سوره انفال: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(تعیین رده)
جز
سطر ۱: سطر ۱:
==سوره 8 / الأنفال==
+
نام هشتمين سوره [[قرآن كريم]].
  
'''<I>بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ</I>''' / به نام خداوند رحمتگر مهربان
+
سوره انفال به اتفاق همه مفسران مدنى است،<ref> زادالمسير، ج 3، ص 316؛ نهج‌البيان، ج 2، ص‌ 378؛ بصائرذوى التمييز، ج‌ 1، ص‌ 222.</ref> مگر 7 آيه كه ابن ‌عباس آن‌ها را مدنى نمى‌داند و هشتمين سوره در ترتيب مصحف است كه بين دو [[سوره اعراف]] و [[سوره توبه]] قرار گرفته است. اين سوره هشتاد و هشتمين سوره در ترتيب نزول است كه پس از [[سوره بقره]] و پيش از [[سوره آل ‌عمران]] نازل شده است<ref> مجمع البيان، ج‌ 10، ص‌ 613‌؛ التمهيد، ج‌ 1، ص‌ 137.</ref> و با فرض نزول 86 سوره در مكه<ref> الاتقان، ج‌ 1، ص‌ 20؛ التمهيد، ج‌ 1، ص‌ 137.</ref> اين سوره، دومين سوره‌اى است كه در مدينه نازل شده است.<ref> همان.</ref>
  
'''<I>يَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواْاللّهَ وَ أَصْلِحُواْ ذَاتَ بِيْنِكُمْ وَ أَطِيعُواْاللّهَ وَ رَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ﴿1﴾</I>'''
+
با اين حال آراى ديگر آن را اولين،<ref> روض الجنان، ج‌ 9، ص‌ 54‌.</ref> سومين، چهارمين و پنجمين سوره مدنى معرفى كرده است؛<ref> الاتقان، ج‌ 1، ص‌ 18‌ـ‌20؛ التحرير والتنوير، ج‌ 9، ص‌ 246؛ التفسير الحديث، ج‌ 7، ص‌ 7.</ref> ولى با توجه به آيات 217 ـ 218 [[سوره بقره]] كه اولين سوره مدنى و ناظر به سريه عبدالله بن جحش و مربوط به زمانى قبل از [[جنگ بدر]]<ref> اسباب‌النزول، ص‌ 61‌ـ‌62‌؛ مجمع البيان، ج‌ 2، ص‌ 551‌، 553‌.</ref> و اين كه نزول سوره انفال پس از جنگ بدر بوده، نظر نخست ترجيح دارد.<ref> التفسير الحديث، ج‌ 7، ص‌ 8‌.</ref>
  
اى پيامبر از تو درباره غنايم جنگى مى  پرسند بگو غنايم جنگى اختصاص به خدا و فرستاده او دارد پس از خدا پروا داريد و با يكديگر سازش نماييد و اگر [[ايمان]] داريد از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد.(1)
+
البته به سبب تنوع و گستردگى موضوعات در [[سوره بقره]] احتمال نزول بخش‌هايى از آن به دنبال [[سوره انفال]] قوى به نظر مى‌رسد زيرا سوره بقره به يكباره نازل نشده است ولى وقتى گفته مى‌شود: سوره‌اى پس از سوره ديگر نازل شده است مقصود اوايل سوره‌هاست.<ref> فى ظلال القرآن، ج‌ 3، ص‌ 1429؛ التحرير والتنوير، ج‌ 9، ص‌ 246.</ref>
  
'''<I>إِنَّمَاالْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَاللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَ عَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ ﴿2﴾</I>''' / مؤمنان همان كسانى  اند كه چون خدا ياد شود دل هايشان بترسد و چون آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان بيفزايد و بر پروردگار خود توكل مى  كنند.(2)
+
برخى، آيات 30 ـ 36 اين سوره را مكى دانسته‌اند،<ref> تفسير الجلالين، ص‌ 180.</ref> شايد به اين دليل كه آن آيات از رخدادهاى [[مكه]] گزارش داده است؛ اما اين نظر پذيرفته نيست زيرا افزون بر وجود روايت صحيح دال بر مدنى بودن اين آيات، آيات فراوانى از اين دست وجود دارد كه در [[مدينه]] نازل شده؛ اما ناظر به حوادث پيش از هجرت در مكه است مانند آيه ‌26 همين سوره كه از ايام ضعف مسلمانان در مكه سخن گفته است،<ref> فى‌ظلال القرآن، ج‌ 3، ص‌ 1430؛ المكى والمدنى فى‌القرآن، ج‌ 2، ص‌ 544‌ـ‌567‌.</ref> افزون بر اين اين نظر با انسجام و هماهنگى موجود ميان آيات اين سوره ناسازگار است.<ref> التفسير الحديث، ج‌ 7، ص‌ 7؛ الميزان، ج ‌9، ص‌ 8‌.</ref> ادعاى مكى بودن آيه 64 نيز به سبب وحدت سياق و رواياتِ مخالف، پذيرفتنى نيست.<ref> التمهيد، ج‌ 1، ص‌ 228.</ref>
  
'''<I>الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿3﴾</I>''' / همانان كه [[نماز]] را به پا مى  دارند و از آن چه به ايشان روزى داده ايم [[انفاق]] مى  كنند.(3)
+
زمان نزول اين سوره 19 ماه پس از هجرت و بعد از [[جنگ بدر]] بوده و در مصحف‌هاى رايج كه آياتش به سبك كوفى تنظيم شده<ref> تاريخ قرآن، ص‌ 570‌.</ref> داراى 75 آيه<ref> فى ظلال القرآن، ج‌ 3، ص‌ 1429؛ التحرير والتنوير، ج‌ 9، ص‌ 244.</ref> و 1243 كلمه است. <ref> المعجم الاحصايى، ج‌ 1، ص‌ 301.</ref>
  
'''<I>أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ ﴿4﴾</I>''' / آنان هستند كه حقا مؤمنند براى آنان نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزى نيكو خواهد بود.(4)
+
قاريان شام با وقف كردن بر «ثُمَ يغلبون» در آيه 36 و «مفعولا» در آيه 42 آن دو را آيه‌اى مستقل شمرده، شمار آيات اين سوره را 77 دانسته‌اند. بصري‌ها نيز هر چند مانند شامي‌ها دو مورد ياد شده را آيه‌اى مستقل شمرده‌اند؛ ولى با يك آيه قرار دادن آيات 62 ـ 63 شمار آيات سوره را 76 دانسته‌اند. حجازي‌ها فقط در آيه 42 با كوفي‌ها مخالفت كرده‌اند و با وقف كردن بر «مَفعُولا» در آيه 42 آن را آيه‌اى مستقل دانسته، در نتيجه شمار آيات سوره را به 76 رسانده‌اند.<ref> البيان فى عد آى القرآن، ص‌ 158؛ مجمع‌البيان، ج‌ 4، ص‌ 794؛ بصائر ذوى التمييز، ج‌ 1، ص‌ 222.</ref>
  
'''<I>كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِن بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ ﴿5﴾</I>''' / همان گونه كه پروردگارت تو را از خانه  ات به [[حق]] بيرون آورد و حال آن كه دسته  اى از مؤمنان سخت كراهت داشتند.(5)
+
اين سوره از زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و صحابه به انفال شهرت داشته است زيرا در نخستين آيه آن اين واژه دو بار تكرار و درباره آن سخن گفته شده است.<ref> بصائرذوى التمييز، ج‌ 1، ص‌ 222؛ التحرير والتنوير، ج‌ 9، ص‌ 245.</ref>اين سوره «بدر» نيز ناميده شده، چون درباره جنگ بدر نازل شده است.<ref> همان؛ الاتقان، ج‌ 1، ص‌ 119.</ref> در برخى نقل‌ها از آن به «سورة‌الجهاد» ياد شده است زيرا پس از نزول اين سوره پيامبر تلاوت آن را در جنگ‌ها براى تقويت روحيه رزمندگان سنت قرار داد. اين رويه در زمان خلفا نيز ادامه داشته است.<ref> تاريخ دمشق، ج ‌60‌، ص‌ 145؛ تاريخ طبرى، ج‌ 3، ص‌ 199؛ تفسير بقاعى، ج‌ 3، ص‌ 182.</ref>
  
'''<I>يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَ مَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنظُرُونَ ﴿6﴾</I>''' / با تو درباره حق بعد از آن كه روشن گرديد مجادله مى  كنند گويى كه آنان را به سوى [[مرگ]] مى  رانند و ايشان بدان مى  نگرند.(6)
+
روايات درباره اين كه [[سوره انفال]] و [[سوره توبه]] هر يك سوره‌اى مستقل يا سوره توبه متمم سوره انفال است، اختلاف دارد.<ref> تفسير عياشى، ج 1، ص‌ 73؛ الدرالمنثور، ج 4، ص‌ 120؛ الميزان، ج 9، ص‌ 149 ـ 150.</ref> فاصله نشدن بسم اللّه بين اين دو سوره سبب شده است تا برخى آن دو را يك سوره بدانند<ref> روح المعانى، مج‌ 6‌، ج‌ 10، ص‌ 230.</ref> به هر روى اين دو سوره «قرينتين» خوانده شده<ref> الدرالمنثور، ج‌ 4، ص‌ 120.</ref> و در تقسيم‌بندى سوره‌ها هفتمين عضو مجموعه «السبع الطوال» به شمار آمده است، هر چند بنا به نظر برخى اين دو سوره از اين مجموعه خارج و سوره يونس هفتمين عضو اين مجموعه است.<ref> التفسير الكبير، ج‌ 15، ص‌ 216؛ روح المعانى، مج‌ 6‌، ج‌ 10، ص‌ 230‌ـ‌232.</ref>
  
