ابن فارس: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۹: | سطر ۱۹: | ||
پدر ایشان زكريا بن فارس فقيهى شافعى مذهب و دانشمندی اهل لغت و ادب بود. | پدر ایشان زكريا بن فارس فقيهى شافعى مذهب و دانشمندی اهل لغت و ادب بود. | ||
− | |||
− | |||
− | |||
== مذهب == | == مذهب == | ||
دربارة مذهب ابن فارس نيز چون بسياري ديگر از مشاهير اختلاف است. گفتهاند كه وي شافعى بود، اما پس از اقامت در ري به مذهب مالك درآمد.از سوي ديگر به نقل از گروهى از مغربيانى كه با ابن فارس ديدار كرده بودهاند، مالكى بودن وي را قطعى دانستهاند، اما گفته شده كه برخى از مشرقيان او را به دليل شرحى كه بر مختصر مرنى نوشته است ، شافعى دانستهاند.، اما به رغم اين گفتهها، طوسى و به پيروي از او ابن شهر آشوب او را در شمار شيعيان دانستهاند و رافعى در ادامة يكى از مجالس املاي او، روايتى از امام هشتم شيعيان (ع) از او نقل كرده و در جاي ديگر به كتابى كه وي در معنى «آل» تأليف كرده، اشاره كرده اند. | دربارة مذهب ابن فارس نيز چون بسياري ديگر از مشاهير اختلاف است. گفتهاند كه وي شافعى بود، اما پس از اقامت در ري به مذهب مالك درآمد.از سوي ديگر به نقل از گروهى از مغربيانى كه با ابن فارس ديدار كرده بودهاند، مالكى بودن وي را قطعى دانستهاند، اما گفته شده كه برخى از مشرقيان او را به دليل شرحى كه بر مختصر مرنى نوشته است ، شافعى دانستهاند.، اما به رغم اين گفتهها، طوسى و به پيروي از او ابن شهر آشوب او را در شمار شيعيان دانستهاند و رافعى در ادامة يكى از مجالس املاي او، روايتى از امام هشتم شيعيان (ع) از او نقل كرده و در جاي ديگر به كتابى كه وي در معنى «آل» تأليف كرده، اشاره كرده اند. | ||
برخى اشارات ديگر نيز دربارة شيعه بودن وي موجود است، از جمله اينكه گفتهاند وي از استادان شيخ صدوق بوده و شيخ صدوق در اكمالالدين خود به اين موضوع اشاره كرده است. همچنين حديثى مربوط به رؤيت امام دوازدهم(ع) نيز به وي منسوب است. بنابر آنچه گفته شد، هيچ دليل قانع كنندهاي براي تعيين قطعى مذهب او در دست نيست. از اين رو، اصحاب هر مذهب كوشيدهاند اين دانشمند بزرگ را به جرگة همكيشان خويش وارد كنند. | برخى اشارات ديگر نيز دربارة شيعه بودن وي موجود است، از جمله اينكه گفتهاند وي از استادان شيخ صدوق بوده و شيخ صدوق در اكمالالدين خود به اين موضوع اشاره كرده است. همچنين حديثى مربوط به رؤيت امام دوازدهم(ع) نيز به وي منسوب است. بنابر آنچه گفته شد، هيچ دليل قانع كنندهاي براي تعيين قطعى مذهب او در دست نيست. از اين رو، اصحاب هر مذهب كوشيدهاند اين دانشمند بزرگ را به جرگة همكيشان خويش وارد كنند. | ||
+ | |||
+ | == سجایای اخلاقی == | ||
+ | |||
+ | وي به امور دنيا سخت بىاعتنا بود و به همين سبب همواره از خوارمايگى همروزگاران خويش شكوه داشت و چندان بخشنده بود كه گاه حتى جامه و فرش خانة خويش را به نيازمندان مىبخشيد. | ||
==اساتید== | ==اساتید== |
نسخهٔ ۲۰ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۵:۵۶
نام کامل | ابوالحسين احمد بن فارس بن زكريا بن حبيب |
وفات | 395ق/1005م |
مدفن | شهر ری |
اساتید |
ابوالفضل محمد بن عميد، على بن ابراهيم بن سلمة قطان، ابوالقاسم سليمان ابن احمد بن ايوب طبرانى، ابوسعيد سيرافى. |
شاگردان |
بديعالزمان همدانى، صاحب بن عباد |
آثار |
ابيات الاستشهاد، اوجز السير لخير البشر، فصيح الكلام، ثلاثة، الحورالعين |
محتویات
ولادت
اِبْنِ فارِس، ابوالحسين احمد بن فارس بن زكريا بن حبيب (د 395ق/1005م)، نحوي، لغوي، اديب، شاعر و يكى از چهرههاي درخشان ادب عربى در سدة 4ق. سال و محل تولد او به درستى روشن نيست، اما ظاهراً در يكى از روستاهاي قزوين به دنيا آمده و خود وي اين روستا را كرسف گفته است. با اين حال وي را به روستاي موسىآباد و در جاي ديگر به روستاي وليدآباد از توابع همدان منسوب ساختهاند و نقل شده كه اصل وي از قزوين بوده است. برخى نيز او را همدانى دانسته و گفتهاند نسبت قزوينى از آن روي به او داده شده كه به لهجة قزوينى سخن مىگفته است. اين آشفتگى در تعيين زادگاهدر حالی كه او را يكى از رجال خراسان معرفى كرده اند، فزونى مىيابد. دربارة سال تولد او نيز همة منابع سكوت كردهاند و علت آن بىگمان روستازادگى و گمنامى او در آغاز زندگى بوده است و پس از مرگ ابوالفتح ابن عميد که دوستی فراوان با ابن فارس داشت و بر اثر آن، ابن فارس حامى خويش را از دست داد، ابن فارس به ري رفت و تا پايان عمر در آن شهر ماند و در همانجا درگذشت.
