امامزاده زید قم: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱۲۳: سطر ۱۲۳:
  
 
[http://www.al-shia.org/html/far/2ahl/emamzade/qom/05.htm  سایت الشیعه]
 
[http://www.al-shia.org/html/far/2ahl/emamzade/qom/05.htm  سایت الشیعه]
 +
 +
[[رده: امامزاده های قم]]

نسخهٔ ‏۳ اکتبر ۲۰۱۵، ساعت ۰۷:۴۹

بقعه شاهزاده زيد در ضلع غربى صحن چهل اختران واقع است و مدفون در اين بارگاه امامزاده جليل القدر سيد الأجل جناب شاهزاده زيد بن على بن على الأكبر ابن محمد السيق ابن عبيدالله بن محمد بن الحسن بن الحسين الأصغر بن الإمام زين العابدين(عليه السلام)(1)مى باشد، كه بنابراين شاهزاده علي اكبر كه در بازار تجريش تهران قبه و بارگاهش مزار عمومى محبين خاندان اهل بيت(عليهم السلام)است جد او بنظر مى رسد(2) و سلطان محمود مدفون در قريه"صرم" قم بعقيده مرحوم علامه عباس فيض(محمود بن محمد بن زيد) يعنى نواده همين شاهزاده زيد مى باشد كه نقل داستان خروج آن عليه خلفاى عباسى ذكر خواهد شد.

پس معلوم گرديد كه جناب شاهزاده زيد با هشت واسطه از احفاد امام سجاد(عليه السلام)مى باشد كه بطور قطع هنگام تأليف تاريخ قم در سال 378 هـ .ق ديده به جهان نگشود بوده است چونكه در آن كتاب از ميلاد و يا روودش به قم خبرى نداده ولى از مقبره قديمى و مرقد كاشيكارى باستانى و گچبرى زيباى آن(3)بر قداست و تقوى و فضيلت وحسن شهرت شاهزاده زيد مى توان پى برد زيرا در قرون وسطى اسلامى به استناد رؤيا و خواب بقعه و قبه اى ساخته نمى شد و درمورد شاهزاده احمد بن قاسم كه از احفاد علي بن جعفر العريضي(عليه السلام)هم قبلا مطالبى گفته شد، خود سايبانى از بوريا داشته بود.

بهرحال چون هيچ يك از تاريخ نگاران درمورد زندگانى اين سيد جليل شاهزاده زيد دركتبشان قلمى نزده اند، لذا از كيفيت ورود و وفاتش در اين شهر هم تاريخى دقيقى در دست نيست، و از طرفى هم دأب ما در اين كتاب حتى المقدور شناسائى و معرفى صاحب قبر مي باشد و در انتهاى ذكرى از اجداد و فرزندان وى مبادرت خواهيم نمود، لذا اينروست كه در اينجا به شرح حالات اجداد شاهزاده زيد و ابتدا به تعداد فرزندان امام زين العابدين(عليه السلام)مى پردازيم و از خوانندگان گرامى تقاضا داريم كه احيانا مطالبى را در خصوص زندگانى شاهزاده زيد برخورد نموده اند ما را در تكميل اين كتاب مساعدت نمايند. تعداد فرزندان امام سجاد(عليه السلام)و مختصري از زندگانى اجداد امامزاده زيد(عليه السلام) اكثر مورخين و علماء انساب قائل بر اين شده اند كه اولاد حضرتعلى بن الحسين(عليه السلام)از ذكور واناث پانزده تن مى باشند كه عبارتند از(4):

1ـ امام محمد باقر(عليه السلام)كه مادر آن حضرت ام عبدالله فاطمه دختر امام حسن مجتبي(عليه السلام)مى باشد.

2ـ عبدالله الباهر

3ـ حسن

4ـ حسين الأكبر، كه مادرشان ام ولد بوده است(5)

5ـ زيد الشهيد 6ـ عمر الأشرف كه مادرش از ام ولد ديگر بوده اند(6).

7ـ حسين اصغر(7)

8ـ عبدالرحمن

9ـ سليمان كه ما در اين سه تن هم ام ولد بوده اند.

10ـ محمد الاصغر

11ـ علي

12ـ خديجه(8)كه مادر هر سه ام ولد بوده اند.

13ـ فاطمه

14ـ ام كلثوم

15ـ عليه كه مادر اين سه مخدرات هم ام ولد مى باشند.

