ابوعلی بلعمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ایجاد)
 
سطر ۱: سطر ۱:
{{نیازمند ویرایش فنی}}
 
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
 
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}
  
 
==ولادت==
 
==ولادت==
محمد بن محمد بن عبيدالله التميمي البلعمي معروف به ابوعلي بلعمي در بخارا تولد يافت. در ارتباط با دوران كودكي و ايام ابتدايي زندگي­اش اطلاع چنداني در دست نيست. وي فرزند بلعمي بزرگ، ابوالفضل محمد بن عبيدالله بلعمي (م 329) است.[31]
+
 
+
محمد بن محمد بن عبيدالله التميمي البلعمي معروف به ابوعلي بلعمي در بخارا تولد يافت. در ارتباط با دوران كودكي و ايام ابتدايي زندگي­اش اطلاع چنداني در دست نيست. وي فرزند بلعمي بزرگ، ابوالفضل محمد بن عبيدالله بلعمي (م 329) است.<ref>تهراني، آغا بزرگ، الذريعه، بيروت، دارالاضواء، بي تا، ج3، ص222 و صفا، ذبيح الله، تاريخ ادبيات ايران، فردوس،‌ 1378، هشتم، ج1، ص 619.</ref>
 +
 
 
==دوران وزارت==
 
==دوران وزارت==
پس از دوره وزارت يوسف بن اسحاق نوبت به وزارت ابوعلي محمد بن محمد بلعمي رسيد.[32] او اولين بار در سال 349 هجري به وزارت عبدالملك بن نوح ساماني رسيد.[33]
 
بلعمي علاوه بر وزارت عبدالملك بن نوح، وزير منصور بن عبدالملك بن نوح ساماني نيز بوده است.[34]
 
وي در دوران وزارتش با «الپتگين» ارتباط بسيار نزديكي داشت و هيچ كاري بي­علم و مشورت او انجام نمي­داد.[35] الپتگين كه موسس سلسله غزنويان داماد وي بوده است، در دوره عبدالملك ساماني فرمانده كل خراسان بود، او بعدها به غزنه رفت.[36] ابوعلي بلعمي و آلپتگين به عنوان دو دوست، متحد و پشتيبان يك ديگر بودند.[37] بلعمي حتي بعضا امور سياسي مملكت را با مشورت با الپتگين انجام مي­داد.
 
ثعالبي در يتيمة الدهر مكرر از ابوعلي بلعمي نام مي­برد و از جمله از ابوالحسن علي بن حسن اللحام اشعاري در هجو او نقل كرده است.[38]
 
 
  
== ابو علي بلعمي و ترجمه تاريخ طبري ==
+
پس از دوره وزارت يوسف بن اسحاق نوبت به وزارت ابوعلي محمد بن محمد بلعمي رسيد.<ref>نرشخي، ابوبكر محمد بن جعفر،‌ تاريخ بخارا، تهران، توس، 1363، دوم، ص 350.</ref> او اولين بار در سال 349 هجري به وزارت عبدالملك بن نوح ساماني رسيد.<ref>حداد عادل، غلامعلي، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنياد دايرة المعارف اسلامي، 1386، دوم،‌ ج4، ص 51.</ref>
 +
 
 +
بلعمي علاوه بر وزارت عبدالملك بن نوح، وزير منصور بن عبدالملك بن نوح ساماني نيز بوده است.<ref>گريزي، عبدالحي بن ضحاك، زين الاخبار، تهران، دنياي كتاب، 1363، اول، ص 354 و مستوفي، حمدالله، تاريخ گزيده، تهران، اميركبير، 1364، سوم، ص 383.</ref>
 +
 
 +
وي در دوران وزارتش با «الپتگين» ارتباط بسيار نزديكي داشت و هيچ كاري بي­علم و مشورت او انجام نمي­داد.<ref>گرديزي، پيشين،‌ ص 356 و جوزجاني، منهاج سراج، طبقات ناصري، تهران، دنياي كتاب، 1363، ص 211.</ref> الپتگين كه موسس سلسله غزنويان داماد وي بوده است، در دوره عبدالملك ساماني فرمانده كل خراسان بود، او بعدها به غزنه رفت.<ref>سرپرسي سايكس، تاريخ ايران، ترجمه سيد محمدتقي فخرداعي گيلاني، تهران، افسون، 1380، هفتم، ج2، ص 35.</ref> ابوعلي بلعمي و آلپتگين به عنوان دو دوست، متحد و پشتيبان يكديگر بودند.<ref>گرديزي، پيشين، ص 356.</ref> بلعمي حتي بعضا امور سياسي مملكت را با مشورت با الپتگين انجام مي­داد.
 +
 
