ابوعلی بلعمی: تفاوت بین نسخهها
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) (ایجاد) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | |||
{{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}} | {{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}} | ||
==ولادت== | ==ولادت== | ||
− | محمد بن محمد بن عبيدالله التميمي البلعمي معروف به ابوعلي بلعمي در بخارا تولد يافت. در ارتباط با دوران كودكي و ايام ابتدايي زندگياش اطلاع چنداني در دست نيست. وي فرزند بلعمي بزرگ، ابوالفضل محمد بن عبيدالله بلعمي (م 329) | + | |
− | + | محمد بن محمد بن عبيدالله التميمي البلعمي معروف به ابوعلي بلعمي در بخارا تولد يافت. در ارتباط با دوران كودكي و ايام ابتدايي زندگياش اطلاع چنداني در دست نيست. وي فرزند بلعمي بزرگ، ابوالفضل محمد بن عبيدالله بلعمي (م 329) است.<ref>تهراني، آغا بزرگ، الذريعه، بيروت، دارالاضواء، بي تا، ج3، ص222 و صفا، ذبيح الله، تاريخ ادبيات ايران، فردوس، 1378، هشتم، ج1، ص 619.</ref> | |
+ | |||
==دوران وزارت== | ==دوران وزارت== | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | == | + | پس از دوره وزارت يوسف بن اسحاق نوبت به وزارت ابوعلي محمد بن محمد بلعمي رسيد.<ref>نرشخي، ابوبكر محمد بن جعفر، تاريخ بخارا، تهران، توس، 1363، دوم، ص 350.</ref> او اولين بار در سال 349 هجري به وزارت عبدالملك بن نوح ساماني رسيد.<ref>حداد عادل، غلامعلي، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنياد دايرة المعارف اسلامي، 1386، دوم، ج4، ص 51.</ref> |
+ | |||
+ | بلعمي علاوه بر وزارت عبدالملك بن نوح، وزير منصور بن عبدالملك بن نوح ساماني نيز بوده است.<ref>گريزي، عبدالحي بن ضحاك، زين الاخبار، تهران، دنياي كتاب، 1363، اول، ص 354 و مستوفي، حمدالله، تاريخ گزيده، تهران، اميركبير، 1364، سوم، ص 383.</ref> | ||
+ | |||
+ | وي در دوران وزارتش با «الپتگين» ارتباط بسيار نزديكي داشت و هيچ كاري بيعلم و مشورت او انجام نميداد.<ref>گرديزي، پيشين، ص 356 و جوزجاني، منهاج سراج، طبقات ناصري، تهران، دنياي كتاب، 1363، ص 211.</ref> الپتگين كه موسس سلسله غزنويان داماد وي بوده است، در دوره عبدالملك ساماني فرمانده كل خراسان بود، او بعدها به غزنه رفت.<ref>سرپرسي سايكس، تاريخ ايران، ترجمه سيد محمدتقي فخرداعي گيلاني، تهران، افسون، 1380، هفتم، ج2، ص 35.</ref> ابوعلي بلعمي و آلپتگين به عنوان دو دوست، متحد و پشتيبان يكديگر بودند.<ref>گرديزي، پيشين، ص 356.</ref> بلعمي حتي بعضا امور سياسي مملكت را با مشورت با الپتگين انجام ميداد. | ||
+ | |||
+ | ثعالبي در يتيمة الدهر مكرر از ابوعلي بلعمي نام ميبرد و از جمله از ابوالحسن علي بن حسن اللحام اشعاري در هجو او نقل كرده است.<ref>ثعالبي، يتيمة الدهر، بيروت، دارالكتب العلميه، 1403، ج4، ص 123.</ref> | ||
+ | |||
+ | ==ابوعلي بلعمي و ترجمه تاريخ طبري== | ||
+ | |||
+ | ابوعلي بلعمي همانند پدرش در نشر زبان فارسي تاثير بسيار گذاشت و با اديبان آن دوره از جمله ابوبكر خوارزمي (م383 يا 390) دوستي و مكاتبه داشت.<ref>حداد عادل، پيشين، ص 52 به نقل از خوارزمي، رسائل ابي بكر الخوارزمي، قسطنطنيه، 1297، ص 30-31.</ref> | ||
− | + | يكي از كارهاي باارزش و ماندگار ابوعلي بلعمي، ترجمه و تلخيص تاريخ الرسل والملوك يا تاريخ طبري است. اين كتاب تاريخي به دستور منصور بن نوح ساماني كه حكومت را پس از برادرش عبدالملك در دست داشت، در سال 352 كه هنوز نيم قرن از وفات طبري نگذشته بود به فارسي ترجمه و تلخيص شد.<ref>آقا بزرگ تهراني، پيشين، ج3، ص 222.</ref> | |
