ذبح: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی '{{مدخل دائرة المعارف|فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام}} {{الگو:نیازم...' ایجاد کرد)
 
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام]]}}
 
{{مدخل دائرة المعارف|[[فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام]]}}
  
{{الگو:نیازمند ویرایش فنی}}
+
==ذَبْح: بريدن رگهاى چهارگانه گردن==
 
 
'''ذَبْح: بريدن رگهاى چهارگانه گردن.'''
 
  
 
به حيوان ذبح شده «ذبيحه» و به ذبح كننده «ذابح» گفته مى‌شود. از آن در باب صيد و ذباحه سخن گفته‌اند.
 
به حيوان ذبح شده «ذبيحه» و به ذبح كننده «ذابح» گفته مى‌شود. از آن در باب صيد و ذباحه سخن گفته‌اند.
سطر ۹: سطر ۷:
 
ذبح، يكى از راههاى تذكيه حيوانات خشكى تذكيه پذير جز شتر و ملخ است. حيوانات دريايى نيز كه خون جهنده دارند جز ماهى با ذبح تذكيه مى‌شوند.
 
ذبح، يكى از راههاى تذكيه حيوانات خشكى تذكيه پذير جز شتر و ملخ است. حيوانات دريايى نيز كه خون جهنده دارند جز ماهى با ذبح تذكيه مى‌شوند.
  
== شرايط ذابح ==
+
==شرايط ذابح==
 +
 
 +
ذابح بايد مسلمان يا در حكم مسلمان باشد؛ بنابراين، ذبيحه كافر غيركتابى حلال نيست.<ref>جواهرالكلام 36/ 79ـ80.</ref> در اين كه ذبيحه اهل كتاب مطلقاً [[حرام]] است يا در صورت بردن نام خداوند هنگام ذبح حلال مى‌باشد، اختلاف است. مشهور قائل به قول اول اند.<ref> 80ـ87؛ فقه الصادق 24/10.</ref>
  
ذابح بايد مسلمان يا در حكم مسلمان باشد؛ بنابر اين، ذبيحه كافر غير كتابى حلال نيست. <ref> جواهر الكلام 36/ 79 ـ 80 </ref>در اينكه ذبيحه اهل كتاب مطلقا حرام است يا در صورت بردن نام خداوند هنگام ذبح، حلال مى‌باشد، اختلاف است. مشهور قائل به قول اوّل اند.<ref> 80 ـ 87 ؛ فقه الصادق 24/ 10 </ref>
+
ايمان (دوازده امامى بودن) بنابر مشهور در ذابح شرط نيست؛ از اين رو، ذبيحه تمامى فرقه‌هاى مسلمان، جز آنان كه محكوم به كفرند، مانند ناصبى حلال است.<ref>جواهرالكلام، 36/ 93ـ95.</ref>
  
ايمان (دوازده امامى بودن) بنابر مشهور در ذابح شرط نيست؛ از اين رو، ذبيحه تمامى فرقه‌هاى مسلمان، جز آنان كه محكوم به كفرند، مانند ناصبى حلال است. <ref> جواهر الكلام 36/ 93 ـ 95 </ref>
+
ذبيحه كودك مميّز آشنا به چگونگى ذبح حلال است.<ref> 90. </ref> از ديگر شرايط ذابح قصد تذكيه است. بنابراين ذبيحه فرد مست، ديوانه يا كودك غيرمميّز حلال نيست.<ref>مسالك الافهام 11/466 ؛ جواهرالكلام 36/97 ؛ منهاج الصالحين (خويى) 2/335.</ref>
  
ذبيحه كودك مميّز آشنا به چگونگى ذبح حلال است.<ref> 90 </ref>
+
==آلت ذبح==
از ديگر شرايط ذابح قصد تذكيه است. بنابر اين، ذبيحه فرد مست، ديوانه يا كودك غير مميّز حلال نيست.<ref> مسالك الافهام 11/ 466 ؛ جواهر الكلام 36/ 97 ؛ منهاج الصالحين (خويى) 2/ 335 </ref>
 
