قوم تبع: تفاوت بین نسخهها
(←منابع: افزودن 1 رده/ تکمیل محتوای مقاله) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | منظور از قوم تُبّع، گروهی از مردم یمن است؛ زیرا تبع و تبابعه لقبی برای پادشاهان [حمیر] یمن است. | |
− | + | == تبّع در لغت == | |
− | + | " تُبّع " از ریشه " تَبِعَ " و در لغت به معنی پیروی کردن است؛ خواه به طور دنبال کردن و تعقیب باشد، خواه از نظر پذیرفتن دستور و اطاعت کردن.<ref>- راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، بیروت، دارالعلم، 1412 ق،اول،ص162</ref> و در اصطلاح به رؤسایی گفته میشود که به خاطر پیروی بعضی از آنها از بعضی دیگر در ریاست و سیاست این چنین نامیده شدهاند و نیز گفته شده " تُبّع " فرمانروایی است که قومش از وی پیروی میکنند و جمعش "تبابعه" است.<ref>- همان، ص163</ref>و از تاریخ آنها اطلاعی در دست نیست. <ref> نثر طوبی، علامه شعرانی، ذیل واژه تبع </ref> | |
− | این | + | راغب گوید: علت این تسمیه آنست كه شاهان تبّع در سیاست و زمامدارى تابع یكدیگر بوده و از یك نقشه پیروى میكرده اند و گویند: تبّع پادشاهى است كه ملت از وى پیروى نماید. [[طبرسى]] علت این تسمیه را كثرت پیروان دانسته و قول راغب را به طور احتمال آورده است. <ref> قاموس قرآن، علیاکبر قرشی، ذیل واژه تبع </ref> |
− | + | == قوم تبّع == | |
− | |||
− | از | + | از امام رضا (علیه السلام) پرسیدند:چرا تبّعِ پادشاه، تبّع نامیده شده است؟ حضرت فرمود: |
− | + | «زیرا او جوانی بود نویسنده و برای پادشاه قبل از خود نویسندگی میکرد و نوشتن را با جمله "باسم اللَّه الّذی خلق صیحا و ریحا" (به نام خداوندی که باد و فریاد را آفرید) آغاز میکرد. پادشاه به او گفت:بنویس "به نام پادشاه رعد" (یعنی نام خودش) او گفت:خیر، نوشتن را فقط با نام معبود خودم آغاز میکنم، سپس خواسته تو را در نظر میگیرم، لذا خداوند این ویژگی او را شکر نمود و پادشاهی آن پادشاه را به او اعطاء کرد و مردم در این مورد تابع او شدند و لذا تبّع نامیده شد.»<ref>- شیخ صدوق، محمد بن علی؛ عیون اخبارالرضا علیه السلام، ترجمه حمید رضا مستفید وعلی اکبرغفاری، تهران، صدوق،1372 ش، اول،ج1، ص509</ref>منظور از قوم تُبّع، گروهی از مردم یمن است؛ زیرا تبع و تبابعه لقبی برای پادشاهان [حمیر] یمن است، مانند«کسری» برای سلاطین ایران و «خاقان» برای شاهان ترک و «فرعون» برای سلاطین مصر و «قیصر» برای سلاطین روم.<ref>- مکارم شیرازی، ناصر و دیگران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش، اول، ج 21، ص 194</ref> | |
− | + | سرزمین یمن از سرزمینهای آباد و پر برکت است که در گذشته مهد تمدن درخشانی بود که پادشاهان یکی پس از دیگری بر آنجا حکومت می کردند. قوم تُبّع نیز جمعیتی بودند با قدرت و نیروی فراوان و حکومت پهناور.<ref>- تفسیر نمونه، پیشین، ص 191</ref> | |
