ابن خشاب: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
+ | ابومحمد عبدالله بن احمد بن خَشّاب، معروف به ابنخشاب یمنی، عالم نامور نحو، لغت، ادب، حديث، منطق و نسبشناسى است. شهرت او بیشتر در زمینه علم نحو است. | ||
{{شناسنامه عالم | {{شناسنامه عالم | ||
|نام کامل = ابوعبدالله محمد بن احمد بن خَشّاب | |نام کامل = ابوعبدالله محمد بن احمد بن خَشّاب | ||
سطر ۱۰: | سطر ۱۱: | ||
|آثار = استدراكات، المرتجل، تواريخ ميلاد الائمة و وفياتهم،... | |آثار = استدراكات، المرتجل، تواريخ ميلاد الائمة و وفياتهم،... | ||
}} | }} | ||
− | |||
− | |||
− | |||
==ولادت== | ==ولادت== | ||
از اصل و نسب وي اطلاع دقيقى در دست نيست. شاگرد وي عمادالدين كاتب او را بغدادي دانسته و نيز به گفتة همو «خشاب» لقب نياي دوم وي بوده است . ابن خلكان دربارة تاريخ تولد او كه از زبان خود وي 492ق نقل شده، ترديد روا داشته و گفته است كه احتمالاً وي پيش از اين تاريخ به دنيا آمده است. دربارة دوران كودكى و جوانى او نيز به اشاراتى مختصر بسنده شده و از اين رو بخش وسيعى از زندگى وي در پردة ابهام باقى مانده است. | از اصل و نسب وي اطلاع دقيقى در دست نيست. شاگرد وي عمادالدين كاتب او را بغدادي دانسته و نيز به گفتة همو «خشاب» لقب نياي دوم وي بوده است . ابن خلكان دربارة تاريخ تولد او كه از زبان خود وي 492ق نقل شده، ترديد روا داشته و گفته است كه احتمالاً وي پيش از اين تاريخ به دنيا آمده است. دربارة دوران كودكى و جوانى او نيز به اشاراتى مختصر بسنده شده و از اين رو بخش وسيعى از زندگى وي در پردة ابهام باقى مانده است. |
نسخهٔ ۶ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۲:۳۳
ابومحمد عبدالله بن احمد بن خَشّاب، معروف به ابنخشاب یمنی، عالم نامور نحو، لغت، ادب، حديث، منطق و نسبشناسى است. شهرت او بیشتر در زمینه علم نحو است.
ولادت
از اصل و نسب وي اطلاع دقيقى در دست نيست. شاگرد وي عمادالدين كاتب او را بغدادي دانسته و نيز به گفتة همو «خشاب» لقب نياي دوم وي بوده است . ابن خلكان دربارة تاريخ تولد او كه از زبان خود وي 492ق نقل شده، ترديد روا داشته و گفته است كه احتمالاً وي پيش از اين تاريخ به دنيا آمده است. دربارة دوران كودكى و جوانى او نيز به اشاراتى مختصر بسنده شده و از اين رو بخش وسيعى از زندگى وي در پردة ابهام باقى مانده است.
ویژگی های اخلاقی
ابن خشاب با مردم فرودست بسيار فروتنانه رفتار مىكرد، اما در برابر فرمانروايان و اشراف تكبر نشان مىداد. در مجلس درس نيز با خودخواهان بىاعتنايى و تندي مىكرد و با فروتنان به نرمى سخن مىگفت . از درباريان كه دوستدار هميشگى او بودند، مىگريخت، اما ساعتها با دوستى زنگى و زشتروي در بازار و دكانها مىنشست و به گفتوگو و شوخى مىپرداخت .
ابن خشاب به زندگى مادي و حتى نظافت خود بىاعتنا بود. خانة قديمى او با فرش بوريا و تختههاي چوب كه كتابهايش را بر آنها نهاده بود، ويرانهاي را مىمانست. چنانكه گويند پرندگان در ميان كتابهاي او آشيان مىساختند. عمامهاش را تا از چرك سياه نمىشد، از سر بر نمىگرفت و چون آن را بر سر مىنهاد، به آراستگى آن توجهى نمىكرد و ملامتگر را با اين پاسخ كه هيچ گاه عمامهاي بر سر عاقلى راست نيامده است، خاموش مىساخت.