  
== آلت ذبح ==
+
آلت ذبح بايد از جنس آهن برنده، مانند كارد باشد؛ بنابراين ذبح با آلتى ديگر صحيح نيست، مگر در صورت دسترسى نداشتن به آن و بيم تلف شدن حيوان كه در اين صورت، ذبح با شى‌ء تيز ديگرى مانند سنگ، صحيح است.<ref>جواهرالكلام 36/ 99ـ100.</ref>
  
آلت ذبح بايد از جنس آهن برنده، مانند كارد باشد؛ بنابر اين، ذبح با آلتى ديگر صحيح نيست، مگر در صورت دسترسى نداشتن به آن و بيم تلف شدن حيوان كه در اين صورت، ذبح با شى‌ء تيز ديگرى مانند سنگ، صحيح است.<ref> جواهر الكلام 36/ 99 ـ 100 </ref>.
+
كيفيّت: بنابر مشهور، ذبح با بريدن تمامى رگهاى چهارگانه (معروف به اوداج اربعه) يعنى مرى، حلقوم و دو شاه رگ گردن كه بنابر مشهور به حلقوم و بنابر قول برخى به مرى احاطه دارد، محقق مى‌شود و بريدن بعض رگها در صورت امكان بريدن همه آنها، كفايت نمى‌كند.<ref> 105. </ref>
  
كيفيّت:بنابر مشهور، ذبح با بريدن تمامى رگهاى چهارگانه (معروف به اوداج اربعه) يعنى مرى، حلقوم و دو شاه رگ گردن كه بنابر مشهور به حلقوم و بنابر قول برخى به مرى احاطه دارد، محقق مى‌شود و بريدن بعض رگها در صورت امكان بريدن همه آنها، كفايت نمى‌كند.<ref> 105 </ref>
+
==شرايط ذبح==
  
== شرايط ذبح ==
+
1. رو به قبله بودن ذبيحه هنگام ذبح در صورت امكان.<ref> 110ـ111 </ref> در اين كه همه قسمت جلوى بدن، يعنى صورت، سينه، گلو و شكم حيوان بايد رو به قبله باشد يا رو به قبله بودن محلّ ذبح (گلو) كفايت مى‌كند، اختلاف است.<ref>مسالك الافهام 11/476 ؛ مجمع الفائدة 11/114 ؛ كشف اللثام 9/228 ؛ مستند الشيعة 15/411.</ref> چنانچه از روى فراموشى يا جهل و يا ندانستن قبله، حيوان به طرف قبله ذبح نشود، اشكال ندارد.<ref>جواهرالكلام 36/ 111ـ112.</ref> رو به قبله بودن ذابح شرط نيست.<ref>جواهرالكلام 36/111 ـ112.</ref>
  
1. روبه قبله بودن ذبيحه هنگام ذبح در صورت امكان.<ref> 110 ـ 111 </ref>در اينكه همه قسمت جلوى بدن، يعنى صورت، سينه، گلو و شكم حيوان بايد روبه قبله باشد يا روبه قبله بودن محلّ ذبح (گلو) كفايت مى‌كند، اختلاف است. <ref> مسالك الافهام 11/ 476 ؛ مجمع الفائدة 11/ 114 ؛ كشف اللثام 9/ 228 ؛ مستند الشيعة 15/ 411 </ref>چنانچه از روى فراموشى يا جهل و يا ندانستن قبله، حيوان به طرف قبله ذبح نشود، اشكال ندارد. <ref> جواهر الكلام 36/ 111 ـ 112 </ref>روبه قبله بودن ذابح شرط نيست. <ref> جواهر الكلام 36/ 111 ـ 112 </ref>
+
2. بردن نام خدا توسط ذابح، هنگام ذبح، مانند گفتن «بسم اللّه‌»، «الحمد للّه‌» يا «سبحان اللّه‌». در كفايت گفتن «اللّه‌» به تنهايى اختلاف است.<ref>مسالك الافهام 11/ 477ـ478؛ جواهرالكلام 36/113.</ref>
  