− | يكي از كارهاي | + | |
− | اين ترجمه كه شامل تمام تاريخ طبري است، ترجمه صرف و بدون تغيير اين كتاب نيست. تفاوت كار بلعمي با طبري در اين است كه بلعمي نام روات و اسناد را حذف | + | اين ترجمه كه شامل تمام تاريخ طبري است، ترجمه صرف و بدون تغيير اين كتاب نيست. تفاوت كار بلعمي با طبري در اين است كه بلعمي نام روات و اسناد را حذف كرده و از ذكر روايات مختلف در يك مورد كه در اصل عربي ذكر شده، احتراز كرده است. او از اختلاف روايتهاي بر يك روايت كه در نزد مولف يا مترجم مرجح به نظر رسيده، اكتفا جسته است و هر جا روايتي ناقص يافته آن را از مآخذ ديگر و در متن كتاب نقل كرده است و اشاره نموده كه محمد بن جرير طبري اين روايت را نياورده است.<ref>طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير، 1375، پنجم موخره، ج16، ص 56-55 به قلم مترجم.</ref> ديويد مورگان نيز معتقد است «اين اثر ابوعلي بلعمي را نميتوان تنها ترجمه صرف كتاب تاريخ طبري دانست.<ref>مورگان، ديويد، ايران در قرون وسطي، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، 1373، ص 29.</ref> |
− | ديويد مورگان نيز معتقد است «اين اثر ابوعلي بلعمي را نميتوان تنها ترجمه صرف كتاب تاريخ طبري دانست. | + | |
− | سيد ابوالقاسم فروزاني مينويسد: «از | + | سيد ابوالقاسم فروزاني مينويسد: «از آنجا كه ترجمهاي كه بلعمي از كتاب تاريخ الرسل والملوك به عمل آورده با حذف اسناد طولاني و نيز روايات متعدد در باب حادثه واحد همراه بوده و نيز در بعضي موارد به خصوص در مورد تاريخ باستاني ايران نكتههايي در بردارد كه در اصل كتاب تاريخ طبري نيست، ميتوان اين ترجمه را كه به تاريخ بلعمي معروف است كتاب تاريخ مستقلي به شمار آورد و قديميترين تاريخ عمومي فارسي دانست.<ref>فروزاني، سيد ابوالقاسم، تاريخ تحولات سياسي اجتماعي اقتصادي و فرهنگي ايران در دوره سامانيان، تهران، سمت، 1387، چهارم، ص 184.</ref> اثر بلعمي علاوه بر اضافاتي كه درباره پيدايش جهان و عقايد ايرانيان در باب آغاز آفرينش آدم علیه السلام و... دارد، حوادث را تا سال 355 هجري ذكر كرده است در حالي كه در تاريخ طبري حوادث تنها تا سال 302 آمده است بنابراين اين بخش، پيوستي بر تاريخ طبري محسوب ميشود. |
− | ترجمه تاريخ طبري كه برخي نام آن را «تاريخنامه طبري» خواندهاند، ماخذ و مرجع بسياري از ترجمههاي ديگر؛ مانند ترجمه تركي شده است. زيرا به واسطه اطناب و تفصيل تاريخ طبري و زيادي حجم آن و اختصار و شيوايي ترجمه بلعمي مورد توجه قرار گرفته است. | + | |
− | برخي معتقدند ترجمه تاريخ طبري توسط ابوعلي بلعمي شخصا صورت نگرفته، اين ترجمه توسط دبيران وي انجام گرفته است. محمد روشن مصحح | + | ترجمه تاريخ طبري كه برخي نام آن را «تاريخنامه طبري» خواندهاند، ماخذ و مرجع بسياري از ترجمههاي ديگر؛ مانند ترجمه تركي شده است. زيرا به واسطه اطناب و تفصيل تاريخ طبري و زيادي حجم آن و اختصار و شيوايي ترجمه بلعمي مورد توجه قرار گرفته است.<ref>طبري، پيشين، مقدمه، ص 56 به قلم مترجم.</ref> |
− | در ارتباط با نام اين كتاب نيز بايد گفت برخي نام تاريخ بلعمي | + | |