− | در تفسیر برهان نیز چند [[حدیث]] در همین مضمون منقول است. در كمال الدین صدوق، ص 169، باب 11 سه حدیث در مدح تبّع آمده از جمله از ابن عباس كه گفت: كار تبّع بر شما مشتبه نشود او مسلم بود. (قاموس قرآن، علیاکبر قرشی، ذیل واژه تبع) | + | در تواریخ آمده:"تبّع" در قرن پنجم میلادی به سوی مکه لشکر کشی میکند تا خانۀ خدا را خراب کند ولی به بیماری سختی مبتلا میشود، پزشکان چاره و درمان او را، انصراف از سوء قصدش به کعبه میبینند، چون منصرف میشود، بهبودی مییابد و کعبه را محترم میدارد و برای نخستین بار بر آن پرده یا پیراهن میپوشاند.<ref> خرمشاهی، بهاءالدین؛ دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید، 1377ش، اول، ج 1، ص 472 </ref>او مدت یکماه هر روز صد شتر را نحر میکرد و با گوشت آن مردم را اطعام مینمود. بعد از مدتی، رو به جانب مدینه نهاد و اقوامی از مردم یمن بنام «غسان» را در آنجا اسکان داد، آنها کسانی بودند که بعدها در زمان پیامبر اکرم (ص) هستههای اولیه انصار را تشکیل دادند.<ref>- عزیزی، یوسف؛ داستان پیامبران یا قصههای قرآن از آدم تا خاتم، تهران، هاد،1380 ش، اول، ص669</ref> |
+ | |||
+ | اکنون در مکه نیز محلی است که آن را «دارالتّبابعه» میگویند.<ref>- تفسیر نمونه، پیشین، ج 21، ص 196</ref> | ||
+ | |||
+ | '''یاد کرد قرآن از قوم تُبّع''' | ||
+ | |||
+ | در قرآن دو بار به این قوم اشاره شده است: | ||
+ | |||
+ | «أَ هُمْ خَیرٌْ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ أَهْلَکْنَاهُمْ إِنهَُّمْ کاَنُواْ مجُْرِمِین »<ref>- دخان37 «ترجمه آیات ازآیت الله مکارم شیرازی می باشد»</ref>«آیا آنان بهترند یا قوم «تبّع» و کسانی که پیش از آنها بودند؟! ما آنان را هلاک کردیم، چرا که مجرم بودند» | ||
+ | |||
+ | در این آیه «تُبّع» یکی از پادشاهان یمن است که در بعضی روایات نام او «اسعد ابو کرب» نقل شده است.از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که فرمود:«تبّع را نفرین نکنید، زیرا تبّع اسلام آورده است.» | ||
+ | |||
+ | و همچنین گویند:«تبّع» مردی صالح بوده است که خداوند او را مذمت نکرده است، بلکه تنها قومش مذمّت شدهاند.<ref>- طبرسی،فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البیان، ترجمه گروهی از مترجمان،تهران،فراهانی،1360ش،اول،ج22،ص312</ref> | ||
+ | |||
+ | جمعی معتقدند او مردم را به پیروی از دعوت انبیاء فرا میخواند، هر چند با او مخالفت میکردند.<ref>- تفسیر نمونه، پیشین، جلد 22، ص 240.</ref> | ||
+ | |||
+ | در آیات فوق به دنبال بحثی که پیرامون مشرکان مکه و لجاجت و انکار آنها نسبت به معاد آمده با اشاره به سرگذشت قوم تبّع آنها را تهدید میکند که نه تنها عذاب الهی در قیامت در انتظارشان است که در این دنیا نیز سرنوشتی همچون قوم گنهکار و کافر تبّع پیدا خواهند کرد.<ref>- همان، ص 192</ref> از [[قرآن]] معلوم میگردد که قوم تبع و رعایای او مردمی طاغی و گناهکار بودند و از مردم [[مکه]] در قدرت و ثروت و فراخی معیشت بهتر و بالاتر با این حال خدا آنها را هلاک کرد خداوند از قوم تبع در قرآن موضع عبرت را نقل کرده و از تفاصیل خودداری کرده است. <ref> نثر طوبی، علامه شعرانی، ذیل واژه تبع </ref> | ||
+ | |||
+ | '''تبع در روایات''' | ||
+ | |||