2. بردن نام خدا توسط ذابح، هنگام ذبح، مانند گفتن «بسم اللّه‌»، «الحمد للّه‌» يا «سبحان اللّه‌». در كفايت گفتن «اللّه‌» به تنهايى اختلاف است.<ref> مسالك الافهام 11/ 477 ـ 478 ؛ جواهر الكلام 36/ 113 </ref>
+
3. زنده بودن ذبيحه هنگام ذبح. در صورت مشتبه بودن حال حيوان بين مرگ و حيات، چنانچه پس از ذبح حركتى كه گوياى حيات باشد ـ مانند بر هم زدن چشمها، دست و پا زدن يا تكان دادن دم ـ از آن سر بزند يا از بدنش خون متعارف بيرون آيد و يا بنابر قولى، هر دو نشانه تحقق يابد، حكم به زنده بودن و حلّيت حيوان مى‌شود.<ref>جواهرالكلام 36/ 141ـ153 ؛ تحرير الوسيلة 2/ 149ـ150؛ مهذّب الاحكام 23/ 73ـ77.</ref> البته بسيارى از فقها استقرار حيات به معناى قابليت زنده ماندن حيوان به مدت يك روز يا بيشتر قبل از ذبح را شرط دانسته‌اند و برخى در حكم به حلّيت ذبيحه، تكان خوردن آن پس از ذبح يا بيرون آمدن خون متعارف يا تحقق هر دو نشانه را كافى دانسته‌اند.
  
3. زنده بودن ذبيحه هنگام ذبح. در صورت مشتبه بودن حال حيوان بين مرگ و حيات، چنانچه پس از ذبح حركتى كه گوياى حيات باشد ـ مانند برهم زدن چشمها، دست و پا زدن يا تكان دادن دم ـ از آن سربزند يا از بدنش خون متعارف بيرون آيد و يا بنابر قولى، هر دو نشانه تحقق يابد، حكم به زنده بودن و حلّيت حيوان مى‌شود.<ref> جواهر الكلام 36/ 141 ـ 153 ؛ تحرير الوسيلة 2/ 149 ـ 150 ؛ مهذّب الاحكام 23/ 73 ـ 77 </ref>البته بسيارى از فقها استقرار حيات، به معناى قابليت زنده ماندن حيوان به مدّت يك روز يا بيشتر قبل از ذبح را شرط دانسته‌اند و برخى در حكم به حلّيت ذبيحه، تكان خوردن آن پس از ذبح يا بيرون آمدن خون متعارف يا تحقق هر دو نشانه را كافى دانسته‌اند.
+
قائلان به استقرار حیات نیز در فرض مشتبه بودن حال حیوان، حرکت گویای حیات یا خروج خون متعارف و یا هر دو را نشانه استقرار حیات دانسته‌اند. بنابراین در فرض اشتباه، بدون هیچ اختلافی حرکت یا خروج خون و یا هر دو بنابر اختلاف اقوال در حکم به حلّیت ذبیحه کفایت می‌کند. از این رو، برخی گفته‌اند: بین علامت یاد شده و استقرار حیات ملازمه وجود دارد و در نتیجه، اکتفا به آن مطلقاً جایز است؛ زیرا شرط استقرار حیات در صورتی فایده خواهد داشت که با وجود علامت یاد شده علم به عدم استقرار حیات حاصل شود؛ در حالی که با وجود ملازمه بین آن دو، چنین چیزی امکان پذیر نیست. در نتیجه ثمره‌ای بر این شرط مترتب نخواهد بود.<ref>جواهر الکلام، 36/ 141-148.</ref>
  
