شهید حمید باکری: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۷۶: سطر ۷۶:
 
- نوید شاهد
 
- نوید شاهد
  
[[رده:شهدای هشت سال دفاع مقدس|معیل، عبدالله]]
+
[[رده:شهدای هشت سال دفاع مقدس|باکری، حمید]]
 
ّ[[رده:سرداران شهید سپاه پاسداران]]
 
ّ[[رده:سرداران شهید سپاه پاسداران]]

نسخهٔ ‏۲۹ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۰۶:۱۶

شهید حمید باکری در آذرماه سال 1334، در شهرستان ارومیه چشم به جهان گشود. سال 1358 ازدواج کرد که ثمره آن یک پسر و یک دختر بود. با آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، همگام و همراه با برادر بزرگوارش مهدی، به عنوان پاسدار عازم میدان نبرد حق علیه باطل گشت و جان فشانیهای بسیاری از خود به نمایش گذارد تا اینکه ششم اسفند سال 1362 با سمت معاون لشکر 31 عاشورا در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. اما تاکنون اثری از پیکر مطهر ایشان به دست نیامده است .

تولدو دوران تحصیل

شهيد حميد باكري در یکم آذر سال 1334 در شهرستان میاندوآب اروميه به دنیا آمد. پدرش فیض اله و مادرش اقدس نام داشت و زمانی که تنها یک سال داشت مادرش را بر اثر سانحه رانندگی از دست داد. شهید دوران دبستان و سيكل و اول دبيرستان را در كارخانه قند اروميه و بقيه تحصيلاتش را در دبيرستان فردوسي اروميه به پايان رساند. وموفق به اخذ مدرک دیپلم از این دبیرستان شد.

فعالیتهای سیاسی شهید در دوران قبل و بعداز انقلاب

شهید حمید باکری به علت شهادت برادر بزرگش علي كه به دست رژيم خون‌خوار شاهنشاهي انجام‌شده بود با مسائل سياسي و فساد دستگاه آشنا شد. بعد از پايان دوران خدمت سربازي در شهر تبريز با برادرش مهدي فعاليت مؤثر خود را عليه رژيم آغاز كرد و خودسازی و تزكيه نفس شهيد نيز بيشتر از اين دوران به بعد بوده است.

در سال 1355 ظاهراً به‌عنوان تحصيل به خارج از كشور سفر مي‌كند، ابتدا به تركيه و از تركيه جهت گذراندن دوره چريكي عازم سوريه می‌شود و بعد به آلمان رفته و در دانشگاه اسم‌نویسی كرده و فقط يك هفته در كلاس درس حاضر می‌شود و با هجرت امام «مدظله‌العالی» عازم پاريس می‌شود و از آنجا هم‌جهت آوردن اسلحه به سوريه مي‌رود و با پيروزي انقلاب اسلامي به ايران مراجعت، جهت پاسداري از دستاوردهاي انقلاب اسلامي در مراكز نظامي مشغول فعاليت مي‌شود و با تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در سال 57 به عضويت سپاه درآمده و به‌عنوان فرمانده عمليات با عناصر دست‌ نشانده امپرياليسم شرق و غرب كه در گروهک‌ها و احزابي كه بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب شروع به فعاليت كرده بودند به مبارزه مي‌پردازد.

در عمليات پاک‌سازی منطقه سرو و آزادسازي مهاباد، پيرانشهر و بانه نقش مهم و اساسي داشته و در آزادسازی سنندج با همكاري فرمانده عملياتي منطقه با استفاده از طرح‌های چريكي كمر ضدانقلاب وابسته و ملحد را در منطقه شكسته و باعث گرديد كه سنندج پس از مدت‌ها آزاد گردد.

شهيد بافرمان امام مبني بر تشكيل ارتش بیست‌ میلیونی مسئول تشكيل و سازمان‌دهی بسيج اروميه شد و در اين مورد نقش فعالانه و مؤثری ايفا نمود.

فعالیتهای شهید در دوران دفاع مقدس

با شروع جنگ تحميلي جهت مبارزه به جبهه آبادان شتافت و بعد ازمدتی فرماندهي خط مقدم ايستگاه 7 آبادان را به عهده گرفته و به سازمان‌دهی نيروهاي مردمي پرداخت.

ایشان براي مدتي از سوي جهاد سازندگي مسئوليت پاک‌سازی مناطق آزادشده كردنشين در منطقه سرو را عهده‌دار گرديد كه در آن شرايط كمتر كسي مي‌توانست چنان مسئوليتي را بپذيرد. سپس به‌عنوان مسئول كميته برنامه‌ریزی جهاد استان تعيين شد و چون در هر حال جنگ را مسئله اصلي مي‌ دانست و مي‌انديشيد كه در جبهه مفيدتر است حضور دائمي‌اش را در جبهه‌های نبرد از عمليات فتح‌ المبين شروع نمود، در عمليات بيت‌المقدس فرمانده گردان تيپ نجف اشرف بود و با تلاشي كه نمود نقش مؤثری در گشودن دژهاي مستحكم صداميان در ورود به خرمشهر را داشت و بالا‌خره با لشكر اسلام پيروزمندانه وارد خرمشهر شد و بعد از عمليات رمضان براي فعاليت دائمي در سپاه پاسداران مصمم گرديد.

