انسان: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی '{{الگو:نیازمند ویرایش فنی}} {{الگو:مدخل دائرة المعارف| دانشنامه کلام اسلامی}} ان...' ایجاد کرد)
 
سطر ۱: سطر ۱:
{{الگو:نیازمند ویرایش فنی}}
+
{{الگو:مدخل دائرة المعارف|[[دانشنامه کلام اسلامی]]}}
{{الگو:مدخل دائرة المعارف| [[دانشنامه کلام اسلامی]]}}
 
انسان اصلش از «إِنْسيان» است ، زيرا لغت شناسان عربى ، مصغّر آن را «اُنيسيانْ» دانسته اند. «ياى» آخر در تصغير بر وجود آن در اصل ، دلالت مى كند و به سبب كثرت استعمال ، حذف شده است. (لسان العرب ، ج1 ، ص 231 ; مجمع البحرين ، ج1 ، ص 121).
 
  
در وجه تسميه انسان به اين نام گفته شده است: با توجه به اين كه انسان اصلش«انسيان» بوده و آن هم از «نسيان» است ، و انسان چون با خداى خود عهدى بست و فراموش كرد ، بدين نام ، ناميده شد. (تاج العروس ، ج4 ، ص 102 ; لسان العرب ، ج1 ، ص 232ـ 231). يا بدان جهت انسان ناميده شد كه مى تواند بين خود و ساير مخلوقات اُنس و الفت برقرار كند. (تفسير صدرالمتألهين ، ج2 ، ص 301).
+
انسان اصلش از «إِنْسيان» است، زيرا لغت شناسان عربى، مصغّر آن را «اُنيسيانْ» دانسته اند. «ياى» آخر در تصغير بر وجود آن در اصل،  دلالت مى كند و به سبب كثرت استعمال حذف شده است. (لسان العرب، ج1، ص231؛ مجمع البحرين، ج1، ص 121)
  
اصطلاحات انسان ، بشر و آدم ، هر سه تقريباً بر افراد انسان صدق مى كند ، لكن به لحاظى با هم فرق دارند ، در بين اهل لغت ، كلمه انسان و بشر عَلَمْ براى نوع انسان به كار رفته است ، لكن اكثر اهل لغت واژه «آدم» را عَلَمْ براى شخص گرفته اند. برخى هم آن را مثل انسان و بشر براى «نوع» به كار برده اند. در قرآن هر كجا كلمه بشر به كار رفته ، منظور جسم ظاهرى ، پوست و بدن انسان است ، و هر كجا كلمه «انسان» به كار رفته است مراد باطن ، كمالات و استعدادهاى درونى او است. (قاموس قرآن ، ص 38 و 132 و 192)كلمه «انسان» در قرآن شصت و پنج بار ، و كلمه «بشر» سى و پنج بار و كلمه آدم بيست و پنج باربه كار رفته است.
+
در وجه تسميه انسان به اين نام گفته شده است: با توجه به اين كه انسان اصلش «انسيان» بوده و آن هم از «نسيان» است و انسان چون با خداى خود عهدى بست و فراموش كرد، بدين نام ناميده شد. (تاج العروس، ج4، ص102؛ لسان العرب، ج1، ص232ـ231)
  
بحث از ماهيت انسان در منابع كلامى نيز به تناسبى ذيل بحث از تكليف و اين كه مكلف در انسان چيست؟ مورد بحث واقع شده است. (اشراق اللاهوت فى نقد شرح الياقوت ، ص 383 ; المنقذ من التقليد ، ص 291). و برخى اين بحث را ذيل مبحث معاد ، به تناسب بحث از اين كه در معاد چه چيزى از انسان بازگشت مى كند ، مورد بحث قرار داده اند. (تلخيص المحصل ، ص 378 ، كشف الفوائد فى شرح قواعد العقائد ، ص 326).
+
يا بدان جهت انسان ناميده شد كه مى تواند بين خود و ساير مخلوقات اُنس و الفت برقرار كند.(تفسير صدرالمتألهين، ج2، ص301)
  
== اقوال در حقيقت انسان ==
+
اصطلاحات انسان، بشر و آدم هر سه تقريباً بر افراد انسان صدق مى كند لكن به لحاظى با هم فرق دارند، در بين اهل لغت كلمه انسان و بشر عَلَمْ براى نوع انسان بكار رفته است لكن اكثر اهل لغت واژه «آدم» را عَلَمْ براى شخص گرفته اند. برخى هم آن را مثل انسان و بشر براى «نوع» بكار برده اند.
  
دانشمندان اسلامى درباره حقيقت و ماهيت انسان ، آراء مختلفى ارائه كرده اند كه خلاصه آنها اين است كه حقيقت انسان يا جسم است يا عرض ، و يا مجرّد از جسم و عرض است يا مركب از آنها به تركيب ثنائى يا ثلاثى. (التفسير الكبير ، ج21 ، ص40 ; تلخيص المحصل ، ص 378 ; كشف الفوائد فى شرح قواعد العقائد ، ص 327 ; مجمع البحرين ، ج1 ، ص 121).
+
در [[قرآن]] هر كجا كلمه بشر بكار رفته منظور جسم ظاهرى، پوست و بدن انسان است و هر كجا كلمه «انسان» بكار رفته است مراد باطن، كمالات و استعدادهاى درونى او است. (قاموس قرآن، ص38 و 132 و 192) كلمه «انسان» در قرآن شصت و پنج بار و كلمه «بشر» سى و پنج بار و كلمه آدم بيست و پنج بار بكار رفته است.
  
