اسحاق بن حنین: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی '{{نیازمند ویرایش فنی}} {{مدخل دائرة المعارف|دائرة المعارف بزرگ اسلامی}} اِسْحاق...' ایجاد کرد) |
(←منابع) |
||
سطر ۵۹: | سطر ۵۹: | ||
[[رده:شعرای عرب]] | [[رده:شعرای عرب]] | ||
[[رده:ادیبان]] | [[رده:ادیبان]] | ||
+ | [[رده:طبیبان]] |
نسخهٔ ۲۷ نوامبر ۲۰۱۳، ساعت ۰۷:۳۴
اِسْحاقِبْنِ حُنِيْن، ابويعقوباسحاق بنحنين بناسحاق عبادي، پزشك و مترجم آثار علمى يونانى (د ربيعالا¸خر 298/دسامبر 910).
محتویات
خاندان اسحاق بن حنین
وي در يك خانوادة نسطوري از قبيلة عباد حيره زاده شد. اسحاق در كنار پدرش، پزشك و مترجم نامدار، حنين بن اسحاق، و عمهزادهاش، حبيش (ه م م)، يكى از 3 دانشمند هنرور سخن دانى است كه شالودة مكتب حنين را بنيان نهادند و در نقل دانشهاي يونانى به جهان اسلام، برجستهترين نقش را داشتند و به همت ايشان، طالبان معرفت در سرزمينهاي اسلامى، با مهمترين بخشهاي ميراث علمى يونانيان آشنايى يافتند. وي نزد پدر، و نيز پزشكان مصر و انطاكيه دانش آموخت؛ پزشكى برجسته و مترجمى توانا شد.
ابن حنین در دستگاه حکومت
او از توجه و عنايت خلفاي عباسى، از متوكل تا مكتفى، و احترام و اعتماد قاسم بن عبيدالله وزير معتضد برخوردار بود. او را در شمار نديمان مكتفى نيز شمرده، و گفتهاند كه اين خليفه در تعيين فرزندش به ولايت عهد، نظر او را خواسته، و او با توجه به احكام نجوم پيش بينى كرده است كه خلافت به فرزند مكتفى نخواهد رسيد [۱] [۲] [۳] [۴] [۵] [۶] [۷] [۸] [۹]اسحاق در آگاهى از دانشهاي يونانى و آشنايى با زبانهاي يونانى و سريانى و هنر ترجمه در رديف پدرش، و در فصاحت بيان در زبان عربى از پدرش برتر بوده است. وي با گروهى از دانشمندان كه در پيرامون متكلم شيعى حسن بن نوبخت گرد آمده بودند، رابطه داشت و بنا به قولى به اسلام گرويده بود [۱۰] [۱۱] ترجمههاي اسحاق به زبان عربى را از اغلب برگردانهاي لاتين آثار يونانى كه مستقيماً از اين زبان ترجمه شده است، به متن اصلى نزديكتر شناختهاند. از اين رو افزون بر استفادة مستقيم از متون عربى اسحاق در تهية ترجمههاي لاتين آثار دانشمندان يونان، در موارد بسياري نيز براي درك درست متون لاتين اين آثار، به ويژه كتابهاي ارسطو، از ترجمههاي عربى اسحاق به عنوان شاهد استفاده شده است («زندگىنامه...1»، .[۱۲]
شعر و ابن حنین
وي شعر نيز مى سرود و ابن ابى اصيبعه ابياتى از او نقل كرده است [۱۳] اسحاق در اواخر عمر دچار فلج شد [۱۴] از سالهاي پايانى زندگى وي كه 3 سال نخست خلافت مقتدر را دربر مىگيرد، هيچ گونه آگاهى نداريم.