'''<I>وَ إِذْ يَعِدُكُمُ اللّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتِيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ يُرِيدُاللّهُ أَن يُحِقَّ الحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَ يَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ ﴿7﴾</I>'''
+
درباره پيوند اين سوره با سوره پيشين ([[سوره اعراف]]) گفته‌اند: چون خداوند در سوره اعراف داستان‌هاى انبياء عليهم‌السلام را بيان كرد و در پايان آن از [[پيامبر اسلام]] صلى الله عليه و آله ياد كرد. سوره انفال را با ياد آن حضرت شروع كرد و سپس در ادامه آن به ماجراهايى كه بين آن حضرت و قومش واقع شده است، پرداخت.<ref> مجمع البيان، ج‌ 4، ص‌ 794؛ المنير، ج‌ 9، ص‌ 236.</ref>
  
و به ياد آوريد هنگامى را كه خدا يكى از دو دسته كاروان تجارتى قريش يا سپاه [[ابوسفيان]] را به شما وعده داد كه از آن شما باشد و شما دوست داشتيد كه دسته بى  سلاح براى شما باشد ولى خدا مى  خواست [[ حق]] (=[[اسلام]]) را با كلمات خود ثابت و كافران را ريشه  كن كند.(7)
+
بسيارى معتقدند آيه 65 اين سوره با آيه پس از آن نسخ شده است،<ref> جامع البيان، مج‌ 6‌، ج‌ 10، ص‌ 50‌ـ‌54‌؛ فتح المنان، ص‌ 311‌ـ‌315؛ النسخ فى القرآن، ج‌ 2، ص‌ 828‌.</ref> حتى برخى ادعاى اجماع بر نسخ آن كرده‌اند<ref> التبيان، ج 5، ص‌ 154؛ روض الجنان، ج 9، ص‌ 147.</ref> زيرا در آيه اول خداوند فرمان مى‌دهد كه هر مسلمان بايد در جهاد در برابر 10 كافر پايدارى كند ولى در آيه دوم اين نسبت به دو برابر تقليل يافته است؛ ولى جمعى نسخ را نپذيرفته و هر دو حكم را ثابت مى‌دانند و مى‌گويند: اين دو حكم مربوط به دو گروه مختلف با شرايط متفاوت است؛ حكم نخست براى زمانى است كه غالب افراد مسلمان خود ساخته و قوى الايمان باشند و حكم دوم مربوط به زمانى است كه وضعيت مسلمانان از جهت قوت ايمان چنين نباشد،<ref> نمونه، ج‌ 9، ص‌ 239.</ref> افزون بر اين برخى آيات 1، 33، 39، 61 و 72 اين سوره را نيز منسوخ دانسته‌اند<ref> قلائدالمرجان، ص‌ 111‌ـ‌113؛ التمهيد، ج‌ 2، ص‌ 352‌ـ‌355.</ref> ليكن صحت اين ادعاها قوياً مورد ترديد است.<ref> الاتقان، ج ‌2، ص‌ 45‌ـ‌52‌؛ البيان، ص‌ 287، 352.</ref>
  
'''<I>لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ ﴿8﴾</I>''' / تا حق را ثابت و [[باطل]] را نابود گرداند هر چند بزهكاران خوش نداشته باشند.(8)
+
'''آيات نامدار:'''
  
'''<I>إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُرْدِفِينَ ﴿9﴾</I>''' / به ياد آوريد زمانى را كه پروردگار خود را به فرياد مى  طلبيديد پس دعاى شما را اجابت كرد كه من شما را با هزار فرشته پياپى يارى خواهم كرد.(9)
+
آيه اول به نام [[سوره انفال]]، 41 به [[خمس]]، 61 به سَلْم، 62 به نَصْر، 65 ـ 66 به عدد مقاتلين و 72 به توارث بالايمان نامگذارى شده است. (‌=>‌ آيات نامدار)
  
'''<I>وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِاللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿10﴾</I>''' / و اين وعده را خداوند جز نويدى براى شما قرار نداد و تا آن كه دل هاى شما بدان اطمينان يابد و پيروزى جز از نزد خدا نيست كه خدا شكست ناپذير و حكيم است.(10)
+
'''سبب نزول:'''
  
'''<I>إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدَامَ ﴿11﴾</I>'''
+
اين سوره درباره [[جنگ بدر]] و حل مشكلاتى كه در اين باره براى مسلمانان پيش آمده بود، نازل شده ‌است.<ref> التحرير والتنوير، ج‌ 9، ص‌ 244‌ـ‌245؛ الموسوعة القرآنيه، ج‌ 3، ص‌ 177؛ الميزان، ج‌ 9، ص‌ 8‌.</ref>
  
به ياد آوريد هنگامى را كه خدا خواب سبك آرامش  بخشى كه از جانب او بود بر شما مسلط ساخت و از آسمان بارانى بر شما فرو ريزانيد تا شما را با آن پاك گرداند و وسوسه [[شيطان]] را از شما بزدايد و دل هايتان را محكم سازد و گام هايتان را بدان استوار دارد.(11)
+
'''فضاى نزول:'''
  
'''<I>إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلآئِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ فَاضْرِبُواْ فَوْقَ الأَعْنَاقِ وَاضْرِبُواْ مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ ﴿12﴾</I>'''
+
سوره انفال در سال دوم هجرى و پس از پيروزى مسلمانان در جنگ بدر نازل شد<ref> الميزان، ج‌ 9، ص‌ 4.</ref> و در آن ضمن اشاره به رخداد جنگ بدر و حوادثى كه به وقوع اين پيروزى سرنوشت‌ساز انجاميد از امدادهاى غيبى خداوند ياد مى‌كند.
  
هنگامى كه پروردگارت به [[فرشتگان]] [[وحى]] مى  كرد كه من با شما هستم پس كسانى را كه [[ايمان]] آورده اند ثابت  قدم بداريد بزودى در دل [[كافران]] وحشت  خواهم افكند پس فراز گردن ها را بزنيد و همه سرانگشتانشان را قلم كنيد.(12)
+
'''غرض و محتواى سوره:'''
  
'''<I>ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ شَآقُّواْ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَن يُشَاقِقِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿13﴾</I>''' / اين [[كيفر]] بدان سبب است كه آنان با خدا و پيامبر او به مخالفت برخاستند و هر كس با خدا و پيامبر او به مخالفت برخيزد قطعا خدا سخت  كيفر است.(13)
+
سياق [[سوره انفال]] نشان مى‌دهد كه غرض اصلى سوره بيان شرايط بهره‌مندى مؤمنان از امدادهاى غيبى و نصرت الهى است كه مهم‌ترين شرط آن، اطاعت از خدا و رسول است و در كنار آن به نتايج اين اطاعت و پيامدهاى سرپيچى از فرمان خداوند اشاره مى‌كند.
  
'''<I>ذَلِكُمْ فَذُوقُوهُ وَ أَنَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابَ النَّارِ ﴿14﴾</I>''' / اين [[عذاب دنيا]] را بچشيد و بدانيد كه براى كافران [[عذاب آتش]] خواهد بود.(14)
+
آيات نخست سوره انفال (1ـ4) به بيان حكم خداوند درباره «انفال» و وظايف مؤمنان و ويژگي‌هاى آنان اختصاص دارد و به آنان يادآور مى‌شود كه (با اين پيروزى) از مسير [[تقوا]] و [[توحيد]] و اطاعت پيامبر صلى الله عليه و آله خارج نشوند و با يكديگر سازش كنند.
  
'''<I>يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفاً فَلاَ تُوَلُّوهُمُ الأَدْبَارَ ﴿15﴾</I>''' / اى كسانى كه ايمان آورده ايد هر گاه در ميدان نبرد به كافران برخورد كرديد كه به سوى شما روى مى  آورند به آنان پشت مكنيد.(15)
+
آنگاه براى مؤمنان صفاتى همچون هراس از عظمت الهى، افزايش [[ايمان]] بر اثر استماع آيات خدا،<ref> مجمع البيان، ج‌ 4، ص‌ 798‌ـ‌799.</ref> توكل، برپا داشتن [[نماز]] و [[انفاق]] از مال را ذكر مى‌كند؛ صفاتى كه همگى در آماده كردن نفس براى تقوا، اصلاح ذات البين و اطاعت از خدا و رسولش مؤثر است.
  
'''<I>وَ مَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاء بِغَضَبٍ مِّنَ اللّهِ وَ مَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿16﴾</I>'''
+
نظم آيات سوره از آيه 5 تا انتهاى آن چنين است كه ابتدا در هر فرازى برخى از امدادهاى غيبى الهى را بيان مى‌كند و سپس بر بخشى از وظايف مؤمنان كه لازمه استمرار نصرت و يارى الهى است تأكيد مى‌كند يا به فرجام شوم كافران و منافقان و خصلت‌هايى كه موجب عذاب و دورى آنان از رحمت و نصرت الهى شده است، اشاره مى‌كند.
  
و هر كه در آن هنگام به آنان پشت كند مگر آن كه هدفش كناره گيرى براى نبردى مجدد يا پيوستن به جمعى ديگر از همرزمانش باشد قطعا به خشم خدا گرفتار خواهد شد و جايگاهش [[دوزخ]] است و چه بد سرانجامى است.(16)
+
آيات 5‌-‌8 به نخستين نمونه از امدادهاى غيبى، يعنى خارج شدن پيامبر صلى الله عليه و آله به امر الهى از [[مدينه]] و آماده شدن ايشان براى جنگ با كفار قريش، اشاره مى‌كند. اين اقدام در حالى صورت گرفت كه بسيارى از مؤمنان از ترس [[مرگ]] و احساس ناتوانى در برابر لشكريان دشمن از چنين اقدامى بيمناك و علاقمند بودند كه يا اصلاً درگيرى صورت نگيرد يا دست كم به جاى جنگ با لشكريان قريش به كاروان تجارتى آن‌ها يورش برند؛ اما خداوند زمينه‌اى فراهم كرد تا [[جنگ بدر]] كه نقطه عطفى در پيروزي‌هاى بعدى مسلمانان به شمار مى‌رفت صورت گيرد و با پيروزى آنان حق تقويت و ريشه كافران قطع شود.
  
