کتاب و کتابخانه در تمدن اسلامی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
 
'''منبع:''' کارنامه اسلام
 
 
'''نویسنده:''' عبدالحسین زرین‌کوب
 
  
 
==صنعت کاغذ در بین مسلمانان و تاثیر آن بر توسعه کتاب و کتابخانه‌ها==
 
==صنعت کاغذ در بین مسلمانان و تاثیر آن بر توسعه کتاب و کتابخانه‌ها==
سطر ۵۰: سطر ۴۵:
 
[[Category:فرهنگ و تمدن اسلام]]
 
[[Category:فرهنگ و تمدن اسلام]]
  
==منبع== کارنامه اسلام
+
==منبع==  
 
+
کارنامه اسلام/ نویسنده:عبدالحسین زرین‌کوب
=نویسنده=عبدالحسین زرین‌کوب
 

نسخهٔ ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۰۶:۱۰

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


صنعت کاغذ در بین مسلمانان و تاثیر آن بر توسعه کتاب و کتابخانه‌ها

هنوز قرن اول هجرت تمام نشده بود که مسلمانان صنعت کاغذ را از ماوراءالنهر به داخل بلاد عرب‌زبان بردند. در قرن دوم هم بغداد کارخانه کاغذسازی داشت هم مصر.

طولی نکشید که در سایر بلاد اسلام حتی در سیسیل و اندلس هم صنعت کاغذ راه یافت، در زمان مأمون، در بغداد کاغذ به قدری زیاد بود که می‌گویند یک تن از بزرگان طبرستان در سفر حج وقتی به بغداد رسید و دعوت‌هائی کرد که دچار مشکل شد چون مأمون گفت: تا در بغداد هیزم و تره به او نفروشند، او کاغذ می‌خرید و به جای هیزم می‌سوخت و حریر سبز پاره می‌کرد و به جای تره بر خوان می‌نهاد.

و درباره ابن فرات وزیر مقتدر هم نقل است که در خانه‌اش حجره‌ایی بود مخصوص کاغذ، هر کس آنجا می‌رفت هر قدر کاغذ می‌خواست، می‌توانست ببرد. این نکته نیز با آن که حکایت دارد از تکلف و تنعم ابن فرات، وجود و وفور کاغذ را در بغداد آن زمان نشان می‌دهد.[۱]

ابن الندیم انواع گوناگون کاغذ را در عهد خویش می‌شمرد و این امر نشان می‌دهد که صناعت کاغذ در آن زمان رونق تمام داشته است. این رواج صنعت کاغذ از اسباب به وجود آمدن کتاب و توسعه یافتن کتابخانه‌ها گشت و در هر جا صنعت کاغذ راه یافت کار تألیف هم آسان شد. از برکت وجود کاغذ در زمان یعقوبی در بغداد بیشتر از صد کتابفروش وجود داشت که غیر از فروش کتاب در آن‌ها از کتب نسخه‌برداری می‌کردند و البته این امور کار تشکیل کتابخانه را هم آسان می‌کرد.

کتابخانه‌های مسلمانان در بلاد اسلامی

در واقع، در غالب بلاد اسلامی تدریجاً کتابخانه‌ها بوجود آمد متعلق به مساجد یا مدارس که درهاشان به روی طالبان علم گشوده بود. بیت الحکمه در باب بيت الحكمه مامون و همچنين براى اطلاعاتى درباره كتابخانه در عصر خلفا رجوع شود به: عصرالمامون، 1/6-375، مقايسه شود با: Pinto, O., Le Biblioteche Degli Arabi,1928.</ref>. در باب بيت الحكمه مامون و همچنين براى اطلاعاتى درباره كتابخانه در عصر خلفا رجوع شود به: عصرالمامون، 1/6-375، مقايسه شود با: Pinto, O., Le Biblioteche Degli Arabi,1928.</ref> مأمون کتابخانه‌ایی معتبر داشت که از کتب گوناگون به زبان‌‌های مختلف در آن وجود داشت.

کتابخانه عضدالدوله دیلمی در شیراز چنان عظیم بود که مقدسی می‌پنداشت هیچ کتابی در انواع علوم تألیف نشده است الا که نسخه‌ایی از آن در آنجا هست. کتب این کتابخانه بر حسب انواع علوم در حجره‌های جداگانه قرار داشت. نظیر همین وصف درباره کتابخانه سامانیان هم صادق بود که ابن سینا مدت‌ها در آن به مطالعه و استنساخ کتب اشتغال داشت.

کتابخانه شخصی صاحب بن عباد وزیر فخرالدوله دیلمی که می‌گویند چهارصد شتر برای حمل آن‌ها لازم بود معروف است و قسمتی از آن در غلبه سلطان محمود غزنوی بر ری تباه شد. سابوربن اردشیر، وزیر بهاءالدوله دیلمی کتابخانه‌ایی در کرخ بغداد ساخت که در آن ده‌ها هزار جلد کتاب بود به خط ائمه مشهور و معتبر.

در شام و مصر هم از کتابخانه‌های متعدد یاد شده است. در کتابخانه‌ایی که یعقوب بن کلس وزیرالعزیزبالله ثانی درست کرد. گاه ده‌ها و صدها نسخه مکرر از یک کتاب وجود داشت.

