علی اکبر دهخدا: تفاوت بین نسخهها
(←آرشیو عکس و تصویر) |
|||
سطر ۹۱: | سطر ۹۱: | ||
==آرشیو عکس و تصویر== | ==آرشیو عکس و تصویر== | ||
<gallery mode=packed heights=170px> | <gallery mode=packed heights=170px> | ||
+ | پرونده:دهخدا (1).jpg|علی اکبر دهخدا | ||
+ | پرونده:دهخدا (2).jpg|علی اکبر دهخدا | ||
+ | پرونده:دهخدا (3).jpg|علی اکبر دهخدا | ||
+ | پرونده:دهخدا (4).jpg|علی اکبر دهخدا | ||
+ | پرونده:دهخدا (5).jpg|علی اکبر دهخدا | ||
+ | پرونده:دهخدا (6).jpg|علی اکبر دهخدا | ||
+ | پرونده:دهخدا (7).jpg|علی اکبر دهخدا | ||
+ | پرونده:دهخدا (8).jpg|علی اکبر دهخدا | ||
+ | پرونده:دهخدا (9).jpg|علی اکبر دهخدا | ||
+ | پرونده:دهخدا (10).jpg|علی اکبر دهخدا | ||
+ | پرونده:دهخدا (12).jpg|علی اکبر دهخدا | ||
+ | پرونده:دهخدا (11).jpg|علی اکبر دهخدا | ||
پرونده:دهخدا (13).jpg|قبر علی اکبر دهخدا در قبرستان ابن بابویه | پرونده:دهخدا (13).jpg|قبر علی اکبر دهخدا در قبرستان ابن بابویه | ||
نسخهٔ ۹ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۴۱
نام کامل | علی اکبر دهخدا |
زادروز | 1257 شمسی |
زادگاه | تهران |
وفات | 7 اسفند 1334 |
مدفن | ابن بابویه - شهرری |
اساتید |
آیت الله بروجردی، آيت الله هادي نجم آبادي |
| |
آثار |
لغت نامه، امثال و حکم، ديوان اشعار |
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
كلیدواژه: علي اكبر دهخدا، مشروطيت، روشنفكري، طنز سياسي، صور اسرافيل، علوم سياسي
زندگینامه
علي اکبر دهخدا در سال 1257 (1297 قمري) در تهران به دنيا آمد. پدرش خانباباخان، يک ملاک متوسط از قزوين بود که در تهران سکونت داشت. نه ساله بود که پدرش درگذشت و مادرش که به گفته دهخدا "مثل اعلاي مادري بود وي را در کنف تربيت خود گرفت."[۱]
از همان زمان زبان عربي و علوم معارف اسلامي را در محضر شيخ غلامحسين بروجردي آموخت و از محضر آيتالله حاج شيخهادي نجمآبادي نيز بهره فراوان برد.[۲] او در نزد آيتالله بروجردي به مدت 14 سال علوم مختلفه صرف، نحو، معاني، بيان، فقه، اصول، حکمت و فلسفه آموخت.[۳]
بيست ساله بود که در دستهی اولين دانشجويان مدرسهی سياسي که ميرزا حسنخان مشيرالمللک بنياد نهاده بود، پذيرفته شد.[۴] و در اين مدرسه فقه، ادبيات، تاريخ قديم و معاصر، به ويژه تاريخ انقلاب و حوادث اروپا، جغرافيا، حقوق، جنگ، ديپلماسي، اقتصاد و زبانهاي عربي و فرانسوي آموخت و در تدريس به معلمان و اولياي مدرسه ياري ميرساند.[۵]
فارغالتحصيلان مدرسهی سياسي در وزارت امورخارجه استخدام ميشدند، دهخدا نيز پس از استخدام با معاونالدوله غفاري که به سفارت بالکان منصوب شده بود، به عنوان منشي به اروپا رفت و مدت دو سال بيشتر در وين پايتخت اتريش و اندکي در رم و بخارست اقامت داشت و در آنجا زبان فرانسوي را تکميل کرد و با دانشهاي جديد اروپا آشنا گرديد.[۶]