'''<I>فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَ مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلاء حَسَناً إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿17﴾</I>'''
+
آيات 9‌ـ‌14 به دومين و سومين امداد الهى در [[جنگ بدر]] مى‌پردازد. به گزارش اين آيات دومين امداد غيبى و يارى الهى زمانى نمايان شد كه به سبب كثرت نفرات دشمن و فزونى تجهيزات آنان عرصه بر مؤمنان تنگ شده بود و پيامبر صلى الله عليه و آله و يارانش از خداوند تقاضاى كمك مى‌كردند و در اين هنگام خداوند 1000 فرشته را به كمك مؤمنان فرستاد. با نزول فرشتگان آرامش و اطمينان به اردوگاه مسلمانان بازگشت و رعب و وحشت سراپاى كافران را فراگرفت. اين آرامش چنان بود كه خواب مؤمنان را فراگرفت و به آنان قدرت و توان مجددى بخشيد.
  
و شما آنان را نكشتيد بلكه خدا آنان را كشت و چون ريگ به سوى آنان افكندى تو نيفكندى بلكه خدا افكند آرى خدا چنين كرد تا كافران را مغلوب كند و بدين وسيله مؤمنان را به آزمايشى نيكو بيازمايد قطعا خدا شنواى داناست.(17)
+
سومين امداد الهى باران رحمت الهى بود كه به صورت غيرمنتظره باريد و موجب شد كه مسلمانان كه به آب دسترسى نداشتند، سيراب شوند و امكان [[غسل]] و [[وضو]] براى آنان فراهم شود و ثبات قدم يابند.
  
'''<I>ذَلِكُمْ وَ أَنَّ اللّهَ مُوهِنُ كَيْدِالْكَافِرِينَ ﴿18﴾</I>''' / ماجرا اين بود و بدانيد كه خدا نيرنگ كافران را سست مى  گرداند.(18)
+
در آيات 15‌ـ‌29 از مؤمنان مى‌خواهد وقتى با گروه فراوانى از دشمنان مواجه مى‌شوند به آنان پشت نكنند، مگر براى تهاجم مجدد يا پيوستن به گروهى از مجاهدان، از خدا و پيامبرش اطاعت كرده و از اوامر و نواهى او روى برنگردانند و به سخنان او گوش دهند به معارف توحيدى كه باعث حيات فردى و اجتماعى انسانهاست توجه كرده، دعوت خدا و رسولش را اجابت كنند و بدانند كه دور شدن از عبوديت خدا فتنه‌هاى بسيارى را در جامعه اسلامى دامن مى‌زند، به خدا و رسولش خيانت نكنند و مبادا به بهانه حفظ اموال و فرزندانشان دست از حمايت دين بردارند و [[تقوا]] پيشه كنند تا خداوند نيز قدرت تشخيص [[حق]] از [[باطل]] را به آنان عنايت كند.
  
'''<I>إِن تَسْتَفْتِحُواْ فَقَدْ جَاءكُمُ الْفَتْحُ وَ إِن تَنتَهُواْ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَ إِن تَعُودُواْ نَعُدْ وَلَن تُغْنِيَ عَنكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئًا وَلَوْ كَثُرَتْ وَ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿19﴾</I>'''
+
آيات 30 ـ 40 به ترسيم چهارمين تابلو از امدادهاى غيبى الهى و نصرت او به مؤمنان مى‌پردازد و چهره واقعى مخالفان پيامبر را كه همه توان و امكانات خود را براى جلوگيرى از رشد دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله بكار گرفتند، افشا مى‌كند. آنان نقشه مى‌كشيدند تا پيامبر را به زندان افكنند يا بكشند يا از [[مكه]] اخراج كنند؛ ولى هيچ يك از توطئه‌هاى آنان كارساز نشد و نتوانستند به اهداف خود دست يابند. ادامه آيات دلايل شكست و ناكامى آن‌ها را بر اثر امورى همچون حق‌ستيزى به سخره گرفتن اعمال عبادى، جلوگيرى از گرويدن مردم به آيين توحيدى و هزينه كردن در اين راه مى‌داند و به آنان يادآور مى‌شود كه يا از مخالفت دست بردارند يا خود را براى نابودى و شكست آماده كنند.
  
اى مشركان اگر شما پيروزى [[حق]] را مى  طلبيد اينك پيروزى به سراغ شما آمد و اسلام پيروز شد و اگر از دشمنى بازايستيد آن براى شما بهتر است و اگر به جنگ برگرديد ما هم برمى  گرديم و بدانيد كه گروه شما هر چند زياد باشد هرگز از شما چيزى را دفع نتوانند كرد و خداست كه با مؤمنان است.(19)
+
در آيات 41 ـ 44 حكم خداوند را درباره غنايم جنگى با تفصيل بيشترى يادآورى و اعلام مى‌كند كه 51 از غنايم را بايد در راه خدا و رسولش و نيازمندان (يتيمان، مسكينان، در راه‌ماندگان) هزينه كنيد و بدين وسيله [[ايمان]] خود را به خدا و تعاليم پيامبر صلى الله عليه و آله نشان دهيد تا خداوند نيز لطف خود را شامل حال شما گرداند، آنگاه سه نمونه ديگر از امدادهاى الهى را كه به بركت پايبندى مؤمنان به اصل توحيد و اطاعت از رسول خدا فراهم آمده است، يادآور مى‌شود تا آنان را به اجراى اين حكم الهى نيز تشويق كند.
  
'''<I>يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْاللّهَ وَ رَسُولَهُ وَلاَ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ أَنتُمْ تَسْمَعُونَ ﴿20﴾</I>''' / اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا و فرستاده او را فرمان بريد و از او روى برنتابيد در حالى كه سخنان او را مى  شنويد.(20)
+
پنجمين، ششمين و هفتمين امداد غيبى كه در اين سوره از آن ياد شده است به مقدمات جنگ بدر مربوط مى‌شود و مى‌فرمايد: اگر شما با محاسبات عادى خود مى‌خواستيد عمل كنيد قطعاً از جنگ خوددارى مى‌كرديد زيرا بيشتر مسلمانان تحت تأثير موقعيت ضعيف و كمبود نفرات خود و امكانات و نفرات گسترده دشمن قرار داشتند؛ اما خداوند حوادثى را پيش آورد كه برترى ظاهرى آن‌ها در نظر مؤمنان اندك جلوه كند و هر دو گروه بر انجام جنگ مصمم شوند تا كارى كه مى‌بايست انجام گيرد، تحقق بخشد و در پرتو اين پيروزى غيرمنتظره و معجزه‌آسا حق از باطل شناخته شود.
  
'''<I>وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لاَيَسْمَعُونَ ﴿21﴾</I>''' / و مانند كسانى مباشيد كه گفتند شنيديم در حالى كه نمى  شنيدند.(21)
+
نخستين حادثه اين بود كه كاروان تجارى مكه توانست با تغيير مسير از دست مسلمانان بگريزد و چون كافران در موقعيت برترى قرار داشتند، مسلمانان نيز از اين تصميم استقبال مى‌كردند؛ اما برخلاف تصميم اوليه هر دو گروه، موقعيت براى وقوع درگيرى نظامى فراهم شد. براى جلوگيرى از سستى مسلمانان و ايجاد اختلاف ميان آنان نيز خداوند لشكر كافران را در ديدگان مسلمانان اندك و ناچيز جلوه داد و پيش از آن نيز لشكريان دشمن را در خواب به پيامبر صلى الله عليه و آله، اندك و ناتوان نشان داد و مژده فتح و پيروزى به مسلمين داد. بدين وسيله همه چيز براى آغاز جنگ آماده شد تا به يارى خداوند، مسلمانان به پيروزى بى‌نظيرى دست يابند.
  
'''<I>إِنَّ شَرَّ الدَّوَابَّ عِندَاللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَيَعْقِلُونَ ﴿22﴾</I>''' / قطعا بدترين جنبندگان نزد خدا كران و لالانى اند كه نمى  انديشند.(22)
+
آيات 45 ـ 55 بخشى ديگر از وظايف مسلمانان را ذكر مى‌كند و از آنان مى‌خواهد تا اگر در برابر گروهى از دشمنان قرار گرفتند با ياد خدا در برابر آنان ثابت قدم و استوار باشند و در پرتو اطاعت از خدا و رسولش از نزاع و اختلاف بپرهيزند تا قدرت و عزت آنان از بين نرود.<ref> مجمع البيان، ج‌ 4، ص‌ 842‌؛ الميزان، ج‌ 9، ص‌ 94.</ref>
  
'''<I>وَلَوْ عَلِمَ اللّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَّأسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّواْ وَّهُم مُّعْرِضُونَ ﴿23﴾</I>''' / و اگر خدا در آنان خيرى مى  يافت قطعا شنوايشان مى  ساخت و اگر آنان را شنوا مى  كرد حتما باز به حال اعراض روى برمى  تافتند.(23)
+
رفتارهاى ناپسند و خودخواهانه كافران و منافقان را تكرار نكنند كه به سرنوشت آن‌ها دچار مى‌شوند. آنان با غرور و سرمستى و به قصد خودنمايى به ميدان جنگ آمده، خود را شكست‌ناپذير مى‌دانستند و به پيمان‌هاى خود پايبند نبودند و حق‌طلبان را تحقير مى‌كردند؛ اما سرانجام با ذلت و عذاب جان داده به سرنوشت قوم فرعون دچار شدند. آرى خداوند نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشت، تغيير نمى‌دهد، مگر آن كه خود با اعمال ناشايست آن را تغيير دهند و به مؤمنين توصيه مى‌كند كارى نكنيد كه خداوند نعمت و يارى خود را از شما دريغ كند.
  
