اصحاب رَسّ: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی 'مردمانى در شمار اقوام عذاب ‌شده پيشين به سبب تكذيب و كشتن پيامبرشان. رسّ در لغت...' ایجاد کرد)
 
جز
سطر ۱: سطر ۱:
مردمانى در شمار اقوام عذاب ‌شده پيشين به سبب تكذيب و كشتن پيامبرشان.
+
مردمانى در شمار اقوام عذاب ‌شده پیشین به سبب تكذیب و كشتن پیامبرشان.
  
رسّ در لغت به معناى كندن چاه و قبر،<ref> ترتيب العين، ص‌ 311؛ تاج‌العروس، ج‌ 8‌، ص‌ 306، «رسس».</ref> مدفون كردن مرده يا غير آن، چاه كهنه، چاه ‌سنگ‌چين شده، معدن<ref> لسان‌العرب، ج‌ 5، ص‌ 210؛ تاج العروس، ج‌ 8‌، ص‌ 306؛ القاموس المحيط، ج‌ 1، ص ‌753، «رسّ».</ref> و نيز استوار ساختن،<ref> ترتيب العين، ص‌ 310؛ التحقيق، ج‌ 4، ص‌ 109، «رس».</ref> نشانه و اندك اثر بر جاى مانده هر چيز<ref> مفردات، ص‌ 352؛ لسان‌العرب، ج‌ 5، ص‌ 209، «رسس».</ref> آمده ‌است.
+
رسّ در لغت به معناى كندن چاه و قبر،<ref> ترتیب العین، ص‌ 311؛ تاج‌العروس، ج‌ 8‌، ص‌ 306، «رسس».</ref> مدفون كردن مرده یا غیر آن، چاه كهنه، چاه ‌سنگ‌چین شده، معدن<ref> لسان‌العرب، ج‌ 5، ص‌ 210؛ تاج العروس، ج‌ 8‌، ص‌ 306؛ القاموس المحیط، ج‌ 1، ص ‌753، «رسّ».</ref> و نیز استوار ساختن،<ref> ترتیب العین، ص‌ 310؛ التحقیق، ج‌ 4، ص‌ 109، «رس».</ref> نشانه و اندك اثر بر جاى مانده هر چیز<ref> مفردات، ص‌ 352؛ لسان‌العرب، ج‌ 5، ص‌ 209، «رسس».</ref> آمده ‌است.
  
[[قرآن]] دوبار در آيات 38 [[سوره فرقان]]/25 و 12 [[سوره ق]]/50 از اصحاب رسّ تنها به عنوان قومى كه در پى تكذيب پيامبر خويش با عذاب الهى نابود شدند، ياد كرده است؛ اما هيچ گزارشى درباره هويت، آيين، پيامبر، مكان و زمان زندگى و چگونگى نابودى آنان و نيز شرح كارهايى كه زمينه عذابشان شد، ارائه نكرده است.
+
[[قرآن]] دوبار در آیات 38 [[سوره فرقان]]/25 و 12 [[سوره ق]]/50 از اصحاب رسّ تنها به عنوان قومى كه در پى تكذیب پیامبر خویش با عذاب الهى نابود شدند، یاد كرده است؛ اما هیچ گزارشى درباره هویت، آیین، پیامبر، مكان و زمان زندگى و چگونگى نابودى آنان و نیز شرح كارهایى كه زمینه عذابشان شد، ارائه نكرده است.
  
در سوره ‌فرقان ضمن گزارش برخى از درخواست‌هاى نامعقول از سوى تكذيب‌كنندگان [[پيامبر اسلام]] صلى الله عليه و آله(سوره فرقان/25، 32) و در مقام تهديد آنان از اصحاب ‌رسّ در شمار اقوامى چون [[قوم نوح]]، [[قوم عاد]]، [[قوم ثمود]] و‌... ياد شده كه همگى به سبب تكذيب پيامبر خويش با عذاب الهى نابود شدند: «و قَومَ نوح لَمّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ اَغرَقنهُم‌... × و عادًا و ‌ثَمودا و اَصحبَ الرَّسِّ و قُرونـًا بَينَ ذلِكَ كَثيرا».(سوره فرقان/25، 37‌ـ‌38)
+
در سوره ‌فرقان ضمن گزارش برخى از درخواست‌هاى نامعقول از سوى تكذیب‌كنندگان [[پیامبر اسلام]] صلى الله علیه و آله(سوره فرقان/25، 32) و در مقام تهدید آنان از اصحاب ‌رسّ در شمار اقوامى چون [[قوم نوح]]، [[قوم عاد]]، [[قوم ثمود]] و‌... یاد شده كه همگى به سبب تكذیب پیامبر خویش با عذاب الهى نابود شدند: «و قَومَ نوح لَمّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ اَغرَقنهُم‌... × و عادًا و ‌ثَمودا و اَصحبَ الرَّسِّ و قُرونـًا بَینَ ذلِكَ كَثیرا».(سوره فرقان/25، 37‌ـ‌38)
  
در سوره ق نيز در پى گزارش تكذيب پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و وعده رستاخيز از سوى كافران (ق/50، 2‌ـ‌3)، اصحاب ‌رسّ با همين وصف ياد شده‌اند: «كَذَّبَت قَبلَهُم قَومُ نوح و اَصحبُ الرَّسِّ و ثَمود × و ‌عادٌ و فِرعَونُ و اِخونُ لوط × و اَصحبُ الاَيكَةِ و قَومُ تُبَّع كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وعيد».(سوره ق/50، 12‌ـ‌14)
+
در سوره ق نیز در پى گزارش تكذیب پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و وعده رستاخیز از سوى كافران (ق/50، 2‌ـ‌3)، اصحاب ‌رسّ با همین وصف یاد شده‌اند: «كَذَّبَت قَبلَهُم قَومُ نوح و اَصحبُ الرَّسِّ و ثَمود × و ‌عادٌ و فِرعَونُ و اِخونُ لوط × و اَصحبُ الاَیكَةِ و قَومُ تُبَّع كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وعید».(سوره ق/50، 12‌ـ‌14)
  