قائلان به استقرار حیات نیز در فرض مشتبه بودن حال حیوان، حرکت گویای حیات، یا خروج خون متعارف و یا هر دو را نشانه استقرار حیات دانسته‌اند. بنابر این، در فرض اشتباه، بدون هیچ اختلافی، حرکت یا خروج خون و یا هر دو بنابر اختلاف اقوال در حکم به حلّیت ذبیحه کفایت می‌کند. از این رو، برخی گفته‌اند:بین علامت یاد شده و استقرار حیات ملازمه وجود دارد و در نتیجه، اکتفا به آن مطلقا جایز است؛ زیرا شرط استقرار حیات در صورتی فایده خواهد داشت که با وجود علامت یاد شده علم به عدم استقرار حیات حاصل شود؛ در حالی که با وجود ملازمه بین آن دو، چنین چیزی امکان پذیر نیست. در نتیجه، ثمره‌ای بر این شرط مترتّب نخواهد بود.<ref>جواهر الکلام 36/ 141 148</ref>
+
4. ذبح کردن حیوان از طرف گلو و نه پشت سر، بنابر قول گروهی از فقها.<ref>وسیلة النجاة/ 606؛ منهاج الصالحین (سید محسن حکیم) 2/361؛ منهاج الصالحین (خویی) 2/339؛ تحریر الوسیلة 2/147.</ref> در مقابل، گروهی دیگر ذبح از قفا را نیز در صورتی که حیوان قبل از بریدن اوداج اربعه‌اش و بعد از آن زنده باشد، صحیح دانسته‌اند؛ البته با اختلاف در لزوم حیات مستقر یا کفایت صرف حیات، هر چند غیرمستقر، چنان که گذشت.<ref>المبسوط 1/390؛ قواعد الاحکام 3/323؛ مجمع الفائدة 11/100؛ جواهرالکلام 36/141؛ منهاج الصالحین (سیستانی) 3/280.</ref>
  
4. ذبح کردن حیوان از طرف گلو و نه پشت سر، بنابر قول گروهی از فقها.<ref>وسیلة النجاة/ 606؛ منهاج الصالحین (سیدمحسن حکیم) 2/ 361؛ منهاج الصالحین (خویی) 2/ 339؛ تحریر الوسیلة 2/ 147</ref>در مقابل، گروهی دیگر، ذبح از قفا را نیز در صورتی که حیوان قبل از بریدن اوداج اربعه‌اش و بعد از آن زنده باشد، صحیح دانسته‌اند؛ البته با اختلاف در لزوم حیات مستقر یا کفایت صرف حیات، هرچند غیر مستقر، چنان که گذشت.<ref>المبسوط 1/ 390؛ قواعد الاحکام 3/ 323؛ مجمع الفائدة 11/ 100؛ جواهر الکلام 36/ 141؛ منهاج الصالحین (سیستانی) 3/ 280</ref>
+
5. بنابر مشهور پی در پی بریدن اوداج اربعه، به گونه‌ای که همه رگهای چهارگانه قبل از جان دادن حیوان بریده شوند.<ref>مهذّب الاحکام، 23/68.</ref>
  
5. بنابر مشهور پی در پی بریدن اوداج اربعه، به گونه‌ای که همه رگهای چهارگانه قبل از جان دادن حیوان بریده شوند.<ref>مهذّب الاحکام 23/ 68</ref>
+
در این که جدا کردن سر حیوان قبل از جان دادن حرام است یا مکروه، اختلاف است؛ چنان که بنابر قول به حرمت، در این که گوشت ذبیحه نیز حرام می‌شود یا نه، اختلاف است. بسیاری قائل به عدم حرمت آن هستند.<ref>جواهرالکلام، 36/ 120-123.</ref>
  
در اینکه جدا کردن سر حیوان قبل از جان دادن حرام است یا مکروه، اختلاف است؛ چنان که بنابر قول به حرمت، در اینکه گوشت ذبیحه نیز حرام می‌شود یا نه، اختلاف است. بسیاری قائل به عدم حرمت آن هستند.<ref>جواهر الکلام 36/ 120 123</ref>
+
بنابر قول مشهور، کندن پوست ذبیحه یا جداکردن عضوی از آن قبل از سردشدن مکروه است. برخی آن را حرام و موجب حرمت گوشت ذبیحه دانسته‌اند.<ref>.123-125</ref>
  