+ | برخي معتقدند ترجمه تاريخ طبري توسط ابوعلي بلعمي شخصا صورت نگرفته، اين ترجمه توسط دبيران وي انجام گرفته است. محمد روشن مصحح تاريخ نامه طبري مينويسد: «ابوعلي بلعمي از پايه و مايه دانش، بهره چنداني نداشته و در اين كار واسطهاي بيش نبوده و ترجمه ناب اين اثر توسط دبيران و منشيان دانشمند و گمنام ديوان سامانيان انجام شده است. سه تن يا سه گروه در اين كار اهتمام ورزيدهاند».<ref>بلعمي، ابوعلي، تاريخ نامه طبري، تهران، سروش، سوم، مقدمه محمد روشن، ج1، ص 12.</ref> اما برخي معتقدند براي اين ادعا دليل كافي در دست نيست.<ref>حداد عادل، پيشين، ص 52 به نقل از استوري، چارلز امبروز، ادبيات فارسي بر مبناي تاليف استوري، ترجمه آرين پور و ايزدي و كشاورز، تهران، منزوي، 1362 ج2، ص 427.</ref> | ||
+ | |||
+ | در ارتباط با نام اين كتاب نيز بايد گفت برخي نام تاريخ بلعمي<ref>فروزاني، پيشين، ص 184.</ref> را براي اين اثر مورد استفاده قرار ميدهند. اما برخي نام «ترجمه تاريخ طبري»<ref>قدياني، عباس، فرهنگ جامع تاريخ ايران، تهران، آرون، 1387، ششم، ج1، ص 78.</ref> و يا «تاريخنامه طبري» را درست ميدانند. مصحح اين اثر در مقدمه آن، ذكر عنوان «تاريخ بلعمي» را براي اين كتاب نادرست شمرده است. ايشان آورده است: «سپاس خداي را كه تاريخنامه طبري كه به نادرست در پارهاي از نگاشتههاي پارسي «تاريخ بلعمي» خوانده شده است... به انجام رسيد».<ref>بلعمي، ابوعلي، پيشين، ج1، ص 11.</ref> | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
− | وفات بلعمي به سال 363 هجري بوده است. | + | وفات بلعمي به سال 363 هجري بوده است.<ref>نرشخي، پيشين، ص 350.</ref> برخي هم سال وفات او را 383 هجري ذكر كردهاند.<ref> بلعمي، پيشين، ج1، ص 15 مقدمه به قلم مصحح محمد روشن و حداد عادل، پيشين، ج4، ص 51.</ref> |
− | + | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
+ | {{پانویس}} | ||
− | + | ==منابع== | |
− | + | [http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=46899 يدالله حاجي زاده، خاندان بلعمي، سایت پژوهه]، بازیابی: 4 بهمن 1391. | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | == | ||
− | [http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=46899 يدالله حاجي زاده، خاندان بلعمي، سایت پژوهه ]، بازیابی: | ||
[[رده:دولتمردان]] | [[رده:دولتمردان]] | ||
[[رده:تاریخ نویسان]] | [[رده:تاریخ نویسان]] | ||
[[رده:علمای قرن چهارم]] | [[رده:علمای قرن چهارم]] |
نسخهٔ ۲۶ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۳۳
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
ولادت
محمد بن محمد بن عبيدالله التميمي البلعمي معروف به ابوعلي بلعمي در بخارا تولد يافت. در ارتباط با دوران كودكي و ايام ابتدايي زندگياش اطلاع چنداني در دست نيست. وي فرزند بلعمي بزرگ، ابوالفضل محمد بن عبيدالله بلعمي (م 329) است.[۱]
دوران وزارت
پس از دوره وزارت يوسف بن اسحاق نوبت به وزارت ابوعلي محمد بن محمد بلعمي رسيد.[۲] او اولين بار در سال 349 هجري به وزارت عبدالملك بن نوح ساماني رسيد.[۳]
بلعمي علاوه بر وزارت عبدالملك بن نوح، وزير منصور بن عبدالملك بن نوح ساماني نيز بوده است.[۴]
وي در دوران وزارتش با «الپتگين» ارتباط بسيار نزديكي داشت و هيچ كاري بيعلم و مشورت او انجام نميداد.[۵] الپتگين كه موسس سلسله غزنويان داماد وي بوده است، در دوره عبدالملك ساماني فرمانده كل خراسان بود، او بعدها به غزنه رفت.[۶] ابوعلي بلعمي و آلپتگين به عنوان دو دوست، متحد و پشتيبان يكديگر بودند.[۷] بلعمي حتي بعضا امور سياسي مملكت را با مشورت با الپتگين انجام ميداد.