برخى صاحب‌نظران با استناد به ‌ترتيب ذكر اصحاب رس در آيه 38 سوره فرقان/ 25 و توجيه ترتيب آن در آيه 12 سوره ق/50، بر اين باورند كه<ref> الميزان، ج‌ 15، ص‌ 218؛ التحقيق، ج‌ 4، ص‌ 110، «رس».</ref> اصحاب رس در دوره تاريخى نزديك به زمان [[قوم ‌عاد]] و [[قوم ثمود]] مى‌زيسته‌اند.(6) پاره‌اى گزارش‌هاى تاريخى نيز كه هر سه قوم را جزو طبقه اعراب «بائده» (منقرض شده) نشان مى‌دهد،<ref> المفصل، ج‌ 1، ص‌ 294‌ـ‌353.</ref> مؤيّد آن است.
+
برخى صاحب‌نظران با استناد به ‌ترتیب ذكر اصحاب رس در آیه 38 سوره فرقان/ 25 و توجیه ترتیب آن در آیه 12 سوره ق/50، بر این باورند كه<ref> المیزان، ج‌ 15، ص‌ 218؛ التحقیق، ج‌ 4، ص‌ 110، «رس».</ref> اصحاب رس در دوره تاریخى نزدیك به زمان [[قوم ‌عاد]] و [[قوم ثمود]] مى‌زیسته‌اند.(6) پاره‌اى گزارش‌هاى تاریخى نیز كه هر سه قوم را جزو طبقه اعراب «بائده» (منقرض شده) نشان مى‌دهد،<ref> المفصل، ج‌ 1، ص‌ 294‌ـ‌353.</ref> مؤیّد آن است.
  
مفسران به سبب نبود گزارش تفصيلى [[قرآن]] و بر اساس برخى معانىِ لغوىِ «رسّ»، پاره‌اى [[احاديث]]<ref> جامع‌البيان، مج‌ 11، ج‌ 19، ص‌ 20‌ـ‌21؛ عيون اخبارالرضا عليه‌السلام، ج ‌1، ص‌ 418‌ـ‌426؛ [[بحارالانوار]]، ج‌ 14، ص‌ 148‌ـ‌158.</ref> و روايت‌هاى تاريخى<ref> المحبر، ص‌ 6‌؛ تاريخ دمشق، ج‌ 1، ص‌ 12‌ـ‌13؛ البداية والنهايه، ‌ج ‌1، ص‌ 205.</ref> ديدگاه‌هاى متفاوتى را درباره هويت، آيين، پيامبر، محل و زمان زندگى، زمينه‌ها و چگونگى هلاكت اصحاب ‌رسّ ارائه كرده‌اند<ref> جامع‌البيان، مج 11، ج 19، ص 19‌ـ‌20؛ مجمع‌البيان، ج‌ 7، ص‌ 266‌ـ‌267؛ روض‌الجنان، ج‌ 14، ص ‌221‌ـ‌229.</ref> كه گاهى آميخته به افسانه و داستان‌پردازى است.<ref> روض‌الجنان، ج 14، ص 226‌ـ‌227؛ قصص‌الانبياء، ص‌ 230‌ـ‌232.</ref> بيشتر گزارش‌ها هر چند با جزئياتى متفاوت و غالباً متداخل، بر اساس معناى چاه براى رس و محوريت آن استوار است با اين تفاوت كه شمار چشم‌گيرى از آنان، اصحاب رس را قومى ياد كرده‌اند كه به سبب افكندن پيامبر خويش در چاه به اين نام موسوم شده‌اند. اغلب، نام آن پيامبر را «حنظلة ‌بن ‌صفوان» گفته‌اند.<ref> كشف‌الاسرار، ج‌ 7، ص‌ 33؛ مجمع‌البيان، ج‌ 7، ص‌ 266؛ روض‌الجنان، ج‌ 14، ص‌ 221.</ref>
+
مفسران به سبب نبود گزارش تفصیلى [[قرآن]] و بر اساس برخى معانىِ لغوىِ «رسّ»، پاره‌اى [[احادیث]]<ref> جامع‌البیان، مج‌ 11، ج‌ 19، ص‌ 20‌ـ‌21؛ عیون اخبارالرضا علیه‌السلام، ج ‌1، ص‌ 418‌ـ‌426؛ [[بحارالانوار]]، ج‌ 14، ص‌ 148‌ـ‌158.</ref> و روایت‌هاى تاریخى<ref> المحبر، ص‌ 6‌؛ تاریخ دمشق، ج‌ 1، ص‌ 12‌ـ‌13؛ البدایة والنهایه، ‌ج ‌1، ص‌ 205.</ref> دیدگاه‌هاى متفاوتى را درباره هویت، آیین، پیامبر، محل و زمان زندگى، زمینه‌ها و چگونگى هلاكت اصحاب ‌رسّ ارائه كرده‌اند<ref> جامع‌البیان، مج 11، ج 19، ص 19‌ـ‌20؛ مجمع‌البیان، ج‌ 7، ص‌ 266‌ـ‌267؛ روض‌الجنان، ج‌ 14، ص ‌221‌ـ‌229.</ref> كه گاهى آمیخته به افسانه و داستان‌پردازى است.<ref> روض‌الجنان، ج 14، ص 226‌ـ‌227؛ قصص‌الانبیاء، ص‌ 230‌ـ‌232.</ref> بیشتر گزارش‌ها هر چند با جزئیاتى متفاوت و غالباً متداخل، بر اساس معناى چاه براى رس و محوریت آن استوار است با این تفاوت كه شمار چشم‌گیرى از آنان، اصحاب رس را قومى یاد كرده‌اند كه به سبب افكندن پیامبر خویش در چاه به این نام موسوم شده‌اند. اغلب، نام آن پیامبر را «حنظلة ‌بن ‌صفوان» گفته‌اند.<ref> كشف‌الاسرار، ج‌ 7، ص‌ 33؛ مجمع‌البیان، ج‌ 7، ص‌ 266؛ روض‌الجنان، ج‌ 14، ص‌ 221.</ref>
  
مهم‌ترين روايت‌ها از اين قرار است:
+
مهم‌ترین روایت‌ها از این قرار است:
  
# طوسى و طبرسى به نقل از عكرمه و با رد روايت‌هاى ديگر، از آنان فقط به عنوان قومى ياد ‌كرده‌اند كه پيامبر خويش را در چاه افكندند.<ref> التبيان، ج‌ 7، ص‌ 490؛ مجمع‌البيان، ج‌ 7، ص‌ 266‌ـ‌267.</ref>
+
# طوسى و طبرسى به نقل از عكرمه و با رد روایت‌هاى دیگر، از آنان فقط به عنوان قومى یاد ‌كرده‌اند كه پیامبر خویش را در چاه افكندند.<ref> التبیان، ج‌ 7، ص‌ 490؛ مجمع‌البیان، ج‌ 7، ص‌ 266‌ـ‌267.</ref>
  