بنابر قول مشهور، کندن پوست ذبیحه یا جدا کردن عضوی از آن قبل از سرد شدن مکروه است. برخی، آن را حرام و موجب حرمت گوشت ذبیحه دانسته‌اند.<ref>123 125</ref>
+
مستحبات: بستن دو دست و یک پا و بازگذاشتن پای دیگر در ذبح گوسفند و بستن هر چهار دست و پا و رهاکردن دم در ذبح گاو؛ رهاکردن مرغ پس از سر بریدن؛ تیزکردن آلت ذبح و سریع بریدن رگها؛ عرضه آب بر حیوان قبل از ذبح؛ رو به قبله بودن ذابح هنگام ذبح و بردن و خواباندن حیوان برای ذبح به ملایمت و نرمی.<ref>.131-134</ref>
  
مستحبات:بستن دو دست و یک پا و باز گذاشتن پای دیگر در ذبح گوسفند و بستن هر چهار دست و پا و رها کردن دم در ذبح گاو؛ رها کردن مرغ پس از سر بریدن؛ تیز کردن آلت ذبح و سریع بریدن رگها؛ عرضه آب بر حیوان قبل از ذبح؛ رو به قبله بودن ذابح هنگام ذبح و بردن و خواباندن حیوان برای ذبح به ملایمت و نرمی.<ref>131 134</ref>
+
==مكروهات==
  
== مكروهات ==
+
فروبردن آلت ذبح در زير حلقوم و كشاندن آن به سمت جلو، برخى آن را حرام دانسته‌اند؛<ref> 136ـ137.</ref> ذبح كردن حيوان در منظر ديگر حيوانات؛ <ref>.137</ref> ذبح كردن در شب، <ref> 134. </ref> و پيش از زوال روز جمعه؛ <ref> 135. </ref> كشتن حيوان دست پرورده <ref> 138.</ref> و بريدن نخاع پيش از جان دادن حيوان، برخى آن را حرام دانسته‌اند.<ref> 135ـ136.</ref>
  
فروبردن آلت ذبح در زير حلقوم و كشاندن آن به سمت جلو، برخى آن را حرام دانسته‌اند؛ <ref> 136 ـ 137 </ref>ذبح كردن حيوان در منظر ديگر حيوانات؛ <ref> 137 </ref>ذبح كردن در شب، <ref> 134 </ref>و پيش از زوال روز جمعه؛ <ref> 135 </ref>كشتن حيوان دست پرورده <ref> 138 </ref>و بريدن نخاع پيش از جان دادن حيوان، برخى آن را حرام دانسته‌اند. <ref> 135 ـ 136 </ref>
 
 
 
==پانویس==  
 
==پانویس==  
 
{{پانویس}}  
 
{{پانویس}}  

نسخهٔ ‏۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۸:۱۴

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


ذَبْح: بريدن رگهاى چهارگانه گردن

به حيوان ذبح شده «ذبيحه» و به ذبح كننده «ذابح» گفته مى‌شود. از آن در باب صيد و ذباحه سخن گفته‌اند.

ذبح، يكى از راههاى تذكيه حيوانات خشكى تذكيه پذير جز شتر و ملخ است. حيوانات دريايى نيز كه خون جهنده دارند جز ماهى با ذبح تذكيه مى‌شوند.

شرايط ذابح

ذابح بايد مسلمان يا در حكم مسلمان باشد؛ بنابراين، ذبيحه كافر غيركتابى حلال نيست.[۱] در اين كه ذبيحه اهل كتاب مطلقاً حرام است يا در صورت بردن نام خداوند هنگام ذبح حلال مى‌باشد، اختلاف است. مشهور قائل به قول اول اند.[۲]

ايمان (دوازده امامى بودن) بنابر مشهور در ذابح شرط نيست؛ از اين رو، ذبيحه تمامى فرقه‌هاى مسلمان، جز آنان كه محكوم به كفرند، مانند ناصبى حلال است.[۳]