آثار
فعاليت اسحاق در زمينة ترجمه، عرصة بسيار گستردهاي را دربر مىگيرد. وي بيش از همه به ترجمة آثار فلسفى و به ويژه مؤلفات ارسطو و شروح آن پرداخت؛ در عين حال شماري از مهمترين آثار دانشمندان يونانى در رياضيات و نجوم را نيز ترجمه كرد. تأليفاتى نيز در پزشكى و داروسازي دارد. مهمترين آثار او اينهاست: الف - از آثار ارسطو: 1. قاطيغورياس، يا مقولات. اسحاق اين اثر را مستقيماً از يونانى به عربى درآورد. اين ترجمه در 1846م به كوشش تسنكر2 در لايپزيگ به چاپ رسيد و بار ديگر در 1948م به كوشش عبدالرحمان بدوي در مجموعة منطق ارسطو در قاهره منتشر گرديد [۱۵] نيز [۱۶] 2. العبارة، يا باري ارمينياس. به گفتة ابن نديم [۱۷] اسحاق ترجمة سريانى پدرش از اين اثر را به عربى درآورده است نيز [۱۸] در منابع ديگر گفته مىشود كه ترجمة اسحاق، مستقيماً از يونانى صورت گرفته است. تحقيقات نيز نشان مىدهد كه متن عربى اسحاق از ترجمة سريانى به اصل يونانى نزديكتر است [۱۹] اين اثر در 1913م در[۲۰]، و در 1948م به كوشش بدوي ضمن مجموعة ياد شده، انتشار يافت. 3. تحليل القياس، يا آنالوطيقا الاول. اسحاق بخشى از اين اثر را به سريانى درآورد. بخش ديگر را پدرش پيش از وي ترجمه كرده بود. در ترجمة عربى آن كه به قلم ثئودروس3 صورت گرفته، از ترجمة سريانى اسحاق بسيار استفاده شده است [۲۱] [۲۲] [۲۳]. اين كتاب در 1948م به كوشش بدوي در همان مجموعه منتشر شد. 4. البرهان، يا آنالوطيقا الثانى. اين اثر به قلم اسحاق از يونانى به سريانى، و سپس به قلم متى بن يونس از سريانى به عربى درآمد [۲۴] اين كتاب در 1949م به كوشش بدوي، ضمن همان مجموعه انتشار يافت. 5. طوبيقا، يا الجدل. اين اثر به دست اسحاق از يونانى به سريانى ترجمه شد. يحيى بن عدي آن را به عربى درآورد [۲۵] 6. ريطوريقا، يا الخطابة. گفته مىشود كه اسحاق اين اثر را به عربى ترجمه كرده است [۲۶] [۲۷] اما از اين ترجمه نشانى در دست نيست. 7. الكون و الفساد. ايناثر توسط حنين از يونانىبهسريانى، و توسط اسحاق از سريانى به عربى درآمده است [۲۸] [۲۹] از اين ترجمه نيز نشانى در دست نيست. 8. فى النفس. اسحاق اين اثر را مستقيماً به عربى درآورد[۳۰] [۳۱] [۳۲] ترجمة اسحاق در 1950م به كوشش احمد فؤاد اهوانى، و بار ديگر در 1954م به كوشش بدوي در قاهره منتشر گرديد. 9. السماع الطبيعى. ترجمة عربى اسحاق از اين اثر با شروح ابن سمح، ابن عدي، متى بن يونس و ابوالفرج ابن طيب در سالهاي 1964 و 1965م در قاهره منتشر شد [۳۳] 10. كتاب الحروف، يا مابعد الطبيعة. اسحاق شماري از مقالات اين اثر - كه هر يك از آنها نام يكى از حروف يونانى را برخود دارد - از جمله مقالات «آلفا» و «لامبدا» را به عربى ترجمه كرده است [۳۴] در درستى روايت ابن نديم ميان خاورشناسان اختلاف نظر وجود دارد [۳۵] ترجمة اسحاق از مقالة «آلفا» از سوي كسانى مانند يحيى بن عدي و ابن رشد تفسير شد. اين مقاله با تفسير اين دو تن در 1346ش به فارسى نيز ترجمه و چاپ شد. همچنين بخشهايى از مقالة «لامبدا» در 1947م به كوشش بدوي در مجموعة ارسطو عندالعرب