دهخدا يک سالي پيش از آغاز جنبش مشروطهخواهي در 1323 قمري به ايران بازگشت.[۷] و توسط حسينآقا امينالضرب مهدوي که امور راه سوشه خراسان را در مقاطعه داشت به عنوان مترجم و معاون موسيو دوبوروک، مهندس بلژيکي، استخدام شد و شش ماهي بر اين کار باقي ماند.[۸] سپس به جنبش مشروطهخواهي پيوست و با دو تن از روشنفکران روزگار خويش، ميرزا جهانگير شيرازي و ميرزا قاسم تبريزي روزنامهي "صور اسرافيل" را تاسيس کردند.[۹]
اين روزنامه که محبوبترين و تاثيرگزارترين نشريه اين دوره است، در دو بخش رسمي و طنز تقسيم ميشد، دهخدا سر محرر و نويسنده اصلي صور اسرافيل بود، و هر دو قسمت رسمي و فکاهي آن را مينوشت.[۱۰] نخستين شماره آن در دهم خرداد 1286 در تهران در هشت صفحه منتشر شد. از صور اسرافيل در فاصله 14 ماه با تعطيل و توقيفهايي که شد، جمعا سي و دو شماره منتشر شده که آخرين شماره آن در بيستم جمادی الاول 1326 هجري قمري نشر شده است. دهخدا در آغاز هر شماره اين روزنامه، مقالهاي در زمينه مسايل سياسي، اقتصادي و اجتماعي و در پايان مقالهاي طنزآميز با عنوان "چرند و پرند" نوشته است.[۱۱]
روزنامه صور اسرافيل در کودتاي محمدعلي شاه تعطيل شد، ميرزا جهانگيرخان شيرازي مدير آن در باغشاه به دار آويخته شد و دهخدا و چند تن ديگر که به سفارت انگليس پناه برده بودند به اروپا تبعيد شد و در ايوردن سويس اقامت گزيد. در سوئيس در عين تنگدستي به ياري ابوالحسن پيرنيا معاضدالسلطنه و همکاري علامه محمد قزويني سه شماره ديگر صور اسرافيل را منتشر ساخت.[۱۲]
اقامت دهخدا در سوئيس ديري نپاييد و بزودي عازم اسلامبول ترکيه شد و ايرانيان مقيم اسلامبول که کميتهاي به نام "سعادت" را تشکيل داده بودند مقدم او را فوقالعاده گرامي شمردند و او را به رياست آن کميته برگزيدند. و از او خواستند روزنامه ملايمتر از صور اسرافيل بنويسد. در اثر اين درخواست روزنامه "سروش" را منتشر ساخت که 14 شماره آن در استانبول منتشر گرديد.[۱۳]
پس از فتح تهران توسط مجاهدين مشروطهخواه و پايان استبداد صغير دهخدا به تهران بازگشت. و از طرف هيئت مديره که از زعماي مشروطهخواهان و برگزيدگان ملت تشکيل يافته بود و موقتا تا افتتاح مجلس شوراي ملي زمام امور مملکت را بر عهده داشت، به عضويت کميسيوني انتخاب شد که براي بهبود اوضاع مالي و ترتيب و تنظيم بودجه مملکت تشکيل شده بود و جز دهخدا، صنيعالدوله، مستوفيالممالک و... عضو بودند.[۱۴]
در دومين مجلس شوراي ملي از کرمان و تهران به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب شد.[۱۵] و از روئساي حزب و فراکسيون "اعتداليون" در اين مجلس بود.