ذبيحه كودك مميّز آشنا به چگونگى ذبح حلال است.[۴] از ديگر شرايط ذابح قصد تذكيه است. بنابراين ذبيحه فرد مست، ديوانه يا كودك غيرمميّز حلال نيست.[۵]

آلت ذبح

آلت ذبح بايد از جنس آهن برنده، مانند كارد باشد؛ بنابراين ذبح با آلتى ديگر صحيح نيست، مگر در صورت دسترسى نداشتن به آن و بيم تلف شدن حيوان كه در اين صورت، ذبح با شى‌ء تيز ديگرى مانند سنگ، صحيح است.[۶]

كيفيّت: بنابر مشهور، ذبح با بريدن تمامى رگهاى چهارگانه (معروف به اوداج اربعه) يعنى مرى، حلقوم و دو شاه رگ گردن كه بنابر مشهور به حلقوم و بنابر قول برخى به مرى احاطه دارد، محقق مى‌شود و بريدن بعض رگها در صورت امكان بريدن همه آنها، كفايت نمى‌كند.[۷]

شرايط ذبح

1. رو به قبله بودن ذبيحه هنگام ذبح در صورت امكان.[۸] در اين كه همه قسمت جلوى بدن، يعنى صورت، سينه، گلو و شكم حيوان بايد رو به قبله باشد يا رو به قبله بودن محلّ ذبح (گلو) كفايت مى‌كند، اختلاف است.[۹] چنانچه از روى فراموشى يا جهل و يا ندانستن قبله، حيوان به طرف قبله ذبح نشود، اشكال ندارد.[۱۰] رو به قبله بودن ذابح شرط نيست.[۱۱]

2. بردن نام خدا توسط ذابح، هنگام ذبح، مانند گفتن «بسم اللّه‌»، «الحمد للّه‌» يا «سبحان اللّه‌». در كفايت گفتن «اللّه‌» به تنهايى اختلاف است.[۱۲]

3. زنده بودن ذبيحه هنگام ذبح. در صورت مشتبه بودن حال حيوان بين مرگ و حيات، چنانچه پس از ذبح حركتى كه گوياى حيات باشد ـ مانند بر هم زدن چشمها، دست و پا زدن يا تكان دادن دم ـ از آن سر بزند يا از بدنش خون متعارف بيرون آيد و يا بنابر قولى، هر دو نشانه تحقق يابد، حكم به زنده بودن و حلّيت حيوان مى‌شود.[۱۳] البته بسيارى از فقها استقرار حيات به معناى قابليت زنده ماندن حيوان به مدت يك روز يا بيشتر قبل از ذبح را شرط دانسته‌اند و برخى در حكم به حلّيت ذبيحه، تكان خوردن آن پس از ذبح يا بيرون آمدن خون متعارف يا تحقق هر دو نشانه را كافى دانسته‌اند.

قائلان به استقرار حیات نیز در فرض مشتبه بودن حال حیوان، حرکت گویای حیات یا خروج خون متعارف و یا هر دو را نشانه استقرار حیات دانسته‌اند. بنابراین در فرض اشتباه، بدون هیچ اختلافی حرکت یا خروج خون و یا هر دو بنابر اختلاف اقوال در حکم به حلّیت ذبیحه کفایت می‌کند. از این رو، برخی گفته‌اند: بین علامت یاد شده و استقرار حیات ملازمه وجود دارد و در نتیجه، اکتفا به آن مطلقاً جایز است؛ زیرا شرط استقرار حیات در صورتی فایده خواهد داشت که با وجود علامت یاد شده علم به عدم استقرار حیات حاصل شود؛ در حالی که با وجود ملازمه بین آن دو، چنین چیزی امکان پذیر نیست. در نتیجه ثمره‌ای بر این شرط مترتب نخواهد بود.[۱۴]