خاندان
پدر ایشان زكريا بن فارس فقيهى شافعى مذهب و دانشمندی اهل لغت و ادب بود.
مذهب
دربارة مذهب ابن فارس نيز چون بسياري ديگر از مشاهير اختلاف است. گفتهاند كه وي شافعى بود، اما پس از اقامت در ري به مذهب مالك درآمد.از سوي ديگر به نقل از گروهى از مغربيانى كه با ابن فارس ديدار كرده بودهاند، مالكى بودن وي را قطعى دانستهاند، اما گفته شده كه برخى از مشرقيان او را به دليل شرحى كه بر مختصر مرنى نوشته است ، شافعى دانستهاند.، اما به رغم اين گفتهها، طوسى و به پيروي از او ابن شهر آشوب او را در شمار شيعيان دانستهاند و رافعى در ادامة يكى از مجالس املاي او، روايتى از امام هشتم شيعيان (ع) از او نقل كرده و در جاي ديگر به كتابى كه وي در معنى «آل» تأليف كرده، اشاره كرده اند. برخى اشارات ديگر نيز دربارة شيعه بودن وي موجود است، از جمله اينكه گفتهاند وي از استادان شيخ صدوق بوده و شيخ صدوق در اكمالالدين خود به اين موضوع اشاره كرده است. همچنين حديثى مربوط به رؤيت امام دوازدهم(ع) نيز به وي منسوب است. بنابر آنچه گفته شد، هيچ دليل قانع كنندهاي براي تعيين قطعى مذهب او در دست نيست. از اين رو، اصحاب هر مذهب كوشيدهاند اين دانشمند بزرگ را به جرگة همكيشان خويش وارد كنند.
سجایای اخلاقی
وي به امور دنيا سخت بىاعتنا بود و به همين سبب همواره از خوارمايگى همروزگاران خويش شكوه داشت و چندان بخشنده بود كه گاه حتى جامه و فرش خانة خويش را به نيازمندان مىبخشيد.
اساتید
وي در قزوين نزد پدرش زكريا بن فارس، دانش آموخت.و چندي بعد از همو كتاب اصلاح المنطق ابن سكّيت را روايت كرد. در موارد ديگري نيز از پدر خود روايت كرده است . به دلیل علاقه زیاد ایشان به آموختن آوازه هر استادي را در هر جا كه می شنيد، به سوي وي می شتافت؛ در قزوين، همدان، زنجان، ميانه، اصفهان و بغداد به تحصيل پرداخت و استادان بسيار ديد، به گونهاي كه اكنون نام بيش از 30 تن از استادان او در دست است كه معروفترين آنها اينانند: ابوالفضل محمد بن عميد، على بن ابراهيم بن سلمة قطان، ابوالقاسم سليمان ابن احمد بن ايوب طبرانى، ابوسعيد سيرافى.
شاگردان
همچنین چند تن از چهرههاي بزرگ ادبى و سياسى در سدة 4ق از شاگردان او بودهاند. نخستين آنها بديعالزمان همدانى پايهگذار فن مقامهنويسى است كه گفتهاند، اين فن را از وي آموخت. صاحب بن عباد وزير دانشمند و ادب دوست ديلميان از ديگر شاگردان او بود كه ظاهراً به اين شاگردي بسيار افتخار مىكرده است.
ابوالفتح ابن عميد، فرزند ابوالفضل ابن عميد كه جانشين پدر در مقام وزارت شد و نيز ابوطالب مجدالدوله واپسين فرمانرواي آل بويه، از ديگر شاگردان او بودهاند.
