محمد بن عبدالله حمیری قمی: تفاوت بین نسخهها
(اضافه کردن رده) |
(اضافه کردن رده) |
||
سطر ۲۰۴: | سطر ۲۰۴: | ||
ابوالحسن ربانى صالحآبادى, ستارگان حرم، جلد 7 | ابوالحسن ربانى صالحآبادى, ستارگان حرم، جلد 7 | ||
[[رده:علمای قرن سوم]] | [[رده:علمای قرن سوم]] | ||
+ | [[رده:علمای قرن چهارم]] |
نسخهٔ ۱ اوت ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۳۶
عاشق ولايت
نيم نگاه
آن چه به يك شهر، يا كشور اعتبار و اهميت مى بخشد و موقعيت آن را در نزد صاحبان خرد و دانش بالا مى برد، ظهور مردان بزرگ و فرهنگ پرورى است كه از آن سرزمين برمى خيزند و دانش و معرفت بشرى را گامى به پيش مى برند. شهر قم همواره و در طول قرن ها و عصرها و در مقاطع متفاوت فرهنگى و اجتماعى، محل خيزش انسانهايى دانشمند و فرهيخته و علاقمند به آموزه هاى دينى و مكتى بوده و هست.
در اين مقاله مى كوشيم كه با يكى از چهره هاى برجسته و شاخص محدثان شيعى آشنا شويم؛ بزرگ مردى كه نامش محمد، كنيه اش ابوجعفر و معروف به «حِمْيَرى قمى» است.(1)
حميرى اهل قم و منسوب به قبيله اى در يمن به نام «حِمْيَر» است. در مجمع البحرين مى خوانيم: «حمير پدر يكى از قبائل يمن است كه از آنان پادشاهانى در آن سرزمين به سلطنت رسيدند».(2)
صاحب لسان العرب چنين مى نگارد: «حمير بزرگ خاندان طائفه حمير بود و او حمير بن سبأ است».(3)
دكتر محمد معين در كتاب ارزشمندش مى گويد: «حمير شهر و ناحيه اى در يمن كه در مغرب شهر صنعاى امروزى است».(4) و حسن عميد مى نويسد: «حمير يكى از قبائل معتبر عرب قحطانيه كه در يمن سكونت داشته و دولت هاى كوچكى تشكيل داده اند، مهمترين دولت هاى آنان يكى دولت سبأ و ديگرى تبايعه بود كه در قرن ششم ميلادى منقرض شده اند».(5)
به هر صورت حمير چه نام قبيله يا اسم منطقه و شهرى در يمن باشد، برخى از خاندان حميرى از يمن - بنابر عللى كه در جاى خود بايد مورد تحقيق قرار گيرد. - به قم آمدند و كمكم سلسله معروف حميرى در اين شهر پا گرفت كه يكى از معروفترين آنان همين محدث بزرگوار است و ديگرى پدر عظيمالشأن او كه از بزرگان و عالمان قم به حساب مى آمد.
ولادت
همان گونه كه تاريخ دقيق و قطعى ولادت عده زيادى از فقيهان و محدثان بزرگ تاريخ شيعه، در هاله اى از ابهام قرار دارد، تاريخ ولادت اين عالم بزرگوار هم، مبهم است و در مآخذ و مدارك مطلبى ذكر نشده است. مورخان نيز متعرض اين موضوع نشده اند؛ البته آنچه مهم است، شناخت شخصيت مورد نظر است تا دستمايه اى باشد براى شناخت بيشتر مردانى كه قبل از ما در راه دين و مذهب و نشر آثار اهل بيت علیهمالسلام زحمت ها و رنج هاى فراوانى را متحمل شده اند، تا مذهب راستين اسلام جاودان بماند.
اساتيد
يكى از عواملى كه به شخصيت انسان شكل مى دهد و در آن تأثير فراوان بر جاى مى گذارد، استاد است. آرى! استاد است كه مى تواند علاوه بر انتقال يافته هاى علمى خود به شاگرد، در حوزه تهذيب و اخلاق نيز، پرورش دهنده روح او باشد و انسانهايى را در حوزه عقل و دانش و تهذيب و طهارت روح تربيت كند.