# برخى چون كعب‌الاحبار، مُقاتل و سدى، رس را چاهى در انطاكيه و اصحاب رس را همان اصحاب ياسين دانسته‌اند كه حبيب نجار را درون آن افكندند.<ref> جامع‌البيان، مج‌ 13، ج‌ 26، ص‌ 198؛ كشف‌الاسرار، ج‌ 7، ص‌ 32؛ مجمع‌البيان، ج‌ 9، ص‌ 215.</ref> اين ديدگاه از سوى اغلب مفسران رد<ref> التبيان، ج‌ 7، ص‌ 490؛ مجمع‌البيان، ج‌ 7، ص‌ 266؛ تفسير بيضاوى، ج‌ 3، ص‌ 227.</ref> و حبيب نجار از مؤمنان به رسولان [[حضرت عيسى]] عليه‌السلام<ref> مجمع‌البيان، ج‌ 8‌، ص‌ 655‌؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌ 3، ص‌ 575؛ تفسير قرطبى، ج‌ 15، ص‌ 12.</ref> (ر.ك: [[سوره يس]]/ 36، 13، 20، 27) و انطاكيه، شهرى در تركيه گزارش شده است كه اين با گزارش‌هاى تاريخى مبنى بر عرب بودن اصحاب رس سازگار ‌نيست.<ref> المفصل، ج‌ 1، ص‌ 347‌ـ‌348.</ref>
+
# برخى چون كعب‌الاحبار، مُقاتل و سدى، رس را چاهى در انطاكیه و اصحاب رس را همان اصحاب یاسین دانسته‌اند كه حبیب نجار را درون آن افكندند.<ref> جامع‌البیان، مج‌ 13، ج‌ 26، ص‌ 198؛ كشف‌الاسرار، ج‌ 7، ص‌ 32؛ مجمع‌البیان، ج‌ 9، ص‌ 215.</ref> این دیدگاه از سوى اغلب مفسران رد<ref> التبیان، ج‌ 7، ص‌ 490؛ مجمع‌البیان، ج‌ 7، ص‌ 266؛ تفسیر بیضاوى، ج‌ 3، ص‌ 227.</ref> و حبیب نجار از مؤمنان به رسولان [[حضرت عیسى]] علیه‌السلام<ref> مجمع‌البیان، ج‌ 8‌، ص‌ 655‌؛ تفسیر ابن‌كثیر، ج‌ 3، ص‌ 575؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 15، ص‌ 12.</ref> (ر.ك: [[سوره یس]]/ 36، 13، 20، 27) و انطاكیه، شهرى در تركیه گزارش شده است كه این با گزارش‌هاى تاریخى مبنى بر عرب بودن اصحاب رس سازگار ‌نیست.<ref> المفصل، ج‌ 1، ص‌ 347‌ـ‌348.</ref>
  
# ابن‌عباس و گروهى ديگر از مفسرانِ نخستين، رس را نام يكى از قراى ثمود مى‌دانند.<ref> جامع‌البيان، مج‌ 11، ج‌ 19، ص‌ 19؛ تفسير ابن‌كثير، ج‌ 3، ص‌ 331.</ref> ابن‌جبير، كلبى و خليل ‌بن ‌احمد آن را چاهى در آبادى «فَلْج» در يمامه، اصحاب رس را باقيمانده قوم ثمود و ساكن در حاشيه آن چاه كه در آيه 45 [[سوره حج]]/22 با تعبير «بِئر مُعَطَّلَة» از آن ياد شده است و پيامبر آنان را «حنظلة ‌بن ‌صفوان» دانسته‌اند. آنان گرفتار پرنده‌اى بودند كه گاهى كودكان خردسال را مى‌ربود و چون با دعاى پيامبر خويش از دست آن رهايى يافتند به جاى ايمان به تكذيب و قتل وى پرداختند.<ref> عرائس المجالس، ص‌ 131؛ المحبر، ص‌ 131؛ مجمع‌البيان، ج‌ 7، ص‌ 267.</ref> با توجه به ياد كرد قوم ثمود و اصحاب رس به ‌صورت دو گروه جداگانه در هر دو آيه ([[سوره فرقان]]/25، 38؛ [[سوره ق]]/50، 12) و نيز ذكر «رسّ يمامه» به عنوان محلى غير از ديار مانده قوم ثمود<ref> معجم البلدان، ج‌ 3، ص‌ 43.</ref> در پاره‌اى منابع اسلامى، اين ديدگاه جاى تأمل دارد.
+
# ابن‌عباس و گروهى دیگر از مفسرانِ نخستین، رس را نام یكى از قراى ثمود مى‌دانند.<ref> جامع‌البیان، مج‌ 11، ج‌ 19، ص‌ 19؛ تفسیر ابن‌كثیر، ج‌ 3، ص‌ 331.</ref> ابن‌جبیر، كلبى و خلیل ‌بن ‌احمد آن را چاهى در آبادى «فَلْج» در یمامه، اصحاب رس را باقیمانده قوم ثمود و ساكن در حاشیه آن چاه كه در آیه 45 [[سوره حج]]/22 با تعبیر «بِئر مُعَطَّلَة» از آن یاد شده است و پیامبر آنان را «حنظلة ‌بن ‌صفوان» دانسته‌اند. آنان گرفتار پرنده‌اى بودند كه گاهى كودكان خردسال را مى‌ربود و چون با دعاى پیامبر خویش از دست آن رهایى یافتند به جاى ایمان به تكذیب و قتل وى پرداختند.<ref> عرائس المجالس، ص‌ 131؛ المحبر، ص‌ 131؛ مجمع‌البیان، ج‌ 7، ص‌ 267.</ref> با توجه به یاد كرد قوم ثمود و اصحاب رس به ‌صورت دو گروه جداگانه در هر دو آیه ([[سوره فرقان]]/25، 38؛ [[سوره ق]]/50، 12) و نیز ذكر «رسّ یمامه» به عنوان محلى غیر از دیار مانده قوم ثمود<ref> معجم البلدان، ج‌ 3، ص‌ 43.</ref> در پاره‌اى منابع اسلامى، این دیدگاه جاى تأمل دارد.
  