 +
ثعالبي در يتيمة الدهر مكرر از ابوعلي بلعمي نام مي­برد و از جمله از ابوالحسن علي بن حسن اللحام اشعاري در هجو او نقل كرده است.<ref>ثعالبي، يتيمة الدهر، بيروت، دارالكتب العلميه، 1403، ج4، ص 123.</ref>
 +
 
 +
==ابوعلي بلعمي و ترجمه تاريخ طبري==
 +
 
 +
ابوعلي بلعمي همانند پدرش در نشر زبان فارسي تاثير بسيار گذاشت و با اديبان آن دوره از جمله ابوبكر خوارزمي (م383 يا 390) دوستي و مكاتبه داشت.<ref>حداد عادل، پيشين، ص 52 به نقل از خوارزمي، رسائل ابي بكر الخوارزمي، قسطنطنيه، 1297، ص 30-31.</ref>
  
ابو علي بلعمي همانند پدرش در نشر زبان فارسي تاثير بسيار گذاشت و با اديبان آن دوره از جمله ابوبكر خوارزمي(م383 يا 390) دوستي و مكاتبه داشت.[39]
+
يكي از كارهاي باارزش و ماندگار ابوعلي بلعمي، ترجمه و تلخيص تاريخ الرسل والملوك يا تاريخ طبري است. اين كتاب تاريخي به دستور منصور بن نوح ساماني كه حكومت را پس از برادرش عبدالملك در دست داشت، در سال 352 كه هنوز نيم قرن از وفات طبري نگذشته بود به فارسي ترجمه و تلخيص شد.<ref>آقا بزرگ تهراني، پيشين،‌ ج3، ص 222.</ref>
يكي از كارهاي با ارزش و ماندگار ابوعلي بلعمي، ترجمه و تلخيص تاريخ الرسل و الملوك يا تاريخ طبري است. اين كتاب تاريخي به دستور منصور بن نوح ساماني كه حكومت را پس از برادرش عبدالملك در دست داشت، در سال 352 كه هنوز نيم قرن از وفات طبري نگذشته بود به فارسي ترجمه و تلخيص شد.[40]
+
 
اين ترجمه كه شامل تمام تاريخ طبري است، ترجمه صرف و بدون تغيير اين كتاب نيست. تفاوت كار بلعمي با طبري در اين است كه بلعمي نام روات و اسناد را حذف كرده، و از ذكر روايات مختلف در يك مورد كه در اصل عربي ذكر شده، احتراز كرده است. او از اختلاف روايت­هاي بر يك روايت كه در نزد مولف يا مترجم مرجح به نظر رسيده، اكتفا جسته است و هر جا روايتي ناقص يافته آن را از مآخذ ديگر و در متن كتاب نقل كرده است و اشاره نموده كه محمد بن جرير طبري اين روايت را نياورده است.[41]
+
اين ترجمه كه شامل تمام تاريخ طبري است، ترجمه صرف و بدون تغيير اين كتاب نيست. تفاوت كار بلعمي با طبري در اين است كه بلعمي نام روات و اسناد را حذف كرده و از ذكر روايات مختلف در يك مورد كه در اصل عربي ذكر شده، احتراز كرده است. او از اختلاف روايت­هاي بر يك روايت كه در نزد مولف يا مترجم مرجح به نظر رسيده، اكتفا جسته است و هر جا روايتي ناقص يافته آن را از مآخذ ديگر و در متن كتاب نقل كرده است و اشاره نموده كه محمد بن جرير طبري اين روايت را نياورده است.<ref>طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير، 1375، پنجم موخره، ج16، ص 56-55 به قلم مترجم.</ref> ديويد مورگان نيز معتقد است «اين اثر ابوعلي بلعمي را نمي­توان تنها ترجمه صرف كتاب تاريخ طبري دانست.<ref>مورگان، ديويد، ايران در قرون وسطي، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، 1373، ص 29.</ref>
ديويد مورگان نيز معتقد است «اين اثر ابوعلي بلعمي را نمي­توان تنها ترجمه صرف كتاب تاريخ طبري دانست.[42]
+
 