'''<I>يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿24﴾</I>'''
+
آيات بعدى (55 ـ 75) روش مقابله با دشمنان حيله‌گر و پيمان‌شكن را در زمان جنگ و صلح به مسلمانان يادآور مى‌شود و به آنان مى‌گويد: با پيمان‌شكنان به سختى برخورد كنيد و اگر به آن‌ها دست يافتيد آنان را تار و مار كنيد و اگر از خيانت آن‌ها بيم داريد، پيمان خود را با آنان لغو كنيد. آمادگى نظامى خود را همواره در برابر دشمنان حفظ كنيد و اسب‌هاى ورزيده و ساير امكانات مورد نياز را فراهم آوريد البته تا زمانى كه آنان به صلح و آرامش تمايل دارند شما نيز با آن‌ها كارزار نكنيد.
  
اى كسانى كه [[ايمان]] آورده ايد چون خدا و پيامبر شما را به چيزى فراخواندند كه به شما حيات مى  بخشد آنان را اجابت كنيد و بدانيد كه خدا ميان آدمى و دلش حايل مى  گردد و هم در نزد او محشور خواهيد شد.(24)
+
آنگاه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‌خواهد تا مؤمنان را به جنگ با كافران تشويق كند و به آنان يادآور مى‌شود كه اگر [[ايمان]] و استقامت داشته باشند هر 100 نفر از آن‌ها توانايى مقابله با 1000 نفر از كافران را خواهد داشت، گرچه هم‌اكنون بر اثر ضعف ايمانى<ref> مجمع البيان، ج‌ 4، ص‌ 856‌؛ الميزان، ج‌ 9، ص‌ 123.</ref> برخى مسلمانان هر 100 نفر از آن‌ها تنها در برابر 200 نفر از كافران ياراى مقاومت دارد. سپس نمونه‌اى از نشانه‌هاى دنياطلبى و ضعف ايمان مسلمانان را كه بر اثر آن، توانايى مقابله آنان با كافران كاهش يافته ذكر مى‌كند.
  
'''<I>وَاتَّقُواْ فِتْنَةً لاَّتُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنكُمْ خَآصَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿25﴾</I>''' / و از فتنه  اى كه تنها به ستمكاران شما نمى  رسد بترسيد و بدانيد كه خدا سخت  كيفر است.(25)
+
در بحبوحه جنگ و قبل از آن كه شدت جنگ فرو نشيند برخى از مسلمانان به گرفتن اسير اقدام كردند تا پس از پايان جنگ بتوانند در برابر آزاد ساختن آن‌ها مبالغى از خويشاوندان اسيران دريافت كنند. بى‌ترديد گرفتن اسير در ميدان جنگ قدرت تهاجمى مسلمانان را كاهش داده و شمارى از آن‌ها به جاى نبرد بايد به مراقبت از اسيران بپردازند، آن هم در شرايطى كه از ابتدا شمار مسلمانان از كافران كمتر بود و اگر قضاى الهى به يارى مسلمانان تعلق نگرفته بود چه ‌بسا كافران به سبب همين اشتباه بر مسلمانان چيره شده، ضربه سختى به آنان مى‌زدند.
  
'''<I>وَاذْكُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِيلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِي الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَ أَيَّدَكُم بِنَصْرِهِ وَ رَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿26﴾</I>'''
+
آيات پايانى سوره همچون آيات آغازين آن از مؤمنان مى‌خواهد يكديگر را يارى دهند و به آنان محبت داشته باشند و در اين رابطه تفاوتى ميان مؤمنان مهاجر و غيرمهاجر نيست؛ اما رشته دوستى مؤمنان و كافران بايد گسسته شود.(آيات ‌75 ـ 72)
  
و به ياد آوريد هنگامى را كه شما در زمين گروهى اندك و مستضعف بوديد مى ترسيديد مردم شما را بربايند پس خدا به شما پناه داد و شما را به يارى خود نيرومند گردانيد و از چيزهاى پاك به شما روزى داد، باشد كه سپاسگزارى كنيد.(26)
+
'''فضيلت سوره:'''
  
'''<I>يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَتَخُونُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ وَ تَخُونُواْ أَمَانَاتِكُمْ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿27﴾</I>''' / اى كسانى كه ايمان آورده ايد به خدا و پيامبر او خيانت مكنيد و نيز در امانت هاى خود خيانت نورزيد و خود مى  دانيد كه نبايد خيانت كرد.(27)
+
از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده است كه هر كس [[سوره انفال]] را بخواند خداوند پاداش روزه‌دارِ نمازگزار به او عطا مى‌كند.<ref> بصائر ذوى التمييز، ج‌ 1، ص‌ 226.</ref> از [[‌امام ‌صادق]] عليه‌السلام نيز نقل است كه هر كس سوره انفال و برائت را هر ماه تلاوت كند، نفاق در دل او داخل نشود و از شيعيان واقعى اميرمؤمنان عليه‌السلام باشد<ref> ثواب الاعمال، ص‌ 106، 237.</ref> و در روز قيامت همراه شيعيان آن حضرت از سفره‌هاى [[بهشت]] بهره‌مند شود تا مردمان از حساب فارغ شوند.<ref> تفسير عياشى، ج‌ 2، ص‌ 73؛ مجمع‌البيان، ج ‌4، ص‌ 794.</ref>
  
'''<I>وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَ أَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ ﴿28﴾</I>''' / و بدانيد كه اموال و فرزندان شما وسيله آزمايش شما هستند و خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است.(28)
+
==پانویس ==
 +
<references />
 +
===منابع===
  
'''<I>يِا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْاللّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً وَ يُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَ يَغْفِرْلَكُمْ وَاللّهُ ذُوالْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿29﴾</I>''' / اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر از خدا پروا داريد براى شما نيروى تشخيص حق از [[باطل]] قرار مى  دهد و گناهانتان را از شما مى  زدايد و شما را مى  آمرزد و خدا داراى بخشش بزرگ است.(29)
+
سيد عبدالرسول حسينى‌زاده، محمد خامه‌گر؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 5، صفحه 24-30.
  
'''<I>وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُاللّهُ وَاللّهُ خَيْرُالْمَاكِرِينَ ﴿30﴾</I>'''
+
[[رده: سوره های قرآن]]
 
 
و ياد كن هنگامى را كه كافران درباره تو نيرنگ مى  كردند تا تو را به بند كشند يا بكشند يا از [[مكه]] اخراج كنند و نيرنگ مى  زدند و خدا تدبير مى  كرد و خدا بهترين تدبيركنندگان است.(30)
 
 
 
'''<I>وَ إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُواْ قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاء لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأوَّلِينَ ﴿31﴾</I>''' / و چون آيات ما بر آنان خوانده شود مى  گويند به خوبى شنيديم اگر مى  خواستيم قطعا ما نيز همانند اين را مى  گفتيم اين جز افسانه  هاى پيشينيان نيست.(31)
 
 
 
'''<I>وَ إِذْ قَالُواْ اللَّهُمَّ إِن كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاء أَوِائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿32﴾</I>''' / و ياد كن هنگامى را كه گفتند خدايا اگر اين كتاب همان حق از جانب توست پس بر ما از آسمان سنگ هايى به باران يا عذابى دردناك بر سر ما بياور.(32)
 
 
 
'''<I>وَ مَا كَانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنتَ فِيهِمْ وَ مَا كَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ﴿33﴾</I>''' / ولى تا تو در ميان آنان هستى خدا بر آن نيست كه ايشان را عذاب كند و تا آنان طلب آمرزش مى  كنند خدا عذاب  كننده ايشان نخواهد بود.(33)
 
 
 
'''<I>وَ مَا لَهُمْ أَلاَّ يُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَ هُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِالْحَرَامِ وَ مَا كَانُواْ أَوْلِيَاءهُ إِنْ أَوْلِيَآؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَيَعْلَمُونَ ﴿34﴾</I>'''
 
 
 
چرا خدا در [[آخرت]] عذابشان نكند با اين كه آنان مردم را از [[زيارت]] [[مسجدالحرام]] بازمى  دارند در حالى كه ايشان سرپرست آن نباشند چرا كه سرپرست آن جز پرهيزگاران نيستند ولى بيشترشان نمى  دانند.(34)
 
 
 
'''<I>وَ مَا كَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَالْبَيْتِ إِلاَّ مُكَاء وَ تَصْدِيَةً فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ ﴿35﴾</I>''' / و نمازشان در [[خانه خدا]] جز سوت كشيدن و كف زدن نبود پس بسزاى آن كه كفر مى  ورزيديد اين عذاب را بچشيد.(35)
 
 
 
'''<I>إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ اللّهِ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ ﴿36﴾</I>'''
 
 
 
بى  گمان كسانى كه كفر ورزيدند اموال خود را خرج مى  كنند تا مردم را از راه خدا بازدارند پس بزودى همه آن را خرج مى  كنند و آن گاه حسرتى بر آنان خواهد گشت  سپس مغلوب مى  شوند و كسانى كه كفر ورزيدند به سوى [[دوزخ]] گردآورده خواهند شد.(36)
 
 
 
'''<I>لِيَمِيزَاللّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ يَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَىَ بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعاً فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ أُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ ﴿37﴾</I>''' / تا خدا ناپاك را از پاك جدا كند و ناپاك ها را روى يكديگر نهد و همه را متراكم كند آن گاه در [[جهنم]] قرار دهد اينان همان زيانكارانند.(37)
 
 
 
'''<I>قُل لِلَّذِينَ كَفَرُواْ إِن يَنتَهُواْ يُغَفَرْلَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ وَ إِنْ يَعُودُواْ فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِينِ ﴿38﴾</I>''' / به كسانى كه كفر ورزيده اند بگو اگر بازايستند آن چه گذشته است برايشان آمرزيده مى  شود و اگر بازگردند به يقين سنت خدا در مورد پيشينيان گذشت.(38)
 
 
 
'''<I>وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَتَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿39﴾</I>''' / و با آنان بجنگيد تا فتنه اى بر جاى نماند و [[دين]] يكسره از آن خدا گردد پس اگر از كفر بازايستند قطعا خدا به آن چه انجام مى  دهند بيناست.(39)
 
 
 
