غزوه حمراء الأسد: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(وحشت در دل قریشیان)
(فرار قریشیان)
سطر ۲۱: سطر ۲۱:
 
امّا صفوان بن اميه گفت:
 
امّا صفوان بن اميه گفت:
 
حمله نكنيد، اين قوم جنگيده‌ اند و ما ترسيديم كه آنان را جنگى غير از آنچه صورت گرفت، باشد. يا گفت: اينك محمّد و يارانش از آنچه به آنان رسيده به شدّت خشمگين هستند. به خداى سوگند، ايمن نيستم كه اگر برگشتيد، نيروهايى از اوس و خزرج را كه در احد حاضر نبودند، جمع نكنند. آنگاه شما را زير دست و پاى خود له كنند و بر شما چيره شوند و حال آن كه هم اكنون شما غالب هستيد ...»
 
حمله نكنيد، اين قوم جنگيده‌ اند و ما ترسيديم كه آنان را جنگى غير از آنچه صورت گرفت، باشد. يا گفت: اينك محمّد و يارانش از آنچه به آنان رسيده به شدّت خشمگين هستند. به خداى سوگند، ايمن نيستم كه اگر برگشتيد، نيروهايى از اوس و خزرج را كه در احد حاضر نبودند، جمع نكنند. آنگاه شما را زير دست و پاى خود له كنند و بر شما چيره شوند و حال آن كه هم اكنون شما غالب هستيد ...»
== فرار قریشیان ==
+
=== فرار قریشیان ===
 
پيغمبر (ص) به راه خود ادامه داد تا در حمراء الاسد فرود آمد. شب‌ها در پانصد محل آتش مى‌ افروختند.
 
پيغمبر (ص) به راه خود ادامه داد تا در حمراء الاسد فرود آمد. شب‌ها در پانصد محل آتش مى‌ افروختند.
 
چنان كه شعله‌ هاى آتش از مسافت‌هاى دور ديده مى شد. آوازه سپاه و آتش به همه جا رسيد و دشمن از آن وحشت كرد.
 
چنان كه شعله‌ هاى آتش از مسافت‌هاى دور ديده مى شد. آوازه سپاه و آتش به همه جا رسيد و دشمن از آن وحشت كرد.
سطر ۲۷: سطر ۲۷:
 
معبد خزاعى كه در آن هنگام مشرك بود، در راه مكّه از اردوى مسلمانان گذر كرد. مردم خزاعه، مسلمان و مشركشان خير خواه رسول خدا (ص) بودند.
 
معبد خزاعى كه در آن هنگام مشرك بود، در راه مكّه از اردوى مسلمانان گذر كرد. مردم خزاعه، مسلمان و مشركشان خير خواه رسول خدا (ص) بودند.
 
معبد، اندوه خود را از آنچه در احد به مسلمانان رسيد، ابراز داشت. وقتى به ابو سفيان و يارانش رسيد، به آنان گفت: محمّد با سپاهى كه هرگز نديده‌ام، آكنده از خشم در تعقيب شمايند. اين على بن ابى طالب است كه در مقدّمه سپاه وى مى‌ آيد.<ref> . بحار الانوار، 20/ 99؛ اعلام الورى، 86. </ref> همه كسانى كه در احد حاضر نبودند، از كرده خويش پشيمان‌ هستند و اينك به او پيوسته ‌اند و خشمگين مى‌ آيند. پيش از اين كه از اينجا حركت كنيد، پيشانى اسب‌هاى سپاه محمّد هويدا خواهد شد. از اين سخنان وحشت در دل مشركان افتاد و به سرعت كوچ كردند.پيغمبر (ص) نیز پس از سه روز اقامت در حمراء الاسد به مدينه بازگشت.
 