در قاهره منتشر شد. ب - از آثار اقليدس: از منابع چنين بر مىآيد كه همة اين آثار مستقيماً از يونانى به عربى ترجمه شدهاند: 1. اصول الهندسة. ثابت بن قره ترجمة اسحاق را ويراست[۳۶] ترجمة اصول الهندسة اقليدس به زبانهاي لاتينى و عبري از روي ترجمة عربى اسحاق صورت گرفته است. اين سخن احتمالاً دربارة ترجمههاي سريانى و ارمنى اين كتاب نيز صادق است. بسياري از دانشمندان مسلمان ترجمة اسحاق را شرح يا تلخيص كردند. برخى نيز تحرير ديگري از آن فراهم ساختند [۳۷] از جملة اينها، تحرير خواجه نصيرالدين طوسى است كه در 1298ق در تهران به چاپ رسيده است. 2. المعطيات. ثابت بن قره ترجمة اسحاق را ويراست؛ نصيرالدين طوسى به تحرير آن پرداخت. خاورشناسان بر اهميت نسخة عربى المعطيات براي بررسى انتقادي نسخههاي باقى مانده تأكيد ورزيدهاند. اين نسخه به لاتين نيز ترجمه شده است [۳۸], تحرير نصيرالدين طوسى از اين كتاب در 1358ق در حيدرآباد به چاپ رسيد. 3. المناظر. ترجمة اسحاق به دست ثابت بن قره ويراسته شد و نصيرالدين طوسى تحريري از آن تهيه كرد[۳۹] تحرير المناظر طوسى در 1358ق در حيدرآباد انتشار يافت. ج - از ديگر مؤلفان: 1. الاكر، يا الاشكال الكرية، اثر منلائوس. اصل يونانى اين كتاب به دست نيامده است. ابونصر منصور بن عراق ترجمة اسحاق را شرح كرد و نصيرالدين طوسى تحريري از آن به دست داد. متن ترجمة اسحاق به عبري و لاتين نيز برگردانده شد[۴۰] [۴۱] 2. الكرة المتحركة، اثر آوتولوكوس. ثابت بن قره ترجمة اسحاق را ويراست و نصيرالدين طوسى تحريري از آن تهيه كرد [۴۲] 3. الكرة و الاسطوانة، اثر ارشميدس. ثابت بن قره ترجمة اسحاق را ويراست. نصيرالدين طوسى تحريري از ترجمة اسحاق فراهم ساخت كه در 1359ق در حيدرآباد منتشر شد [۴۳] 4. شرح اوطوقيوس العسقلانى لمشكلات كتاب الكرة و الاسطوانة لارشميدس. نصيرالدين طوسى ترجمة اسحاق از اين اثر را بسيار ستوده است [۴۴] 5. اصلاح جوامع الاسكندرانيين لشرح جالينوس لكتاب الفصول لابقراط [۴۵] 6. المجسطى، اثر بطلميوس. به گفتة ابن نديم [۴۶] ترجمة اسحاق از اين اثر - كه ثابت بن قره نيز آنرا ويراسته است - ترجمة خوبى نبوده است. اما اين واقعيت كه مؤلفان آثار برجسته در دانش نجوم، مانند عبدالرحمان صوفى، ابن صلاح و نصيرالدين طوسى به ترجمة اسحاق استناد كردهاند، نشان مىدهد كه سخن ابن نديم پاية درستى نداشته است [۴۷] طوسى تحرير ديگري از اين كتاب تدوين كرده است [۴۸] 7. النبات. اين اثر كه تأليف آن به ارسطو نسبت داده مىشد، در حقيقت شرح نيكلاي دمشقى بر يك كتاب مجعول منسوب به ارسطوست. متن اصلى اثر و نيز شرح نيكلاي دمشقى بر آن، از ميان رفتهاند و ترجمة عربى اسحاق با ويرايش ثابت بن قره كهنترين نسخهاي است كه از اين اثر باقى مانده است. در سدة 13م از روي نسخة عربى اسحاق، يك ترجمة لاتينى فراهم آمد. اين ترجمه انتشاري گسترده يافت و در تأليف كتابهايى در زمينة گياه شناسى مورد استفاده واقع شد. اندكى بعد همين نسخة لاتينى به يونانى ترجمه شد كه تا مدتها آن را نسخة اصلى مىپنداشتند. ترجمة عبري اين اثر نيز از روي ترجمة عربى اسحاق صورت گرفته است [۴۹] متن عربى اين اثر به كوشش بدوي در 1954م، همراه كتاب فى النفس در قاهره منتشر شد. 8. حجج ابرقلس فى قدم العالم. 