سيد ابوالقاسم فروزاني مي­نويسد: «از آن جا كه ترجمه­اي كه بلعمي از كتاب تاريخ الرسل و الملوك به عمل آورده با حذف اسناد طولاني و نيز روايات متعدد در باب حادثه واحد همراه بوده و نيز در بعضي موارد به خصوص در مورد تاريخ باستاني ايران نكته­هايي در بردارد كه در اصل كتاب تاريخ طبري نيست، مي­توان اين ترجمه را كه به تاريخ بلعمي معروف است كتاب تاريخ مستقلي به شمار آورد و قديمي­ترين تاريخ عمومي فارسي دانست.[43] اثر بلعمي علاوه بر اضافاتي كه درباره پيدايش جهان و عقايد ايرانيان در باب آغاز آفرينش آدم(ع) و ...دارد، حوادث را تا سال 355 هجري ذكر كرده است در حالي كه در تاريخ طبري حوادث تنها تا سال 302 آمده است بنابراين، اين بخش، پيوستي بر تاريخ طبري محسوب مي­شود.
+
سيد ابوالقاسم فروزاني مي­نويسد: «از آنجا كه ترجمه­اي كه بلعمي از كتاب تاريخ الرسل والملوك به عمل آورده با حذف اسناد طولاني و نيز روايات متعدد در باب حادثه واحد همراه بوده و نيز در بعضي موارد به خصوص در مورد تاريخ باستاني ايران نكته­هايي در بردارد كه در اصل كتاب تاريخ طبري نيست، مي­توان اين ترجمه را كه به تاريخ بلعمي معروف است كتاب تاريخ مستقلي به شمار آورد و قديمي­ترين تاريخ عمومي فارسي دانست.<ref>فروزاني، سيد ابوالقاسم، تاريخ تحولات سياسي اجتماعي اقتصادي و فرهنگي ايران در دوره سامانيان، تهران، سمت، 1387، چهارم، ص 184.</ref> اثر بلعمي علاوه بر اضافاتي كه درباره پيدايش جهان و عقايد ايرانيان در باب آغاز آفرينش آدم علیه السلام و... دارد، حوادث را تا سال 355 هجري ذكر كرده است در حالي كه در تاريخ طبري حوادث تنها تا سال 302 آمده است بنابراين اين بخش، پيوستي بر تاريخ طبري محسوب مي­شود.
ترجمه تاريخ طبري كه برخي نام آن را «تاريخنامه طبري» خوانده­اند، ماخذ و مرجع بسياري از ترجمه­هاي ديگر؛ مانند ترجمه تركي شده است. زيرا به واسطه اطناب و تفصيل تاريخ طبري و زيادي حجم آن و اختصار و شيوايي ترجمه بلعمي مورد توجه قرار گرفته است.[44]
+
 
برخي معتقدند ترجمه تاريخ طبري توسط ابوعلي بلعمي شخصا صورت نگرفته، اين ترجمه توسط دبيران وي انجام گرفته است. محمد روشن مصحح تاريخ­نامه طبري مي­نويسد:« ابوعلي بلعمي از پايه و مايه دانش، بهره چنداني نداشته و در اين كار واسطه­اي بيش نبوده و ترجمه ناب اين اثر توسط دبيران و منشيان دانشمند و گمنام ديوان سامانيان انجام شده است. سه تن يا سه گروه در اين كار اهتمام ورزيده­اند.»[45] اما برخي معتقدند براي اين ادعا دليل كافي در دست نيست.[46]
+
ترجمه تاريخ طبري كه برخي نام آن را «تاريخنامه طبري» خوانده­اند، ماخذ و مرجع بسياري از ترجمه­هاي ديگر؛ مانند ترجمه تركي شده است. زيرا به واسطه اطناب و تفصيل تاريخ طبري و زيادي حجم آن و اختصار و شيوايي ترجمه بلعمي مورد توجه قرار گرفته است.<ref>طبري، پيشين، مقدمه، ص 56 به قلم مترجم.</ref>
در ارتباط با نام اين كتاب نيز بايد گفت برخي نام تاريخ بلعمي[47] را براي اين اثر مورد استفاده قرار مي­دهند. اما برخي نام «ترجمه تاريخ طبري»[48] و يا «تاريخنامه طبري» را درست مي­دانند. مصحح اين اثر در مقدمه آن، ذكر عنوان «تاريخ بلعمي» را براي اين كتاب نادرست شمرده است. ايشان آورده است: «سپاس خداي را كه تاريخنامه طبري كه به نادرست در پاره­اي از نگاشته­هاي پارسي «تاريخ بلعمي» خوانده شده است... به انجام رسيد.»[49]
+
 
