آیه های پرواز (کتاب): تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی « {{مشخصات کتاب |عنوان=آیه های پرواز |تصویر=240px|وسط |ن...» ایجاد کرد) |
|||
سطر ۲۵: | سطر ۲۵: | ||
}} | }} | ||
− | مجموعه نثر ادبی فرزند شهید به پدرش که در سفر به سرزمین راهیان نور و مناطق هشت سال دفاع مقدس نوشته شده است. این اثر برگزیده ی دو دوره جشنواره ی فرهنگی هنری ره آورد سرزمین نور بوده است. | + | مجموعه نثر ادبی فرزند [[شهید]] به پدرش که در سفر به سرزمین راهیان نور و مناطق هشت سال دفاع مقدس نوشته شده است. این اثر برگزیده ی دو دوره جشنواره ی فرهنگی هنری ره آورد سرزمین نور بوده است. |
در بخشی از این کتاب می خوانیم: | در بخشی از این کتاب می خوانیم: | ||
− | بوی سیب سرخ....شیمیایی زدند؟!ماسکت کو؟!چفیه ام را خیس می کنم و در عشق فرو می روم«یا مقلب | + | بوی سیب سرخ....شیمیایی زدند؟! ماسکت کو؟! چفیه ام را خیس می کنم و در عشق فرو می روم«یا مقلب القلوب» آرام، آرام، سال دارد از نردبان کهنگی پایین می اید و هفت سین و سنبل و عید ... باز هم بی تو؟! یادت هست روزهای اولی را که هنوز به مدرسه نمی رفتم، به خاطر من روزنامه را به خانه می اوردی تا تیترهای صفحه اولش را بخوانم؟ |
یادت هست وقتی به زور حروف را کنا هم می چیدم و درست و غلط به هم می چسباندمشان تا یک کلمه را بسازم؟ | یادت هست وقتی به زور حروف را کنا هم می چیدم و درست و غلط به هم می چسباندمشان تا یک کلمه را بسازم؟ | ||
گاهی که اشتباه می کردم همه با هم می خندیدید. | گاهی که اشتباه می کردم همه با هم می خندیدید. |
نسخهٔ ۱۹ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۱۶
نویسنده | اکرم کیانی |
موضوع | نثر فارسی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
|
مجموعه نثر ادبی فرزند شهید به پدرش که در سفر به سرزمین راهیان نور و مناطق هشت سال دفاع مقدس نوشته شده است. این اثر برگزیده ی دو دوره جشنواره ی فرهنگی هنری ره آورد سرزمین نور بوده است.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
بوی سیب سرخ....شیمیایی زدند؟! ماسکت کو؟! چفیه ام را خیس می کنم و در عشق فرو می روم«یا مقلب القلوب» آرام، آرام، سال دارد از نردبان کهنگی پایین می اید و هفت سین و سنبل و عید ... باز هم بی تو؟! یادت هست روزهای اولی را که هنوز به مدرسه نمی رفتم، به خاطر من روزنامه را به خانه می اوردی تا تیترهای صفحه اولش را بخوانم؟
یادت هست وقتی به زور حروف را کنا هم می چیدم و درست و غلط به هم می چسباندمشان تا یک کلمه را بسازم؟
گاهی که اشتباه می کردم همه با هم می خندیدید.
یادت هست اولین کلمه ای که ساختم بابا بود؟
یادت هست وقتی به کلاس اول پا گذاشتم تو دیگر رفته بودی؟
می دانم که یادت هست.
آری!
یادت هست...
چند صباحی گذشت.
قطار مشق شبهایم به نان رسید.
ان گاه که معلم گفت بابا نان داد...
منبع
آیه های پرواز، سایت بهشت قلم، بازیابی: 21 بهمن 1398.