نام چندانى از استادان اين محدث بزرگوار در تذكره هاى و تراجم رجال، ذكر نشده و گويا بيش از دو يا سه استاد روايت نداشته است. اين اساتيد عبارتند از:
- 1. پدر بزرگوارش، عبدالله بن جعفر حميرى قمى: كه استاد اصلى او است.(6) عبدالله بن جعفر نويسنده كتاب معروف و معتبر «قرب الاسناد» است. درباره اش نوشته اند: «بزرگ قمى ها، شخصيت برجسته عالمان قم و از ياران حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام بود كه عمر پربركت خويش را در راه اعتلاى مذهب اهل بيت و ترويج مبانى دين به پايان برد».
شيخ طوسى، در رجال و فهرست از او نجليل مى كند و به شخصيت وى ارج مى نهد. علامه حلى نيز ضمن ستايش، به او اعتماد كامل دارد.(7)
- 2. احمد بن محمد بن خالد برقى قمى:(8) او دانشمند برجسته و مؤلف كتاب معروف «محاسن» است كه از زمان تأليف تا روزگار ما مورد اعتماد تمام دين شناسان است. جد ايشان اهل كوفه بود و مدتى، هنگام بروز حادثه شهادت زيد بن على در زندان ستمگران گرفتار بود؛ ولى در زندان به شهادت رسيد. در اين هنگام خالد همراه پدرش، عبدالرحمن به قم آمد.(9)
نجاشى درباره احمد بن محمد بن خالد مى گويد: «او مورد وثوق و اعتماد است» البته يك نقطه ضعفى نيز بر او وارد كرده اند و مى گويند وى از افرادى كه چندان وثاقت آنان مشخص نبود، روايت نقل مى كرد. همين موضوع باعث شد كه احمد بن محمد بن عيسى قمى - كه شخص اول قم بود. - او را از قم تبعيد كند؛ ولى هنگام مرگش با سر و پاى برهنه دنبال پيكر احمد بن محمد بن خالد برقى حركت مى كرد و از كار خود پشيمات شده بود.(10)
در تاريخ رحلت او دو قول است؛ سال 274 يا سال 280 كه مرحوم نجاشى در كتاب خود به هر دو قول اشاره كرده است.(11)
شاگردان
تعليم و تربيت دو عنصر برجسته و بنيادى مكتب اسلام است. محمد بن عبدالله در اين حوزه به توفيقات بلندى دست يافت و جمعى از تشنگان معرفت دينى دور چشمه وجود او گرد آمدند و از محضرش فيض بردند. نام برخى از آنان چنين است:
- 1. على بن حسين بن شاذويه:(12) شاگرد روايتى محمد بن عبدالله بن جعفر است و در شمار استادان مرحوم شيخ صدوق قرار دارد.
- 2. احمد بن هارون:(13) از استادان شيخ صدوق است و جناب صدوق بيشتر روايات كتاب «اكمال الدين و اتمام النعمه» را از وى نقل مى كند كه اين خود نشان دهنده عظمت اين محدث توانا است.(14)
- 3. ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولويه قمى:(15) مرحوم نجاشى او را اين چنين ستوده است: «از ياران موثق شيعه و بزرگان آنان است، در حوزه حديث و فقه، هر چه انسان درباره خوبى هاى او و فقه و معرفتش بگويد، باز او بالاتر از اين ها است. وى صاحب كتاب هاى بسيار خوبى است و كتاب معروف «كامل الزيارات» از اين جناب است».(16)
او استاد شيخ مفيد است. وى، مخصوصاً در كتاب «امالى» نام اين استاد را بارها ذكر كرده و از او روايت نقل مى كند.(17)
- 4. حسن بن حمزه علوى حسينى طبرى:(18) از اساتيد برجسته جناب شيخ مفيد است و در امالى از ايشان به عنوان «شريف صالح» ياد مى كند.(19)
شيخ طوسى كه شاگرد با واسطه اوست، درباره اش چنين اظهارنظر كرده است: حسن بن حمزه علوى طبرى، مردى فاضل، اديب، عارف به اخبار، فقيه در دين و داراى زهد و ورع فراوان بود و كتاب هاى زيادى تأليف و تصنيف كرد.(20)
- 5. على بن حاتم بن ابى حاتم.(21)
از منظر بزرگان