# برخى آنان را همان اصحاب اخدود دانسته‌اند<ref> جامع‌البيان، مج‌ 11، ج‌ 19، ص‌ 20؛ تفسير بيضاوى، ج‌ 3، ص‌ 227؛ تفسير ابى‌السعود، ج‌ 5، ص‌ 218.</ref> كه دست كم نظر به تفاوت سرانجام هر يك با ديگرى در دنيا (سوره فرقان/25، 39؛ [[سوره بروج]]/85‌،10) آن دو نمى‌توانند يكى باشند.<ref> قصص الانبياء، ص‌ 230؛ التحقيق، ج‌ 4، ص‌ 111.</ref>
+
# برخى آنان را همان اصحاب اخدود دانسته‌اند<ref> جامع‌البیان، مج‌ 11، ج‌ 19، ص‌ 20؛ تفسیر بیضاوى، ج‌ 3، ص‌ 227؛ تفسیر ابى‌السعود، ج‌ 5، ص‌ 218.</ref> كه دست كم نظر به تفاوت سرانجام هر یك با دیگرى در دنیا (سوره فرقان/25، 39؛ [[سوره بروج]]/85‌،10) آن دو نمى‌توانند یكى باشند.<ref> قصص الانبیاء، ص‌ 230؛ التحقیق، ج‌ 4، ص‌ 111.</ref>
  
# روايتى نبوى به نقل محمد ‌بن ‌كعب قُرظى، آنان را قوم حنظلة ‌بن ‌صفوان گزارش مى‌كند كه پس از تكذيب، وى را در چاهى افكنده و سنگ بزرگى بر دهانه آن نهادند. غلام سياه مؤمنى كه او را نخستين وارد شونده به بهشت دانسته‌اند، شبانه و مخفيانه براى وى آب و غذا مى‌برده است. پس از مدتى قوم او پشيمان شده و او را از چاه درآوردند و به وى ايمان آوردند. وى به سوى باقيمانده اندك قوم خود باز مى‌گردد.(23) اين [[حديث]] را مرسل و بيشتر ساخته و پرداخته خود راوى دانسته‌اند،<ref> قصص الانبياء، ص‌ 232؛ البداية والنهايه، ج‌ 1، ص‌ 206.</ref> چنان كه سرنوشت اين قوم با اصحاب رس كه ظاهراً همگى نابود شده‌اند، چندان سازگار نيست.
+
# روایتى نبوى به نقل محمد ‌بن ‌كعب قُرظى، آنان را قوم حنظلة ‌بن ‌صفوان گزارش مى‌كند كه پس از تكذیب، وى را در چاهى افكنده و سنگ بزرگى بر دهانه آن نهادند. غلام سیاه مؤمنى كه او را نخستین وارد شونده به بهشت دانسته‌اند، شبانه و مخفیانه براى وى آب و غذا مى‌برده است. پس از مدتى قوم او پشیمان شده و او را از چاه درآوردند و به وى ایمان آوردند. وى به سوى باقیمانده اندك قوم خود باز مى‌گردد.(23) این [[حدیث]] را مرسل و بیشتر ساخته و پرداخته خود راوى دانسته‌اند،<ref> قصص الانبیاء، ص‌ 232؛ البدایة والنهایه، ج‌ 1، ص‌ 206.</ref> چنان كه سرنوشت این قوم با اصحاب رس كه ظاهراً همگى نابود شده‌اند، چندان سازگار نیست.
  
# در روايتى از [[امام على]] عليه‌السلام به نقل [[شيخ صدوق]] كه سند آن معتبر<ref> حياة القلوب، ج‌ 2، ص‌ 1019.</ref> و صحيح<ref> التحقيق، ج‌ 4، ص‌ 112، «رس».</ref> خوانده شده آن‌ها قومى پس از [[حضرت سليمان]] عليه‌السلام، ساكن در 12 شهر بسيار آباد با نام‌هاى 12 ماه ايرانى (فروردين و‌...)، واقع در كنار رود بسيار پرآبى به نام «رسّ» در مشرق زمين و پرستنده درخت صنوبرى به نام «شاه درخت» ياد مى‌شوند.
+
# در روایتى از [[امام على]] علیه‌السلام به نقل [[شیخ صدوق]] كه سند آن معتبر<ref> حیاة القلوب، ج‌ 2، ص‌ 1019.</ref> و صحیح<ref> التحقیق، ج‌ 4، ص‌ 112، «رس».</ref> خوانده شده آن‌ها قومى پس از [[حضرت سلیمان]] علیه‌السلام، ساكن در 12 شهر بسیار آباد با نام‌هاى 12 ماه ایرانى (فروردین و‌...)، واقع در كنار رود بسیار پرآبى به نام «رسّ» در مشرق زمین و پرستنده درخت صنوبرى به نام «شاه درخت» یاد مى‌شوند.
  
پس از خشكيدن درخت در پى نفرين پيامبرى از نسل يهودا كه پس از سال‌ها دعوت به توحيد با تكذيب و اصرار آنان بر بت‌پرستى روبرو شد، آنان با تصور خشم درخت و با هدف خشنود ساختن آن، آب چشمه مقدس واقع در پاى درخت به نام «دوشاب» را تخليه و با كندن گودالى در دل آن، پيامبر خويش را زنده زنده در آن دفن مى‌كنند، از اين ‌رو به وسيله باد سرخ و زمين گداخته نابود و به اصحاب رس موسوم مى‌شوند. رودخانه ياد شده نيز از آن پس «رسّ» نام مى‌گيرد.<ref> علل‌الشرايع، ج‌ 1، ص‌ 55‌ـ‌57؛ عيون اخبارالرضا عليه‌السلام، ج‌ 1، ص‌ 418‌ـ‌426؛ معانى الاخبار، ج‌ 1، ص‌ 109‌ـ‌110.</ref>
+
پس از خشكیدن درخت در پى نفرین پیامبرى از نسل یهودا كه پس از سال‌ها دعوت به توحید با تكذیب و اصرار آنان بر بت‌پرستى روبرو شد، آنان با تصور خشم درخت و با هدف خشنود ساختن آن، آب چشمه مقدس واقع در پاى درخت به نام «دوشاب» را تخلیه و با كندن گودالى در دل آن، پیامبر خویش را زنده زنده در آن دفن مى‌كنند، از این ‌رو به وسیله باد سرخ و زمین گداخته نابود و به اصحاب رس موسوم مى‌شوند. رودخانه یاد شده نیز از آن پس «رسّ» نام مى‌گیرد.<ref> علل‌الشرایع، ج‌ 1، ص‌ 55‌ـ‌57؛ عیون اخبارالرضا علیه‌السلام، ج‌ 1، ص‌ 418‌ـ‌426؛ معانى الاخبار، ج‌ 1، ص‌ 109‌ـ‌110.</ref>
  
نيامدن اين روايت در ديگر مجامع حديثى دست اول و معتبر شيعى و نيز تفسير التبيان طوسى و مجمع‌البيان طبرسى به رغم گزارش كامل آن در برخى منابع تفسيرى<ref> كشف‌الاسرار، ج‌ 7، ص‌ 33‌ـ‌35؛ روض‌الجنان، ج‌ 14، ص‌ 223‌ـ‌226.</ref> و داستانى<ref> عرائس المجالس، ص‌ 133‌ـ‌135.</ref> جاى بسى شگفتى است، چنان كه از عبارت الميزان، رد غيرمستقيم آن برمى‌آيد.(30)
+
نیامدن این روایت در دیگر مجامع حدیثى دست اول و معتبر شیعى و نیز تفسیر التبیان طوسى و مجمع‌البیان طبرسى به رغم گزارش كامل آن در برخى منابع تفسیرى<ref> كشف‌الاسرار، ج‌ 7، ص‌ 33‌ـ‌35؛ روض‌الجنان، ج‌ 14، ص‌ 223‌ـ‌226.</ref> و داستانى<ref> عرائس المجالس، ص‌ 133‌ـ‌135.</ref> جاى بسى شگفتى است، چنان كه از عبارت المیزان، رد غیرمستقیم آن برمى‌آید.(30)
  