فعالیت علمی و اجتماعی
همة شهرت ابن فارس مرهون تأليفات او در زمينة لغت است، اما ثعالبى او را داراي ذوق شاعرانه نيز دانسته و ابن خلكان از اشعار فراوان و زيباي وي ياد كرده و ياقوت 12 قطعه از سرودههاي او را شامل 45 بيت آورده است. برخى از سرودههاي او نيز به عنوان ضربالمثل در نوشتههاي غير ادبى نقل شده است. افزون بر اينها ابن فارس با شعر شاعران هم روزگار خود و نيز كوششهاي ادبى آنان به خوبى آشنا بوده است. بنابراين وي نه به عنوان شاعري تمام عيار، بلكه به عنوان دانشمندي صاحب ذوق كه در شعر نيز دستى داشته، مورد قبول صاحب نظران بوده است. برخى از معاصران، او را نخستين پديد آورندة اشعار تعليمى دانستهاند. اشعار وي گرچه از جنبة ادبى در شمار بهترين سرودههاي عربى نيست، اما از آن جهت كه تصويري روشن از روزگار او و نيز كشمكشهاي درونى خود وي به دست مىدهد، قابل بررسى است. تقريباً در همة اين اشعار طنزي تلخ كه ناشى از ناخشنودي او از مردم زمانه بوده است، به چشم مىخورد. وي گاه از تهيدستى و تنهايى خويش شكوه مىكند، گاه از فرومايگى و پستى همروزگارانش و گاه از بىبها بودن علم و دانش در جامعهاي كه در آن، بدكاران گرامىترين مردمانند.
تالیفات
آثار:
الف - چاپى:
- ابيات الاستشهاد، مجموعهای است از اشعاری ضربالمثل گونه كه مؤلف آنها را از زبان اديبى صاحب ذوق كه هر يك را به مناسبتى به كار برده، نقل كرده است.
- الاتباع والمزاوجة، مجموعهاي است از واژههاي متشابه كه در زبان عربى، پيوسته دو به دو با هم ذكر مىشوند و مؤلف آنها را با شواهد شعري ذكر كرده است.
- اوجز السير لخير البشر، رسالة كوچكى است در سيره پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله كه نخستين بار در الجزيره و بار ديگر در بمبئى (1311 ق) به چاپ رسيده است.
- تمام فصيح الكلام كه مىتوان آن را ذيلى بر كتاب فصيح ثعلب دانست و مؤلف به گفته خود آنچه را ثعلب گفته، بسط و گسترش داده است.
- كتاب ثلاثة. ابن فارس در اين كتاب واژههاي سه حرفى عربى را كه با جابهجايى صامت هاي آنها مىتوان كلمات ديگري بدست آورد، همراه با شواهد شعري گردآورده و توضيح داده است.اين اثر نخستين بار در قاهره به سال 1344ق همراه اثر ديگر ابن فارس، مقالة كَلاّ و ماجاء منها فى كتاب الله، به چاپ رسيد و سپس به كوشش رمضان عبدالتواب در قاهره به سال 1970م و آخرين بار در همانجا (1384ق/1964م) در مجلة معهد المخطوطات العربية (10(1)/309- 378) انتشار يافت.
- الحورالعين، در قاهره به كوشش مصطفى كمال چاپ شده است.
- الخضارة، كتابى است درباره شعر و نيز اشتباهات نحوي و لغوي شاعران.
- ذم الخطأ فى الشعر، رسالة كوچكى است در 4 صفحه به همراه الكشف عن مساوي شعر المتنبى صاحب بن عباد كه در 1349ق در قاهره منتشر شده است.
- الصاحبى فى فقه اللغة و سنن العرب و كلامها. اين كتاب چنان كه از عنوان آن پيداست، اثري است درباره زبانشناسى عربى كه مؤلف آن را به صاحب بن عباد تقديم كرده است و نخستين كتاب در زبان عربى است كه صرفنظر از مباحث نحوي و لغوي مطالب تازهاي مطرح كرده است.
- كتاب فتيافقيه العرب، مجموعهاي است از پرسِش ها و معماهاي فقهى كه مؤلف آنها را بر پايه معانى غريب واژههاي عربى بيان كرده و غرض وي از تأليف آن تشويق فقيهان و رجال دين به آموختن درست و كامل زبان عربى بوده است.
- الفرق بين الانسان و غيره من الحيوان فى اشياء من الخَلق و الخُلق كه به كوشش رمضان عبدالتواب در 1982م در قاهره و رياض نشر يافته است.
- اللامات، رسالة كوچكى است درباره موارد استعمال «لَ» و «لِ» در زبان عربى كه نخستين بار به كوشش برگشترسر در اسلاميكا به چاپ رسيد. اين رساله احتمالاً از مبحث لَ و لِ در الصاحبى استخراج شده و برگشترسر درباره آن بحث كرده است.
- متخيَّر الالفاظ، فرهنگ لغتى است در 114 باب، در هر باب آن درباره يك مفهوم خاص بحث شده است.