در كتاب(عمده الطالب)(9)است كه نسل حضرت امام زين العابدين(عليه السلام)را شش نفر از پسران آن امام همان ازدياد نموده اند(10) كه عبارتند از:

امام محمد باقر(عليه السلام)، عبدالله الباهر، زيد، عمر الاشرف، حسين الاصغر، على الأصغر(11)، كه ما به جهت اختصار فقط به حالات جد اعلاي شاهزاده زيد جناب امامزاده حسين الاصغر مى پردازيم. "شيخ مفيد(عليه الرحمه) در كتاب(ارشاد) خود چنين فرموده كه حسين بن على بن الحسين(عليه السلام)سيدى فاضل و صاحب كمال و ورع بوده و روايات زيادى از پدر بزرگوار و از عمه اش فاطمه بنت الحسين(عليه السلام)و از برادش امام محمدباقر(عليه السلام)حديث نموده است.

احمد بن عيسى از پدرش حديث كرده كه گفت: من ديدم كه حسين بن علي(عليه السلام)را كه دعا مى كرد، من با خود مى گفتم كه دست خود را از دعا پائين نمى آورد تا مستجاب شود دعاى او در تمامي خلق. و از سعيد صاحب حسن بن صالح مروى است كه هيچكس را نديده بودم كه از حسن بن صالح بيمناكتر از خدا باشد، تا هنگاميكه به مدينه طيبه وارد شدم و حسين بن على بن الحسين(عليه السلام)را ديدم و از وى خائفتر به آن درجه از خدا بيمناك نديدم، ‌خوف او از خدا چنان بود كه گويا او را در آتش انداخته و ديگر بار او را بيرون آورده اند.

يحيي بن سليمان بن حسين از عموش ابراهيم بن حسين از پدرش حسين بن على بن الحسين(عليه السلام)روايت كرد كه حسين گفت: ابراهيم بن هشام مخزومى والى مدينه كه بود، در هر روز جمعه ما را در مسجد رسول خدا(ص) نزديك منبر جمع مى كرد و بر منبر بالا مى رفت و اميرالمؤمنين(عليه السلام)را ناسزا و سب مى نمود، حسين مى گويد: روزى در آنجا حاضر شدم و بر اثر كثرت جمعيت خود را به منبر چسبانديم، پس از اندكى مرا خواب برد و در آنحال ديدم كه قبر شريف پيغمبر(ص) شكافته شد و مردى با جامه سفيد، نمايان گشت، بمن گفت: اى ابوعبدالله محزون نمى كند ترا آنچه اين مى گويد؟ گفت: بلى والله، گفت: چشمه هاى خود را بگشا و ببين خدا با او چه مى كند! پس ديدم ابراهيم بن هشام را در حالى كه به علي(عليه السلام)بد مى گفت ناگاه از بالاي منبر بزير افتاد و مرد(12).

پس بنابراين معلوم گرديد كه ابوعبدالله حسين الأصغر بن امام زين العابدين(عليه السلام)مردى عفيف و محدث و فاضل بوده، كه وى در سنه 157 هـ .ق در سن شصت و چهار سالگى وفات كرد و در قبرستان بقيع بخاك سپرده شد و او را چند پسر بود كه عبارتند از:

عبدالله العقيقي(13)، عبيدالله الأعرج(14)، حسن(15)، علي(16)، سليمان. اما حسن بن حسين الأصغر بن امام زين العابدين(عليه السلام)مردى فاضل و محدث بود و در مكه زندگى مى نمود تا اينكه درروم وفات يافت(17) و نسل او فقط از محمد اكبر بوده و نسل محمد هم از پسرش عبيدالله(18) تنها مى باشد.

و نسل عبيداله بن محمد الاكبر بن حسن بن حسين الأصغر بن امام سجاد(عليه السلام)را از دو پسرش بنام محمد السليق، و على المرعشى مى باشد. و از محمد السليق، على از وى هم على و از ايشان جناب شاهزاده زيد بدنيا آمده اند(19).

توصيف بقعه شاهزاده زيد

بقعه مورد نظر بنائى است قديمى كه دركنار بقعه و صحن چهل اختران واقع شده وازخشتوگلي محقر و فاقد تزيينات هنرى مى باشد، اين بقعه از بناهاى قرون وسطى و قبل از تاريخ احداث ايوان بنظر مى رسد كه ايوان و كفشكن بعدا بدان افزوده شده اند و ازگنبد آنهم تجديد بعمل آمده است، يعنى در كل اين مجموعه در سه قرن مختلف و هر قسمتى جداى از ديگرى بنيان گرديده است بدينگونه كه بقعه در قرن هفتم و ا يوان در قرن نهم و گنبد در قرن دهم ساخته شده است.

برفراز اين بقعه گنبدى شلجمى بنا شده كه فاقد كاشى كارى و تزيينات هنرى است و ميانه بقعه مرقدى است با جدار گچى تعميرى كه سطح آن با كاشيكارى خشتى آراسته شده است و در اطراف اين مرقد ضريح مشبك از چوب به رنگ سبز ديده مى شود.