براى پى بردن به شخصيت علمى و فرهنگى يك عالم و محدث، اظهارنظرهاى دانشمندان و بزرگان تاريخ و تراجم درباره آنان راهگشا است، كه در نهايت موجب مى شود ابعاد شخصيتى آن فرد كاملا روشن و آشكار شود؛ بنابراين بايد گفته ها و نظرها درباره محمد بن عبدالله حميرى را مورد ملاحظه قرار داد. قريب به اتفاق تمام رجال شناسان معروف، كه ترجمه اين محدث را مورد بررسى قرار داده اند، از وى به خوبى ياد كرده اند؛ به عنوان نمونه، مرحوم نجاشى (متوفى در سال 450) درباره اش مى گويد: «محمد بن عبدالله حميرى، از محدثانى است مورد اعتماد و وثاقت و در ميان دانشمندان قم، از برجسته ها و نمونه ها است. او آن چنان شخصيتى است كه باب مكاتبه اش با حضرت ولى عصر علیهالسلام باز بوده و با آن بزرگوار ارتباط داشت. مسائل گوناگونى را در زمينه هاى دينى، از آن حضرت سؤال كرد. استاد من، احمد بن حسين غضائرى برايم مى گفت: من اصل سؤال ها و جواب هاى حضرت را كه در بين سطرها نوشته بودند، ديده ام».(22)
شيخ طوسى (متوفى 460 هـ.ق) در سه جا از كتاب رجال از وى نام برده است.(23) علامه حلى (متوفى 726) هم درباره اش مى گويد: «او محدثى است فرزانه كه با حضرت ولى عصر علیهالسلام مكاتبه و ارتباط داشت».(24)
گرايش ولايى
محمد بن عبدالله حميرى قمى از جمله عالمان و فقيهان شيعه است كه گرايش عميقى به حضرت ولى عصر علیهالسلام داشت و در اين راستا بود كه به واسطه سفيران حضرت، با امام مهدى علیهالسلام رابطه برقرار كرد. خدمت آن عزيز، نامههايى ارسال مى كرد و مسائل شرعى و نيازهاى دينى خود را از آن بزرگوار سؤال مى كرد و امام هم جواب مى داد.
در يكى از نامههايش، اين چنين به حضرت اظهار اخلاص و محبت مى كند: «خداوند متعال عمر مبارك شما را طولانى كند و عزت شما را مستدام فرمايد. نعمتهايش را بر شما كامل كند. اى امام! هر كس در آستانه شما تسليم شد و شما او را قبول كرديد، او قطعاً انسانى شايسته و لايق است و هر كس را كه شما دست رد بر سينه اش زديد، بيچاره و ذليل است».
در آخر يكى از نامه ها كه حضرت جوابش را مى دهد، او را اين گونه دعا مى كند: «خداوند براى تو و برادرانت خير دنيا و آخرت را جمع فرمايد».(25)
توقيعات
توقيع به نامههايى مى گويند كه در عصر غيبت صغرى، امام عصر علیهالسلام به بعضى از شيعيان خاص خود مى نوشت.(26)
اينك پاره اى از سؤالات حميرى از امام عصر و جواب هاى آن بزرگوار را مى خوانيم:
- 1. بعضى از اصحاب ما - شيعه - مى گويند كه سجده شكر بدعت و كارى ناروا است. آيا انسان نمازگزار مى تواند، بعد از خواندن نماز واجب يا بعد از خواندن نافله هاى مغرب، سجده شكر به جا آورد؟ امام در پاسخ فرمود: «سجده شكر يكى از مستحبات مؤكّده است. كسى مى تواند بگويد بدعت است كه خود بدعتگذار باشد».(27)
- 2. آيا در بهشت هم زاد و ولد وجود دارد؟ جواب حضرت چنين بود: «در آن جا، براى زنان نه حامله شدن است و نه تولد فرزند. در بهشت آنچه دل ها ميل مى كند و چشم ها را خوش مى آيد، وجود دارد».
- 3. آيا مرد مى تواند با دختر زن خود ازدواج كند؟ جواب: «اگر آن دختر در دامن اين مرد بزرگ شده كه ربيبه او حساب مى شود، جايز نيست...».(28)
- 4. نماز جعفر طيار علیهالسلام را مى شود در مسافرت خواند؟ جواب: «جايز است».(29)
اين بود گزيده اى از موارد متعدد سؤالات و جواب هاى حضرت.
صحابى امام
آن طور كه در اين نوشتار اشارت رفت. پدر اين بزرگوار، عبدالله بن جعفر حميرى از اصحاب امام حسن عسکری علیهالسلام شمرده مى شد؛ اما درباره خودش مشخص نيست كه به شرف ملاقات امام عسكرى علیهالسلام نائل شده باشد. بر اين اساس شيخ طوسى او را در شمار محدثان و عالمانى قرار مى دهد كه مستقيماً از امامان معصوم روايت نقل نكرده اند. طبق آنچه گفته شد، او با ناحيه مقدسه حضرت ولى عصر علیهالسلام ارتباط داشته؛ ولى از صحابى معصوم به شمار نمى رود.