[۱۶] در فاصله ورود به تهران تا آغاز جنگ جهاني اول (1918-1914م) گذشته از نمايندگي مجلس، در روزنامههاي مجلس، آفتاب، شورا، ايران کنوني و پيکار مقالات سياسي و انتقادي مينوشت. به هنگام جنگ جهاني اول و اولتيماتومهاي روسيه تزاري و مهاجرت آزاديخواهان به استانبول و بغداد و برلين، دهخدا به ايل بختياري پناه برد و تا پايان جنگ در ميان بختياريها ماند. بعد از اين از سياست کناره گرفت و به کار فرهنگي پرداخت. و در همين زمان بود که طرح ايجاد لغتنامه و امثال و حکم را ريخت. پس از پايان جنگ جهاني به تهران بازگشت و ضمن اشتغال به مشاغلي چون رياست کابينهی (دفتر) وزارت معارف، از 1306ش به رياست مدرسهی سياسي که بعدا به دانشکدهی حقوق و علوم سياسي و اقتصادي تبديل شد، رسيد و تا شهريور 1320 در اين سمت باقي بود. آنگاه از کار ديواني بازنشسته شد و يکسره به کار لغتنامه پرداخت. در همين زمان در نخستين کنگرهی نويسندگان (تيرماه 1325ش) جزو هيئت رئيسه شرکت جست و در اوايل اسفند 1329ش "جمعيت مبارزه با بيسوادي" را تأسيس کرد.
با روي کار آمدن دولت ملي دکتر مصدق (ارديبهشت 1330ش) دهخدا دوباره به عرصهی سياست کشيده شد.[۱۷] در دفاع از دولت دکتر مصدق، مقاله نوشت و مصاحبه کرد. پس از کودتاي 28 مرداد 1332 و سقوط دولت مصدق، بازجويي شد و به اتهام واهي نيابت سلطنت محمدرضا پهلوي مورد زجر و آزار قرار گرفت و حقوق بازنشستگي وي را قطع گردید.[۱۸] سرانجام روز دو شنبه هفتم اسفند 334 ش در تهران درگذشت و در قبرستان ابنبابويه شهر ري به خاک سپرده شد.
انديشه و مبارزات سياسي
دهخدا در تفكرات سياسي خويش وارث متفکران ايراني و غربي پيش از خود بود. درک محضر عالم ديني دلآگاهي چون آقا شيخهادي نجمآبادي و آموزش علوم اسلامي نزد وي که خود از مصلحان صادق و از مروجان انديشهي ترقي بود و آموزش در مدرسه سياسي و نيز آشنايي با آثار عصر روشنگري اروپا چون، هابس، لاک، منتسکيو، ولتر و اصحاب دايرةالمعارف،[۱۹] فرصتي بود تا در انديشهي او دانشهاي کهن با ديدگاههاي نو درآميزد و به آميزهاي از معارف سنتي ايران و انديشههاي نوين غربي و مشاهدات عيني دست يابد.
وقتي دهخدا از سفر بالکان بازگشت، انقلاب مشروطه کم و بيش آغاز شده بود. او که هميشه به فکر پيشرفت و ترقي مملکت خود بود، انقلاب مشروطه را راه مناسبي براي رسيدن به اين هدف ميديد، به مشروطهخواهي پيوست و به وسيله نشر صور اسرافيل، انديشه و قلم خويش را به تمامي در راه پيروزي مشروطه به کار انداخت، ورود دهخدا به روزنامه صور اسرافيل در واقع آغاز فعاليتهاي سياسي دهخدا بود. صور اسرافيل که مهمترين روزنامه دوران مشروطيت است، "حريت، مساوات، اخوت" را شعار اصلي خويش قرار داده و "آزادي، حکومت قانون، کوشش در راه تکميل معني مشروطيت، حمايت از مجلس شوراي ملي، ياري به روستائيان و ضعفا و فقرا و مظلومين" را هدف خود معرفي کرده بود، هدفي که دهخدا تا پايان زندگاني به آن وفادار ماند.[۲۰]
دهخدا انديشه سياسي خويش را در شمارههاي متعدد "صور اسرافيل" و "سروش" آورده است. وي در بيان انديشه و ديدگاه سياسي خود دو روش بکار ميبرد: طنز و جد. مقالههاي طنز او نشاندهندهي موضع مخالف و ضداستبدادي اوست و مقالات جدي او حاوي جستارهاي منطقي است.