برخى پژوهشگران با پيوند اين روايت به سرو ابرقو، اصحاب رس را ايرانى و ساكن ابرقو<ref> داستان اصحاب رس، ص‌ 33.</ref> و شمارى نيز بر اساس قراينى از جمله قرابت لفظى، رس را همان رود «ارس»، اصحاب رس را در آذربايجان و پيامبر آنان را احتمالاً زرتشت دانسته‌اند.(32)
+
برخى پژوهشگران با پیوند این روایت به سرو ابرقو، اصحاب رس را ایرانى و ساكن ابرقو<ref> داستان اصحاب رس، ص‌ 33.</ref> و شمارى نیز بر اساس قراینى از جمله قرابت لفظى، رس را همان رود «ارس»، اصحاب رس را در آذربایجان و پیامبر آنان را احتمالاً زرتشت دانسته‌اند.(32)
  
بخشى از خطبه 183 نهج‌البلاغه در مقام موعظه، اصحاب رس را در شمار فراعنه و عمالقه<ref> شرح نهج‌البلاغه، ابن ‌ابى ‌الحديد، ج‌ 10، ص‌ 280‌ـ‌281؛ المفصل، ج‌ 1، ص‌ 345‌ـ‌347.</ref> و صاحبان شهرهاى متعدد ياد مى‌كند كه طعمه [[مرگ]] شده و از اين جهان رخت بربسته‌اند: «أين العمالقة و أبناء العمالقة؟! أين الفراعنة و أبناء الفراعنة؟! أين أصحاب مدائن الرّسّ الذين قتلوا النّبيّين و أطفؤوا سُنَن المرسلين و أحيوا سنن الجبّارين!».
+
بخشى از خطبه 183 نهج‌البلاغه در مقام موعظه، اصحاب رس را در شمار فراعنه و عمالقه<ref> شرح نهج‌البلاغه، ابن ‌ابى ‌الحدید، ج‌ 10، ص‌ 280‌ـ‌281؛ المفصل، ج‌ 1، ص‌ 345‌ـ‌347.</ref> و صاحبان شهرهاى متعدد یاد مى‌كند كه طعمه [[مرگ]] شده و از این جهان رخت بربسته‌اند: «أین العمالقة و أبناء العمالقة؟! أین الفراعنة و أبناء الفراعنة؟! أین أصحاب مدائن الرّسّ الذین قتلوا النّبیّین و أطفؤوا سُنَن المرسلین و أحیوا سنن الجبّارین!».
  
اين روايت را نيز برخى از شارحان [[نهج‌البلاغه]] با داستان شاه درخت پيوند داده و داستان مذكور را در شرح و تفصيل آن آورده‌اند،<ref> شرح نهج‌البلاغه، عبده، ص‌ 391؛ قاموس قرآن، ج‌ 3، ص‌ 89‌.</ref> در حالى ‌كه فقره مزبور اشاره مستقيمى به آن ماجرا نداشته، تنها بيانگر اين است كه اصحاب رس افرادى نامدار با تمدنى قابل توجه، شهرهايى متعدد و پيشينه‌اى نسبتاً زياد در مبارزه با دعوت توحيدى انبيا، كشتن آنان و ترويج باورها و ارزش‌هاى شرك‌آلود و كفرآميز بوده‌اند و شهرهاى آنان گويا در كنار رودى يا جايى به نام رس قرار داشته است.
+
این روایت را نیز برخى از شارحان [[نهج‌البلاغه]] با داستان شاه درخت پیوند داده و داستان مذكور را در شرح و تفصیل آن آورده‌اند،<ref> شرح نهج‌البلاغه، عبده، ص‌ 391؛ قاموس قرآن، ج‌ 3، ص‌ 89‌.</ref> در حالى ‌كه فقره مزبور اشاره مستقیمى به آن ماجرا نداشته، تنها بیانگر این است كه اصحاب رس افرادى نامدار با تمدنى قابل توجه، شهرهایى متعدد و پیشینه‌اى نسبتاً زیاد در مبارزه با دعوت توحیدى انبیا، كشتن آنان و ترویج باورها و ارزش‌هاى شرك‌آلود و كفرآمیز بوده‌اند و شهرهاى آنان گویا در كنار رودى یا جایى به نام رس قرار داشته است.
  
# در روايتى از [[امام كاظم]] عليه‌السلام، اصحاب رس مردمى صليب‌پرست<ref> [[بحارالانوار]]، ج‌ 14، ص‌ 153‌ـ‌154.</ref> و به نقلى ديگر آتش‌پرست، ساحل‌نشين رود «رس» در مرز ارمنستان و آذربايجان معرفى شده‌اند كه 30 پيامبر را كشتند؛<ref> عرائس المجالس، ص‌ 132‌ـ‌133.</ref> همچنين در پاره‌اى [[احاديث]]، زنان اصحاب رس، همجنس‌باز خوانده شده‌اند.<ref> المحاسن، ج‌ 1، ص‌ 114؛ الكافى، ج‌ 7، ص‌ 202؛ من لايحضره الفقيه، ج‌ 4، ص‌ 43.</ref>
+
# در روایتى از [[امام كاظم]] علیه‌السلام، اصحاب رس مردمى صلیب‌پرست<ref> [[بحارالانوار]]، ج‌ 14، ص‌ 153‌ـ‌154.</ref> و به نقلى دیگر آتش‌پرست، ساحل‌نشین رود «رس» در مرز ارمنستان و آذربایجان معرفى شده‌اند كه 30 پیامبر را كشتند؛<ref> عرائس المجالس، ص‌ 132‌ـ‌133.</ref> همچنین در پاره‌اى [[احادیث]]، زنان اصحاب رس، همجنس‌باز خوانده شده‌اند.<ref> المحاسن، ج‌ 1، ص‌ 114؛ الكافى، ج‌ 7، ص‌ 202؛ من لایحضره الفقیه، ج‌ 4، ص‌ 43.</ref>
  
