سقای دشت کربلا: تفاوت بین نسخهها
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | {{مدخل | + | {{مدخل دائرة المعارف|کتاب [[فرهنگ عاشورا(کتاب)|فرهنگ عاشورا]]}} |
سقایی يكى از منصب هاى [[حضرت عباس]] علیه السلام در عاشورا بود. | سقایی يكى از منصب هاى [[حضرت عباس]] علیه السلام در عاشورا بود. | ||
سطر ۲۴: | سطر ۲۴: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف. | جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف. | ||
+ | |||
+ | [[رده:حضرت عباس علیه السلام]] |
نسخهٔ ۱۷ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۳۴
سقایی يكى از منصب هاى حضرت عباس علیه السلام در عاشورا بود.
اصل آب رسانى به تشنگان در تعاليم دينى بسيار پسنديده است. امام صادق علیه السلام فرموده است: «افضل الصدقة ابراد كبد حراء».
برترين صدقه، خنك كردن جگرسوخته و تشنه است و نيز فرموده است: «من سقى الماء فى موضع يوجد فيه الماء كان كمن اعتق رقبة و من سقى الماء فى موضع لايوجد فيه الماء كان كمن احيى نفسا و من احيى نفسا فكانما احيى الناس جميعا».
هر كه در جايى كه آب هست مردم را سيراب كند، گويا بردهاى را آزاد كرده است و هر كه آب دهد در جايى كه آب نيست، گويا كسى را زنده ساخته است و كسى كه يك نفر را زنده كند، گويا به همه مردم حيات بخشيده است و در روايت ديگرى از امام باقر علیه السلام است كه خداوند سقايى براى جگرهاى تشنه را دوست مىدارد: «ان الله يحب ابراد الكبد الحراء».[۱]
در كربلا، آب رسانى به خيمهها و حرم سیدالشهدا علیه السلام بر عهده اباالفضل علیه السلام بود و او را لقب «سقاى دشت كربلا» دادهاند، مثل لقب قمر بنى هاشم يا علمدار حسين: «و كانالعباس السقاء، قمر بنى هاشم، صاحب لواء الحسين...».[۲]
در ايام عاشورا و محرم نيز، عدهاى به ياد آن حماسه و به نشانه سقايى حضرت عباس و تشنگى اهل بيت، به سقايى و آب دادن به مردم و دستههاى عزادار مىپردازند، چه با مشك، چه با آماده سازى منبع آب در معابر عمومى يا تهيه آب خنك و اين را پيروى از شيوه مردانگى علمدار كربلا مىدانند.
البته سقايى به معناى فروش آب و تقسيم آب در خانهها هم به عنوان يك حرفه، گفته مىشده است. سقاى كربلا، آنچنان فتوت داشت كه با لب تشنه وارد فرات شد ولى خود، آب نخورد و ايثارگرى را به اوج رساند و عاقبت هم روز عاشورا، جان را در راه آب آورى براى ذريه تشنه كام پيامبر از دست داد و دستانش قلم شد و مشك پر آب را نتوانست به خيام حسينى برساند و در كنار فرات، بر خاك افتاد.
بر توسن موج خشم، آوا زده بود مانند على بر صف هيجا زده بود آبى مگر آورد حرم را ز فرات سقاى حسين، دل به دريا زده بود. سقاى كربلا و علمدار شاه دين فرزند شير حق و هژبر كنامها با كام تشنه آب ننوشيدى از فرات ياد لب حسين و دگر تشنه كامها افسوس شد اميد تو از آب، نااميد با اين كه شد ز جانب تو اهتمام ها دستت جدا شد از تن و دست خدا شدى حق در عوض سپرد به دستت زمامها.[۳]
به محلى كه مخصوص آب دادن به عزاداران و هياتهاست، يا به ظرف بزرگى از سنگ كه مخصوص اين كار تراشيده مىشد، «سقاخانه» گفته مىشد. به نوشته لغت نامه دهخدا: محلى كه در آن آب ريزند كه تشنگان خود را سيراب نمايند، جايى كه در آنجا براى تشنگان آب ذخيره كنند و آنجا را متبرك دانند.
پانویس
- ↑ هر سه حديث در وسائل الشيعه، ج 6، ص 330 و 331.
- ↑ بحارالانوار، ج 45، ص 40.
- ↑ سيد رضا بهشتى «دريا».
منابع
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.