صور اسرافيل يکي از اساسيترين سلاحهاي مشروطهخواهان بود که تيراژ هر شماره آن در حدود بيست و چهار هزار نسخه بود. اين روزنامه به طرز ماهرانهاي و براي اولين بار در ايران توانسته بود طنز و اخبار و مقالات سياسي و نيازهاي مردم آن زمان را به طور دلپذير و مردمپسندي در قالب يک روزنامه چاپ کند. شايد اين اولين روزنامه ايراني بود که مردم کوچه و بازار نيز آن را از کودکان روزنامهفروش ميخريدند و با شور و شوق ميخواندند.
از ميان مطالب اين روزنامه آنچه بيش از همه طرفدار داشت و باعث شهرت روزنامه شده بود مقالههاي "چرند و پرند" بود که با امضاي دخو، خرمگس، سگ حسن دله، غلام گدا، اسيرالجوال، دخو عليشاه، روزنامهچي، خادمالفقرا، دخو علي، و نخود همه آش،[۲۱] برهنه خوشحال، رييس انجمن لات و لوتها، جغد، دمدمي و مانند آنها به چاپ ميرسيد و نويسنده آن دهخدا بود.[۲۲]
لبه تيز مقالات دهخدا، متوجه رژيم استبدادي بود. وي هر حادثه و پيشامدي را دستاويز قرار ميداد و با استفاده از سلاح طنز، بر فساد دستگاه سلطنت، بيشرمي و خيانت رجال دولت و ظلم و ستم ملاکان ميتاخت و آنان را بدون عفو و اغماض به باد تمسخر و استهزا ميگرفت و از شوربختي کشاورزان ايراني، بيکاري مردم شهرنشين، عدم امنيت اجتماعي، ناداني و اسارت زن ايراني، خرابي جادهها و راههاي مملکت، رشوهخواري، جهل و تعصب عامه مردم، نفوذ و مداخله بيگانگان در امور کشور و ضعف حکومت مرکزي، جهل و ناآگاهي زمامداران وقت از اوضاع دنيا و مسايلي از اين دست سخن ميگويد و انتقاد ميکند.[۲۳]
دهخدا در این هنگام یکی از اعضای شانزدهگانه "کمیته انقلاب" نیز بود، که هدف آن کمیته حفظ مشروطیت و مقابله با تفکر و عملکردهای مستبدانه محمدعلی شاه و هواخواهان استبداد بود.[۲۴]
در دوران استبداد صغير و در تبعيد هم هوشمندي دهخدا در ارزيابي از اوضاع ايران و نيز از کساني که در فرنگ بودند، بسيار روشنگرانه و بينش سياسي او روشن و صريح است. لحظهاي نيست که دلنگران اوضاع ايران نباشد. دهخدا با آنکه خود زير بار قرض رفته و اهل و عيالش و اهل و عيالش در تهران "براي نان يوميه معطلند"، دست از مبارزه با استبداد برنميدارد و به نشر مجدد صور اسرافيل ميپردازد. و اين بار شمشير قلم را عليه استبداد از رو ميبندد.[۲۵]
دهخدا بعد از ورود به شوراي ملي در صف رهبری "اعتداليون" قرار گرفت، حزب اعتداليون يکي از دو حزب اصلي در مجلس بود که از حمايت روحانيون ايران و مراجع نجف برخوردار بود، در برابر عاميون يا دموکرات که طرفدار حذف روحانيت از صحنه سياست، نظام سکولار و حتي گرايش مارکسيستي بودند.