# برخى گزارش‌هاى تاريخى، اصحاب رس را ساكن «حضور» در يمن مى‌دانند كه پس از كشتن پيامبر خويش به دست بُخْتُ‌نُّصَّر كشته و اسير شدند. جواد على با ارائه مستنداتى اين را جزو اسرائيليات و برگرفته از گزارش [[تورات]] مى‌داند.<ref> تاريخ دمشق، ج‌ 1، ص‌ 12؛ المفصل، ج‌ 1، ص‌ 347‌ـ‌352.</ref>
+
# برخى گزارش‌هاى تاریخى، اصحاب رس را ساكن «حضور» در یمن مى‌دانند كه پس از كشتن پیامبر خویش به دست بُخْتُ‌نُّصَّر كشته و اسیر شدند. جواد على با ارائه مستنداتى این را جزو اسرائیلیات و برگرفته از گزارش [[تورات]] مى‌داند.<ref> تاریخ دمشق، ج‌ 1، ص‌ 12؛ المفصل، ج‌ 1، ص‌ 347‌ـ‌352.</ref>
  
 
==پانویس ==
 
==پانویس ==
 
<references />
 
<references />
(6)‌. جامع‌البيان، مج‌ 11، ج‌ 19، ص‌ 19؛ نثر طوبى، ج‌ 1، ص‌ 305؛ التحقيق، ج‌ 4، ص‌ 110، «رس».
+
(6)‌. جامع‌البیان، مج‌ 11، ج‌ 19، ص‌ 19؛ نثر طوبى، ج‌ 1، ص‌ 305؛ التحقیق، ج‌ 4، ص‌ 110، «رس».
  
  
(23)‌. جامع‌البيان، مج‌ 11، ج‌ 19، ص‌ 20؛ روض‌الجنان، ج 14، ص 222ـ223؛ تفسير ابن‌كثير، ج 3، ص 331.
+
(23)‌. جامع‌البیان، مج‌ 11، ج‌ 19، ص‌ 20؛ روض‌الجنان، ج 14، ص 222ـ223؛ تفسیر ابن‌كثیر، ج 3، ص 331.
  
  
(30)‌. الميزان، ج‌ 15، ص‌ 218.
+
(30)‌. المیزان، ج‌ 15، ص‌ 218.
  
  
(32)‌. شرح نهج‌البلاغه، عبده، ص‌ 391؛ التحقيق، ج‌ 4، ص 112ـ113، «رس»؛ قاموس‌ قرآن، ج 3، ص 88ـ89.
+
(32)‌. شرح نهج‌البلاغه، عبده، ص‌ 391؛ التحقیق، ج‌ 4، ص 112ـ113، «رس»؛ قاموس‌ قرآن، ج 3، ص 88ـ89.
  
  

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۴۳

مردمانى در شمار اقوام عذاب ‌شده پیشین به سبب تكذیب و كشتن پیامبرشان.

رسّ در لغت به معناى كندن چاه و قبر،[۱] مدفون كردن مرده یا غیر آن، چاه كهنه، چاه ‌سنگ‌چین شده، معدن[۲] و نیز استوار ساختن،[۳] نشانه و اندك اثر بر جاى مانده هر چیز[۴] آمده ‌است.

قرآن دوبار در آیات 38 سوره فرقان/25 و 12 سوره ق/50 از اصحاب رسّ تنها به عنوان قومى كه در پى تكذیب پیامبر خویش با عذاب الهى نابود شدند، یاد كرده است؛ اما هیچ گزارشى درباره هویت، آیین، پیامبر، مكان و زمان زندگى و چگونگى نابودى آنان و نیز شرح كارهایى كه زمینه عذابشان شد، ارائه نكرده است.

در سوره ‌فرقان ضمن گزارش برخى از درخواست‌هاى نامعقول از سوى تكذیب‌كنندگان پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله(سوره فرقان/25، 32) و در مقام تهدید آنان از اصحاب ‌رسّ در شمار اقوامى چون قوم نوح، قوم عاد، قوم ثمود و‌... یاد شده كه همگى به سبب تكذیب پیامبر خویش با عذاب الهى نابود شدند: «و قَومَ نوح لَمّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ اَغرَقنهُم‌... × و عادًا و ‌ثَمودا و اَصحبَ الرَّسِّ و قُرونـًا بَینَ ذلِكَ كَثیرا».(سوره فرقان/25، 37‌ـ‌38)

در سوره ق نیز در پى گزارش تكذیب پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و وعده رستاخیز از سوى كافران (ق/50، 2‌ـ‌3)، اصحاب ‌رسّ با همین وصف یاد شده‌اند: «كَذَّبَت قَبلَهُم قَومُ نوح و اَصحبُ الرَّسِّ و ثَمود × و ‌عادٌ و فِرعَونُ و اِخونُ لوط × و اَصحبُ الاَیكَةِ و قَومُ تُبَّع كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وعید».(سوره ق/50، 12‌ـ‌14)

برخى صاحب‌نظران با استناد به ‌ترتیب ذكر اصحاب رس در آیه 38 سوره فرقان/ 25 و توجیه ترتیب آن در آیه 12 سوره ق/50، بر این باورند كه[۵] اصحاب رس در دوره تاریخى نزدیك به زمان قوم ‌عاد و قوم ثمود مى‌زیسته‌اند.(6) پاره‌اى گزارش‌هاى تاریخى نیز كه هر سه قوم را جزو طبقه اعراب «بائده» (منقرض شده) نشان مى‌دهد،[۶] مؤیّد آن است.

مفسران به سبب نبود گزارش تفصیلى قرآن و بر اساس برخى معانىِ لغوىِ «رسّ»، پاره‌اى احادیث[۷] و روایت‌هاى تاریخى[۸] دیدگاه‌هاى متفاوتى را درباره هویت، آیین، پیامبر، محل و زمان زندگى، زمینه‌ها و چگونگى هلاكت اصحاب ‌رسّ ارائه كرده‌اند[۹] كه گاهى آمیخته به افسانه و داستان‌پردازى است.[۱۰] بیشتر گزارش‌ها هر چند با جزئیاتى متفاوت و غالباً متداخل، بر اساس معناى چاه براى رس و محوریت آن استوار است با این تفاوت كه شمار چشم‌گیرى از آنان، اصحاب رس را قومى یاد كرده‌اند كه به سبب افكندن پیامبر خویش در چاه به این نام موسوم شده‌اند. اغلب، نام آن پیامبر را «حنظلة ‌بن ‌صفوان» گفته‌اند.[۱۱]

مهم‌ترین روایت‌ها از این قرار است:

  1. طوسى و طبرسى به نقل از عكرمه و با رد روایت‌هاى دیگر، از آنان فقط به عنوان قومى یاد ‌كرده‌اند كه پیامبر خویش را در چاه افكندند.[۱۲]
  1. برخى چون كعب‌الاحبار، مُقاتل و سدى، رس را چاهى در انطاكیه و اصحاب رس را همان اصحاب یاسین دانسته‌اند كه حبیب نجار را درون آن افكندند.[۱۳] این دیدگاه از سوى اغلب مفسران رد[۱۴] و حبیب نجار از مؤمنان به رسولان حضرت عیسى علیه‌السلام[۱۵] (ر.ك: سوره یس/ 36، 13، 20، 27) و انطاكیه، شهرى در تركیه گزارش شده است كه این با گزارش‌هاى تاریخى مبنى بر عرب بودن اصحاب رس سازگار ‌نیست.[۱۶]
  1. ابن‌عباس و گروهى دیگر از مفسرانِ نخستین، رس را نام یكى از قراى ثمود مى‌دانند.[۱۷] ابن‌جبیر، كلبى و خلیل ‌بن ‌احمد آن را چاهى در آبادى «فَلْج» در یمامه، اصحاب رس را باقیمانده قوم ثمود و ساكن در حاشیه آن چاه كه در آیه 45 سوره حج/22 با تعبیر «بِئر مُعَطَّلَة» از آن یاد شده است و پیامبر آنان را «حنظلة ‌بن ‌صفوان» دانسته‌اند. آنان گرفتار پرنده‌اى بودند كه گاهى كودكان خردسال را مى‌ربود و چون با دعاى پیامبر خویش از دست آن رهایى یافتند به جاى ایمان به تكذیب و قتل وى پرداختند.[۱۸] با توجه به یاد كرد قوم ثمود و اصحاب رس به ‌صورت دو گروه جداگانه در هر دو آیه (سوره فرقان/25، 38؛ سوره ق/50، 12) و نیز ذكر «رسّ یمامه» به عنوان محلى غیر از دیار مانده قوم ثمود[۱۹] در پاره‌اى منابع اسلامى، این دیدگاه جاى تأمل دارد.
  1. برخى آنان را همان اصحاب اخدود دانسته‌اند[۲۰] كه دست كم نظر به تفاوت سرانجام هر یك با دیگرى در دنیا (سوره فرقان/25، 39؛ سوره بروج/85‌،10) آن دو نمى‌توانند یكى باشند.[۲۱]
  1. روایتى نبوى به نقل محمد ‌بن ‌كعب قُرظى، آنان را قوم حنظلة ‌بن ‌صفوان گزارش مى‌كند كه پس از تكذیب، وى را در چاهى افكنده و سنگ بزرگى بر دهانه آن نهادند. غلام سیاه مؤمنى كه او را نخستین وارد شونده به بهشت دانسته‌اند، شبانه و مخفیانه براى وى آب و غذا مى‌برده است. پس از مدتى قوم او پشیمان شده و او را از چاه درآوردند و به وى ایمان آوردند. وى به سوى باقیمانده اندك قوم خود باز مى‌گردد.(23) این حدیث را مرسل و بیشتر ساخته و پرداخته خود راوى دانسته‌اند،[۲۲] چنان كه سرنوشت این قوم با اصحاب رس كه ظاهراً همگى نابود شده‌اند، چندان سازگار نیست.
  1. در روایتى از امام على علیه‌السلام به نقل شیخ صدوق كه سند آن معتبر[۲۳] و صحیح[۲۴] خوانده شده آن‌ها قومى پس از حضرت سلیمان علیه‌السلام، ساكن در 12 شهر بسیار آباد با نام‌هاى 12 ماه ایرانى (فروردین و‌...)، واقع در كنار رود بسیار پرآبى به نام «رسّ» در مشرق زمین و پرستنده درخت صنوبرى به نام «شاه درخت» یاد مى‌شوند.

پس از خشكیدن درخت در پى نفرین پیامبرى از نسل یهودا كه پس از سال‌ها دعوت به توحید با تكذیب و اصرار آنان بر بت‌پرستى روبرو شد، آنان با تصور خشم درخت و با هدف خشنود ساختن آن، آب چشمه مقدس واقع در پاى درخت به نام «دوشاب» را تخلیه و با كندن گودالى در دل آن، پیامبر خویش را زنده زنده در آن دفن مى‌كنند، از این ‌رو به وسیله باد سرخ و زمین گداخته نابود و به اصحاب رس موسوم مى‌شوند. رودخانه یاد شده نیز از آن پس «رسّ» نام مى‌گیرد.[۲۵]

نیامدن این روایت در دیگر مجامع حدیثى دست اول و معتبر شیعى و نیز تفسیر التبیان طوسى و مجمع‌البیان طبرسى به رغم گزارش كامل آن در برخى منابع تفسیرى[۲۶] و داستانى[۲۷] جاى بسى شگفتى است، چنان كه از عبارت المیزان، رد غیرمستقیم آن برمى‌آید.(30)

برخى پژوهشگران با پیوند این روایت به سرو ابرقو، اصحاب رس را ایرانى و ساكن ابرقو[۲۸] و شمارى نیز بر اساس قراینى از جمله قرابت لفظى، رس را همان رود «ارس»، اصحاب رس را در آذربایجان و پیامبر آنان را احتمالاً زرتشت دانسته‌اند.(32)

بخشى از خطبه 183 نهج‌البلاغه در مقام موعظه، اصحاب رس را در شمار فراعنه و عمالقه[۲۹] و صاحبان شهرهاى متعدد یاد مى‌كند كه طعمه مرگ شده و از این جهان رخت بربسته‌اند: «أین العمالقة و أبناء العمالقة؟! أین الفراعنة و أبناء الفراعنة؟! أین أصحاب مدائن الرّسّ الذین قتلوا النّبیّین و أطفؤوا سُنَن المرسلین و أحیوا سنن الجبّارین!».

این روایت را نیز برخى از شارحان نهج‌البلاغه با داستان شاه درخت پیوند داده و داستان مذكور را در شرح و تفصیل آن آورده‌اند،[۳۰] در حالى ‌كه فقره مزبور اشاره مستقیمى به آن ماجرا نداشته، تنها بیانگر این است كه اصحاب رس افرادى نامدار با تمدنى قابل توجه، شهرهایى متعدد و پیشینه‌اى نسبتاً زیاد در مبارزه با دعوت توحیدى انبیا، كشتن آنان و ترویج باورها و ارزش‌هاى شرك‌آلود و كفرآمیز بوده‌اند و شهرهاى آنان گویا در كنار رودى یا جایى به نام رس قرار داشته است.