'''<I>وَ إِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَوْلاَكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَ نِعْمَ النَّصِيرُ ﴿40﴾</I>''' / و اگر روى برتافتند پس بدانيد كه خدا سرور شماست چه نيكو سرور و چه نيكو ياورى است.(40)
 
 
 
'''<I>وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَيْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُمْ آمَنتُمْ بِاللّهِ وَ مَا أَنزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿41﴾</I>'''
 
 
 
و بدانيد كه هر چيزى را به غنيمت گرفتيد يك پنجم آن براى خدا و پيامبر و براى خويشاوندان او و يتيمان و بينوايان و در راه  ماندگان است اگر به خدا و آن چه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل روزى كه آن دو گروه با هم روبرو شدند نازل كرديم ايمان آورده ايد و خدا بر هر چيزى تواناست.(41)
 
 
 
'''<I>إِذْ أَنتُم بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيَا وَهُم بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَى وَالرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَلَوْ تَوَاعَدتَّمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِي الْمِيعَادِ وَلَكِن لِّيَقْضِيَ اللّهُ أَمْراً كَانَ مَفْعُولاً لِّيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَ يَحْيَى مَنْ حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ وَ إِنَّ اللّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿42﴾</I>'''
 
 
 
آن گاه كه شما بر دامنه نزديكتر كوه بوديد و آنان در دامنه دورتر كوه و سواران دشمن پايين  تر از شما موضع گرفته بودند و اگر با يكديگر وعده گذارده بوديد قطعا در وعده  گاه خود اختلاف مى  كرديد ولى چنين شد تا خداوند كارى را كه انجام  شدنى بود به انجام رساند و تا كسى كه بايد هلاك شود با دليلى روشن هلاك گردد و كسى كه بايد زنده شود با دليلى واضح زنده بماند و خداست كه در حقيقت  شنواى داناست.(42)
 
 
 
'''<I>إِذْ يُرِيكَهُمُ اللّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلاً وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيرًا لَّفَشِلْتُمْ وَ لَتَنَازَعْتُمْ فِي الأَمْرِ وَلَكِنَّ اللّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿43﴾</I>'''
 
 
 
اى پيامبر ياد كن آن گاه را كه خداوند آنان (=سپاه دشمن) را در خوابت به تو اندك نشان داد و اگر ايشان را به تو بسيار نشان مى  داد قطعا سست مى  شديد و حتما در كار جهاد منازعه مى  كرديد ولى خدا شما را به سلامت داشت چرا كه او به راز دل ها داناست.(43)
 
 
 
'''<I>وَ إِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلاً وَ يُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولاً وَ إِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ ﴿44﴾</I>'''
 
 
 
و آن گاه كه چون با هم برخورد كرديد آنان را در ديدگان شما اندك جلوه داد و شما را نيز در ديدگان آنان كم نمودار ساخت تا خداوند كارى را كه انجام  شدنى بود تحقق بخشد و كارها به سوى خدا بازگردانده مى  شود.(44)
 
 
 
'''<I>يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُواْ وَاذْكُرُواْ اللّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلَحُونَ ﴿45﴾</I>''' / اى كسانى كه ايمان آورده ايد چون با گروهى برخورد مى  كنيد پايدارى ورزيد و خدا را بسيار ياد كنيد باشد كه رستگار شويد.(45)
 
 
 
'''<I>وَ أَطِيعُواْاللّهَ وَ رَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَ تَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴿46﴾</I>''' / و از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد و با هم نزاع مكنيد كه سست  شويد و مهابت  شما از بين برود و صبر كنيد كه خدا با شكيبايان است.(46)
 
 
 
'''<I>وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِم بَطَرًا وَ رِئَاء النَّاسِ وَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَاللّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ ﴿47﴾</I>''' / و مانند كسانى مباشيد كه از خانه  هايشان با حالت  سرمستى و به صرف نمايش به مردم خارج شدند و مردم را از راه خدا بازمى  داشتند و خدا به آن چه مى  كنند احاطه دارد.(47)
 
 
 
'''<I>وَ إِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لاَغَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّي جَارٌ لَّكُمْ فَلَمَّا تَرَاءتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِّنكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لاَتَرَوْنَ إِنِّيَ أَخَافُ اللّهَ وَاللّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿48﴾</I>'''
 
 
 
و ياد كن هنگامى را كه [[شيطان]] اعمال آنان را برايشان بياراست و گفت امروز هيچ كس از مردم بر شما پيروز نخواهد شد و من پناه شما هستم پس هنگامى كه دو گروه يكديگر را ديدند شيطان به عقب برگشت و گفت من از شما بيزارم من چيزى را مى  بينم كه شما نمى  بينيد من از خدا بيمناكم و خدا سخت  كيفر است.(48)
 
 
 
'''<I>إِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَؤُلاء دِينُهُمْ وَ مَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿49﴾</I>''' / آن گاه كه [[منافقان]] و كسانى كه در دل هايشان بيمارى بود مى  گفتند اينان (=مؤمنان) را دينشان فريفته است و هر كس بر خدا توكل كند بداند كه در حقيقت  خدا شكست  ناپذير حكيم است.(49)
 
 
 
'''<I>وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُواْ الْمَلآئِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ وَ ذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِيقِ ﴿50﴾</I>''' / و اگر ببينى آن گاه كه [[فرشتگان]] جان كافران را مى  ستانند بر چهره و پشت آنان مى  زنند و گويند عذاب سوزان را بچشيد.(50)
 
 
 
'''<I>ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَ أَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَلاَّمٍ لِّلْعَبِيدِ ﴿51﴾</I>''' / اين [[كيفر]] دستاوردهاى پيشين شماست وگرنه خدا بر بندگان خود ستمكار نيست.(51)
 
 
 
'''<I>كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَفَرُواْ بِآيَاتِ اللّهِ فَأَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ إِنَّ اللّهَ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ ﴿52﴾</I>'''
 
 
 
رفتارشان مانند رفتار خاندان [[فرعون]] و كسانى است كه پيش از آنان بودند به آيات خدا كفر ورزيدند پس خدا بسزاى گناهانشان گرفتارشان كرد، آرى خدا نيرومند سخت  كيفر است.(52)
 
 
 
'''<I>ذَلِكَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿53﴾</I>''' / اين كيفر بدان سبب است كه خداوند نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشته تغيير نمى  دهد مگر آن كه آنان آن چه را در دل دارند تغيير دهند و خدا شنواى داناست.(53)
 
 
 
'''<I>كَدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُواْ بآيَاتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَ أَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَونَ وَ كُلٌّ كَانُواْ ظَالِمِينَ ﴿54﴾</I>''' / رفتارى چون رفتار فرعونيان و كسانى كه پيش از آنان بودند كه آيات پروردگارشان را تكذيب كردند پس ما آنان را بسزاى گناهانشان هلاك و فرعونيان را غرق كرديم و همه آنان ستمكار بودند.(54)
 
 
 
'''<I>إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَاللّهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَهُمْ لاَيُؤْمِنُونَ ﴿55﴾</I>''' / بى  ترديد بدترين جنبندگان پيش خدا كسانى  اند كه كفر ورزيدند و ايمان نمى  آورند.(55)
 
 
 
'''<I>الَّذِينَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لاَيَتَّقُونَ ﴿56﴾</I>''' / همانان كه از ايشان پيمان گرفتى ولى هر بار پيمان خود را مى  شكنند و از خدا پروا نمى  دارند.(56)
 
 
 
'''<I>فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِم مَّنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ ﴿57﴾</I>''' / پس اگر در جنگ بر آنان دست  يافتى با عقوبت آنان كسانى را كه در پى ايشانند تار و مار كن باشد كه عبرت گيرند.(57)
 
 
 
'''<I>وَ إِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاء إِنَّ اللّهَ لاَيُحِبُّ الخَائِنِينَ ﴿58﴾</I>''' / و اگر از گروهى بيم خيانت دارى پيمانشان را به سويشان بينداز تا طرفين به طور يكسان بدانند كه پيمان گسسته است زيرا خدا خائنان را دوست نمى  دارد.(58)
 
 
 
'''<I>وَلاَ يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَبَقُواْ إِنَّهُمْ لاَيُعْجِزُونَ ﴿59﴾</I>''' / و زنهار كسانى كه كافر شده اند گمان نكنند كه پيشى جسته  اند زيرا آنان نمى  توانند ما را درمانده كنند.(59)
 
 
 
'''<I>وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّااسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّاللّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لاَتَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ مَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنتُمْ لاَتُظْلَمُونَ ﴿60﴾</I>'''
 
 
 
و هر چه در توان داريد از نيرو و اسب هاى آماده بسيج كنيد تا با اين تداركات دشمن خدا و دشمن خودتان و دشمنان ديگرى را جز ايشان كه شما نمى  شناسيدشان و خدا آنان را مى  شناسد بترسانيد و هر چيزى در راه خدا خرج كنيد پاداشش به خود شما بازگردانيده مى  شود و بر شما ستم نخواهد رفت.(60)
 
 
 
'''<I>وَ إِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿61﴾</I>''' / و اگر به صلح گراييدند تو نيز بدان گراى و بر خدا توكل نما كه او شنواى داناست.(61)
 
 
 
'''<I>وَ إِن يُرِيدُواْ أَن يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللّهُ هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ ﴿62﴾</I>''' / و اگر بخواهند تو را بفريبند يارى خدا براى تو بس است همو بود كه تو را با يارى خود و مؤمنان نيرومند گردانيد.(62)
 
 
 
'''<I>وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِي الأَرْضِ جَمِيعاً مَّا أَلَّفَتْ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَكِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿63﴾</I>''' / و ميان دل هايشان الفت انداخت كه اگر آن چه در روى زمين است همه را خرج مى  كردى نمى  توانستى ميان دل هايشان الفت برقرار كنى ولى خدا بود كه ميان آنان الفت انداخت چرا كه او تواناى حكيم است.(63)
 
 
 