+ | در [[مجمع البیان]] از سهل بن سعد از [[رسول خدا]] صلى الله علیه و آله نقل كرده كه فرمود: تبّع را فحش نگوئید كه او [[اسلام]] آورده، ولید بن صبیح از [[امام صادق]] علیهالسلام نقل كرده كه: تبّع به طایفه اوس و خزرج گفت در همین جا باشید تا این پیامبر بیاید و اگر او را درك میكردم در خدمتش بودم و با او به پا میخواستم.در تفسیر برهان نیز چند [[حدیث]] در همین مضمون منقول است. در كمال الدین صدوق، ص 169، باب 11 سه حدیث در مدح تبّع آمده از جمله از ابن عباس كه گفت: كار تبّع بر شما مشتبه نشود او مسلم بود. (قاموس قرآن، علیاکبر قرشی، ذیل واژه تبع) | ||
+ | |||
+ | == آئین قوم تبّع == | ||
+ | |||
+ | «وَ أَصحَْابُ الْأَیْکَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ کلٌُّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فحََقَّ وَعِید»<ref>- ق / 14</ref> | ||
+ | |||
+ | «و «اصحاب الایکه» [قوم شعیب] و قوم تبّع (که در سرزمین یمن زندگی میکردند)، هر یک از آنها فرستادگان الهی را تکذیب کردند و وعده عذاب درباره آنان تحقّق یافت.» | ||
+ | |||
+ | اینکه میگوید:آنها «رسولان الهی» را تکذیب کردند، در حالی که هر یک از آنها فقط پیامبر خود را تکذیب نمودند، به خاطر آن است که فعلی که از مجموع آنها سر زد در حقیقت تکذیب همه انبیاء بود، هر چند هر کدام یک پیامبر را تکذیب کردند، یعنی اینکه که تکذیب یکی از پیامبران تکذیب بقیه نیز محسوب میشود چرا که محتوای دعوت همه یکی است. | ||
+ | |||
+ | به هر حال این اقوام هم پیامبرانشان را تکذیب کردند، و هم مسأله توحید و معاد را، و سرانجام به سرنوشت دردناکی گرفتار شدند؛ بعضی گرفتار طوفان شدند، بعضی سیلاب، و بعضی دیگر صاعقه، و بعضی زلزله، و یا غیر آن و سرانجام میوه تلخ تکذیب را چشیدند.<ref>- تفسیر نمونه،پیشین،ج22،ص240</ref> | ||
+ | |||
+ | با این همه بخش عمده سرگذشت شاهان تبابعه یمن،(و پیروان آنها) از نظر تاریخی خالی از ابهام نیست و گاه به روایات ضد و نقیض در این زمینه برخورد میکنیم، آنچه بیشتر در کتب اسلامی اعم از تفسیر و تاریخ و حدیث مطرح شده، پیرامون همان سلطانی است که قرآن در دو مورد به او اشاره کرده است. در حالیکه دربارۀ تعداد آنها و مدت حکومتشان، اطلاعات زیادی در دست نداریم.<ref>- تفسیر نمونه،پیشین، ج21، ص 197</ref> | ||
+ | |||
+ | علاوه بر اینکه قرآن نیز تنها در این دو آیه اشاره ای کوتاه به این قوم و هلاک کردن آنها دارد و از بیان جزئیات، معیشت، خصوصیات و نوع عذاب آنها سخنی به میان نیاورده است. | ||
+ | |||
+ | ==پانویس== | ||
+ | {{پانویس}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
+ | |||
* نثر طوبی، علامه شعرانی. | * نثر طوبی، علامه شعرانی. | ||
+ | |||
* قاموس قرآن، علیاکبر قرشی. | * قاموس قرآن، علیاکبر قرشی. | ||
+ | |||
+ | *علی محمودی، قوم تُبّع،[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=33963 پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام]، بازیابی: 30 دی ماه 1392. | ||
[[رده: واژگان قرآنی]] | [[رده: واژگان قرآنی]] | ||
+ | |||
+ | [[رده: اقوام در قرآن]] |
نسخهٔ ۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۰۷:۱۶
منظور از قوم تُبّع، گروهی از مردم یمن است؛ زیرا تبع و تبابعه لقبی برای پادشاهان [حمیر] یمن است.