در جهت شرقى بقعه ايوانى است كه مدخل بقعه از زير آن باز شده است كه آراسته به كتيبه گچبرى زيبائى مى باشد كه از لحاظ كمى كوچك بنظر مى رسد ولى از نظر كيفى حائز اهميت است بويژه كه داراى تاريخى اصيل است و پس از پنج قرن كه از تاريخ بناى آن مى گذرد با اينكه در برابر باد و باران قرار دارد هنوز هم سالم و چنان است كه گوئى جديدا ساخته و پرداخته شده است.

اين ايوان به دهانه 3 و عرض 2/ 1 و ارتفاع 50/ 3 متر كه در قسمت پائينش تا دو متري ساده و بالاى آن آراسته به همان گچبرى با رنگ آميزى به خط ثلث برجسته در زمينه مقش به گل و بوته هاى نمايان متمن آيه و حديث و عباراتى حاكى از نام باني(خواجه بهاء الدين هبه‌الله قمي)(20)و تاريخ بنا به سال 847 هـ .ق به چشم مى خورد كه متن كتيبه چنين است: بسم الله الرحمن الرحيم، كل شيء هالك إلا وجهه له الحكم وايه ترجعون قال النبى الامي(ص): من زار احدا من ذريتي فكانما زارنى و من زارنى فقد زار الله عزوجل. هذا مضجع الامام زيد بن الامام زين العابدين عل بن الامام الحسين بن علي(عليه السلام)، تشرف بهذا البناء الصدر الكبير خواجه بهاء الدين هبه الله القمى فى شهور سنه سبع اربعين وثمانمائه. هـ . اما چون مدخل بقعه نخست از جانب شمالى بقعه بوده در اين قسمت ايوانى قرار داشته كه پس از بنيان ايوان شرقى و گشودن باب جديد آنرا به صورت رواق و انبار در آورده اند، كه اين نيز باستانى بوده و بشهادت ابيات آينده كه در سينه جرز آن گچبرى شده از بناهاي سال 979 هـ .ق ميباشد در اين رواق قديمى علاوه بر طاقچه هاى قديمى مقرنس كه فقط يكى از آنها باقى مانده، دو اثر هندى باستانى و يك لوحه سنگ پشمى وجود دارد كه متأسفانه فقط دو تاى آن سالم و مابقى در تعميرات از بين رفته است. 1ـ كتيبه گچبرى شده در جنوب غربى و ابتداى پاطاق طاق بند بمانند تابلوى نفيس به طول 40 سانتيمتر و عرض 35 سانتيمتر كه روى آن به خط غير برجسته نستعليق زرشكى در زمينه‌ طلائى ابيات ذيل نوشته و خوانده ميشد(21):

به يك دانه گندم زلطف إلا تمام است گنبد به اقبال شاه

بسعي ابراهيم بن اويس رسيده به اتمام از آن نيكخواه

خرد گفت تاريخ آنرا بخوان بهفتاد و نه و نهصدش كن نگاه

2ـ مقرنس گچى زيبا در چهار رديف كه بسيار خوش قطا و مثلث الشكل كه جايگاه قرآن يا چراغ بوده و مقدارى از آن تخريب شده است.

3ـ لوحى از سنگ يشم كه در جبهه درگاه ورودى بقعه بخط ثلث برجسته عبارات ذيل در چهار سطر حجارى شده است:(چون داخل روضه شاهزاده زيد بن امام زين العابدين(عليه السلام)شدى بگوى بسم الله و بالله و على مله رسول الله(ص). بانى تعميرات ايوان استاد على اكبر).

در جهت غربى بقعه مسجدى است به شكل دو مستطيل، تو در تو كه داراى چهار ستون سنگى مي باشد كه اقامه نماز جماعت و ديگر مراسم از آن استفاده مى شود، در پايان براى اطلاع بيشتر از وضع قديم بقعه به كتاب گنجينه آثار قم جلد دوم مراجعه گردد.

پی نوشت

(1)ـ بنا به نقل مرحوم علامه نسابه عباس فيض در گنجينه آثار قم جلد 2 صفحه 525.

(2)ـ حالات على اكبر جد شاهزاده زيد مفصلا در جلد سوم همين كتاب(كه در حالات امامزادگان مدفون در استان طهران مى باشد) خواهد آمد.

(3)ـ اما متأسفانه براثر قدمت بناء، گنبد آن فروريخت و پس از تعميرات هم فقط، گچبرى زيباي آن در مدخل اصلى بقعه مشاهده مى شود كه توصيفش خواهد آمد.

(4)ـ مؤلف كتاب الشجره المباركه تعداد فرزندان ذكور آن حضرت را 15 تن نام برده كه عبارتند از: امام محمد باقر(عليه السلام)، عبدالله الباهر، عمر الاشرف، زيد، حسين الاصغر، علي، حسين الاكبر، حسن عبدالرحمن، محمد الأصغر، قاسم، عيسي، سليمان،‌عبدالله الأصغر، داود. صفحه 74.