'''<I>يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿64﴾</I>''' / اى پيامبر خدا و كسانى از مؤمنان كه پيرو تواند تو را بس است.(64)
 
 
 
'''<I>يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَ إِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّيَفْقَهُونَ ﴿65﴾</I>'''
 
 
 
اى پيامبر مؤمنان را به [[جهاد]] برانگيز اگر از ميان شما بيست تن شكيبا باشند بر دويست تن چيره مى  شوند و اگر از شما يكصد تن باشند بر هزار تن از كافران پيروز مى  گردند چرا كه آنان قومى  اند كه نمى  فهمند.(65)
 
 
 
'''<I>الآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَ إِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُواْ أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴿66﴾</I>'''
 
 
 
اكنون خدا بر شما تخفيف داده و معلوم داشت كه در شما ضعفى هست پس اگر از ميان شما يكصد تن شكيبا باشند بر دويست تن پيروز گردند و اگر از شما هزار تن باشند به توفيق الهى بر دو هزار تن غلبه كنند و خدا با شكيبايان است.(66)
 
 
 
'''<I>مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللّهُ يُرِيدُ الآخِرَةَ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ﴿67﴾</I>'''
 
 
 
هيچ پيامبرى را سزاوار نيست كه براى اخذ سرب ها از دشمنان اسيرانى بگيرد تا در زمين به طور كامل از آنان كشتار كند شما متاع دنيا را مى  خواهيد و خدا [[آخرت]] را مى  خواهد و خدا شكست  ناپذير حكيم است.(67)
 
 
 
'''<I>لَّوْلاَ كِتَابٌ مِّنَ اللّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ﴿68﴾</I>''' / اگر در آن چه گرفته ايد از جانب خدا نوشته  اى نبود قطعا به شما عذابى بزرگ مى  رسيد.(68)
 
 
 
'''<I>فَكُلُواْ مِمَّا غَنِمْتُمْ حَلاَلاً طَيِّبًا وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿69﴾</I>''' / پس از آن چه به غنيمت برده ايد [[حلال]] و پاكيزه بخوريد و از خدا پروا داريد كه خدا آمرزنده مهربان است.(69)
 
 
 
'''<I>يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّمَن فِي أَيْدِيكُم مِّنَ الأَسْرَى إِن يَعْلَمِ اللّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِّمَّا أُخِذَ مِنكُمْ وَ يَغْفِرْلَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴿70﴾</I>'''
 
 
 
اى پيامبر به كسانى كه در دست  شما اسيرند بگو اگر خدا در دل هاى شما خيرى سراغ داشته باشد بهتر از آن چه از شما گرفته شده به شما عطا مى  كند و بر شما مى  بخشايد و خدا آمرزنده مهربان است.(70)
 
 
 
'''<I>وَ إِن يُرِيدُواْ خِيَانَتَكَ فَقَدْ خَانُواْ اللّهَ مِن قَبْلُ فَأَمْكَنَ مِنْهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿71﴾</I>''' / و اگر بخواهند به تو خيانت كنند پيش از اين نيز به خدا خيانت كردند و خدا تو را بر آنان مسلط ساخت و خدا داناى حكيم است.(71)
 
 
 
'''<I>إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يُهَاجِرُواْ مَا لَكُم مِّن وَلاَيَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُواْ وَ إِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُم مِّيثَاقٌ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ﴿72﴾</I>'''
 
 
 
كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده اند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد نموده اند و كسانى كه مهاجران را پناه داده اند و يارى كرده اند آنان ياران يكديگرند و كسانى كه ايمان آورده اند ولى مهاجرت نكرده اند هيچ گونه خويشاوندى دينى با شما ندارند مگر آن كه در راه خدا هجرت كنند و اگر در كار دين از شما يارى جويند يارى آنان بر شما واجب است مگر بر عليه گروهى باشد كه ميان شما و ميان آنان پيمانى منعقد شده است و خدا به آن چه انجام مى  دهيد بيناست.(72)
 
 
 
'''<I>وَالَّذينَ كَفَرُواْ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَكُن فِتْنَةٌ فِي الأَرْضِ وَ فَسَادٌ كَبِيرٌ ﴿73﴾</I>''' / و كسانى كه كفر ورزيدند ياران يكديگرند اگر اين دستور را به كار نبنديد در زمين فتنه و فسادى بزرگ پديد خواهد آمد.(73)
 
 
 
'''<I>وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ ﴿74﴾</I>''' / و كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا به جهاد پرداخته و كسانى كه مهاجران را پناه داده و يارى كرده اند آنان همان مؤمنان واقعى  اند براى آنان بخشايش و روزى شايسته اى خواهد بود.(74)
 
 
 
'''<I>وَالَّذِينَ آمَنُواْ مِن بَعْدُ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ مَعَكُمْ فَأُوْلَئِكَ مِنكُمْ وَ أُوْلُواْالأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿75﴾</I>'''
 
 
 
و كسانى كه بعدا ايمان آورده و هجرت نموده و همراه شما جهاد كرده اند اينان از زمره شمايند و خويشاوندان نسبت به يكديگر از ديگران در كتاب خدا سزاوارترند آرى خدا به هر چيزى داناست.(75)
 
[[رده:مشخصات کامل سوره‌های قرآن]]
 

نسخهٔ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۱۵

نام هشتمين سوره قرآن كريم.

سوره انفال به اتفاق همه مفسران مدنى است،[۱] مگر 7 آيه كه ابن ‌عباس آن‌ها را مدنى نمى‌داند و هشتمين سوره در ترتيب مصحف است كه بين دو سوره اعراف و سوره توبه قرار گرفته است. اين سوره هشتاد و هشتمين سوره در ترتيب نزول است كه پس از سوره بقره و پيش از سوره آل ‌عمران نازل شده است[۲] و با فرض نزول 86 سوره در مكه[۳] اين سوره، دومين سوره‌اى است كه در مدينه نازل شده است.[۴]

با اين حال آراى ديگر آن را اولين،[۵] سومين، چهارمين و پنجمين سوره مدنى معرفى كرده است؛[۶] ولى با توجه به آيات 217 ـ 218 سوره بقره كه اولين سوره مدنى و ناظر به سريه عبدالله بن جحش و مربوط به زمانى قبل از جنگ بدر[۷] و اين كه نزول سوره انفال پس از جنگ بدر بوده، نظر نخست ترجيح دارد.[۸]

البته به سبب تنوع و گستردگى موضوعات در سوره بقره احتمال نزول بخش‌هايى از آن به دنبال سوره انفال قوى به نظر مى‌رسد زيرا سوره بقره به يكباره نازل نشده است ولى وقتى گفته مى‌شود: سوره‌اى پس از سوره ديگر نازل شده است مقصود اوايل سوره‌هاست.[۹]

برخى، آيات 30 ـ 36 اين سوره را مكى دانسته‌اند،[۱۰] شايد به اين دليل كه آن آيات از رخدادهاى مكه گزارش داده است؛ اما اين نظر پذيرفته نيست زيرا افزون بر وجود روايت صحيح دال بر مدنى بودن اين آيات، آيات فراوانى از اين دست وجود دارد كه در مدينه نازل شده؛ اما ناظر به حوادث پيش از هجرت در مكه است مانند آيه ‌26 همين سوره كه از ايام ضعف مسلمانان در مكه سخن گفته است،[۱۱] افزون بر اين اين نظر با انسجام و هماهنگى موجود ميان آيات اين سوره ناسازگار است.[۱۲] ادعاى مكى بودن آيه 64 نيز به سبب وحدت سياق و رواياتِ مخالف، پذيرفتنى نيست.[۱۳]

زمان نزول اين سوره 19 ماه پس از هجرت و بعد از جنگ بدر بوده و در مصحف‌هاى رايج كه آياتش به سبك كوفى تنظيم شده[۱۴] داراى 75 آيه[۱۵] و 1243 كلمه است. [۱۶]

قاريان شام با وقف كردن بر «ثُمَ يغلبون» در آيه 36 و «مفعولا» در آيه 42 آن دو را آيه‌اى مستقل شمرده، شمار آيات اين سوره را 77 دانسته‌اند. بصري‌ها نيز هر چند مانند شامي‌ها دو مورد ياد شده را آيه‌اى مستقل شمرده‌اند؛ ولى با يك آيه قرار دادن آيات 62 ـ 63 شمار آيات سوره را 76 دانسته‌اند. حجازي‌ها فقط در آيه 42 با كوفي‌ها مخالفت كرده‌اند و با وقف كردن بر «مَفعُولا» در آيه 42 آن را آيه‌اى مستقل دانسته، در نتيجه شمار آيات سوره را به 76 رسانده‌اند.[۱۷]

اين سوره از زمان پيامبر صلى الله عليه و آله و صحابه به انفال شهرت داشته است زيرا در نخستين آيه آن اين واژه دو بار تكرار و درباره آن سخن گفته شده است.[۱۸]اين سوره «بدر» نيز ناميده شده، چون درباره جنگ بدر نازل شده است.[۱۹] در برخى نقل‌ها از آن به «سورة‌الجهاد» ياد شده است زيرا پس از نزول اين سوره پيامبر تلاوت آن را در جنگ‌ها براى تقويت روحيه رزمندگان سنت قرار داد. اين رويه در زمان خلفا نيز ادامه داشته است.[۲۰]

روايات درباره اين كه سوره انفال و سوره توبه هر يك سوره‌اى مستقل يا سوره توبه متمم سوره انفال است، اختلاف دارد.[۲۱] فاصله نشدن بسم اللّه بين اين دو سوره سبب شده است تا برخى آن دو را يك سوره بدانند[۲۲] به هر روى اين دو سوره «قرينتين» خوانده شده[۲۳] و در تقسيم‌بندى سوره‌ها هفتمين عضو مجموعه «السبع الطوال» به شمار آمده است، هر چند بنا به نظر برخى اين دو سوره از اين مجموعه خارج و سوره يونس هفتمين عضو اين مجموعه است.[۲۴]