  1. در روایتى از امام كاظم علیه‌السلام، اصحاب رس مردمى صلیب‌پرست[۳۱] و به نقلى دیگر آتش‌پرست، ساحل‌نشین رود «رس» در مرز ارمنستان و آذربایجان معرفى شده‌اند كه 30 پیامبر را كشتند؛[۳۲] همچنین در پاره‌اى احادیث، زنان اصحاب رس، همجنس‌باز خوانده شده‌اند.[۳۳]
  1. برخى گزارش‌هاى تاریخى، اصحاب رس را ساكن «حضور» در یمن مى‌دانند كه پس از كشتن پیامبر خویش به دست بُخْتُ‌نُّصَّر كشته و اسیر شدند. جواد على با ارائه مستنداتى این را جزو اسرائیلیات و برگرفته از گزارش تورات مى‌داند.[۳۴]

پانویس

  1. ترتیب العین، ص‌ 311؛ تاج‌العروس، ج‌ 8‌، ص‌ 306، «رسس».
  2. لسان‌العرب، ج‌ 5، ص‌ 210؛ تاج العروس، ج‌ 8‌، ص‌ 306؛ القاموس المحیط، ج‌ 1، ص ‌753، «رسّ».
  3. ترتیب العین، ص‌ 310؛ التحقیق، ج‌ 4، ص‌ 109، «رس».
  4. مفردات، ص‌ 352؛ لسان‌العرب، ج‌ 5، ص‌ 209، «رسس».
  5. المیزان، ج‌ 15، ص‌ 218؛ التحقیق، ج‌ 4، ص‌ 110، «رس».
  6. المفصل، ج‌ 1، ص‌ 294‌ـ‌353.
  7. جامع‌البیان، مج‌ 11، ج‌ 19، ص‌ 20‌ـ‌21؛ عیون اخبارالرضا علیه‌السلام، ج ‌1، ص‌ 418‌ـ‌426؛ بحارالانوار، ج‌ 14، ص‌ 148‌ـ‌158.
  8. المحبر، ص‌ 6‌؛ تاریخ دمشق، ج‌ 1، ص‌ 12‌ـ‌13؛ البدایة والنهایه، ‌ج ‌1، ص‌ 205.
  9. جامع‌البیان، مج 11، ج 19، ص 19‌ـ‌20؛ مجمع‌البیان، ج‌ 7، ص‌ 266‌ـ‌267؛ روض‌الجنان، ج‌ 14، ص ‌221‌ـ‌229.
  10. روض‌الجنان، ج 14، ص 226‌ـ‌227؛ قصص‌الانبیاء، ص‌ 230‌ـ‌232.
  11. كشف‌الاسرار، ج‌ 7، ص‌ 33؛ مجمع‌البیان، ج‌ 7، ص‌ 266؛ روض‌الجنان، ج‌ 14، ص‌ 221.
  12. التبیان، ج‌ 7، ص‌ 490؛ مجمع‌البیان، ج‌ 7، ص‌ 266‌ـ‌267.
  13. جامع‌البیان، مج‌ 13، ج‌ 26، ص‌ 198؛ كشف‌الاسرار، ج‌ 7، ص‌ 32؛ مجمع‌البیان، ج‌ 9، ص‌ 215.
  14. التبیان، ج‌ 7، ص‌ 490؛ مجمع‌البیان، ج‌ 7، ص‌ 266؛ تفسیر بیضاوى، ج‌ 3، ص‌ 227.
  15. مجمع‌البیان، ج‌ 8‌، ص‌ 655‌؛ تفسیر ابن‌كثیر، ج‌ 3، ص‌ 575؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 15، ص‌ 12.
  16. المفصل، ج‌ 1، ص‌ 347‌ـ‌348.
  17. جامع‌البیان، مج‌ 11، ج‌ 19، ص‌ 19؛ تفسیر ابن‌كثیر، ج‌ 3، ص‌ 331.
  18. عرائس المجالس، ص‌ 131؛ المحبر، ص‌ 131؛ مجمع‌البیان، ج‌ 7، ص‌ 267.
  19. معجم البلدان، ج‌ 3، ص‌ 43.
  20. جامع‌البیان، مج‌ 11، ج‌ 19، ص‌ 20؛ تفسیر بیضاوى، ج‌ 3، ص‌ 227؛ تفسیر ابى‌السعود، ج‌ 5، ص‌ 218.
  21. قصص الانبیاء، ص‌ 230؛ التحقیق، ج‌ 4، ص‌ 111.
  22. قصص الانبیاء، ص‌ 232؛ البدایة والنهایه، ج‌ 1، ص‌ 206.
  23. حیاة القلوب، ج‌ 2، ص‌ 1019.
  24. التحقیق، ج‌ 4، ص‌ 112، «رس».
  25. علل‌الشرایع، ج‌ 1، ص‌ 55‌ـ‌57؛ عیون اخبارالرضا علیه‌السلام، ج‌ 1، ص‌ 418‌ـ‌426؛ معانى الاخبار، ج‌ 1، ص‌ 109‌ـ‌110.
  26. كشف‌الاسرار، ج‌ 7، ص‌ 33‌ـ‌35؛ روض‌الجنان، ج‌ 14، ص‌ 223‌ـ‌226.
  27. عرائس المجالس، ص‌ 133‌ـ‌135.
  28. داستان اصحاب رس، ص‌ 33.
  29. شرح نهج‌البلاغه، ابن ‌ابى ‌الحدید، ج‌ 10، ص‌ 280‌ـ‌281؛ المفصل، ج‌ 1، ص‌ 345‌ـ‌347.
  30. شرح نهج‌البلاغه، عبده، ص‌ 391؛ قاموس قرآن، ج‌ 3، ص‌ 89‌.
  31. بحارالانوار، ج‌ 14، ص‌ 153‌ـ‌154.
  32. عرائس المجالس، ص‌ 132‌ـ‌133.
  33. المحاسن، ج‌ 1، ص‌ 114؛ الكافى، ج‌ 7، ص‌ 202؛ من لایحضره الفقیه، ج‌ 4، ص‌ 43.
  34. تاریخ دمشق، ج‌ 1، ص‌ 12؛ المفصل، ج‌ 1، ص‌ 347‌ـ‌352.

(6)‌. جامع‌البیان، مج‌ 11، ج‌ 19، ص‌ 19؛ نثر طوبى، ج‌ 1، ص‌ 305؛ التحقیق، ج‌ 4، ص‌ 110، «رس».


(23)‌. جامع‌البیان، مج‌ 11، ج‌ 19، ص‌ 20؛ روض‌الجنان، ج 14، ص 222ـ223؛ تفسیر ابن‌كثیر، ج 3، ص 331.


(30)‌. المیزان، ج‌ 15، ص‌ 218.


(32)‌. شرح نهج‌البلاغه، عبده، ص‌ 391؛ التحقیق، ج‌ 4، ص 112ـ113، «رس»؛ قاموس‌ قرآن، ج 3، ص 88ـ89.


منابع

على اسدى، محمدحسن ناصحى؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 3، صفحه 401-405