او تدوين "لغتنامه" را هم راهبرد بزرگ پيکار با جهل و مسلح شدن به سلاح دانايي ميداند. يادداشت او در مقدمه جلد نخست لغتنامه گوياترين بيان از نيت او در پرداختن به لغتنامه و امثال و حکم است: مرا هيچ چيز از نام و نان به تحمل اين تعب طويل جز مظلوميت مشرق در مقابل ظالمين و ستمکاران مغربي وانداشت. چه براي نان همهي طرق به روي من باز بود و... ميديدم که شرق بايد به هر نحو شده است، با اسلحه تمدن جديد مسلح گردد...[۲۶]
طرفداري بیدریغ دهخدا از دولت ملی دکتر مصدق و حتی تحمل زجر و شکنجه حکومت پهلوی در این راه، نشان عزم راسخ دهخدا در جهتگیری سیاسی او به نفع ملت ایران است. طرفداری دهخدا از مصدق و يارانش تا به آنجا بود که وقتي کودتاي بيست و هشت مرداد به پيروزي رسيده بود و سربازان شاه به دنبال دکتر فاطمي يار وفادار دکتر مصدق ميگشتند تا او را دستگير کنند به خانه دهخدا ريختند و خانه او را براي پيدا کردن دکتر فاطمي به هم ريختند و چون او را نيافتند، دهخدا را بازداشت و مورد شکنجه قرار دادند.
آثار دهخدا
"لغتنامه دهخدا" که بزرگترین فرهنگ لغت و اعلام است که تاکنون به فارسي نوشته شده مهمترين اثر دهخدا است. نگارش اين اثر بزرگ تحقيقي 45 سال به طول انجاميد و طي اين مدت دهخدا کليه لغات و اسامي را که در زبان فارسي بکار ميرود، بر روي يک مليون فيش که در بين آنها جعبه سيگار، روزنامه، پاکت ميوه و غيره به چشم ميخورد، نگاشت. بعدا "سازمان لغتنامه دهخدا" به رياست "دکتر محمد معين" تاسیس شد و اين فيشها را مرتب کرده به چاپ رساند. طبق وصيت آن مرحوم حتي يک کلمه هم نميتوان بر آنچه که او نوشته است افزود.
ساير آثار او عبارت است از:
- امثال و حکم در چهار جلد
- ديوان اشعار
- فرهنگ فرانسه به فارسي
- شرح حال ابوريحان بيروني
- تعليقات بر ديوان ناصرخسرو
- تصحيح ديوانهاي بزرگان ادبيات فارسي مانند: سيد حسن غزنوي، حافظ، منوچهري دامغاني، فرخي سيستاني، مسعود سعد سلمان، ابن يمين و سوزني سمرقندي و نيز تصحيح: يوسف و ذلخياي منسوب به فردوسي، لغت فرس اسدي طوسي، صحاح الفرس عبدالعي طاعتي.
- ترجمه عظمت و انحطاط روميان؛[۲۷]
- ترجمه روحالقوانين از منتسکيو؛[۲۸]
مجموعه مقالات "چرند و پرند" و ديگر مقالات سياسي، اجتماعي و اقتصادي که در صور اسرافيل، سروش، شفق سرخ، ايران کنوني و... چاپ شده بود و به همت دکتر سيد محمد دبير سياقي در دو مجلد چاپ و منتشر شده است.[۲۹]
پانویس
- ↑ عابدی، کامیار؛ صور اسرافیل و علیاکبر دهخدا یک بررسی تاریخی و ادبی، تهران، نشر کتاب نادر، 1379، ص87.
- ↑ درودیان، ولیالله؛ دخوی نابغه مجموعه مقالات، تهران، گل آقا، چ2، 1384، ص 21 و اصیل، حجتالله؛ دهخدا در افق روشنفکری ایران، تهران، کویر، 1387 ص 25.
- ↑ رضوینژآد، میرابوطالب؛ چهار سیاستمدار ملی و متقی و نامآور ایران، تهران، انتشارات گوتنبرگ، 1377، ص244.