تبّع در لغت
" تُبّع " از ریشه " تَبِعَ " و در لغت به معنی پیروی کردن است؛ خواه به طور دنبال کردن و تعقیب باشد، خواه از نظر پذیرفتن دستور و اطاعت کردن.[۱] و در اصطلاح به رؤسایی گفته میشود که به خاطر پیروی بعضی از آنها از بعضی دیگر در ریاست و سیاست این چنین نامیده شدهاند و نیز گفته شده " تُبّع " فرمانروایی است که قومش از وی پیروی میکنند و جمعش "تبابعه" است.[۲]و از تاریخ آنها اطلاعی در دست نیست. [۳]
راغب گوید: علت این تسمیه آنست كه شاهان تبّع در سیاست و زمامدارى تابع یكدیگر بوده و از یك نقشه پیروى میكرده اند و گویند: تبّع پادشاهى است كه ملت از وى پیروى نماید. طبرسى علت این تسمیه را كثرت پیروان دانسته و قول راغب را به طور احتمال آورده است. [۴]
قوم تبّع
از امام رضا (علیه السلام) پرسیدند:چرا تبّعِ پادشاه، تبّع نامیده شده است؟ حضرت فرمود:
«زیرا او جوانی بود نویسنده و برای پادشاه قبل از خود نویسندگی میکرد و نوشتن را با جمله "باسم اللَّه الّذی خلق صیحا و ریحا" (به نام خداوندی که باد و فریاد را آفرید) آغاز میکرد. پادشاه به او گفت:بنویس "به نام پادشاه رعد" (یعنی نام خودش) او گفت:خیر، نوشتن را فقط با نام معبود خودم آغاز میکنم، سپس خواسته تو را در نظر میگیرم، لذا خداوند این ویژگی او را شکر نمود و پادشاهی آن پادشاه را به او اعطاء کرد و مردم در این مورد تابع او شدند و لذا تبّع نامیده شد.»[۵]منظور از قوم تُبّع، گروهی از مردم یمن است؛ زیرا تبع و تبابعه لقبی برای پادشاهان [حمیر] یمن است، مانند«کسری» برای سلاطین ایران و «خاقان» برای شاهان ترک و «فرعون» برای سلاطین مصر و «قیصر» برای سلاطین روم.[۶]
سرزمین یمن از سرزمینهای آباد و پر برکت است که در گذشته مهد تمدن درخشانی بود که پادشاهان یکی پس از دیگری بر آنجا حکومت می کردند. قوم تُبّع نیز جمعیتی بودند با قدرت و نیروی فراوان و حکومت پهناور.[۷]
در تواریخ آمده:"تبّع" در قرن پنجم میلادی به سوی مکه لشکر کشی میکند تا خانۀ خدا را خراب کند ولی به بیماری سختی مبتلا میشود، پزشکان چاره و درمان او را، انصراف از سوء قصدش به کعبه میبینند، چون منصرف میشود، بهبودی مییابد و کعبه را محترم میدارد و برای نخستین بار بر آن پرده یا پیراهن میپوشاند.[۸]او مدت یکماه هر روز صد شتر را نحر میکرد و با گوشت آن مردم را اطعام مینمود. بعد از مدتی، رو به جانب مدینه نهاد و اقوامی از مردم یمن بنام «غسان» را در آنجا اسکان داد، آنها کسانی بودند که بعدها در زمان پیامبر اکرم (ص) هستههای اولیه انصار را تشکیل دادند.[۹]
اکنون در مکه نیز محلی است که آن را «دارالتّبابعه» میگویند.[۱۰]
یاد کرد قرآن از قوم تُبّع
در قرآن دو بار به این قوم اشاره شده است:
«أَ هُمْ خَیرٌْ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ أَهْلَکْنَاهُمْ إِنهَُّمْ کاَنُواْ مجُْرِمِین »[۱۱]«آیا آنان بهترند یا قوم «تبّع» و کسانی که پیش از آنها بودند؟! ما آنان را هلاک کردیم، چرا که مجرم بودند»
در این آیه «تُبّع» یکی از پادشاهان یمن است که در بعضی روایات نام او «اسعد ابو کرب» نقل شده است.از پیامبر اکرم (ص) روایت شده که فرمود:«تبّع را نفرین نکنید، زیرا تبّع اسلام آورده است.»
و همچنین گویند:«تبّع» مردی صالح بوده است که خداوند او را مذمت نکرده است، بلکه تنها قومش مذمّت شدهاند.[۱۲]
جمعی معتقدند او مردم را به پیروی از دعوت انبیاء فرا میخواند، هر چند با او مخالفت میکردند.[۱۳]
در آیات فوق به دنبال بحثی که پیرامون مشرکان مکه و لجاجت و انکار آنها نسبت به معاد آمده با اشاره به سرگذشت قوم تبّع آنها را تهدید میکند که نه تنها عذاب الهی در قیامت در انتظارشان است که در این دنیا نیز سرنوشتی همچون قوم گنهکار و کافر تبّع پیدا خواهند کرد.[۱۴] از قرآن معلوم میگردد که قوم تبع و رعایای او مردمی طاغی و گناهکار بودند و از مردم مکه در قدرت و ثروت و فراخی معیشت بهتر و بالاتر با این حال خدا آنها را هلاک کرد خداوند از قوم تبع در قرآن موضع عبرت را نقل کرده و از تفاصیل خودداری کرده است. [۱۵]
تبع در روایات
در مجمع البیان از سهل بن سعد از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل كرده كه فرمود: تبّع را فحش نگوئید كه او اسلام آورده، ولید بن صبیح از امام صادق علیهالسلام نقل كرده كه: تبّع به طایفه اوس و خزرج گفت در همین جا باشید تا این پیامبر بیاید و اگر او را درك میكردم در خدمتش بودم و با او به پا میخواستم.در تفسیر برهان نیز چند حدیث در همین مضمون منقول است. در كمال الدین صدوق، ص 169، باب 11 سه حدیث در مدح تبّع آمده از جمله از ابن عباس كه گفت: كار تبّع بر شما مشتبه نشود او مسلم بود. (قاموس قرآن، علیاکبر قرشی، ذیل واژه تبع)
آئین قوم تبّع
«وَ أَصحَْابُ الْأَیْکَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ کلٌُّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فحََقَّ وَعِید»[۱۶]
«و «اصحاب الایکه» [قوم شعیب] و قوم تبّع (که در سرزمین یمن زندگی میکردند)، هر یک از آنها فرستادگان الهی را تکذیب کردند و وعده عذاب درباره آنان تحقّق یافت.»