9. مسائل فرقليس فى الاشياء الطبيعية. متن عربى دو اثر ياد شده - كه اصل يونانى آنها از ميان رفته - در 1955م ضمن مجموعهاي با عنوان الافلاطونية المحدثة عند العرب به كوشش بدوي در قاهره انتشار يافته است. 10. مقالة الاسكندر الافروديسى فى العقل. 11. مقالة الاسكندر الافروديسى فى ان الهيولى غير الجنس. متن عربى اين مقاله و مقالة پيشين كه اصل يونانى آنها از ميان رفته، در 1972م ضمن مجموعهاي با عنوان شروح على ارسطو مفقودة فى اليونانية در بيروت چاپ شده است. 12. كتاب فى مراتب قرائة كتب جالينوس. اسحاق به خواهش بختيشوع اين اثر را به سريانى ترجمه كرد و پدرش از سريانى به عربى درآورد [۵۰]متن عربى آن در 1981م به كوشش بدوي در مجموعهاي با عنوان دراسات و نصوص فى الفلسفة و العلوم عند العرب در بيروت چاپ شده است. 13. شرح تميستيوس بر علم الحيوان ارسطو. اين اثر شامل 19 كتاب است و اصل يونانى آن از ميان رفته است. يك نسخة خطى ترجمة عربى اسحاق از آن در تاشكند نگهداري مىشود [۵۱] د - تأليفات: 1. «تاريخ الاطباء و الفلاسفة»، رسالة كوچكى است كه اسحاق آن را به خواهش قاسم بن عبيدالله وزير معتضد عباسى نوشته، و در آن مختصري از آگاهيهاي متعارف آن روزگار را دربارة تاريخ پزشكى كهن به دست داده است. وي در اين اثر، از تاريخچهاي كهيحيى نحوي دربارة پزشكان نوشته بود،استفاده كرده،و بهسخنخود، نادرستيهاي آن را نيز زدوده است [۵۲] اين اثر در 1955م همراه طبقات الاطباء ابن جلجل چاپ شده است. 2. الادوية المفردة [۵۳] [۵۴] [۵۵] يك نسخة خطى از اين اثر در كتابخانة مركز موجود است. 4. مقالة فى الاشياء التى تعيد الصحة و الحفظ و تمنع من النسيان [۵۶]. در برخى منابع از اين اثر با عنوان الرسالة الشافية فى ادوية النسيان ياد شده است [۵۷] 5. الترياق. رازي در الحاوي از اين اثر نقل قول كرده است (1/38؛ نيز نك: ، GAS همانجا). 6. الادوية الموجودة بكل مكان (ابن ابى اصيبعه، همانجا). 7. الكناش اللطيف [۵۸] [۵۹] 8. [۶۰]
پانویس
- ↑ ابننديم، 343؛
- ↑ بيهقى،4- 5؛
- ↑ ابنخلكان، 1/206؛
- ↑ ابن ابى اصيبعه، 1/200-201؛
- ↑ قفطى، 172؛
- ↑ انطاكى، 1/19؛
- ↑ گيوم، 251 ؛
- ↑ مايرهوف، 320 -316 ؛
- ↑ سامرايى، 1/459-460.
- ↑ ابن نديم، 225، 343؛
- ↑ بيهقى، 5.
- ↑ I/270-272
- ↑ 1/201.
- ↑ قفطى، 80.
- ↑ بدوي، مقدمه، 11-14؛
- ↑ نك: بستانى .
- ↑ ص 309
- ↑ نك: قفطى، 35.
- ↑ نك: «زندگى نامه»، ؛ I/275 بدوي، همان، 14- 15
- ↑ لايپزيگ بدوي، مخطوطات...، 11
- ↑ ابن نديم، همانجا؛
- ↑ قفطى، 36؛
- ↑ بدوي، مقدمه، 16-17
- ↑ ابن نديم، قفطى، همانجاها
- ↑ همانجاها.
- ↑ ابن نديم، 310؛
- ↑ قفطى، 37،
- ↑ ابن نديم، 311؛
- ↑ قفطى، 41.
- ↑ ابن نديم، همانجا؛
- ↑ بدوي، مخطوطات، 19؛
- ↑ «زندگىنامه»، همانجا.
- ↑ نك: بدوي، همان، 17- 18.
- ↑ ابن نديم، 312.
- ↑ اشتاين اشنايدر، .106
- ↑ ابن نديم، 325.
