي نگاهدار حد انسان و تحصيل سعادت ابدي آن است و همه آداب و متون آن محض علم و عين صواب است. لاجرم تدوين و تنظيم اين چنين برنامه از كسي جز آفريدگار انسان ساخته نيست يعني آن دست و قلمي كه كتاب تكويني نظام هستي عالم و آدم را بدين زيبايي نگاشته است كه زيباتر از آن تصور شدني نيست و هر يك از كلمات وجودي آنها را دين و آييني داده است كه به قدر يك ميكرون اعوجاج و اختلاف و نارسايي و ناروايي در آنها راه ندارد، همان قلم براي جميع شئون اين صنع عظيمش به نام انسان دستوري كه محض حكمت است، نهاده است تا اين دستور در متن آن چنان صنع پياده شود و او را به هدف نهايي و كمال غايي او برساند. | شاید جامعترین تعریف از دین با توجه به توضیحات فوق که برخواسته از [[قرآن]] است تعریفی باشد که علامه بزرگوار حسن زاده آملی در رسالهای با نام علم و دین نمودهاند: دين عبارت از برنامه حقيقي و دستور واقعي نگاهدار حد انسان و تحصيل سعادت ابدي آن است و همه آداب و متون آن محض علم و عين صواب است. لاجرم تدوين و تنظيم اين چنين برنامه از كسي جز آفريدگار انسان ساخته نيست يعني آن دست و قلمي كه كتاب تكويني نظام هستي عالم و آدم را بدين زيبايي نگاشته است كه زيباتر از آن تصور شدني نيست و هر يك از كلمات وجودي آنها را دين و آييني داده است كه به قدر يك ميكرون اعوجاج و اختلاف و نارسايي و ناروايي در آنها راه ندارد، همان قلم براي جميع شئون اين صنع عظيمش به نام انسان دستوري كه محض حكمت است، نهاده است تا اين دستور در متن آن چنان صنع پياده شود و او را به هدف نهايي و كمال غايي او برساند. | ||
− | + | ||
+ | == دین مقصود خلقت انسان == | ||
+ | |||
علامه شعرانی رحمه الله در کتاب نثر طوبی در ذیل واژه دین میگویند: دین به نظر ما خود مقصود ذاتی است از خلق انسان در نزد گروهی هم دین فقط برای دنیاست جماعتی دیگر گویند، دین دو مقصود دارد: هم نظم دنیا و هم سعادت [[آخرت]]، ما گوئیم دنیا آن قدر ارزش ندارد که انبیاء و اولیاء و بزرگان برای نظم آن این همه رنج ببرند و خدا تعالی فرموده است: «ماخلقت الجن والانس الّا لیعبدون» و اگر گویی [[احکام]] معاملات و سیاسات همه برای نظم دنیاست، گوییم تا آن حد که مردم آسوده باشند و به آخرت پردازند و اصل دنیا برای آخرت است. | علامه شعرانی رحمه الله در کتاب نثر طوبی در ذیل واژه دین میگویند: دین به نظر ما خود مقصود ذاتی است از خلق انسان در نزد گروهی هم دین فقط برای دنیاست جماعتی دیگر گویند، دین دو مقصود دارد: هم نظم دنیا و هم سعادت [[آخرت]]، ما گوئیم دنیا آن قدر ارزش ندارد که انبیاء و اولیاء و بزرگان برای نظم آن این همه رنج ببرند و خدا تعالی فرموده است: «ماخلقت الجن والانس الّا لیعبدون» و اگر گویی [[احکام]] معاملات و سیاسات همه برای نظم دنیاست، گوییم تا آن حد که مردم آسوده باشند و به آخرت پردازند و اصل دنیا برای آخرت است. | ||
− | + | ||
+ | == تفاوت دو واژه دین و شرع == | ||
+ | |||