ثعالبي در يتيمة الدهر مكرر از ابوعلي بلعمي نام ميبرد و از جمله از ابوالحسن علي بن حسن اللحام اشعاري در هجو او نقل كرده است.[۸]
ابوعلي بلعمي و ترجمه تاريخ طبري
ابوعلي بلعمي همانند پدرش در نشر زبان فارسي تاثير بسيار گذاشت و با اديبان آن دوره از جمله ابوبكر خوارزمي (م383 يا 390) دوستي و مكاتبه داشت.[۹]
يكي از كارهاي باارزش و ماندگار ابوعلي بلعمي، ترجمه و تلخيص تاريخ الرسل والملوك يا تاريخ طبري است. اين كتاب تاريخي به دستور منصور بن نوح ساماني كه حكومت را پس از برادرش عبدالملك در دست داشت، در سال 352 كه هنوز نيم قرن از وفات طبري نگذشته بود به فارسي ترجمه و تلخيص شد.[۱۰]
اين ترجمه كه شامل تمام تاريخ طبري است، ترجمه صرف و بدون تغيير اين كتاب نيست. تفاوت كار بلعمي با طبري در اين است كه بلعمي نام روات و اسناد را حذف كرده و از ذكر روايات مختلف در يك مورد كه در اصل عربي ذكر شده، احتراز كرده است. او از اختلاف روايتهاي بر يك روايت كه در نزد مولف يا مترجم مرجح به نظر رسيده، اكتفا جسته است و هر جا روايتي ناقص يافته آن را از مآخذ ديگر و در متن كتاب نقل كرده است و اشاره نموده كه محمد بن جرير طبري اين روايت را نياورده است.[۱۱] ديويد مورگان نيز معتقد است «اين اثر ابوعلي بلعمي را نميتوان تنها ترجمه صرف كتاب تاريخ طبري دانست.[۱۲]
سيد ابوالقاسم فروزاني مينويسد: «از آنجا كه ترجمهاي كه بلعمي از كتاب تاريخ الرسل والملوك به عمل آورده با حذف اسناد طولاني و نيز روايات متعدد در باب حادثه واحد همراه بوده و نيز در بعضي موارد به خصوص در مورد تاريخ باستاني ايران نكتههايي در بردارد كه در اصل كتاب تاريخ طبري نيست، ميتوان اين ترجمه را كه به تاريخ بلعمي معروف است كتاب تاريخ مستقلي به شمار آورد و قديميترين تاريخ عمومي فارسي دانست.[۱۳] اثر بلعمي علاوه بر اضافاتي كه درباره پيدايش جهان و عقايد ايرانيان در باب آغاز آفرينش آدم علیه السلام و... دارد، حوادث را تا سال 355 هجري ذكر كرده است در حالي كه در تاريخ طبري حوادث تنها تا سال 302 آمده است بنابراين اين بخش، پيوستي بر تاريخ طبري محسوب ميشود.