در عمليات موفقيت‌آميز «مسلم بن عقیل» به‌عنوان مسئول خط تيپ عاشورا استقامتش در ارتفاعات سومار يادآور صبوري و شجاعت ياران امام حسين (ع) بود و برحسب شايستگي كه كسب نمود از طرف فرماندهي كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به‌ عنوان فرمانده تيپ حضرت ابو‌الفضل (ع) منصوب گرديد.

بعد از عمليات والفجر مقدماتي به‌عنوان معاون لشكر 31 عاشورا راه مولايش حسين بن علي (ع) را ادامه داد استقامت و تدابيرش در مقابل صداميان هميشه براي يارانش الگو بود شركت در عملیات‌های والفجر 1 و 2 و 4 از افتخاراتش بود كه هميشه دوش بدوش برادران رزمنده بسيجي‌اش در خطوط اول حمله شركت داشت و با خونسردي زيادي كه داشت هميشه فرماندهان زیردستش را به استقامت و تحمل شدايد صحنه‌های نبرد ترغيب می‌نمود ایشان در عملیات والفجر يك از ناحيه پا و پشت زخمي و بستري گشت كه پايش را از ناحيه زانو عمل جراحي كردند.

نحوه شهادت

شهید حمید باکری در عمليات فاتحانه خيبر با اولين گروه پيشتاز كه قبل از شروع عمليات بايستي مخفيانه در عمق دشمن پياده مي‌شدند و مراكز حساس نظامي را به تصرف درمی‌آوردند عازم گرديد و در ساعت 11 شب چهارشنبه 3 اسفند 62 شروع عمليات خيبر بود كه با بی‌سیم خبر تصرف پل مجنون (كه به افتخارش پل حميد ناميده شد) در عمق 60 كيلومتري عراق را اطلاع داد. پلي كه با تصرف كردن آن دشمن متجاوز قادر نشد نيروهاي موجود در جزاير را فراري دهد و يا نيروي كمكي براي بفرستد در نتیجه تمام نيروهايش در جزاير كشته يا اسير شدند و اين عمل قهرمانانه فرمانده و بسيجي‌هاي شجاعش ضمانتي در موفقيت اين قسمت از عمليات بود و عاقبت با دو روز جنگ شجاعانه در مقابل انبوه نيروهاي زرهي دشمن فقط با نارنجك و آرپی‌جی و كلاش ولي با قلبي پر از ايمان و عشق به شهادت خودش و يارانش در حفظ آن پل مهم جنگيدند و در هم آنجا به لقاء‌الله پيوسته و به آرزوي ديرينه‌اش ديدار سرور شهيدان امام حسين (ع) نائل آمد.

خصوصیات اخلاقی

شهيد حميد باكري در اين چند سال آخر لحظه‌اي ‎آرامش نداشت دائماً در تلاش بود و چنانچه در وصیت‌نامه‌اش هم قيد كرده معتقد به كسب روزي از راه ساده نبود، از نمونه‌ بارز يك انسان متقي بود و صفاتي كه در اول سوره مباركه بقره و نيز حضرت علي (ع) در خطبه همام در مورد متقين فرموده‌اند در او عينيت مي‌يافت. گفتارشان از روي راستي، پوشاكشان میانه‌روی‌، رفتارشان به فروتني، ازآنچه خداوند برايشان روا نداشته چشم پوشيده‌اند و به علمي كه آنان را سود رساند گوش فراداشته‌اند، دل‌هایشان اندوهناك است و آزارشان ايمن و بدن‌هایشان لاغر و خواستني است و نفس‌هایشان باعفت و پاكيزگي است.

وي به مسئله ولايت يقين داشت و معتقد بود كه فقط با اين طريق مي‌توان انسان شد و لا غیرانسانی خالص بود به‌راستی‌که شيعه علي (ع) بود، در همه حال خدا را مي‌ديد و رضايت او را در نظر داشت و از من شيطاني فرار مي‌كرد. ظواهر دنيا در نظر او خيلي کم‌ارزش مي‌نمود و از وابستگي‌هاي شرک‌آلود به‌شدت وحشت داشت و فرار مي‌كرد، اهل عمل بود نه اهل حرف و بالا‌خره تمام حرف‌هایش را در شهادتش گفت و دعاي هميشگي او در نماز كه با التماس از خدا مي‌خواست.