 +
برخي معتقدند ترجمه تاريخ طبري توسط ابوعلي بلعمي شخصا صورت نگرفته، اين ترجمه توسط دبيران وي انجام گرفته است. محمد روشن مصحح تاريخ ­نامه طبري مي­نويسد: «ابوعلي بلعمي از پايه و مايه دانش، بهره چنداني نداشته و در اين كار واسطه­اي بيش نبوده و ترجمه ناب اين اثر توسط دبيران و منشيان دانشمند و گمنام ديوان سامانيان انجام شده است. سه تن يا سه گروه در اين كار اهتمام ورزيده­اند».<ref>بلعمي، ابوعلي، تاريخ نامه طبري، تهران، سروش، سوم، مقدمه محمد روشن، ج1، ص 12.</ref> اما برخي معتقدند براي اين ادعا دليل كافي در دست نيست.<ref>حداد عادل، پيشين، ص 52 به نقل از استوري، چارلز امبروز،‌ ادبيات فارسي بر مبناي تاليف استوري،‌ ترجمه آرين پور و ايزدي و كشاورز، تهران، منزوي، 1362 ج2، ص 427.</ref>
 +
 
 +
در ارتباط با نام اين كتاب نيز بايد گفت برخي نام تاريخ بلعمي<ref>فروزاني، پيشين، ص 184.</ref> را براي اين اثر مورد استفاده قرار مي­دهند. اما برخي نام «ترجمه تاريخ طبري»<ref>قدياني، عباس، فرهنگ جامع تاريخ ايران، تهران، آرون، 1387، ششم، ج1، ص 78.</ref> و يا «تاريخنامه طبري» را درست مي­دانند. مصحح اين اثر در مقدمه آن، ذكر عنوان «تاريخ بلعمي» را براي اين كتاب نادرست شمرده است. ايشان آورده است: «سپاس خداي را كه تاريخنامه طبري كه به نادرست در پاره­اي از نگاشته­هاي پارسي «تاريخ بلعمي» خوانده شده است... به انجام رسيد».<ref>بلعمي، ابوعلي، پيشين،‌ ج1، ص 11.</ref>
  
 
==وفات==
 
==وفات==
وفات بلعمي به سال 363 هجري بوده است.[50] برخي هم سال وفات او را 383 هجري ذكر كرده­اند.[51]
+
وفات بلعمي به سال 363 هجري بوده است.<ref>نرشخي، پيشين، ص 350.</ref> برخي هم سال وفات او را 383 هجري ذكر كرده­اند.<ref> بلعمي، پيشين، ج1، ص 15 مقدمه به قلم مصحح محمد روشن و حداد عادل، پيشين،‌ ج4، ص 51.</ref>
+
 
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 +
{{پانویس}}
  
[31] تهراني، آغا بزرگ، الذريعه ، بيروت، دارالاضواء، بي تا، ج3، ص222 و صفا، ذبيح الله، تاريخ ادبيات ايران، فردوس،‌1378، هشتم، ج1، ص 619
+
==منابع==
[32] نرشخي، ابو بكر محمد بن جعفر،‌تاريخ بخارا،تهران، توس، 1363، دوم، ص 350
+
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=46899  يدالله حاجي زاده، خاندان بلعمي، سایت پژوهه]، بازیابی: 4 بهمن 1391.
[33] حداد عادل، غلامعلي، دانشنامه جهان  اسلام، تهران، بنياد دايرة المعارف اسلامي، 1386، دوم،‌ج4، ص 51
 