- المجمل فى اللغة كه درباره آن بحث شد، در 1405ق/1985م به كوشش هادي حسن حمودي در كويت و سپس در 1986م به كوشش زهير عبدالمحسن سلطان در بغداد انتشار يافته است.
- المذكر و المونث، به كوشش رمضان عبدالتواب در قاهره به چاپ رسيده است.
- مقالة فى اسماء اعضاء الانسان يا خلقالانسان. رسالهاي نيز با عنوان «استعارات اعضاء الانسان» در 1983م به كوشش احمد خان در مجلة المورد (دورة 12، شم 2، ص 81 - 108) چاپ شده است كه احتمالاً همين كتاب است.
- مقالة كَلاّ و ماجاء منها فى كتابالله. از نخستين چاپ اين كتاب ضمن كتاب ثلاثة سخن گفتيم. اين اثر بار ديگر در 1387ق در قاهره و سپس در 1982م در دمشق و رياض نشر يافته است.
- مقاييس اللغة يا معجم مقاييس اللغة، درباره اين كتاب كه در شمار 3 اثر بزرگ ابن فارس است، در متن مقاله توضيح داده شده است. اين اثر نخستين بار به كوشش عبدالسلام هارون در 3 جلد در 1366-1368 ق در قاهره و بار ديگر در 6 جلد در 1366-1371 ق به همراه مقدمهاي عالمانه به كوشش همو به چاپ رسيده است.
- النيروز، رسالة كوتاهى است درباره معرب واژة نوروز، توضيحاتى درباره جشن هاي ايرانيان و نيز واژههاي عربى كه بر وزن فيعول آمده است.
ب - خطى:
- اخلاق النبى صلی الله علیه و آله: نسخهاي از آن در قازان موجود است.
- الانواء، كتابى است درباره تأثير ستارگان، در 10 باب كه نسخههاي متعددي از آن در كتابخانه سپهسالار و دانشگاه آمريكايى بيروت موجود است.
- تفسير اسماء النبى صلی الله علیه و آله: اين كتاب ظاهراً همان است كه حاجى خليفه آن را اسماء النبى صلی الله علیه و آله و بغدادي المنبى فى تفسير اسماء النبى صلی الله علیه و آله ناميده است.
- حلية الفقهاء، كه شرحى است بر مختصر مزنى.
- رسالة فى فرائض العرب، كه نسخهاي از آن در كتابخانة فاتح استانبول موجود است.
- رسالة فى المعاريض. نسخهاي از اين اثر در كتابخانة نجيب پاشا در تركيه مضبوط است.
- شرح ديوان الحماسة ابوتمام كه نسخههايى از آن در كتابخانة سپهسالار و لالهلى موجود است.
- فوائد الفاظ القرآن: نسخة ناقصى از آن در كتابخانة عاشر افندي موجود است.
- قصص النهار و سمرالليل، كه احتمالاً همان است كه ياقوت و صفدي از آن با عنوان الليل والنهار نام بردهاند.
- اليشكريات: يك نسخه از اين كتاب در ظاهرية دمشق موجود است.
ج - آثار يافت نشده:
- اشتقاق اسماء البلدان
- اصول الفقه
- الاضداد
- الافراد، كه همان الوجوه والنظائر است كه رمضان عبدالتواب و هلال ناجى آن را كتابى ديگر پنداشتهاند.
- الامالى
- الامثلة الاسجاع كه خود وي در پايان كتاب الاتباع والمزاوجة به آن اشاره كرده است.
- الانتصار لثعلب
- التاج
- الثياب والحلى و يا الشيات والحلى
- جامع التأويل فى تفسير القرآن، كه در 4 جلد بوده است.
- الجوابات
- الحبير المُذهَب
- الحَجَر
- الحماسة المحدثة
- دارات العرب
- ذم الغيبة
- دو وذات
- رسالة فى ما و انواعها
- رسالة مختصة بالفرق بين الوعد والوعيد
- شرح رسالة ابوهلال عسكري
- شرح رسالة الزهري الى عبدالملك بن مروان
- علل الغريب المصنف
- العم والخال
- غريب اعراب القرآن
- الفريدة و الخريدة
- فضل الصلوة على النبى
- كتاب الميرة
- كفاية المتعلمين فى اختلاف النحويين، كه به گفته سزگين تا قرن 7ق در كتابخانهاي در حلب موجود بوده است.
- ماجاء فى اخلاق المؤمنين
- مأخذ العلم
- المحصل فى النحو
- محنة الاريب
- المدخل الى علم النحت
- المسائل الخمس
- المعاش والكسب
- مقدمة الفرائض
- مقدمة فى النحو
- الموازنة
- نقد الشعر كه احتمالاً همان خضارة است.
- يواقيت الحكم.