معرفى آثار
يكى از نشانه هاى قدرت علمى يك محدث و عالم، آثار و تأليفاتى است كه از خود به يادگار مى گذارد. عالم متبحر و معروف شيعه، شيخ طوسى مى نويسد: «براى محمد بن عبدالله حميرى تصنيفات و رواياتى است».(30)
رجال شناس نقاد و برجسته، مرحوم نجاشى هم مى گويد: «از براى محمد كتابهايى است: كتاب الحقوق، الاوائل، السماء، الارض، المساحه، البلدان، ابليس و جنوده، الاحتجاج» وى آن گاه سند خويش را به اين تأليفات، به ترتيب ذكر مى كند.(31)
مرحوم نجاشى قطعه جالبى را نقل مى كند كه نشان دهنده حافظه قوى مرحوم حميرى است. او از قول استادش، على بن حاتم نقل مى كند: محمد بن عبدالله حميرى به من گفت: علت اين كه من اين كتاب ها را نوشتم اين بود كه جستجو و بررسى كردم فهرست كتاب هاى مساحت را كه احمد بن محمد بن خالد برقى نوشته بود و آن ها را بدست آوردم. همه آن ها را نوشتم؛ ولى اين كتاب ها كه دربردارنده شش كتاب بود، گم شد و از بين رفت. هيچ نسخه اى از آنها به دست من نيامد. از برادران شيعه خودم در قم، بغداد و رى سوال كردم؛ ولى متأسفانه بىفايده بود و پيدا نشد؛ لذا به اصول و مصنفاتى كه علماى ما نوشته بودند، مراجعه كردم و اين شش كتاب را از آن اصول و تأليفات استخراج كردم و هر حديث را در جاى مناسب خود قرار دادم».(32)
اشاره به مسائل حميرى
مجموع مطالبى كه اين محدث عظيم شيعه از امام عصر علیهالسلام سؤال كرد، حدود شصت و هفت سؤال است كه ناظر به ابواب مختلف فقه و مسائل دينى است. وى در سه نوبت خدمت امام نامه فرستاد و آخرين نامه اش كه به پيشگاه امام ارسال كرد، در تاريخ 308 هـ.ق بود.(33)
اين روايات و جواب هاى امام از روزگار صدور تا عصر ما مورد مراجعه مراجع شيعه است و اصحاب فتوا، مطابق اين روايات و سؤالات فتوا مى دهند و اين نيز جلوه هاى ديگر از شخصيت محمد بن عبدالله حميرى قمى است.(34)
خاندان
خاندان حميرى در قم، خاندانى اصيل و معتبر بودند. پدرش از بزرگان و خودش از محدثان و فقيهان نامور قم بود. علاوه بر اين ها محمد سه برادر به نام هاى: جعفر، حسين و احمد داشت. نجاشى درباره آنان مى گويد: «براى هر يك از آن ها با ولىعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مكاتبه اى است و بدست مى آيد كه براداران او نيز در زمره محدثان و اهل فقه و فضل بوده اند».(35)
رحلت و مدفن
از تاريخ رحلت بزرگ مرد فقه و حديث، محمد بن عبدالله چيزى در دست نيست؛ البته مى دانيم كه او تا سال 308 هـ.ق زنده بود. سرزمينى هم كه او در آن جا سر بر خاك تيره نهاد، نيز نامشخص است.
برگزيده اى از روايات
ايمان يك جوان:
اين روايت را با واسطه از حضرت امام صادق علیهالسلام نقل مى كند: در زمانى كه سلمان از كوى آهنگران كوفه مى گذشت، ديد جوانى در كنار راه بر زمين افتاده است و مردم دورش را گرفته اند. وقتى سلمان را ديدند، به او گفتند: اى سلمان! گويا اين جوان ديوانه شده كه به اين حالت افتاده است. اگر ممكن است، دعايى در گوش او بخوانيد.