دین در اصطلاح صحیح و دقیق با شرع فرق دارد. شرع قوانین فقه را میگویند و دین سایر مسایل را مثل اصول عقاید و اخلاق، در شرح مختصرالاصول و هم در کتاب فصول اشاره به این مطلب شده است و در حقیقت شرعیه میان آن و حقیقت دینیه فرق گذاشتند. ممکن است پیامبری شریعت نداشته باشد اما این که پیامبری دین نداشته باشد غیرمعقول است.<ref> نثر طوبی، علامه ابوالحسن شعرانی؛ ذیل واژه دین.</ref> | دین در اصطلاح صحیح و دقیق با شرع فرق دارد. شرع قوانین فقه را میگویند و دین سایر مسایل را مثل اصول عقاید و اخلاق، در شرح مختصرالاصول و هم در کتاب فصول اشاره به این مطلب شده است و در حقیقت شرعیه میان آن و حقیقت دینیه فرق گذاشتند. ممکن است پیامبری شریعت نداشته باشد اما این که پیامبری دین نداشته باشد غیرمعقول است.<ref> نثر طوبی، علامه ابوالحسن شعرانی؛ ذیل واژه دین.</ref> | ||
سطر ۴۲: | سطر ۵۰: | ||
<references /> | <references /> | ||
[[Category:تعاریف کلی]] | [[Category:تعاریف کلی]] | ||
+ | [[رده:واژگان قرآنی]] |
نسخهٔ ۱۴ مهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۰۱
ترديد نيست در اين كه هر يك از افراد انسان در زندگى طبعاً به همنوعان خود گراييده در محيط اجتماع و زندگى دسته جمعى اعمالى انجام میدهد و كارهايى كه انجام میدهد از همديگر بيگانه و بىرابطه نيستند و اعمال گوناگون وى مانند خوردن و نوشيدن و خواب و بيدارى و گفتن و شنيدن و نشستن و راه رفتن و اختلاطها و معاشرتها در عين حال كه صورتاً از همديگر جدا و متميز میباشند با همديگر ارتباط كامل دارند، هر كارى را در هر جا و به دنبال هر كار ديگر نمیشود كرد بلكه حسابى در كار است.
پس اعمالى كه انسان در مسير زندگى انجام میدهد تحت نظامی است كه از آن تخطى نمیكند و در حقيقت از يك نقطه مشخصى سرچشمه میگيرد و آن اين است كه انسان میخواهد يك زندگى سعادتمندانه داشته باشد كه در آن تا میتواند كامروا بوده به خواسته و آرزوهاى خود برسد و به عبارت ديگر: تا میتواند نيازمنديهاى خود را از جهت بقاى وجود، به طور كاملترى رفع نمايد.
و از اينجاست كه انسان پيوسته اعمال خود را به مقررات و قوانينى كه به دلخواه خود وضع كرده يا از ديگران پذيرفته، تطبيق میكند و روش معينى در زندگى خود اتخاذ مینمايد. براى تهيه وسائل زندگى كار میكند؛ زيرا تهيه وسائل زندگى را يكى از مقررات میداند، براى التذاذ ذائقه و رفع گرسنگى و تشنگى، غذا میخورد و آب میآشامد؛ زيرا خوردن و آشاميدن را براى بقاى سعادتمندانه خود ضرورى میشمرد و به همين قرار...
قوانين و مقررات نامبرده كه در زندگى انسان حكومت میكند به يك اعتقاد اساسى استوارند و انسان در زندگى خود به آن تكيه داده است و آن تصورى است كه انسان از جهان هستى كه خود نيز جزئى از آن است، دارد و قضاوتى است كه در حقيقت آن میكند. مجموع اين اعتقاد و اساس (اعتقاد در حقيقت انسان و جهان) و مقررات متناسب با آن كه در مسير زندگى مورد عمل قرار میگيرد، «دين» ناميده میشود.