در زمان «الحاکم» کتابخانه فاطمیان مصر صدهزار کتاب داشت و این تعداد در زمان مستنصرفاطمی به دویست هزار رسید و این کتاب‌ها به اهل علم عاریه هم داده می‌شد. در اندلس حراج‌هایی که برا ی کتاب تشکیل می‌شد محل معارضه شوق بود با ثروت و تفنن. در قرطبه خلیفه اموی اندلس حکم دوم کتابخانه عظیمی تأسیس کرد که می‌گویند در حدود چهارصد هزار جلد کتاب داشت و تنها فهرست آن بالغ بر چهل و چهار مجلد می‌شد.

حکم دوم برای بدست آوردن کتاب و جلب مؤلفین، نمایندگانی از اندلس به بغداد و شام می‌فرستاد. در غرناطه در عصر اموی‌ها، هفتاد کتابخانه عمومی وجود داشت در صورتی که حتی چهارصد سال بعد از این تاریخ شارل عاقل که خواست کتابخانه‌ایی درست کند بعد از سال‌ها سعی کتاب‌هایش به هزار جلد هم نرسید و ثلث آن نیز ادعیه و اوراد راهبان و کشیشان بود.

کتابخانه سلطان مراکش که می‌گویند هنگام عزیمت از اندلس آن را در یک کشتی به مقصد فرستاد و در راه بدست دزدان دریایی افتاد بالغ بر سیصد چهارصد هزار کتاب بود و همین کتاب‌ها بود که به دست فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا افتاد و هسته اصلی کتابخانه معروف اسکوریال شد.[۲]

تنها کتاب الفهرست ابن الندیم که یک وراق شیعی یا معتزلی بغداد بوده است. در قرن چهارم کافی است تا نشان دهد در آن دوره از انواع علوم و فنون چه مایه کتاب‌ها در نزد مسلمین وجود داشته.

انواع دائرە‌ المعارف - از امثال مفاتیح العلوم خوارزمی و جامع‌‌العلوم فخر رازی گرفته تا نفایس الفنون آملی و کشاف اصطلاحات تهانوی - که در عالم اسلامی تألیف شد از وسعت دایره کنجکاوی مسلمین حکایت دارد و از تنوع و وفور مواد کتابخانه‌ها در حقیقت، مسلمین مؤسسین واقعی کتابخانه‌های عظیم عمومی در عالم بوده‌اند و نیکوکارانشان در تأسیس و وقف‌کردن کتابخانه‌های عام‌المنفعه مکرر با یکدیگر رقابت می‌کرده‌اند.

نادرستی سوزاندن کتاب وکتابخانه ها

اما این که بعضی محققان گفته‌اند کتابخانه اسکندریه را عمروعاص به دستور عمر بن خطاب خلیفه ثانی نابود کرد، اصل روایت از عبداللطیف بغدادی و ابن القفطی - قرن هفتم هجری - فراتر نمی‌رود و روایت آن‌ها نیز به نقل افسانه بیشتر می‌ماند تا یک روایت تاریخی.

ابن عبری هم که در مختصرالدول عربی آن را نقل می‌کند. ظاهراً خودش آنقدر به صحت آن اعتماد نداشته است تا در تاریخ سریانی خویش هم آن را تکرار کند. حق آنست که قرن‌ها قبل از اسلام قسمت اعظم این کتاب‌ها از بین رفته بود و دیگر آنقدر کتاب در اسکندریه نمانده بود تا عمروعاص به قول ابن عبری آن را بین حمام‌های شهر برای تأمین سوخت تقسیم کند.[۳]

روایتی هم که گفته‌اند کتابخانه مدائن را اعراب نابود کردند. ظاهراً هیچ اساس ندارد و مآخذ آن تازه است. آنچه را هم بیرونی راجع به نابودشدن کتب خوارزمی گفته است، مشکوک است و به هر حال موید این واقعه نمی‌تواند بود.[۴]

در هر صورت با آن که وقوع حریق مکرر به کتابخانه‌های قدیم لطمه‌زده است، کثرت نسخه‌های خطی اسلامی که هم‌اکنون در کتابخانه‌های شخصی و عمومی باقی است، میزانی است از کثرت و غنای کتابخانه‌های قدیم مسلمین.

پانویس

  1. درباره كاغذ و نقشى كه مسلمين در اشاعه صنعت مربوط به آن داشته اند، رجوع شود به: تاريخ صنايع و اختراعات تاليف پيرروسو، ترجمه حسن صفارى 1341/3-162.
  2. در باب بيت الحكمه مامون و همچنين براى اطلاعاتى درباره كتابخانه در عصر خلفا رجوع شود به: عصرالمامون، 1/6-375، مقايسه شود با: Pinto, O., Le Biblioteche Degli Arabi,1928.
  3. در باب اصل اين روايت و نقد آن رجوع شود به: جرجى زيدان، تاريخ التمدن الاسلامى 3/51-44 و حواشى دكتر حسين مونس /51.
  4. اين كه قتيبة بن مسلم هم، چنان كه بيرونى نقل مى كند در فتح خوارزم به نابودكردن كتب امر كرده باشد به جهات مختلف بعيد به نظر مى رسد. مقايسه شود با: Barthold, V._V. , Turkistan, 1958/1.

منبع

کارنامه اسلام/ نویسنده:عبدالحسین زرین‌کوب