[34] گريزي، عبدالحي بن ضحاك، زين الاخبار، تهران، دنياي كتاب، 1363 ، اول، ص 354 و مستوفي ، حمدالله، تاريخ گزيده، تهران، امير كبير، 1364، سوم، ص 383
 
[35] گرديزي، پيشين،‌ص 356 و جوزجاني، منهاج سراج، طبقات ناصري، تهران، دنياي كتاب، 1363، ص 211
 
[36] سرپرسي سايكس، تاريخ ايران، ترجمه سيد محمد تقي فخرداعي گيلاني، تهران، افسون، 1380، هفتم، ج2، ص 35
 
[37] گرديزي، پيشين، ص 356
 
[38] ثعالبي، يتيمة الدهر، بيروت، دار الكتب العلميه، 1403، ج4، ص 123
 
[39] حداد عادل، پيشين، ص  52  به نقل از خوارزمي، رسائل ابي بكر الخوارزمي، قسطنطنيه، 1297، ص 30- 31
 
[40] اقا بزرگ تهراني، پيشين،‌ج3، ص 222
 
[41] طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير، 1375، پنجم موخره، ج16، ص 56-55 به قلم مترجم
 
[42] مورگان، ديويد، ايران در قرون وسطي ، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، 1373، ص 29
 
[43] فروزاني، سيد ابوالقاسم ، تاريخ تحولات سياسي اجتماعي اقتصادي و فرهنگي ايران در دوره سامانيان، تهران، سمت، 1387، چهارم، ص 184
 
[44] طبري، پيشين، مقدمه، ص 56 به قلم مترجم
 
[45] بلعمي، ابوعلي، تاريخ نامه طبري ، تهران، سروش، سوم، مقدمه محمد روشن، ج1، ص 12
 
[46] حداد عادل، پيشين، ص 52  به نقل از استوري، چارلز امبروز،‌ادبيات فارسي بر مبناي تاليف استوري،‌ترجمه آرين پور  و ايزدي و كشاورز، تهران، منزوي، 1362 ج2، ص 427
 
[47] فروزاني، پيشين، ص 184
 
[48] قدياني، عباس، فرهنگ جامع تاريخ ايران، تهران، آ رون، 1387، ششم، ج1، ص 78
 
[49] بلعمي، ابوعلي، پيشين،‌ج1، ص 11
 
[50] نرشخي، پيشين، ص 350
 
[51] بلعمي، پيشين، ج1، ص 15 مقدمه به قلم مصحح محمد روشن و حداد عادل، پيشين،‌ج4، ص 51
 
 
 
 
 
==منبع==
 
[http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=46899  يدالله حاجي زاده، خاندان بلعمي، سایت پژوهه ]، بازیابی: 4بهمن 1391
 
  
 
[[رده:دولتمردان]]
 
[[رده:دولتمردان]]
 
[[رده:تاریخ نویسان]]
 
[[رده:تاریخ نویسان]]
 
[[رده:علمای قرن چهارم]]
 
[[رده:علمای قرن چهارم]]

نسخهٔ ‏۲۶ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۳۳

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon-computer.png
محتوای فعلی مقاله یکی از پایگاه های معتبر متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


ولادت

محمد بن محمد بن عبيدالله التميمي البلعمي معروف به ابوعلي بلعمي در بخارا تولد يافت. در ارتباط با دوران كودكي و ايام ابتدايي زندگي­اش اطلاع چنداني در دست نيست. وي فرزند بلعمي بزرگ، ابوالفضل محمد بن عبيدالله بلعمي (م 329) است.[۱]

دوران وزارت

پس از دوره وزارت يوسف بن اسحاق نوبت به وزارت ابوعلي محمد بن محمد بلعمي رسيد.[۲] او اولين بار در سال 349 هجري به وزارت عبدالملك بن نوح ساماني رسيد.[۳]

بلعمي علاوه بر وزارت عبدالملك بن نوح، وزير منصور بن عبدالملك بن نوح ساماني نيز بوده است.[۴]

وي در دوران وزارتش با «الپتگين» ارتباط بسيار نزديكي داشت و هيچ كاري بي­علم و مشورت او انجام نمي­داد.[۵] الپتگين كه موسس سلسله غزنويان داماد وي بوده است، در دوره عبدالملك ساماني فرمانده كل خراسان بود، او بعدها به غزنه رفت.[۶] ابوعلي بلعمي و آلپتگين به عنوان دو دوست، متحد و پشتيبان يكديگر بودند.[۷] بلعمي حتي بعضا امور سياسي مملكت را با مشورت با الپتگين انجام مي­داد.

