آیه 28 آل عمران: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
==متن و ترجمه آيه==
+
==متن آيه==
  
'''«لاَّيَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيْءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ».'''{{محل آیه|محل=3:28}}
+
{{قرآن در قاب|«لاَّيَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيْءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ».|سوره=3|آیه=28}}
 +
 
 +
==ترجمه آیه==
  
 
مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگيرند و هر كه چنين كند در هيچ چيز او را از دوستى خدا بهره اى نيست مگر اين كه از آنان به نوعى [[تقيه]] كند و خداوند شما را از عقوبت خود مى ترساند و بازگشت همه به سوى خداست.
 
مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگيرند و هر كه چنين كند در هيچ چيز او را از دوستى خدا بهره اى نيست مگر اين كه از آنان به نوعى [[تقيه]] كند و خداوند شما را از عقوبت خود مى ترساند و بازگشت همه به سوى خداست.

نسخهٔ ‏۳۰ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۱۲

متن آيه

مشاهده آیه در سوره

«لاَّيَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيْءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ».

مشاهده آیه در سوره


ترجمه آیه

مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگيرند و هر كه چنين كند در هيچ چيز او را از دوستى خدا بهره اى نيست مگر اين كه از آنان به نوعى تقيه كند و خداوند شما را از عقوبت خود مى ترساند و بازگشت همه به سوى خداست.

نزول

محل نزول:

اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

از ابن عباس روايت كنند كه حجاج بن عمرو يا عمرو بن الحجاج كه حليف و هم‌سوگند با كعب بن الاشرف يهودى بوده، به ضميمه سلام بن ابى‌الحقيق و قيس بن زيد در صدد شدند كه عده اى از انصار را فريب داده و از دين اسلام خارج سازند در اين ميان رفاعة بن ابى عمرو و عبدالله بن جبير و سعد بن حثمة از جريان امر اطلاع حاصل كردند و آن‌ها را از فتنه و فريب يهوديان آگاه ساختند اينان امتناع ورزيدند و قصد داشتند به حرف‌هاى فريب‌آميز آنان توجه نمايند كه اين آيه نازل گرديد.[۳]

و گويند كه آيه 29 همين سوره «قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللَّهُ» نيز به همين منظور نازل شده است، و نيز گويند در شأن حاطب بن ابى‌بلتعه هم نازل شده بدين توضيح كه پيامبر اسلام قصد فتح مكه را نموده و در عين حال مايل نبود، اهل مكه از جريان اين امر مطلع شوند. حاطب اقوام و خويشاوندانى در مكه داشت به آن‌ها پنهانى نامه نوشت و قصد رسول خدا را به آن‌ها خبر داد و نامه را به زن سياه‌پوستى داد كه به خويشاوندان وى در مكه برساند.

آن زن نامه را در لابلاى موى سر خود پنهان كرده و روانه شد، جبرئيل اين موضوع را به پيامبر خبر داد. پيامبر على بن ابى‌طالب و زبير بن عوام را مأمور دستگيرى آن زن فرمود: اينان در بين راه زن را يافتند و نامه را از او خواستند زن منكر شد و حتى گريه و زارى كرد و اظهار داشت كه نامه اى نزد او نيست، زبير منصرف شد و به على گفت، برگرديم.

على بن ابى‌طالب گفت: رسول خدا با وحى پروردگار خبردار شده كه نامه نزد اين زن است. چگونه او را رها كنيم لذا على نزد آن زن آمد و گفت: اگر نامه را ندهى تو را برهنه مي‌كنم و با شمشير گردنت را مي‌زنم و شمشير خود را كشيد و به طرف وى رفت زن مزبور ديد. اگر نامه را ندهد كشته مي‌شود، ناچار تسليم گرديد و نامه را از لابلاى موى سر خود بيرون آورد و به على بن ابى‌طالب داد. على نامه را نزد پيامبر آورد رسول خدا مردم را در مسجد جمع كرد و فرمود: نامه را هر كه داده خود را معرفى كند و در غير اين صورت مجبور خواهم شد او را معرفى كنم.

كسى جواب نداد به ناچار پيامبر با صداى بلند اسم حاطب را به زبان آورد و فرمود: اى حاطب آيا تو نبودى كه اين نامه را نوشتى؟ حاطب گفت: بلى يا رسول اللّه ولى سوگند ياد مي‌كنم كه از نوشتن اين نامه قصد سوء و نفاق‌آميز نداشته ام، چون خويشاوندانى در مكه داشتم خود را مجبور به نوشتن چنين نامه اى ديدم، صحابه كه در مسجد بودند از رسول خدا اجازه خواستند كه او را بكشند پيامبر فرمود: نه، او از اهل بدر است شايد خداوند او را ببخشد و بيامرزد.

فقط دستور فرمود او را از مسجد بيرون كنند. مردم ريختند و با زدن دست به پشت او از مسجد بيرونش كردند در حين بيرون كردن از مسجد حاطب ‌گاه و بي‌گاه از پشت سر متوجه رسول خدا مي‌شد تا شايد پيامبر او را از اين عمل بد كه بدون سوء نيت انجام داده ببخشد. در همين هنگام پيامبر فرمود: دست نگه داريد. سپس فرمود: او را برگردانيد من او را بخشيدم و خداوند براى نهى از اين گونه اعمال اين آيه را نازل فرمود.[۴]

چنان كه در آيه اول سوره ممتحنه نيز آمده است، ابوصالح از ابن عباس روايت كند كه اين آيه درباره عبدالله بن ابى و ساير منافقين نازل گرديده كه قصد دوستى با مؤمنين را به خاطر فريب دادن آنان داشتند و نيز بنا به روايت ضحاك از ابن عباس اين آيه درباره عبادة بن الصامت آمد كه مردى مؤمن و پرهيزكار بوده و دوستانى از منافقين و يهوديان داشته است.[۵]

پانويس

  1. طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌2، ص 693.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 113.
  3. تفاسير جامع البيان و روض الجنان.
  4. تفسير روض الجنان يا روح الجنان.
  5. تفسير روض الجنان يا روح الجنان.

منابع

  • قرآن کريم، ترجمه محمدمهدي فولادوند.
  • محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، انتشارات اسلامي، تهران، 1361 ش.
  • فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1372 ش.

پيوندها