این یک تعریف عام از دین است و بنابر آن، هرگز انسان (اگر چه به خدا نيز معتقد نباشد) از دين (برنامه زندگى كه بر اصل اعتقادى استوار است) مستغنى نيست.[۱]
دین از نظر قرآن
قرآن مجید نیز نظر نامبرده را تأیید نموده، میفرماید: «ولكل وجهة هو مولیها فاستبقوا الخیرات؛ براى هر كدامتان وجهه و هدفى است كه آن را پیش میگیرد. پس در كارهاى نیك به همدیگر پیشى و سبقت بگیرید - تا به هدفى عالى برسید -». (سوره بقره/ آیه 148)
اساساً در عرف قرآن، دین به راه و رسم زندگى اطلاق میشود و مؤمن و كافر حتى كسانی كه اصلا صانع را منكرند بدون دین نیستند زیرا زندگى انسان بدون داشتن راه و رسمی خواه از ناحیه نبوت و وحى باشد یا از راه وضع و قرارداد بشرى اصلا صورت نمیگیرد، خدای متعال در وصف ستمگران كه با دین خدائى دشمنى دارند، از هر طبقه و صنف بوده باشند میفرماید: «الذین یصدون عن سبیل الله و یبغونها عوجا؛ كسانی كه مردم را - از راه خدا برمیگردانند و راه خدا را - راه و رسم زندگى فطرى - را در حالی كه كج كردهاند، قصد میكنند و پیش میگیرند». (سوره اعراف/ آیه 45)
اما دین مورد قبول از نظر قرآن راه و رسمی است كه آفرینش انسان به سوى آن هدایت میكند نه آنچه از عواطف و احساسات فرد یا جامعه سرچشمه میگیرد، چنانچه میفرماید: «فاقم وجهك للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلك الدین القیم؛ روى خود را براى دین استوار كن - با تمام توجه دین را بپذیر - در حالی كه اعتدال را پیش گیرى و از افراط و تفریط بپرهیزى، دینى كه همان آفرینش خدائى است آفرینش خدا تغییر ندارد، آنست دینى كه به اداره زندگى انسان توانائى دارد». (سوره روم/ آیه 30)
و باز میفرماید: «ان الدین عندالله الاسلام؛ دین و روش زندگى پیش خدا تسلیم شدن است - در برابر اراده وى - یعنى در برابر آفرینش وى كه انسان را به مقررات خاص دعوت میكند». (سوره آل عمران/ آیه 19)
و میفرماید: «و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه؛ و هر كه جز اسلام - تسلیم اراده خدا - دینى را طلب كند و پیش گیرد از وى پذیرفته نخواهد شد». (سوره آل عمران/ آیه 85)
محصل آیات فوق - و آیات دیگرى كه در همین مضمون است - اینست كه خدای متعال هر یك از آفریدههاى خود و از آن جمله انسان را به سوى سعادت و هدف آفرینش ویژه خودش از راه آفرینش خودش راهنمائى میفرماید و راه واقعى براى انسان در مسیر زندگى همان است كه آفرینش ویژه به سوى آن دعوت میكند و مقرراتى در زندگى فردى و اجتماعى خود باید بكار بندد كه طبیعت یك انسان فطرى (طبیعى) بسوى آنها هدایت میكند نه انسانهائى كه به هوى و هوس آلوده و در برابر عواطف و احساسات اسیر دست بسته میباشد.
مقتضاى دین فطرى (طبیعى) اینست كه تجهیزات وجودى انسان الغاء نشود و حق هر یك از آنها ادا شود و جهازات مختلف و متضاد مانند قواى گوناگون عاطفى و احساسى كه در هیكل وى به ودیعه گذارده شده، تعدیل شده به هر كدام از آنها تا اندازهاى كه مزاحم حال دیگران نشود رخصت عمل داده شود و بالاخره در فرد انسان عقل حكومت كند نه خواست نفس و نه غلبه عاطفه و احساس اگر چه مخالف عقل سلیم باشد و در جامعه نیز حق و صلاح واقعى جماعت حكومت نماید نه هوى و هوس یك فرد تواناى مستبد و نه خواسته اكثریت افراد اگر چه مغایر حق و خلاف مصلحت واقعى جماعت باشد.