معبد، اندوه خود را از آنچه در احد به مسلمانان رسيد، ابراز داشت. وقتى به ابو سفيان و يارانش رسيد، به آنان گفت: محمّد با سپاهى كه هرگز نديده‌ام، آكنده از خشم در تعقيب شمايند. اين على بن ابى طالب است كه در مقدّمه سپاه وى مى‌ آيد.<ref> . بحار الانوار، 20/ 99؛ اعلام الورى، 86. </ref> همه كسانى كه در احد حاضر نبودند، از كرده خويش پشيمان‌ هستند و اينك به او پيوسته ‌اند و خشمگين مى‌ آيند. پيش از اين كه از اينجا حركت كنيد، پيشانى اسب‌هاى سپاه محمّد هويدا خواهد شد. از اين سخنان وحشت در دل مشركان افتاد و به سرعت كوچ كردند.پيغمبر (ص) نیز پس از سه روز اقامت در حمراء الاسد به مدينه بازگشت.
 +
 
== نتایج این غزوه ==
 
== نتایج این غزوه ==
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references/>
 
<references/>

نسخهٔ ‏۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۸:۰۴

اين جنگ در روز يكشنبه هشتم شوال سال سوم صورت گرفته است، پيامبر (ص) جمعه همان هفته به مدينه برگشت و مدت غيبت آن حضرت پنج روز بود.هدف این غزوه جلوگیری از حمله دوباره قریش به مدینه پس از غزوه احد بوده است.

فرمان به تقیب قریشیان

وقتى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به مدينه آمده خبرى به دستش رسيد كه مشركان، از اين كه مدينه را رها كرده و به سوى مكه بازگشته‌ اند، پشيمان شده ‌اند[۱]؛روز دوم پس از بازگشت مسلمانان از نبرد احد رسول خدا (ص) به فرمان پروردگار، ياران خويش را فرمان داد كه در تعقيب قريش، به سوى حمراء الاسد، مكانى در هشت يا ده ميلى مدينه حركت كنند. اين فراخوان كه حضرت فرماندهى نيروها را شخصا بر عهده داشت، بر مسلمانان خسته از جنگ احد، سخت آمد. از اين رو خداوند نازل فرمود: وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ. [۲] سستى مكنيد، و غمگين مشويد كه شما برتريد.

چه کسانی حق شرکت در این غزوه را داشتند؟

  1. برخی از مورخان می نویسند:رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دستور داد تا اصحابى كه در احد حضور داشته ‌اند، حتى مجروحانى كه توان راه رفتن دارند آماده رفتن به سوى مشركين شوند. آيه 172 از سوره آل عمران درباره اجابت فرمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم توسط اين افراد است كه حتى بعد از مجروح شدن، دعوت خدا و رسول را پذيرفتند
  2. اما عده ای دیگر براین باورند که از میان اصحاب احد تنها آنانی که مجروح شده بودند حق شرکت در این غزوه را داشته اند و افرادی که فرار کرده اند حق شرکت در این غزوه را نداشته اند.قمى روايت كرده كه جبرئيل بر پيغمبر (ص) فرود آمد و گفت:محمّد، خداوند ترا فرمان مى ‌دهد كه از پى اين قوم بروى و كسى با تو بيرون نمى‌ آيد، مگر آنان كه زخمى بر تن دارند. پس حضرت فرمود كه‌ نادى مجروحان را براى حركت فراخواند.[۳]

گويند: شصت سوار [۴] يا هفتاد نفر[۵] همراه رسول خدا (ص) بيرون آمدند.جابر ابن عبدالله انصاری به پيامبر (ص) گفت: اى رسول خدا، منادى فرياد مى‌ زد كسى كه ديروز در جنگ شركت نكرده باشد، حق ندارد با شما بيرون بيايد. من ديروز مشتاق حضور در جنگ احد بودم ولى پدرم به من دستور داد كه پيش خواهرهايم بمانم و گفت: پسرم، صحيح نيست كه هر دوى ما اينها را بدون مرد رها كنيم، من بر ايشان مى ‌ترسم چون دختركانى ضعيف و ناتوانند، من با رسول خدا مى‌ روم شايد خداوند مرتبه و درجه شهادت را به من لطف فرمايد. پس، من پيش خواهرانم ماندم و خداوند او را برگزيد و شهادت را روزى او كرد و حال آنكه من هم آرزو داشتم كه به شهادت برسم، اكنون استدعا دارم اجازه دهى كه همراه شما بيايم. پس، پيامبر (ص) اجازه فرمود. جابر گويد: غير از من كسى كه در جنگ احد شركت نكرده بود، همراه رسول خدا نبود، گروهى ديگر هم كه در جنگ احد شركت نكرده بودند، چنين تقاضايى از پيامبر (ص) كردند، ولى آن حضرت موافقت نفرمود.[۶]

