غزوه حمراء الأسد: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(چه کسانی حق شرکت در این غزوه را داشتند؟)
(چه کسانی حق شرکت در این غزوه را داشتند؟)
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
 
گويند: شصت سوار <ref> البداء و التاريخ، 4/ 205 </ref> يا هفتاد نفر<ref> مجمع البيان، 2/ 539. </ref> همراه رسول خدا (ص) بيرون آمدند.[[جابر ابن عبدالله انصاری]] به پيامبر (ص) گفت: اى رسول خدا، منادى فرياد مى‌ زد كسى كه ديروز در جنگ شركت نكرده باشد، حق ندارد با شما بيرون بيايد. من ديروز مشتاق حضور در جنگ احد بودم ولى پدرم به من دستور داد كه پيش خواهرهايم بمانم و گفت:
 
گويند: شصت سوار <ref> البداء و التاريخ، 4/ 205 </ref> يا هفتاد نفر<ref> مجمع البيان، 2/ 539. </ref> همراه رسول خدا (ص) بيرون آمدند.[[جابر ابن عبدالله انصاری]] به پيامبر (ص) گفت: اى رسول خدا، منادى فرياد مى‌ زد كسى كه ديروز در جنگ شركت نكرده باشد، حق ندارد با شما بيرون بيايد. من ديروز مشتاق حضور در جنگ احد بودم ولى پدرم به من دستور داد كه پيش خواهرهايم بمانم و گفت:
 
پسرم، صحيح نيست كه هر دوى ما اينها را بدون مرد رها كنيم، من بر ايشان مى ‌ترسم چون دختركانى ضعيف و ناتوانند، من با رسول خدا مى‌ روم شايد خداوند مرتبه و درجه شهادت را به من لطف فرمايد. پس، من پيش خواهرانم ماندم و خداوند او را برگزيد و شهادت را روزى او كرد و حال آنكه من هم آرزو داشتم كه به شهادت برسم، اكنون استدعا دارم اجازه دهى كه همراه شما بيايم. پس، پيامبر (ص) اجازه فرمود.
 
پسرم، صحيح نيست كه هر دوى ما اينها را بدون مرد رها كنيم، من بر ايشان مى ‌ترسم چون دختركانى ضعيف و ناتوانند، من با رسول خدا مى‌ روم شايد خداوند مرتبه و درجه شهادت را به من لطف فرمايد. پس، من پيش خواهرانم ماندم و خداوند او را برگزيد و شهادت را روزى او كرد و حال آنكه من هم آرزو داشتم كه به شهادت برسم، اكنون استدعا دارم اجازه دهى كه همراه شما بيايم. پس، پيامبر (ص) اجازه فرمود.
جابر گويد: غير از من كسى كه در جنگ احد شركت نكرده بود، همراه رسول خدا نبود، گروهى ديگر هم كه در جنگ احد شركت نكرده بودند، چنين تقاضايى از پيامبر (ص) كردند، ولى آن حضرت موافقت نفرمود.<ref>                         المغازى/ترجمه،متن،ص:247
+
جابر گويد: غير از من كسى كه در جنگ احد شركت نكرده بود، همراه رسول خدا نبود، گروهى ديگر هم كه در جنگ احد شركت نكرده بودند، چنين تقاضايى از پيامبر (ص) كردند، ولى آن حضرت موافقت نفرمود.<ref>المغازى/ترجمه،متن،ص:247 </ref>
</ref>
+
 
 +
رسول خدا (ص)، عبد اللّه بن امّ مكتوم را در مدينه جانشين خود كرد و پرچم را به دست على (ع) داد.
 +
 
 +
== وحشت در دل قریشیان ==
  
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
<references/>
 
<references/>

نسخهٔ ‏۲۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۵، ساعت ۰۷:۱۱

اين جنگ در روز يكشنبه هشتم شوال سال سوم صورت گرفته است، پيامبر (ص) جمعه همان هفته به مدينه برگشت و مدت غيبت آن حضرت پنج روز بود.هدف این غزوه جلوگیری از حمله دوباره قریش به مدینه پس از غزوه احد بوده است.