4. ذبح کردن حیوان از طرف گلو و نه پشت سر، بنابر قول گروهی از فقها.[۱۵] در مقابل، گروهی دیگر ذبح از قفا را نیز در صورتی که حیوان قبل از بریدن اوداج اربعه‌اش و بعد از آن زنده باشد، صحیح دانسته‌اند؛ البته با اختلاف در لزوم حیات مستقر یا کفایت صرف حیات، هر چند غیرمستقر، چنان که گذشت.[۱۶]

5. بنابر مشهور پی در پی بریدن اوداج اربعه، به گونه‌ای که همه رگهای چهارگانه قبل از جان دادن حیوان بریده شوند.[۱۷]

در این که جدا کردن سر حیوان قبل از جان دادن حرام است یا مکروه، اختلاف است؛ چنان که بنابر قول به حرمت، در این که گوشت ذبیحه نیز حرام می‌شود یا نه، اختلاف است. بسیاری قائل به عدم حرمت آن هستند.[۱۸]

بنابر قول مشهور، کندن پوست ذبیحه یا جداکردن عضوی از آن قبل از سردشدن مکروه است. برخی آن را حرام و موجب حرمت گوشت ذبیحه دانسته‌اند.[۱۹]

مستحبات: بستن دو دست و یک پا و بازگذاشتن پای دیگر در ذبح گوسفند و بستن هر چهار دست و پا و رهاکردن دم در ذبح گاو؛ رهاکردن مرغ پس از سر بریدن؛ تیزکردن آلت ذبح و سریع بریدن رگها؛ عرضه آب بر حیوان قبل از ذبح؛ رو به قبله بودن ذابح هنگام ذبح و بردن و خواباندن حیوان برای ذبح به ملایمت و نرمی.[۲۰]

مكروهات

فروبردن آلت ذبح در زير حلقوم و كشاندن آن به سمت جلو، برخى آن را حرام دانسته‌اند؛[۲۱] ذبح كردن حيوان در منظر ديگر حيوانات؛ [۲۲] ذبح كردن در شب، [۲۳] و پيش از زوال روز جمعه؛ [۲۴] كشتن حيوان دست پرورده [۲۵] و بريدن نخاع پيش از جان دادن حيوان، برخى آن را حرام دانسته‌اند.[۲۶]

پانویس

  1. جواهرالكلام 36/ 79ـ80.
  2. 80ـ87؛ فقه الصادق 24/10.
  3. جواهرالكلام، 36/ 93ـ95.
  4. 90.
  5. مسالك الافهام 11/466 ؛ جواهرالكلام 36/97 ؛ منهاج الصالحين (خويى) 2/335.
  6. جواهرالكلام 36/ 99ـ100.
  7. 105.
  8. 110ـ111
  9. مسالك الافهام 11/476 ؛ مجمع الفائدة 11/114 ؛ كشف اللثام 9/228 ؛ مستند الشيعة 15/411.
  10. جواهرالكلام 36/ 111ـ112.
  11. جواهرالكلام 36/111 ـ112.
  12. مسالك الافهام 11/ 477ـ478؛ جواهرالكلام 36/113.
  13. جواهرالكلام 36/ 141ـ153 ؛ تحرير الوسيلة 2/ 149ـ150؛ مهذّب الاحكام 23/ 73ـ77.
  14. جواهر الکلام، 36/ 141-148.
  15. وسیلة النجاة/ 606؛ منهاج الصالحین (سید محسن حکیم) 2/361؛ منهاج الصالحین (خویی) 2/339؛ تحریر الوسیلة 2/147.
  16. المبسوط 1/390؛ قواعد الاحکام 3/323؛ مجمع الفائدة 11/100؛ جواهرالکلام 36/141؛ منهاج الصالحین (سیستانی) 3/280.
  17. مهذّب الاحکام، 23/68.
  18. جواهرالکلام، 36/ 120-123.
  19. .123-125
  20. .131-134
  21. 136ـ137.
  22. .137
  23. 134.
  24. 135.
  25. 138.
  26. 135ـ136.


منابع

  • جمعى از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمى شاهرودى، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم‌السلام، جلد ‌4، صص 704-701.