- ↑ مستوفی، عبدالله؛ شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دورهی قاجاریه، ج2، تهران، زوار، چ6، صص 88 و 73.
- ↑ عابدی، کامیار؛ پیشین، ص88.
- ↑ درودیان، ولی الله؛ پیشین ص21 و عابدی، کامیار؛ پیشین، ص 90.
- ↑ اصیل، حجتالله؛ پیشین، ص 12.
- ↑ عابدی، کامیار؛ پیشین، ص 91.
- ↑ اصیل، حجتالله؛ پیشین، ص 13.
- ↑ ر.ک: رضوینژاد، میر ابوطالب؛ پشیین، ص245.
- ↑ درودیان، ولیالله؛ پیشین، ص 21.
- ↑ اصیل، حجتالله؛ پیشین، ص 14 و درودیان، ولیالله؛ پیشین، ص 23.
- ↑ رضوینژاد، میر ابوطالب؛ پیشین، ص 246.
- ↑ ملک زاده، مهدی؛ تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ج6 و 7، تهران، انتشارات علمی، 1373، ص 1280.
- ↑ علت این که کرمانیها دهخدا را در حالیکه هنوز در خارج از کشور و در استانبول به سر میبرد، به نمايندگي مجلس انتخاب كردند دفاع او از حقوق مردم کرمان در برابر نصرتالدوله نایبالایاله 19 ساله کرمان، در روزنامه سور اسرافیل بود. ر.ک: مستوفی، عبدالله؛ پیشین، ج2، ص291 و دهخدا، علیاکبر؛ چرند و پرند، نشر معرفت، بی تا، بی جا، ص 18-20.
- ↑ ملکالشعرا بهار، محمدتقی؛ تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران، شرکت انتشارات کتابهای جیبی و موسسه انتشاراتی امیرکبیر، چاپ سوم 1357، ج1 ص 10.
- ↑ درودیان، ولیالله؛ دهخدای شاعر، تهران، امیرکبیر، 1384 چ 4، ص 36.
- ↑ نجاتی، غلامرضا؛ تاریخ سیاسی 25 ساله ایران (از کودتا تا انقلاب)، تهران، موسسه خدماتی فرهنگی سبا، چ سوم 1371، ص 116 و ص 109 و درودیان، ولیالله، دخوی نابغه، پیشین، ص 23.
- ↑ اصیل، حجتالله؛ پیشین، ص 26.
- ↑ مومنی، باقر؛ صور اسرافیل، بی جا، مسعود سعد، 2537. صص 3 و 4 و اصیل، حجت الله؛ پیشین، ص 13.
- ↑ درودیان، ولیالله؛ پیشین، ص 21.
- ↑ عابدی، کامیار؛ پیشین، ص 93.
- ↑ درودیان، ولیالله؛ پشین ص22.
- ↑ درودیان، ولیالله؛ دهخدای شاعر، پیشین، ص82.
- ↑ سیف، احمد؛ در انکار خودگامگی، تهران، رسانش، 1382، ص 119-120.
- ↑ اصیل، حجت الله؛ پیشین، ص 44.
- ↑ این کتاب را اکثرا به منتسکیو نسبت دادهاند، اما دکتر احمد تاجبخش، آن را از گیبسن میداند. ر.ک: تاریخ تمدن و فرهنگ اسلامی (دوره قاجاریه)، دکتر احمد تاجبخش، شیراز، انتشارات نوید شیراز، 1380، ص396.
- ↑ رضوینژاد، میرابوطالب؛ پيشين، ص 244.
- ↑ اصیل، حجتالله؛ پيشين، ص19، و رضوینژآد، میرابوطالب؛ پیشین، ص 244.
منابع
عاتكه محمدي، ميرزا علي اكبر دهخدا، سایت پژوهه، بازیابی: 4 بهمن 1391.