فرمان به تقیب قریشیان

وقتى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به مدينه آمده خبرى به دستش رسيد كه مشركان، از اين كه مدينه را رها كرده و به سوى مكه بازگشته‌ اند، پشيمان شده ‌اند[۱]؛روز دوم پس از بازگشت مسلمانان از نبرد احد رسول خدا (ص) به فرمان پروردگار، ياران خويش را فرمان داد كه در تعقيب قريش، به سوى حمراء الاسد، مكانى در هشت يا ده ميلى مدينه حركت كنند. اين فراخوان كه حضرت فرماندهى نيروها را شخصا بر عهده داشت، بر مسلمانان خسته از جنگ احد، سخت آمد. از اين رو خداوند نازل فرمود: وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ. [۲] سستى مكنيد، و غمگين مشويد كه شما برتريد.

چه کسانی حق شرکت در این غزوه را داشتند؟

  1. برخی از مورخان می نویسند:رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم دستور داد تا اصحابى كه در احد حضور داشته ‌اند، حتى مجروحانى كه توان راه رفتن دارند آماده رفتن به سوى مشركين شوند. آيه 172 از سوره آل عمران درباره اجابت فرمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم توسط اين افراد است كه حتى بعد از مجروح شدن، دعوت خدا و رسول را پذيرفتند
  2. اما عده ای دیگر براین باورند که از میان اصحاب احد تنها آنانی که مجروح شده بودند حق شرکت در این غزوه را داشته اند و افرادی که فرار کرده اند حق شرکت در این غزوه را نداشته اند.قمى روايت كرده كه جبرئيل بر پيغمبر (ص) فرود آمد و گفت:محمّد، خداوند ترا فرمان مى ‌دهد كه از پى اين قوم بروى و كسى با تو بيرون نمى‌ آيد، مگر آنان كه زخمى بر تن دارند. پس حضرت فرمود كه‌ نادى مجروحان را براى حركت فراخواند.[۳]

گويند: شصت سوار [۴] يا هفتاد نفر[۵] همراه رسول خدا (ص) بيرون آمدند.جابر ابن عبدالله انصاری به پيامبر (ص) گفت: اى رسول خدا، منادى فرياد مى‌ زد كسى كه ديروز در جنگ شركت نكرده باشد، حق ندارد با شما بيرون بيايد. من ديروز مشتاق حضور در جنگ احد بودم ولى پدرم به من دستور داد كه پيش خواهرهايم بمانم و گفت: پسرم، صحيح نيست كه هر دوى ما اينها را بدون مرد رها كنيم، من بر ايشان مى ‌ترسم چون دختركانى ضعيف و ناتوانند، من با رسول خدا مى‌ روم شايد خداوند مرتبه و درجه شهادت را به من لطف فرمايد. پس، من پيش خواهرانم ماندم و خداوند او را برگزيد و شهادت را روزى او كرد و حال آنكه من هم آرزو داشتم كه به شهادت برسم، اكنون استدعا دارم اجازه دهى كه همراه شما بيايم. پس، پيامبر (ص) اجازه فرمود. جابر گويد: غير از من كسى كه در جنگ احد شركت نكرده بود، همراه رسول خدا نبود، گروهى ديگر هم كه در جنگ احد شركت نكرده بودند، چنين تقاضايى از پيامبر (ص) كردند، ولى آن حضرت موافقت نفرمود.[۶]

رسول خدا (ص)، عبد اللّه بن امّ مكتوم را در مدينه جانشين خود كرد و پرچم را به دست على (ع) داد.

وحشت در دل قریشیان

پانویس

  1. سيره رسول خدا(ص)، جعفريان ،ص:523
  2. آل عمران (3): 172.
  3. تفسير قمى، 1/ 125؛ بحار الانوار، 20/ 64
  4. البداء و التاريخ، 4/ 205
  5. مجمع البيان، 2/ 539.
  6. المغازى/ترجمه،متن،ص:247