ثعالبي در يتيمة الدهر مكرر از ابوعلي بلعمي نام مي­برد و از جمله از ابوالحسن علي بن حسن اللحام اشعاري در هجو او نقل كرده است.[۸]

ابوعلي بلعمي و ترجمه تاريخ طبري

ابوعلي بلعمي همانند پدرش در نشر زبان فارسي تاثير بسيار گذاشت و با اديبان آن دوره از جمله ابوبكر خوارزمي (م383 يا 390) دوستي و مكاتبه داشت.[۹]

يكي از كارهاي باارزش و ماندگار ابوعلي بلعمي، ترجمه و تلخيص تاريخ الرسل والملوك يا تاريخ طبري است. اين كتاب تاريخي به دستور منصور بن نوح ساماني كه حكومت را پس از برادرش عبدالملك در دست داشت، در سال 352 كه هنوز نيم قرن از وفات طبري نگذشته بود به فارسي ترجمه و تلخيص شد.[۱۰]

اين ترجمه كه شامل تمام تاريخ طبري است، ترجمه صرف و بدون تغيير اين كتاب نيست. تفاوت كار بلعمي با طبري در اين است كه بلعمي نام روات و اسناد را حذف كرده و از ذكر روايات مختلف در يك مورد كه در اصل عربي ذكر شده، احتراز كرده است. او از اختلاف روايت­هاي بر يك روايت كه در نزد مولف يا مترجم مرجح به نظر رسيده، اكتفا جسته است و هر جا روايتي ناقص يافته آن را از مآخذ ديگر و در متن كتاب نقل كرده است و اشاره نموده كه محمد بن جرير طبري اين روايت را نياورده است.[۱۱] ديويد مورگان نيز معتقد است «اين اثر ابوعلي بلعمي را نمي­توان تنها ترجمه صرف كتاب تاريخ طبري دانست.[۱۲]

سيد ابوالقاسم فروزاني مي­نويسد: «از آنجا كه ترجمه­اي كه بلعمي از كتاب تاريخ الرسل والملوك به عمل آورده با حذف اسناد طولاني و نيز روايات متعدد در باب حادثه واحد همراه بوده و نيز در بعضي موارد به خصوص در مورد تاريخ باستاني ايران نكته­هايي در بردارد كه در اصل كتاب تاريخ طبري نيست، مي­توان اين ترجمه را كه به تاريخ بلعمي معروف است كتاب تاريخ مستقلي به شمار آورد و قديمي­ترين تاريخ عمومي فارسي دانست.[۱۳] اثر بلعمي علاوه بر اضافاتي كه درباره پيدايش جهان و عقايد ايرانيان در باب آغاز آفرينش آدم علیه السلام و... دارد، حوادث را تا سال 355 هجري ذكر كرده است در حالي كه در تاريخ طبري حوادث تنها تا سال 302 آمده است بنابراين اين بخش، پيوستي بر تاريخ طبري محسوب مي­شود.

ترجمه تاريخ طبري كه برخي نام آن را «تاريخنامه طبري» خوانده­اند، ماخذ و مرجع بسياري از ترجمه­هاي ديگر؛ مانند ترجمه تركي شده است. زيرا به واسطه اطناب و تفصيل تاريخ طبري و زيادي حجم آن و اختصار و شيوايي ترجمه بلعمي مورد توجه قرار گرفته است.[۱۴]

برخي معتقدند ترجمه تاريخ طبري توسط ابوعلي بلعمي شخصا صورت نگرفته، اين ترجمه توسط دبيران وي انجام گرفته است. محمد روشن مصحح تاريخ ­نامه طبري مي­نويسد: «ابوعلي بلعمي از پايه و مايه دانش، بهره چنداني نداشته و در اين كار واسطه­اي بيش نبوده و ترجمه ناب اين اثر توسط دبيران و منشيان دانشمند و گمنام ديوان سامانيان انجام شده است. سه تن يا سه گروه در اين كار اهتمام ورزيده­اند».[۱۵] اما برخي معتقدند براي اين ادعا دليل كافي در دست نيست.[۱۶]