اینکه میگوید:آنها «رسولان الهی» را تکذیب کردند، در حالی که هر یک از آنها فقط پیامبر خود را تکذیب نمودند، به خاطر آن است که فعلی که از مجموع آنها سر زد در حقیقت تکذیب همه انبیاء بود، هر چند هر کدام یک پیامبر را تکذیب کردند، یعنی اینکه که تکذیب یکی از پیامبران تکذیب بقیه نیز محسوب میشود چرا که محتوای دعوت همه یکی است.
به هر حال این اقوام هم پیامبرانشان را تکذیب کردند، و هم مسأله توحید و معاد را، و سرانجام به سرنوشت دردناکی گرفتار شدند؛ بعضی گرفتار طوفان شدند، بعضی سیلاب، و بعضی دیگر صاعقه، و بعضی زلزله، و یا غیر آن و سرانجام میوه تلخ تکذیب را چشیدند.[۱۷]
با این همه بخش عمده سرگذشت شاهان تبابعه یمن،(و پیروان آنها) از نظر تاریخی خالی از ابهام نیست و گاه به روایات ضد و نقیض در این زمینه برخورد میکنیم، آنچه بیشتر در کتب اسلامی اعم از تفسیر و تاریخ و حدیث مطرح شده، پیرامون همان سلطانی است که قرآن در دو مورد به او اشاره کرده است. در حالیکه دربارۀ تعداد آنها و مدت حکومتشان، اطلاعات زیادی در دست نداریم.[۱۸]
علاوه بر اینکه قرآن نیز تنها در این دو آیه اشاره ای کوتاه به این قوم و هلاک کردن آنها دارد و از بیان جزئیات، معیشت، خصوصیات و نوع عذاب آنها سخنی به میان نیاورده است.
پانویس
- ↑ - راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، بیروت، دارالعلم، 1412 ق،اول،ص162
- ↑ - همان، ص163
- ↑ نثر طوبی، علامه شعرانی، ذیل واژه تبع
- ↑ قاموس قرآن، علیاکبر قرشی، ذیل واژه تبع
- ↑ - شیخ صدوق، محمد بن علی؛ عیون اخبارالرضا علیه السلام، ترجمه حمید رضا مستفید وعلی اکبرغفاری، تهران، صدوق،1372 ش، اول،ج1، ص509
- ↑ - مکارم شیرازی، ناصر و دیگران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374ش، اول، ج 21، ص 194
- ↑ - تفسیر نمونه، پیشین، ص 191
- ↑ خرمشاهی، بهاءالدین؛ دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید، 1377ش، اول، ج 1، ص 472
- ↑ - عزیزی، یوسف؛ داستان پیامبران یا قصههای قرآن از آدم تا خاتم، تهران، هاد،1380 ش، اول، ص669
- ↑ - تفسیر نمونه، پیشین، ج 21، ص 196
- ↑ - دخان37 «ترجمه آیات ازآیت الله مکارم شیرازی می باشد»
- ↑ - طبرسی،فضل بن حسن؛ تفسیر مجمع البیان، ترجمه گروهی از مترجمان،تهران،فراهانی،1360ش،اول،ج22،ص312
- ↑ - تفسیر نمونه، پیشین، جلد 22، ص 240.
- ↑ - همان، ص 192
- ↑ نثر طوبی، علامه شعرانی، ذیل واژه تبع
- ↑ - ق / 14
- ↑ - تفسیر نمونه،پیشین،ج22،ص240
- ↑ - تفسیر نمونه،پیشین، ج21، ص 197
منابع
- نثر طوبی، علامه شعرانی.
- قاموس قرآن، علیاکبر قرشی.
- علی محمودی، قوم تُبّع،پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام، بازیابی: 30 دی ماه 1392.