از بحث بالا نتیجه دیگرى نیز گرفته میشود و آن اینست كه زمام حكم در تشریع تنها بدست خداست و جز او را نشاید كه تشریع قانون و وضع مقررات و تعیین وظیفه نماید زیرا چنان كه روشن شد تنها مقررات و قوانینى در صراط زندگى به درد انسان میخورد كه از راه آفرینش براى او تعیین شده باشد یعنى علل و عوامل بیرونى و درونى انسان را به انجام دادن آن دعوت نمایند و آن را اقتضا كنند یعنى خدا آن را خواسته باشد زیرا مراد از این كه خدا چیزى را میخواهد، اینست كه علل و شرائط طورى است كه پیدایش جبرى چیزى را ایجاب میكند. مانند حوادث طبیعى روزانه و در این صورت اراده را اراده تشریعى میگویند. خدای متعال در چندین جا از كلام خود میفرماید: «ان الحكم الا لله؛ نیست حكم مگر از آن خدا». (سوره يوسف/ آیه 40 و 67)[۲]
تعریف دین
شاید جامعترین تعریف از دین با توجه به توضیحات فوق که برخواسته از قرآن است تعریفی باشد که علامه بزرگوار حسن زاده آملی در رسالهای با نام علم و دین نمودهاند: دين عبارت از برنامه حقيقي و دستور واقعي نگاهدار حد انسان و تحصيل سعادت ابدي آن است و همه آداب و متون آن محض علم و عين صواب است. لاجرم تدوين و تنظيم اين چنين برنامه از كسي جز آفريدگار انسان ساخته نيست يعني آن دست و قلمي كه كتاب تكويني نظام هستي عالم و آدم را بدين زيبايي نگاشته است كه زيباتر از آن تصور شدني نيست و هر يك از كلمات وجودي آنها را دين و آييني داده است كه به قدر يك ميكرون اعوجاج و اختلاف و نارسايي و ناروايي در آنها راه ندارد، همان قلم براي جميع شئون اين صنع عظيمش به نام انسان دستوري كه محض حكمت است، نهاده است تا اين دستور در متن آن چنان صنع پياده شود و او را به هدف نهايي و كمال غايي او برساند.
دین مقصود خلقت انسان
علامه شعرانی رحمه الله در کتاب نثر طوبی در ذیل واژه دین میگویند: دین به نظر ما خود مقصود ذاتی است از خلق انسان در نزد گروهی هم دین فقط برای دنیاست جماعتی دیگر گویند، دین دو مقصود دارد: هم نظم دنیا و هم سعادت آخرت، ما گوئیم دنیا آن قدر ارزش ندارد که انبیاء و اولیاء و بزرگان برای نظم آن این همه رنج ببرند و خدا تعالی فرموده است: «ماخلقت الجن والانس الّا لیعبدون» و اگر گویی احکام معاملات و سیاسات همه برای نظم دنیاست، گوییم تا آن حد که مردم آسوده باشند و به آخرت پردازند و اصل دنیا برای آخرت است.
تفاوت دو واژه دین و شرع
دین در اصطلاح صحیح و دقیق با شرع فرق دارد. شرع قوانین فقه را میگویند و دین سایر مسایل را مثل اصول عقاید و اخلاق، در شرح مختصرالاصول و هم در کتاب فصول اشاره به این مطلب شده است و در حقیقت شرعیه میان آن و حقیقت دینیه فرق گذاشتند. ممکن است پیامبری شریعت نداشته باشد اما این که پیامبری دین نداشته باشد غیرمعقول است.[۳]
پانویس
- ↑ این مقدمه با تلخیص از مقدمه کتاب شیعه در اسلام علامه طباطبائی رحمه الله نقل گردیده است.
- ↑ این بخش نیز با تلخیص از کتاب قرآن در اسلام ایشان نقل گردیده است.
- ↑ نثر طوبی، علامه ابوالحسن شعرانی؛ ذیل واژه دین.