- ↑ همانجا؛ «زندگىنامه»، .IV/434-444
- ↑ همان، 444 ؛ IV/442, نيز نك: 273 V/116, .GAS
- ↑ «زندگىنامه»، ؛ IV/442 نيز نك: V/117 .GAS,
- ↑ آقابزرگ، 3/384؛
- ↑ «زندگىنامه»، 301-302 ؛ IV/297, V/161-163 .GAS,
- ↑ همان، 272-273 .(V/82, تحرير طوسى در 1358ق در حيدرآباد به چاپ رسيد.
- ↑ نيز نك: آقابزرگ، 3/388).
- ↑ ص 2؛ نيز نك: زوتر، 39-40
- ↑ ابن ابى اصيبعه، 1/201؛ III/268 .(GAS,
- ↑ ص 327
- ↑ نك: كونيچ، 35 34, .22,
- ↑ آقابزرگ، 3/390؛ VI/193 .GAS,
- ↑ ميهلى، 164- 165؛ «زندگىنامه»، ؛ X/111-112 اولمان، 71 ؛ بدوي، مخطوطات، 29متن
- ↑ حنين بن اسحاق، 150
- ↑ اولمان، .-10
- ↑ ص 150.
- ↑ ابن نديم، 343؛
- ↑ ابن ابى اصيبعه، 1/201. 3.
- ↑ معرفة البول III/268) .GAS,
- ↑ ابن ابى اصيبعه، همانجا
- ↑ نك: ، GAS همانجا.
- ↑ ابن نديم، 356؛
- ↑ ابن ابى اصيبعه، همانجا.
- ↑ الزيج. محمد بن ابى بكر فارسى در الزيج الممتحن المظفري از ايناثر ياد GAS,)¢÷îüُ 171 .IV/67,
مآخذ
آقابزرگ، الذريعة؛ ابن ابى اصيبعه، احمد، عيون الانباء، به كوشش آوگوست مولر، قاهره، 1299ق؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن نديم، الفهرست؛ اسحاق بن حنين، «تاريخ الاطباء و الفلاسفة»، همراه طبقات الاطباء و الحكماء ابن جلجل، به كوشش فؤاد سيد، قاهره، 1955م؛ انطاكى، داوود، تذكرة اولى الالباب، بيروت، المكتبة الثقافية؛ بدوي، عبدالرحمان، مخطوطات ارسطو فى العربية، قاهره، 1959م؛ همو، مقدمه بر منطق ارسطو، بيروت، 1980م؛ بستانى؛ بيهقى، على، تتمة صوان الحكمة، لاهور، 1951م؛ حنين بن اسحاق، «رسالة حنين بن اسحاق الى على بن يحيى»، دراسات و نصوصفىالفلسفة و العلوم عندالعرب، بهكوشش عبدالرحمانبدوي، بيروت، 1981م؛ رازي، محمد بن زكريا، الحاوي، حيدرآباد دكن، 1374ق/1955م؛ سامرايى، كمال، تاريخ الطب العربى، بغداد، 1404ق؛ قفطى، على، تاريخ الحكماء، لايپزيگ، 1903م؛ ميهلى، آلدو، العلم عندالعرب...، ترجمة عبدالحليم نجار و محمد يوسف موسى، ليدن، 1939م؛ نصيرالدين طوسى، تحرير الكرة و الاسطوانة لارشميدس، حيدرآباد دكن، 1359ق؛ نيز: Dictionary of Scientific Biography, New York, 1970-1976; GAS; Guillaum, A., X Philosophy and Theology n , Legacy of Islam, London, 1931 ; Kunitsch, P ., Der Almagest , Wiesbaden , 1974 ; Meyerhof , M., X Science and Medicine n , Legacy of Islam, London, 1931; Stein- schneider, M., Die arabischen [ bersetzungen aus dem Griechischen, Graz, 1960; Suter, H., Die Mathematiker und Astronomen der Araber und ihre Werke, Leipzig, 1900; Ullmann, M., Die Natur - und Geheimwissenschaften im Islam, Leiden, 1972.
منابع
- دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد8، صفحه3345، مدخل "اسحاق بن حنین" از محمدعلى مولوي، در دسترس درکتابخانه مدرسه فقاهت بازیابی: 6آذر ماه 1392.