درباره پيوند اين سوره با سوره پيشين (سوره اعراف) گفته‌اند: چون خداوند در سوره اعراف داستان‌هاى انبياء عليهم‌السلام را بيان كرد و در پايان آن از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ياد كرد. سوره انفال را با ياد آن حضرت شروع كرد و سپس در ادامه آن به ماجراهايى كه بين آن حضرت و قومش واقع شده است، پرداخت.[۲۵]

بسيارى معتقدند آيه 65 اين سوره با آيه پس از آن نسخ شده است،[۲۶] حتى برخى ادعاى اجماع بر نسخ آن كرده‌اند[۲۷] زيرا در آيه اول خداوند فرمان مى‌دهد كه هر مسلمان بايد در جهاد در برابر 10 كافر پايدارى كند ولى در آيه دوم اين نسبت به دو برابر تقليل يافته است؛ ولى جمعى نسخ را نپذيرفته و هر دو حكم را ثابت مى‌دانند و مى‌گويند: اين دو حكم مربوط به دو گروه مختلف با شرايط متفاوت است؛ حكم نخست براى زمانى است كه غالب افراد مسلمان خود ساخته و قوى الايمان باشند و حكم دوم مربوط به زمانى است كه وضعيت مسلمانان از جهت قوت ايمان چنين نباشد،[۲۸] افزون بر اين برخى آيات 1، 33، 39، 61 و 72 اين سوره را نيز منسوخ دانسته‌اند[۲۹] ليكن صحت اين ادعاها قوياً مورد ترديد است.[۳۰]

آيات نامدار:

آيه اول به نام سوره انفال، 41 به خمس، 61 به سَلْم، 62 به نَصْر، 65 ـ 66 به عدد مقاتلين و 72 به توارث بالايمان نامگذارى شده است. (‌=>‌ آيات نامدار)

سبب نزول:

اين سوره درباره جنگ بدر و حل مشكلاتى كه در اين باره براى مسلمانان پيش آمده بود، نازل شده ‌است.[۳۱]

فضاى نزول:

سوره انفال در سال دوم هجرى و پس از پيروزى مسلمانان در جنگ بدر نازل شد[۳۲] و در آن ضمن اشاره به رخداد جنگ بدر و حوادثى كه به وقوع اين پيروزى سرنوشت‌ساز انجاميد از امدادهاى غيبى خداوند ياد مى‌كند.

غرض و محتواى سوره:

سياق سوره انفال نشان مى‌دهد كه غرض اصلى سوره بيان شرايط بهره‌مندى مؤمنان از امدادهاى غيبى و نصرت الهى است كه مهم‌ترين شرط آن، اطاعت از خدا و رسول است و در كنار آن به نتايج اين اطاعت و پيامدهاى سرپيچى از فرمان خداوند اشاره مى‌كند.

آيات نخست سوره انفال (1ـ4) به بيان حكم خداوند درباره «انفال» و وظايف مؤمنان و ويژگي‌هاى آنان اختصاص دارد و به آنان يادآور مى‌شود كه (با اين پيروزى) از مسير تقوا و توحيد و اطاعت پيامبر صلى الله عليه و آله خارج نشوند و با يكديگر سازش كنند.

آنگاه براى مؤمنان صفاتى همچون هراس از عظمت الهى، افزايش ايمان بر اثر استماع آيات خدا،[۳۳] توكل، برپا داشتن نماز و انفاق از مال را ذكر مى‌كند؛ صفاتى كه همگى در آماده كردن نفس براى تقوا، اصلاح ذات البين و اطاعت از خدا و رسولش مؤثر است.

نظم آيات سوره از آيه 5 تا انتهاى آن چنين است كه ابتدا در هر فرازى برخى از امدادهاى غيبى الهى را بيان مى‌كند و سپس بر بخشى از وظايف مؤمنان كه لازمه استمرار نصرت و يارى الهى است تأكيد مى‌كند يا به فرجام شوم كافران و منافقان و خصلت‌هايى كه موجب عذاب و دورى آنان از رحمت و نصرت الهى شده است، اشاره مى‌كند.

آيات 5‌-‌8 به نخستين نمونه از امدادهاى غيبى، يعنى خارج شدن پيامبر صلى الله عليه و آله به امر الهى از مدينه و آماده شدن ايشان براى جنگ با كفار قريش، اشاره مى‌كند. اين اقدام در حالى صورت گرفت كه بسيارى از مؤمنان از ترس مرگ و احساس ناتوانى در برابر لشكريان دشمن از چنين اقدامى بيمناك و علاقمند بودند كه يا اصلاً درگيرى صورت نگيرد يا دست كم به جاى جنگ با لشكريان قريش به كاروان تجارتى آن‌ها يورش برند؛ اما خداوند زمينه‌اى فراهم كرد تا جنگ بدر كه نقطه عطفى در پيروزي‌هاى بعدى مسلمانان به شمار مى‌رفت صورت گيرد و با پيروزى آنان حق تقويت و ريشه كافران قطع شود.

آيات 9‌ـ‌14 به دومين و سومين امداد الهى در جنگ بدر مى‌پردازد. به گزارش اين آيات دومين امداد غيبى و يارى الهى زمانى نمايان شد كه به سبب كثرت نفرات دشمن و فزونى تجهيزات آنان عرصه بر مؤمنان تنگ شده بود و پيامبر صلى الله عليه و آله و يارانش از خداوند تقاضاى كمك مى‌كردند و در اين هنگام خداوند 1000 فرشته را به كمك مؤمنان فرستاد. با نزول فرشتگان آرامش و اطمينان به اردوگاه مسلمانان بازگشت و رعب و وحشت سراپاى كافران را فراگرفت. اين آرامش چنان بود كه خواب مؤمنان را فراگرفت و به آنان قدرت و توان مجددى بخشيد.

سومين امداد الهى باران رحمت الهى بود كه به صورت غيرمنتظره باريد و موجب شد كه مسلمانان كه به آب دسترسى نداشتند، سيراب شوند و امكان غسل و وضو براى آنان فراهم شود و ثبات قدم يابند.

در آيات 15‌ـ‌29 از مؤمنان مى‌خواهد وقتى با گروه فراوانى از دشمنان مواجه مى‌شوند به آنان پشت نكنند، مگر براى تهاجم مجدد يا پيوستن به گروهى از مجاهدان، از خدا و پيامبرش اطاعت كرده و از اوامر و نواهى او روى برنگردانند و به سخنان او گوش دهند به معارف توحيدى كه باعث حيات فردى و اجتماعى انسانهاست توجه كرده، دعوت خدا و رسولش را اجابت كنند و بدانند كه دور شدن از عبوديت خدا فتنه‌هاى بسيارى را در جامعه اسلامى دامن مى‌زند، به خدا و رسولش خيانت نكنند و مبادا به بهانه حفظ اموال و فرزندانشان دست از حمايت دين بردارند و تقوا پيشه كنند تا خداوند نيز قدرت تشخيص حق از باطل را به آنان عنايت كند.

آيات 30 ـ 40 به ترسيم چهارمين تابلو از امدادهاى غيبى الهى و نصرت او به مؤمنان مى‌پردازد و چهره واقعى مخالفان پيامبر را كه همه توان و امكانات خود را براى جلوگيرى از رشد دعوت پيامبر صلى الله عليه و آله بكار گرفتند، افشا مى‌كند. آنان نقشه مى‌كشيدند تا پيامبر را به زندان افكنند يا بكشند يا از مكه اخراج كنند؛ ولى هيچ يك از توطئه‌هاى آنان كارساز نشد و نتوانستند به اهداف خود دست يابند. ادامه آيات دلايل شكست و ناكامى آن‌ها را بر اثر امورى همچون حق‌ستيزى به سخره گرفتن اعمال عبادى، جلوگيرى از گرويدن مردم به آيين توحيدى و هزينه كردن در اين راه مى‌داند و به آنان يادآور مى‌شود كه يا از مخالفت دست بردارند يا خود را براى نابودى و شكست آماده كنند.

در آيات 41 ـ 44 حكم خداوند را درباره غنايم جنگى با تفصيل بيشترى يادآورى و اعلام مى‌كند كه 51 از غنايم را بايد در راه خدا و رسولش و نيازمندان (يتيمان، مسكينان، در راه‌ماندگان) هزينه كنيد و بدين وسيله ايمان خود را به خدا و تعاليم پيامبر صلى الله عليه و آله نشان دهيد تا خداوند نيز لطف خود را شامل حال شما گرداند، آنگاه سه نمونه ديگر از امدادهاى الهى را كه به بركت پايبندى مؤمنان به اصل توحيد و اطاعت از رسول خدا فراهم آمده است، يادآور مى‌شود تا آنان را به اجراى اين حكم الهى نيز تشويق كند.

پنجمين، ششمين و هفتمين امداد غيبى كه در اين سوره از آن ياد شده است به مقدمات جنگ بدر مربوط مى‌شود و مى‌فرمايد: اگر شما با محاسبات عادى خود مى‌خواستيد عمل كنيد قطعاً از جنگ خوددارى مى‌كرديد زيرا بيشتر مسلمانان تحت تأثير موقعيت ضعيف و كمبود نفرات خود و امكانات و نفرات گسترده دشمن قرار داشتند؛ اما خداوند حوادثى را پيش آورد كه برترى ظاهرى آن‌ها در نظر مؤمنان اندك جلوه كند و هر دو گروه بر انجام جنگ مصمم شوند تا كارى كه مى‌بايست انجام گيرد، تحقق بخشد و در پرتو اين پيروزى غيرمنتظره و معجزه‌آسا حق از باطل شناخته شود.