در ارتباط با نام اين كتاب نيز بايد گفت برخي نام تاريخ بلعمي[۱۷] را براي اين اثر مورد استفاده قرار مي­دهند. اما برخي نام «ترجمه تاريخ طبري»[۱۸] و يا «تاريخنامه طبري» را درست مي­دانند. مصحح اين اثر در مقدمه آن، ذكر عنوان «تاريخ بلعمي» را براي اين كتاب نادرست شمرده است. ايشان آورده است: «سپاس خداي را كه تاريخنامه طبري كه به نادرست در پاره­اي از نگاشته­هاي پارسي «تاريخ بلعمي» خوانده شده است... به انجام رسيد».[۱۹]

وفات

وفات بلعمي به سال 363 هجري بوده است.[۲۰] برخي هم سال وفات او را 383 هجري ذكر كرده­اند.[۲۱]

پانویس

  1. تهراني، آغا بزرگ، الذريعه، بيروت، دارالاضواء، بي تا، ج3، ص222 و صفا، ذبيح الله، تاريخ ادبيات ايران، فردوس،‌ 1378، هشتم، ج1، ص 619.
  2. نرشخي، ابوبكر محمد بن جعفر،‌ تاريخ بخارا، تهران، توس، 1363، دوم، ص 350.
  3. حداد عادل، غلامعلي، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنياد دايرة المعارف اسلامي، 1386، دوم،‌ ج4، ص 51.
  4. گريزي، عبدالحي بن ضحاك، زين الاخبار، تهران، دنياي كتاب، 1363، اول، ص 354 و مستوفي، حمدالله، تاريخ گزيده، تهران، اميركبير، 1364، سوم، ص 383.
  5. گرديزي، پيشين،‌ ص 356 و جوزجاني، منهاج سراج، طبقات ناصري، تهران، دنياي كتاب، 1363، ص 211.
  6. سرپرسي سايكس، تاريخ ايران، ترجمه سيد محمدتقي فخرداعي گيلاني، تهران، افسون، 1380، هفتم، ج2، ص 35.
  7. گرديزي، پيشين، ص 356.
  8. ثعالبي، يتيمة الدهر، بيروت، دارالكتب العلميه، 1403، ج4، ص 123.
  9. حداد عادل، پيشين، ص 52 به نقل از خوارزمي، رسائل ابي بكر الخوارزمي، قسطنطنيه، 1297، ص 30-31.
  10. آقا بزرگ تهراني، پيشين،‌ ج3، ص 222.
  11. طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير، 1375، پنجم موخره، ج16، ص 56-55 به قلم مترجم.
  12. مورگان، ديويد، ايران در قرون وسطي، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، 1373، ص 29.
  13. فروزاني، سيد ابوالقاسم، تاريخ تحولات سياسي اجتماعي اقتصادي و فرهنگي ايران در دوره سامانيان، تهران، سمت، 1387، چهارم، ص 184.
  14. طبري، پيشين، مقدمه، ص 56 به قلم مترجم.
  15. بلعمي، ابوعلي، تاريخ نامه طبري، تهران، سروش، سوم، مقدمه محمد روشن، ج1، ص 12.
  16. حداد عادل، پيشين، ص 52 به نقل از استوري، چارلز امبروز،‌ ادبيات فارسي بر مبناي تاليف استوري،‌ ترجمه آرين پور و ايزدي و كشاورز، تهران، منزوي، 1362 ج2، ص 427.
  17. فروزاني، پيشين، ص 184.
  18. قدياني، عباس، فرهنگ جامع تاريخ ايران، تهران، آرون، 1387، ششم، ج1، ص 78.
  19. بلعمي، ابوعلي، پيشين،‌ ج1، ص 11.
  20. نرشخي، پيشين، ص 350.
  21. بلعمي، پيشين، ج1، ص 15 مقدمه به قلم مصحح محمد روشن و حداد عادل، پيشين،‌ ج4، ص 51.


منابع

يدالله حاجي زاده، خاندان بلعمي، سایت پژوهه، بازیابی: 4 بهمن 1391.