دربارة طنزگويى و حاضرجوابى او داستانهاي بسياري نقل شده است. وي زبان ملامتگران را كه چرا به تماشاي شعبدهبازان و دلقكان مىايستد نيز با پاسخى چنين مىبست: اينان سخنان نادري بر زبان مىآورند و لطايفى در سخن خويش دارند كه دلپذيرتر از آن نتوان يافت و در گفتارشان انديشههايى است كه هرگاه به كتابهاي علمى راه يابند، ارزش واقعى آنها شناخته مىشود.
همين آسان گيري وي در زندگى شخصى برخى را بر آن داشته تا او را بخيل بخوانند، اما از سوي ديگر مىدانيم كه او به طالبان علم توصيه مىكرد كه كالاي خود را وسيلة جمعآوري زر و زور قرار ندهند و آن را فقط در راه خدا به كار گيرند و مزد از وي بخواهند. اما كج روي و سنت گريزي ابن خشاب هرگز نتوانست چيزي از اعتبار علمى او بكاهد و نويسندگان از اينكه او را «حجت عرب» و «حجةالاسلام» و «امام و علامه» بخوانند، ابايى نداشتند.
اساتید
تا حدود 13 سالگى از ابن دبّاس به عنوان استاد خويش ياد كرده است، پس از آن ابن خشاب در محضر استادان متعدد به فراگرفتن دانش هاي گوناگون پرداخت. لغت و ادب را از جواليقى و حسن بن على محولى فراگرفت. از ابوبكر ابن جُوامرد قطان، على بن ابى زيد فصيحى و ابن شجري نحو آموخت.
و ابوالغنائم نَرْسى، يحيى بن عبدالوهاب مَنْده، ابوالقاسم بن حُصَين و ابوالعزّ بن كادش استادان حديث او بودند. قرائت و نيز علوم قرآنى را افزون بر دو تن اخير از ابوالقاسم سمرقندي، ابوغالب بن بنّا و ديگران و علم فرائض (تقسيم ارث) را از ابوبكر مرزوقى آموخت و نزد ابوبكر بن عبدالباقى انصاري به تحصيل حساب و هندسه پرداخت. علاوه بر اينان از بسياري از استادان ديگر نيز بهره برده است.
شخصیت علمی
شخصيت علمى وي را ديگران نيز ستودهاند، اما سخن دوست و شاگرد او عمادالديناز همه ستايشآميزتر است. وي ابن خشاب را داناترين مردم به زبان عرب، نحو، لغت، تفسير، حديث و نسبشناسى و از همة بزرگان روزگارش برتر دانسته است. ياقوتاو را همسنگِ ابوعلى فارسى دانسته و ابن فرات او را از لحاظ علمى برتر از ابوعلى شمرده است.
افزون بر اين گفتهاند كه او در علم فرائض، ادب و شعر، منطق، حساب و هندسه چيرهدست بود و خطى به غايت خوش داشتو دست نوشتههاي او به قيمت گزاف به فروش مىرفت و طالبان براي به دست آوردن آنها رقابت مىكردند. در حسن قرائت و سريع خواندن و فهميدن قرآن نيز سرآمد اقران به حساب مىآمد و قرآن را با قرائتهاي گوناگون، حفظ داشت .
با اينهمه شهرت ابن خشاب مديون نحودانى اوست و گفتهاند زعامت و پيشگامى دانش نحو در آن روزگار به وي منتهى مىگشت.
وي پژوهشگري كمنظير بود. چنانكه ابوالخير مصدق بن شبيب واسطى، استاد ابن ابى الحديد، گفته است آنگاه كه خطبة شقشقيه را نزد او مىخواند، دربارة استاد آن از وي جويا شد و گفت كه برخى اين گفتهها را به سيد رضى منسوب مىدانند. ابن خشاب پاسخ داد كه «اين شيوة گفتار از سيدرضى نيست، چه ما سبك و اسلوب او را مىشناسيم و من متن خطبه را در كتابهاي مختلفى كه حدود 200 سال پيش از سيد رضى نوشته شده، يافته و چندين نسخة دستنويس از آنها مىشناسم كه پيش از تولد پدر سيد رضى نوشته شده است و مشخصات خط و نويسندة آنها را به خوبى مىدانم» (ابن ابى الحديد، همانجا). مؤلف الجوهر المنتخب فى اخبار العلم و الادب نيز گفته است كه ابن خشاب در رسالة مربوط به نسب مسدد بن مسمر از حماد راويه (ه م) و از ادعاي او مبنى بر اينكه 600 قصيده با مطلع «بانَتْ سُعادُ» مىشناخته، ياد كرده است، اما چون اين مطلب براي او شگفتآور بوده، خود به تحقيق پرداخته و موفق به جمعآوري 600 قصيدة مذكور گرديده است.