رسول خدا (ص)، عبد اللّه بن امّ مكتوم را در مدينه جانشين خود كرد و پرچم را به دست على (ع) داد.

وحشت در دل قریشیان

ناراحتی قریش از بازگشت به مکه

قريش در روحاء، در فاصله سى و پنج يا چهل و سه ميلى مدينه فرود آمده بودند. آنان همديگر را سرزنش مى‌كردند و مى‌گفتند: نه محمّد را كشتيد و نه دختران نارپستان را به اسيرى گرفتيد و پشت سر خود سوار كرديد. اشراف ايشان را كشتيم و پيش از آن كه آنان را درمانده و ريشه كن سازيم و كار را تمام كنيم، برگشتيم. بازگرديد و پيش از آن كه شوكت گيرند، ريشه آنان را بزنيد.

امّا صفوان بن اميه گفت: حمله نكنيد، اين قوم جنگيده‌ اند و ما ترسيديم كه آنان را جنگى غير از آنچه صورت گرفت، باشد. يا گفت: اينك محمّد و يارانش از آنچه به آنان رسيده به شدّت خشمگين هستند. به خداى سوگند، ايمن نيستم كه اگر برگشتيد، نيروهايى از اوس و خزرج را كه در احد حاضر نبودند، جمع نكنند. آنگاه شما را زير دست و پاى خود له كنند و بر شما چيره شوند و حال آن كه هم اكنون شما غالب هستيد ...»

فرار قریشیان

پيغمبر (ص) به راه خود ادامه داد تا در حمراء الاسد فرود آمد. شب‌ها در پانصد محل آتش مى‌ افروختند. چنان كه شعله‌ هاى آتش از مسافت‌هاى دور ديده مى شد. آوازه سپاه و آتش به همه جا رسيد و دشمن از آن وحشت كرد.

معبد خزاعى كه در آن هنگام مشرك بود، در راه مكّه از اردوى مسلمانان گذر كرد. مردم خزاعه، مسلمان و مشركشان خير خواه رسول خدا (ص) بودند. معبد، اندوه خود را از آنچه در احد به مسلمانان رسيد، ابراز داشت. وقتى به ابو سفيان و يارانش رسيد، به آنان گفت: محمّد با سپاهى كه هرگز نديده‌ام، آكنده از خشم در تعقيب شمايند. اين على بن ابى طالب است كه در مقدّمه سپاه وى مى‌ آيد.[۷] همه كسانى كه در احد حاضر نبودند، از كرده خويش پشيمان‌ هستند و اينك به او پيوسته ‌اند و خشمگين مى‌ آيند. پيش از اين كه از اينجا حركت كنيد، پيشانى اسب‌هاى سپاه محمّد هويدا خواهد شد. از اين سخنان وحشت در دل مشركان افتاد و به سرعت كوچ كردند.پيغمبر (ص) نیز پس از سه روز اقامت در حمراء الاسد به مدينه بازگشت.

نتایج این غزوه

پانویس

  1. سيره رسول خدا(ص)، جعفريان ،ص:523
  2. آل عمران (3): 172.
  3. تفسير قمى، 1/ 125؛ بحار الانوار، 20/ 64
  4. البداء و التاريخ، 4/ 205
  5. مجمع البيان، 2/ 539.
  6. المغازى/ترجمه،متن،ص:247
  7. . بحار الانوار، 20/ 99؛ اعلام الورى، 86.