نخستين حادثه اين بود كه كاروان تجارى مكه توانست با تغيير مسير از دست مسلمانان بگريزد و چون كافران در موقعيت برترى قرار داشتند، مسلمانان نيز از اين تصميم استقبال مى‌كردند؛ اما برخلاف تصميم اوليه هر دو گروه، موقعيت براى وقوع درگيرى نظامى فراهم شد. براى جلوگيرى از سستى مسلمانان و ايجاد اختلاف ميان آنان نيز خداوند لشكر كافران را در ديدگان مسلمانان اندك و ناچيز جلوه داد و پيش از آن نيز لشكريان دشمن را در خواب به پيامبر صلى الله عليه و آله، اندك و ناتوان نشان داد و مژده فتح و پيروزى به مسلمين داد. بدين وسيله همه چيز براى آغاز جنگ آماده شد تا به يارى خداوند، مسلمانان به پيروزى بى‌نظيرى دست يابند.

آيات 45 ـ 55 بخشى ديگر از وظايف مسلمانان را ذكر مى‌كند و از آنان مى‌خواهد تا اگر در برابر گروهى از دشمنان قرار گرفتند با ياد خدا در برابر آنان ثابت قدم و استوار باشند و در پرتو اطاعت از خدا و رسولش از نزاع و اختلاف بپرهيزند تا قدرت و عزت آنان از بين نرود.[۳۴]

رفتارهاى ناپسند و خودخواهانه كافران و منافقان را تكرار نكنند كه به سرنوشت آن‌ها دچار مى‌شوند. آنان با غرور و سرمستى و به قصد خودنمايى به ميدان جنگ آمده، خود را شكست‌ناپذير مى‌دانستند و به پيمان‌هاى خود پايبند نبودند و حق‌طلبان را تحقير مى‌كردند؛ اما سرانجام با ذلت و عذاب جان داده به سرنوشت قوم فرعون دچار شدند. آرى خداوند نعمتى را كه بر قومى ارزانى داشت، تغيير نمى‌دهد، مگر آن كه خود با اعمال ناشايست آن را تغيير دهند و به مؤمنين توصيه مى‌كند كارى نكنيد كه خداوند نعمت و يارى خود را از شما دريغ كند.

آيات بعدى (55 ـ 75) روش مقابله با دشمنان حيله‌گر و پيمان‌شكن را در زمان جنگ و صلح به مسلمانان يادآور مى‌شود و به آنان مى‌گويد: با پيمان‌شكنان به سختى برخورد كنيد و اگر به آن‌ها دست يافتيد آنان را تار و مار كنيد و اگر از خيانت آن‌ها بيم داريد، پيمان خود را با آنان لغو كنيد. آمادگى نظامى خود را همواره در برابر دشمنان حفظ كنيد و اسب‌هاى ورزيده و ساير امكانات مورد نياز را فراهم آوريد البته تا زمانى كه آنان به صلح و آرامش تمايل دارند شما نيز با آن‌ها كارزار نكنيد.

آنگاه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‌خواهد تا مؤمنان را به جنگ با كافران تشويق كند و به آنان يادآور مى‌شود كه اگر ايمان و استقامت داشته باشند هر 100 نفر از آن‌ها توانايى مقابله با 1000 نفر از كافران را خواهد داشت، گرچه هم‌اكنون بر اثر ضعف ايمانى[۳۵] برخى مسلمانان هر 100 نفر از آن‌ها تنها در برابر 200 نفر از كافران ياراى مقاومت دارد. سپس نمونه‌اى از نشانه‌هاى دنياطلبى و ضعف ايمان مسلمانان را كه بر اثر آن، توانايى مقابله آنان با كافران كاهش يافته ذكر مى‌كند.

در بحبوحه جنگ و قبل از آن كه شدت جنگ فرو نشيند برخى از مسلمانان به گرفتن اسير اقدام كردند تا پس از پايان جنگ بتوانند در برابر آزاد ساختن آن‌ها مبالغى از خويشاوندان اسيران دريافت كنند. بى‌ترديد گرفتن اسير در ميدان جنگ قدرت تهاجمى مسلمانان را كاهش داده و شمارى از آن‌ها به جاى نبرد بايد به مراقبت از اسيران بپردازند، آن هم در شرايطى كه از ابتدا شمار مسلمانان از كافران كمتر بود و اگر قضاى الهى به يارى مسلمانان تعلق نگرفته بود چه ‌بسا كافران به سبب همين اشتباه بر مسلمانان چيره شده، ضربه سختى به آنان مى‌زدند.

آيات پايانى سوره همچون آيات آغازين آن از مؤمنان مى‌خواهد يكديگر را يارى دهند و به آنان محبت داشته باشند و در اين رابطه تفاوتى ميان مؤمنان مهاجر و غيرمهاجر نيست؛ اما رشته دوستى مؤمنان و كافران بايد گسسته شود.(آيات ‌75 ـ 72)

فضيلت سوره:

از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده است كه هر كس سوره انفال را بخواند خداوند پاداش روزه‌دارِ نمازگزار به او عطا مى‌كند.[۳۶] از ‌امام ‌صادق عليه‌السلام نيز نقل است كه هر كس سوره انفال و برائت را هر ماه تلاوت كند، نفاق در دل او داخل نشود و از شيعيان واقعى اميرمؤمنان عليه‌السلام باشد[۳۷] و در روز قيامت همراه شيعيان آن حضرت از سفره‌هاى بهشت بهره‌مند شود تا مردمان از حساب فارغ شوند.[۳۸]

پانویس

  1. زادالمسير، ج 3، ص 316؛ نهج‌البيان، ج 2، ص‌ 378؛ بصائرذوى التمييز، ج‌ 1، ص‌ 222.
  2. مجمع البيان، ج‌ 10، ص‌ 613‌؛ التمهيد، ج‌ 1، ص‌ 137.
  3. الاتقان، ج‌ 1، ص‌ 20؛ التمهيد، ج‌ 1، ص‌ 137.
  4. همان.
  5. روض الجنان، ج‌ 9، ص‌ 54‌.
  6. الاتقان، ج‌ 1، ص‌ 18‌ـ‌20؛ التحرير والتنوير، ج‌ 9، ص‌ 246؛ التفسير الحديث، ج‌ 7، ص‌ 7.
  7. اسباب‌النزول، ص‌ 61‌ـ‌62‌؛ مجمع البيان، ج‌ 2، ص‌ 551‌، 553‌.
  8. التفسير الحديث، ج‌ 7، ص‌ 8‌.
  9. فى ظلال القرآن، ج‌ 3، ص‌ 1429؛ التحرير والتنوير، ج‌ 9، ص‌ 246.
  10. تفسير الجلالين، ص‌ 180.
  11. فى‌ظلال القرآن، ج‌ 3، ص‌ 1430؛ المكى والمدنى فى‌القرآن، ج‌ 2، ص‌ 544‌ـ‌567‌.
  12. التفسير الحديث، ج‌ 7، ص‌ 7؛ الميزان، ج ‌9، ص‌ 8‌.
  13. التمهيد، ج‌ 1، ص‌ 228.
  14. تاريخ قرآن، ص‌ 570‌.
  15. فى ظلال القرآن، ج‌ 3، ص‌ 1429؛ التحرير والتنوير، ج‌ 9، ص‌ 244.
  16. المعجم الاحصايى، ج‌ 1، ص‌ 301.
  17. البيان فى عد آى القرآن، ص‌ 158؛ مجمع‌البيان، ج‌ 4، ص‌ 794؛ بصائر ذوى التمييز، ج‌ 1، ص‌ 222.
  18. بصائرذوى التمييز، ج‌ 1، ص‌ 222؛ التحرير والتنوير، ج‌ 9، ص‌ 245.
  19. همان؛ الاتقان، ج‌ 1، ص‌ 119.
  20. تاريخ دمشق، ج ‌60‌، ص‌ 145؛ تاريخ طبرى، ج‌ 3، ص‌ 199؛ تفسير بقاعى، ج‌ 3، ص‌ 182.
  21. تفسير عياشى، ج 1، ص‌ 73؛ الدرالمنثور، ج 4، ص‌ 120؛ الميزان، ج 9، ص‌ 149 ـ 150.
  22. روح المعانى، مج‌ 6‌، ج‌ 10، ص‌ 230.
  23. الدرالمنثور، ج‌ 4، ص‌ 120.
  24. التفسير الكبير، ج‌ 15، ص‌ 216؛ روح المعانى، مج‌ 6‌، ج‌ 10، ص‌ 230‌ـ‌232.
  25. مجمع البيان، ج‌ 4، ص‌ 794؛ المنير، ج‌ 9، ص‌ 236.
  26. جامع البيان، مج‌ 6‌، ج‌ 10، ص‌ 50‌ـ‌54‌؛ فتح المنان، ص‌ 311‌ـ‌315؛ النسخ فى القرآن، ج‌ 2، ص‌ 828‌.
  27. التبيان، ج 5، ص‌ 154؛ روض الجنان، ج 9، ص‌ 147.
  28. نمونه، ج‌ 9، ص‌ 239.
  29. قلائدالمرجان، ص‌ 111‌ـ‌113؛ التمهيد، ج‌ 2، ص‌ 352‌ـ‌355.
  30. الاتقان، ج ‌2، ص‌ 45‌ـ‌52‌؛ البيان، ص‌ 287، 352.
  31. التحرير والتنوير، ج‌ 9، ص‌ 244‌ـ‌245؛ الموسوعة القرآنيه، ج‌ 3، ص‌ 177؛ الميزان، ج‌ 9، ص‌ 8‌.
  32. الميزان، ج‌ 9، ص‌ 4.
  33. مجمع البيان، ج‌ 4، ص‌ 798‌ـ‌799.
  34. مجمع البيان، ج‌ 4، ص‌ 842‌؛ الميزان، ج‌ 9، ص‌ 94.
  35. مجمع البيان، ج‌ 4، ص‌ 856‌؛ الميزان، ج‌ 9، ص‌ 123.
  36. بصائر ذوى التمييز، ج‌ 1، ص‌ 226.
  37. ثواب الاعمال، ص‌ 106، 237.
  38. تفسير عياشى، ج‌ 2، ص‌ 73؛ مجمع‌البيان، ج ‌4، ص‌ 794.

منابع

سيد عبدالرسول حسينى‌زاده، محمد خامه‌گر؛ دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 5، صفحه 24-30.