سلمان به نزديك جوان رفت و او يك مرتبه به هوش آمد و گفت: اى ابا عبدالله! (كنيه سلمان) اين چنين نيست كه اين ها مى گويند و من ديوانه نشده ام. من وقتى از اين جا مى گذشتم، چشمم به پُتك هاى آهنگران كه آهن را در سندان مى كوبند، افتاد تا اين حال را مشاهده كردم، سخن خداوند در قرآن يادم آمد كه فرموده است: «براى اهل جهنم كُرزها و پتكهايى از آهن است». (سوره حج/ آیه 21) ناگهان ترس از جهنم بر من مستولى شد و بيهوش شدم.
اين جا بود كه وقتى سلمان اين جوان خداترس را شناخت، او را به عنوان برادر دينىاش برگزيد و اين دوستى ادامه داشت تا وقتى كه آن جوان مريض شد و جناب سلمان به عيادتش رفت و بالاى سر او نشست. آن دوست مهربان در حال وداع با دنيا و در حالت جان دادن بود. سلمان گفت: اى عزرائيل، اى فرشته مرگ! با برداد من مدارا كن...(36)
مظلوميت سيدالشهدا علیهالسلام
از امام صادق علیهالسلام با واسطه چنين نقل مى كند: هنگامى كه به امام حسن علیهالسلام زهر داده شده بود، حضرت امام حسين علیهالسلام به ملاقات برادر آمد. وقتى امام حسن را با آن مظلومیت مشاهده كرد، شروع كرد به گريه كردن و اشك از گوشه چشمهاى مقدس حضرت سرازير شد.
امام حسن علیهالسلام متوجه برادر شد و فرمود: برادرم! چرا گريه مى كنى؟ عرض كرد: بر مظلوميت شما اشك مى ريزم. امام فرمود: «به من زهر دادند و به شهادت خواهم رسيد؛ ولى هيچ روزى مانند روز تو نيست. سى هزار سپاه تو را محاصره مى كنند و ادعاى مسلمانى هم دارند؛ ولى اجتماع مى كنند تا خون تو را بر زمين ريزند، به اهل بيت تو ستم كنند و آن ها را به اسارت ببرند. آن زمان است كه لعنت خدا بر بنىاميه نازل مى شود... بر تو حتى جانوران بيابان ها و ماهيان دريا گريه مى كنند.(37)
پى نوشت
(1). رجال نجاشى، ص 251، فهرست شيخ طوسى، ص 156، خلاصه علامه، ص 157؛ وسائل الشيعه، ج 20، ص 339 و...
(2). ماده حَمَرَ.
(3). لسان العرب، ج 3، ص 329.
(4). اعلام، ج 2، ص 68.
(5). فرهنگ اطلاعات، حسن عميد، ص 382.
(6). امالى صدوق، ص 42 و 101 و امالى مفيد، ص 130.
(7). تنقيح المقال، ج 2، ص 176؛ نجاشى، ص 169؛ فهرست، ص 128 و معالم العلما، ص 65.
(8). امالى صدوق، ص 42، ج 7.
(9) و (10). رجال نجاشى، ص 55.
(11). مقدمه فاضل ارموى بر كتاب محاسن برقى، ص بز.
(12). رجال نجاشى، ص 56.
(13). امالى صدوق، ص 88، حديث 7.
(14). همان، ص 42، حديث 7.
(15). تنقيح المقال، ج 3، ص 99.
(16). امالى مفيد، ص 136، حديث 4.
(17). نجاشى، ص 90 و مقدمه كامل الزيارات، از استاد محمدعلى غروى، ص 5.
(18). امالى، ص 12-11-9 و چند روايت ديگر.
(19). همان، ص 253، حديث 3.
(20). فهرست، ص 52.
(21). رجال نجاشى، ص 252.
(22). همان، ص 251.
(23). رجال شيخ طوسى، ص 507-495 و513.
(24). خلاصه علامه، ص 157.
(25). غيبت شيخ طوسى، ص 339 و احتجاج طبرسى، ج 2، ص 303.
(26). نگاه شود به احتجاج طبرسى، ج 2، ص 322-296.
(27). همان، ص 308.
(28). همان، ص 313.
(29). همان، ص 315.
(30). فهرست، ص 156.
(31) و (32). رجال نجاشى، ص 254.
(33) و (34). احتجاج طبرسى، ج 2، ص 309.
(35). رجال نجاشى، ص 252.
(36). امالى شيخ مفيد، ص 136 و بحار، ج 22 ص 386 و 385.
(37). امالى صدوق، ص 101، مجلس 24.
منبع
ابوالحسن ربانى صالحآبادى, ستارگان حرم، جلد 7