وصیتنامه

بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَالصِّدِّیقِینَ

در این لحظات آخر عمر سر تا پا گناه و پشیمانی وصیت خود را می نویسم و علم کامل دارم که در این مأموریت شهادت، جان به پروردگار بزرگ تسلیم نمایم. انشاءالله که خداوند متعال با رحمت و بزرگواری خود، گناهان بی شمار این بنده خطاکار را ببخشد.

وصیت به احسان و آسیه عزیز (فرزندان شهید) :

1 انشاءالله هرگاه به سنی رسیدید که توانستید این وصایا را درک نمائید هرچند روز یکبار این وصیتنامه را بخوانید؛ 2 شناخت کامل در حد استطاعت خود از خداوند متعال پیدا نمائید و در پی مسائل اعتقادی تحقیق و مطالعه نمائید و با تفکر زیاد، تا به اصول اعتقادی یقین کامل داشته باشید؛ 3 احکام اسلامی را (فروع دین) با تعبد کامل و به طور دقیق و با معنی به جا آورید؛ 4 آشنایی کامل با قرآن کریم که نجات بخش شما در این دنیای سر تا پا گناه خواهد بود داشته و در آیات تفکر زیاد نمائید و با صوت قرآن را فرا گیرید؛ 5 از راحت طلبی و به دست آوردن روزی به طور ساده دوری نمائید و دائم باید فردی پرتلاش و خستگی ناپذیر باشید؛ 6 یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسول(ص) و امامش باشد در هر زمان و در هر وقت همت به اعمالی بگمارید که مورد تأیید رهبری و امامت باشد؛ 7 به کسب علم و آگاهی و شناخت در تاریخ اسلام و تاریخ انقلاب اسلامی اهمیت زیادی قائل باشید؛ 8 قدر انقلاب اسلامی را بدانید و مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید و زندگی خود را صرف تحکیم پایه های آن قرار دهید؛ 9 به اخلاقیات اسلام اهمیت زیادی قائل و آن را کسب و عمل نمائید؛ 10 در جماعات و مراسم بخصوص نماز جمعه، دعای کمیل و . . . و در مجالس بزرگداشت شهدا مرتب شرکت نمائید؛ 11 رساله حضرت امام را دقیق خوانده و مو به مو اجرا نمائید؛ 12 حرمت مادرتان را نگهدارید و قدرش را بدانید و احترام به مادرتان را به عنوان تکلیف دانسته و خود را عصای دست او قلمداد نمائید؛ 13 در زندگیتان همواره آزاد باشید و به هیچ چیز غیر از خدا آنچه که آنی است دل مبندید و بدانید که دنیا زودگذر و فانی است و فریب زرق و برق دنیا را نخورید. برحذر باشید از وسوسه های نفس و مدام به یاد خدا باشید تا از شر نفس و شیطان در امان باشید؛ 14 برحذر باشید از وسوسه های نفس و مدام به یاد خدا باشید تا از شر نفس و شیطان در امان باشید.

وصیت به فاطمه(همسر شهید) :

میدانم در حق شما مدام ظلم کرده و وظیفه ام را به جا نیاورده ام ولی یقین بدان که خود را بنده ای قاصر و کمکار می دانم و امید دارم حلالم کنی ؛ احسان و آسیه امانت هائی هستند در دست تو و مدام در تربیت اسلامی آنها باید همت گماری و توجیه و کنترل مواردی که به آنها وصیت نمودم به عهده شماست

احسان و آسیه امانت هائی هستند در دست تو و مدام در تربیت اسلامی آنها باید همت گماری و توجیه و کنترل مواردی که به آنها وصیت نمودم به عهده شماست؛ 1 از کوچکی آنها را با قرآن آشنا کرده و به کلاس قرائت قرآن بفرست؛ 2 از کوچکی آنها را در مجالس و مجامع خصوصاً نماز جمعه و دعای کمیل و یادبود شهدا شرکت دهید؛ 3 درآمد یا پولی نداشته و ندارم که مهریه ات را بدهم انشاءالله که حلال خواهید کرد؛ 4 مقداری به مهدی مقروضم به شکلی که برایتان مقدور باشد پرداخت نمائید منتهی فشار مادی بیش از حد به خودتان در این مورد وارد نکنید ؛ 5 انشاءالله که شما و عموم فامیل در یادبود من با یاد شهدای کربلا و امام حسین(ع) گریه و عزاداری نمائید و مرتب به یاد بیاورید که هستی دهنده اوست و باید شکر به مصلحت الهی گفت . متأسفانه به علت نبودن وقت نتوانستم وصیتم را تمام نمایم از عموم آشنایان و فامیل حلالیت می خواهم . انشاءالله همه خدمتگذار اسلام خواهند بود.


منبع

-خبرگزاری فارس

- نوید شاهد ّ