(5)ـ عده اى از علماء انساب من جمله مؤلف كتاب سراج الأنساب در صفحه 94 و الشجره المباركه در صفحه 74 قائل شده اند كه عبدالله الباهر و حسن با امام محمد باقر(عليه السلام)برادر ابوينى بوده ومادر هر سه ام عبداله فاطمه دختر امام حسن مجتبي(عليه السلام)مى باشند.

(6)ـ مادر زيد و عمر(جيداء) نام داشت كه جناب مختار ابى عبيده ثقفى به روايتى او را به صد هزار دينار خريدارى نمود و يا اينكه در جنگ اسير گرديد و به امام سجاد(عليه السلام)در مدينه تحويل و اهداء گرديد كه در جمال و زيبائى او مطالبى گفته شده است سراج الأنساب صفحه 110 و الشجره المباركه صفحه 73.

(7)ـ مادر حسين اصغر را عده اى از علماء انساب جناب ام عبدالله فاطمه دختر امام حسن مجتبي(عليه السلام)دانسته اند كه بنابراين قول حسين اصغر با امام محمدباقر(عليه السلام)برادر ابوينى خواهد بود و عده اي ديگر نام مادر حسين اصغر را(سعاده) يا(ساعده) و فخررازى هم در كتابش ام ولد رومي بنام عنان نوشته است. سراج الانساب. 11 و الشجره المباركه صفحه 73.

(8)ـ مرحوم شيخ عباس قمى در كتاب منتهى الآمال جلد دوم صفحه 46 به نقل از شيخ مفيد(عليه الرحمه) قائل شده كه على و خديجه از يك مادر آن هم ام ولد مى باشد به دنيا آمده اند.

(9)ـ عمده الطالب صفحه 172.

(10)ـ اما عده اى ديگر از مورخين و علماء انساب عقب آن امام را از هفت پسر او نوشته اند.

(11)ـ همانطورى كه اشاره شد بعضى از علماء انساب و مورخين عقب امام زين العابدين(عليه السلام)را از هفت فرزند او به اسامى فوق بعلاوه حسن ذكر نموده اند سراج الأنساب صفحه 68، انساب مجدى صفحه 55، شجره المباركه صفحه 73، اصول الانساب صفحه 117.

(12)ـ نقل از كتاب ارشاد مفيد صفحه 305. منتخب التواريخ صفحه 310. منتى الآمال جلد 2 صفحه 45.

(13)ـ در كتاب منتخب التواريخ صفحه 311 وى را ملقب به اعرج دانسته كه ظاهرا اشتباهى صورت گرفته، چونكه اكثر مورخين به ملقب بودن عبيدالله بن اعرج تصريح نموده اند من جمله شيخ عباس قمى در كتاب منتهى الآمال جلد 2 صفحه 46.

(14)ـ كنيه عبيدالله الأعرج أبوعلي، و مادر او ام خالد بنت حمزه بن مصعب بن زبير، چون پاى او اندك نقصانى داشت بدون سبب او را عبيدالله أعرج خوانند، نقل از سراج الانساب صفحه 115.

(15)ـ نامبرده جد پنجم شاهزاده زيد مى باشد.

(16)ـ وي را از رجال بنى هاشم و صاحب فضل و لسان و بيان و سخاوت بوده و از اخلاق او نقلي شده كه چون طعام را برايش آماده مى كردند، صداى سائل كه بلند مى شد طعام خود را به سائل ميداد ديگر باره طعام براى او حاضر مى كردند باز صداى سائل را مى شنيد آن طعام را به سائل مى داد، الاجرم دروقت غذا خوردن وى زوجه اش كنيزى را مى فرستاد تا جلو درب بايستد تا سائلى آمد به او چيزى دهد كه سائل صدا نكند تا على طعام خود را بخورد.

(17)ـ نقل از منتهى الآمال جلد2 صفحه 47، انساب مجدى صفحه 208، انساب فخرى صفحه 74.

(18)ـ در چند كتاب مثل سراج الأنساب صفحه 144 عبدالله نوشته شده است اما در كتاب عمده الطالب صفحه 278 عبيدالله تصريح شده است.

(19)ـ عمده الطالب صفحه 278.

(20)ـ وي از وزراى ابوالمعز ميرزا يوسف بن شاهرخ شاه بن امير تيمور بوده است.

(21)ـ كه متأسفانه الآن اثرى از آن باقى نمانده و در تعميرات و سفيدكارى اين ا يوان و اطاق بكلى نابوده شده است.

منبع

سایت الشیعه