علاوه بر هوش و حافظة نيرومند، عامل ديگري كه در تكوين شخصيت علمى ابن خشاب مؤثر بوده است، كتابدوستى شديد اوست كه گاه چون ديگر رفتارهاي وي رنگى بيمارگونه دارد. پيري و سالخوردگى نيز هرگز از شور و اشتياق او به مطالعه نكاست. به گفتة ذهبى وي با وجود سالخوردگى سخت شيفتة شنيدن و سود بردن از گفتههاي ديگران بود و در آموختن هيچ مطلبى ترديد نمىكرد. وي انبوهى از كتابهاي سودمند داشت و هرگاه دانشوري زندگى را بدرود مىگفت، كتابهاي او را مىخريد و بر مجموعة خود مىافزود
شاگردان
ابن خشاب شاگردان بسياري تربيت كرد كه از جمله مىتوان به اينان اشاره كرد:
الف - در شعر و ادب و نحو: عمادالدين كاتب ، ابوبدر اسكافى، از دبيران نوپرداز و مبرز در ادب عربى، ابوالحسن على بن عنتر بن ثابت معروف به شُمَيم. ابن دهّان و نيز ابوغالب بن ميمون كه قصايد گزيدة خود را براي تدوين منتهى الطلب براي استاد برمىخواند
ب - در حديث: حافظ ابوسعيد سمعانى، ابومحمد بن اخضر و ابواحمد بن سُكينه
تالیفات
آثار چاپى:
- استدراكات: اين كتاب نقد ابن خشاب بر مقامات حريري است كه همراه با نقد ابن بري بر ابن خشاب در 1328ق در آستانه (استانبول) و همچنين در 1326ق در قاهره در پايان مقامات به چاپ رسيده است.
- المرتجل: اين اثر شرح او بر الجمل فى النحو عبدالقاهر جرجانى است و در 1972م به كوشش على حيدر در دمشق چاپ شده است.
آثار خطى:
- تواريخ ميلاد الائمة و وفياتهم كه به روايت ابن خشاب ضمن مجموعهاي در كتابخانة فخرالدين نصيري در تهران.
- القصيدة البديعية الجامعة لشتات الفضائل والرموز العلمية، ابن خشاب اين قصيده را به ابن انباري هديه كرده است و آن شامل بخش هايى در شيوة كتابت، بلاغت و نحو و لغات دشوار، عروض وقافيه، قرآن و فقه و سير و اخبار اوائل.
- لمعة فى الكلام على لفظة آمين المستعملة فى الدعاة و حكمها فى العربية كه ضمن مجموعهاي در كتابخانة كوپريلى موجود است.
- مسائل فى النحو.
آثار منسوب:
- شرحى ناتمام بر اللمع ابن جنى در 3 مجلد.
- شرح مقدمة ابن هبيرة وزير در نحو
- حاشيه بر درّة الغوّاص حريري كه ابن بري ردّي موسوم به اللباب على ابن الخشاب بر آن نوشته بوده است.
- ردّيهاي بر تهذيب اصلاح المنطق ابن سكيت، اين تهذيب از خطيب تبريزي بوده است.
- رديهاي بر امالى ابن شجري با عنوان انتصار
- رديهاي بر شرح الجمل ابن بابشاذ با نام هادية الهادية.
منابع
- دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج3، مدخل "ابن خشاب" از محمد فاضلى.(29 شهریورماه 1391)
- سایت راسخون، درگذشت "ابن خَشّاب" محقق و نويسنده ی مسلمان (567 ق).(29 شهریورماه 1391)