ترجمه تاريخ طبري كه برخي نام آن را «تاريخنامه طبري» خواندهاند، ماخذ و مرجع بسياري از ترجمههاي ديگر؛ مانند ترجمه تركي شده است. زيرا به واسطه اطناب و تفصيل تاريخ طبري و زيادي حجم آن و اختصار و شيوايي ترجمه بلعمي مورد توجه قرار گرفته است.[۱۴]
برخي معتقدند ترجمه تاريخ طبري توسط ابوعلي بلعمي شخصا صورت نگرفته، اين ترجمه توسط دبيران وي انجام گرفته است. محمد روشن مصحح تاريخ نامه طبري مينويسد: «ابوعلي بلعمي از پايه و مايه دانش، بهره چنداني نداشته و در اين كار واسطهاي بيش نبوده و ترجمه ناب اين اثر توسط دبيران و منشيان دانشمند و گمنام ديوان سامانيان انجام شده است. سه تن يا سه گروه در اين كار اهتمام ورزيدهاند».[۱۵] اما برخي معتقدند براي اين ادعا دليل كافي در دست نيست.[۱۶]
در ارتباط با نام اين كتاب نيز بايد گفت برخي نام تاريخ بلعمي[۱۷] را براي اين اثر مورد استفاده قرار ميدهند. اما برخي نام «ترجمه تاريخ طبري»[۱۸] و يا «تاريخنامه طبري» را درست ميدانند. مصحح اين اثر در مقدمه آن، ذكر عنوان «تاريخ بلعمي» را براي اين كتاب نادرست شمرده است. ايشان آورده است: «سپاس خداي را كه تاريخنامه طبري كه به نادرست در پارهاي از نگاشتههاي پارسي «تاريخ بلعمي» خوانده شده است... به انجام رسيد».[۱۹]
وفات
وفات بلعمي به سال 363 هجري بوده است.[۲۰] برخي هم سال وفات او را 383 هجري ذكر كردهاند.[۲۱]
پانویس
- ↑ تهراني، آغا بزرگ، الذريعه، بيروت، دارالاضواء، بي تا، ج3، ص222 و صفا، ذبيح الله، تاريخ ادبيات ايران، فردوس، 1378، هشتم، ج1، ص 619.
- ↑ نرشخي، ابوبكر محمد بن جعفر، تاريخ بخارا، تهران، توس، 1363، دوم، ص 350.
- ↑ حداد عادل، غلامعلي، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنياد دايرة المعارف اسلامي، 1386، دوم، ج4، ص 51.
- ↑ گريزي، عبدالحي بن ضحاك، زين الاخبار، تهران، دنياي كتاب، 1363، اول، ص 354 و مستوفي، حمدالله، تاريخ گزيده، تهران، اميركبير، 1364، سوم، ص 383.
- ↑ گرديزي، پيشين، ص 356 و جوزجاني، منهاج سراج، طبقات ناصري، تهران، دنياي كتاب، 1363، ص 211.
- ↑ سرپرسي سايكس، تاريخ ايران، ترجمه سيد محمدتقي فخرداعي گيلاني، تهران، افسون، 1380، هفتم، ج2، ص 35.
- ↑ گرديزي، پيشين، ص 356.
- ↑ ثعالبي، يتيمة الدهر، بيروت، دارالكتب العلميه، 1403، ج4، ص 123.
- ↑ حداد عادل، پيشين، ص 52 به نقل از خوارزمي، رسائل ابي بكر الخوارزمي، قسطنطنيه، 1297، ص 30-31.
- ↑ آقا بزرگ تهراني، پيشين، ج3، ص 222.
- ↑ طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير، 1375، پنجم موخره، ج16، ص 56-55 به قلم مترجم.
- ↑ مورگان، ديويد، ايران در قرون وسطي، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، 1373، ص 29.
- ↑ فروزاني، سيد ابوالقاسم، تاريخ تحولات سياسي اجتماعي اقتصادي و فرهنگي ايران در دوره سامانيان، تهران، سمت، 1387، چهارم، ص 184.
- ↑ طبري، پيشين، مقدمه، ص 56 به قلم مترجم.
- ↑ بلعمي، ابوعلي، تاريخ نامه طبري، تهران، سروش، سوم، مقدمه محمد روشن، ج1، ص 12.
- ↑ حداد عادل، پيشين، ص 52 به نقل از استوري، چارلز امبروز، ادبيات فارسي بر مبناي تاليف استوري، ترجمه آرين پور و ايزدي و كشاورز، تهران، منزوي، 1362 ج2، ص 427.
- ↑ فروزاني، پيشين، ص 184.
- ↑ قدياني، عباس، فرهنگ جامع تاريخ ايران، تهران، آرون، 1387، ششم، ج1، ص 78.
- ↑ بلعمي، ابوعلي، پيشين، ج1، ص 11.
- ↑ نرشخي، پيشين، ص 350.
- ↑ بلعمي، پيشين، ج1، ص 15 مقدمه به قلم مصحح محمد روشن و حداد عادل، پيشين، ج4، ص 51.
منابع
يدالله حاجي زاده، خاندان بلعمي، سایت پژوهه، بازیابی: 4 بهمن 1391.