== منابع ==
+
بحث از ماهيت انسان در منابع كلامى نيز به تناسبى ذيل بحث از تكليف و اين كه مكلف در انسان چيست؟ مورد بحث واقع شده است. (اشراق اللاهوت فى نقد شرح الياقوت، ص383؛ المنقذ من التقليد، ص291)
 +
 
 +
و برخى اين بحث را ذيل مبحث معاد به تناسب بحث از اين كه در [[معاد]] چه چيزى از انسان بازگشت مى كند، مورد بحث قرار داده اند. (تلخيص المحصل، ص 378، كشف الفوائد فى شرح قواعد العقائد، ص326)
 +
 
 +
==اقوال در حقيقت انسان==
 +
 
 +
دانشمندان اسلامى درباره حقيقت و ماهيت انسان، آراء مختلفى ارائه كرده اند كه خلاصه آنها اين است كه حقيقت انسان يا جسم است يا عرض و يا مجرد از جسم و عرض است يا مركب از آنها به تركيب ثنائى يا ثلاثى. (التفسير الكبير، ج21، ص40؛ تلخيص المحصل، ص378؛ كشف الفوائد فى شرح قواعد العقائد، ص 327؛ مجمع البحرين، ج1، ص121)
 +
 
 +
==منابع==
 +
* دانشنامه کلام اسلامی، جلد 1، صفحه 90، (با اندکی تلخیص).
  
دانشنامه کلام اسلامی، جلد 1، صفحه 90، (با اندکی تلخیص) .
 
 
[[رده:کلام]]
 
[[رده:کلام]]
 
[[رده:انسان]]
 
[[رده:انسان]]

نسخهٔ ‏۱۱ آوریل ۲۰۱۳، ساعت ۰۵:۳۷

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دانشنامه کلام اسلامی است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


انسان اصلش از «إِنْسيان» است، زيرا لغت شناسان عربى، مصغّر آن را «اُنيسيانْ» دانسته اند. «ياى» آخر در تصغير بر وجود آن در اصل، دلالت مى كند و به سبب كثرت استعمال حذف شده است. (لسان العرب، ج1، ص231؛ مجمع البحرين، ج1، ص 121)

در وجه تسميه انسان به اين نام گفته شده است: با توجه به اين كه انسان اصلش «انسيان» بوده و آن هم از «نسيان» است و انسان چون با خداى خود عهدى بست و فراموش كرد، بدين نام ناميده شد. (تاج العروس، ج4، ص102؛ لسان العرب، ج1، ص232ـ231)

يا بدان جهت انسان ناميده شد كه مى تواند بين خود و ساير مخلوقات اُنس و الفت برقرار كند.(تفسير صدرالمتألهين، ج2، ص301)

اصطلاحات انسان، بشر و آدم هر سه تقريباً بر افراد انسان صدق مى كند لكن به لحاظى با هم فرق دارند، در بين اهل لغت كلمه انسان و بشر عَلَمْ براى نوع انسان بكار رفته است لكن اكثر اهل لغت واژه «آدم» را عَلَمْ براى شخص گرفته اند. برخى هم آن را مثل انسان و بشر براى «نوع» بكار برده اند.

در قرآن هر كجا كلمه بشر بكار رفته منظور جسم ظاهرى، پوست و بدن انسان است و هر كجا كلمه «انسان» بكار رفته است مراد باطن، كمالات و استعدادهاى درونى او است. (قاموس قرآن، ص38 و 132 و 192) كلمه «انسان» در قرآن شصت و پنج بار و كلمه «بشر» سى و پنج بار و كلمه آدم بيست و پنج بار بكار رفته است.

بحث از ماهيت انسان در منابع كلامى نيز به تناسبى ذيل بحث از تكليف و اين كه مكلف در انسان چيست؟ مورد بحث واقع شده است. (اشراق اللاهوت فى نقد شرح الياقوت، ص383؛ المنقذ من التقليد، ص291)

و برخى اين بحث را ذيل مبحث معاد به تناسب بحث از اين كه در معاد چه چيزى از انسان بازگشت مى كند، مورد بحث قرار داده اند. (تلخيص المحصل، ص 378، كشف الفوائد فى شرح قواعد العقائد، ص326)

اقوال در حقيقت انسان

دانشمندان اسلامى درباره حقيقت و ماهيت انسان، آراء مختلفى ارائه كرده اند كه خلاصه آنها اين است كه حقيقت انسان يا جسم است يا عرض و يا مجرد از جسم و عرض است يا مركب از آنها به تركيب ثنائى يا ثلاثى. (التفسير الكبير، ج21، ص40؛ تلخيص المحصل، ص378؛ كشف الفوائد فى شرح قواعد العقائد، ص 327؛ مجمع البحرين، ج1، ص121)

منابع

  • دانشنامه کلام اسلامی، جلد 1، صفحه 90، (با اندکی تلخیص).