مقام و محل دفن سر يحيى عليه السلام: تفاوت بین نسخهها
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) (ایجاد) |
Saeed zamani (بحث | مشارکتها) (تعیین رده) |
||
سطر ۱۸: | سطر ۱۸: | ||
==منبع == | ==منبع == | ||
[http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource/84575/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%83%D9%86_%D8%B3%D9%8A%D8%A7%D8%AD%D8%AA%D9%8A_%D9%88_%D8%B2%D9%8A%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%8A_%D8%AF%D9%85%D8%B4%D9%82 اصغر قائدان، اماكن سياحتي و زيارتي دمشق]، بازیابی:19 دیماه 1391 | [http://lib.ahlolbait.ir/parvan/resource/84575/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%83%D9%86_%D8%B3%D9%8A%D8%A7%D8%AD%D8%AA%D9%8A_%D9%88_%D8%B2%D9%8A%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%8A_%D8%AF%D9%85%D8%B4%D9%82 اصغر قائدان، اماكن سياحتي و زيارتي دمشق]، بازیابی:19 دیماه 1391 | ||
+ | |||
+ | [[رده:اماکن مقدسه سوریه]] |
نسخهٔ ۸ ژانویهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۳۸
«حضرت يحيي» عليه السلام به قدرت الهي از پدر و مادر پيري كه اميد به فرزند نداشتند بدنيا آمد. خداوند يحيي را در كودكي علم و حكمت عنايت فرمود «و آتيناه الحكم صبيا» . وي از دوران جواني با عفت و با تقوي بود، همواره در «مسجد الاقصي» به عبادت و رياضت مشغول و از اختلاط با اهل دنيا پرهيز مي كرد. او به هنگام بعثت عيسي(ع) نبوت ايشان را شهادت داد و در همين دوران بود كه به دستور پادشاه بني اسرائيل به قتل رسيد.
واقعه و جريان قتل وي بدين صورت بود كه در ميان قوم بني اسرائيل پادشاهي به نام «سردوس» و به قولي «احب» نام، از همسرش، دختري بغايت زيبا داشت. اين زن كه بسيار مفسد و پليد بود همواره مي كوشيد تا شوهر را از ازدواج با ديگري مانع شود و لذا از او مي خواست كه دختر خود را به نكاح خويش درآورد. پادشاه خدمت حضرت يحيي(ع) رفت تا نظر شرع مبين را در مورد ازدواج با دختر خود سئوال كند. يحيي(ع) آن را جايز ندانست و گفت دختر تو بر خودت حرام است. همسر پادشاه كه بدين علت كينه يحيي(ع) را بدل گرفته بود، در حال مستي، دخترش را آراست و پيش همسر فرستاد; هنگامي كه پادشاه خواست با آن دختر خلوت و مباشرت كند دختر امتناع كرد و گفت تنها در صورتي مي تواني به من دست يابي كه خواهش من مبني بر قتل يحيي را جامه عمل بپوشاني. پادشاه نيز كه در مستي و هيجان شهوت غوطهور بود پذيرفت و فوراً دستور داد تا سر مبارك حضرت يحيي(ع) را از بدن جدا سازند. پس از اين اقدام شوم آن سر مبارك را در طشتي نهاده و نزد پادشاه آوردند. گويند اين سر، سه مرتبه آواز داد كه اين دختر بر تو حلال نيست.
بر اساس روايتي، آن پادشاه و دختر را زمين بلعيد. بعضي نيز گفته اند، خون آن حضرت پس از شهادت از زمين مي جوشيد تا آنكه خداوند فردي بيرحم را بر بني اسرائيل مسلط ساخت و او در بيت المقدس هفتاد هزار نفر از بني اسرائيل را كشت تا اينكه خون يحيي از جوشش باز ايستاد[۱].
از «زيد بن واقد» كه سرپرست ساختمان و بناي جامع اموي در دوره وليد بوده است نقل شده كه من به هنگام كار در جامع اموي شكافي در ديوار يافتم و به وليد بن عبدالملك گزارش دادم. وي آمد و آن را مورد بررسي قرار داد. در داخل آن شكاف، صندوقي بود، وقتي آن را باز كرديم سبدي در آن ديده، وقتي سبد را گشوديم سري بريده در آن يافتيم; برروي آن سبد نوشته شده بود «هذا رَأسُ يَحْييَ بْنِ زَكَريا» وليد امر كرد آن را بر جاي خود گذاشته و ستونهايي بر آن قرار داديم[۲]. از «وليد بن مسلم» نقل شده است كه آن سر را از زير گوشه اي از زواياي ديوار قبله بدست آورديم كه پوست و مو داشت و هنوز تغيير نيافته بود.
گويند سر يحيي(ع) در ابتدا از دمشق به «بعلبك» منتقل شد و پس از آن به حمص و آنگاه در قلعه حلب قرار داده شد. هنگام تسلط مغول بر حلب و قلعه آن، اين سر به مكان جامع دمشق منتقل گرديد[۳].
اكنون مدفن رأس يحيي(ع) در داخل شبستانِ جامع اموي و نيمه شرقي آن قرار گرفته است. مقام بصورت مربع با 22 ستون سنگي سفيد است كه حد فاصل ميان آنها پنجره ضريح مانندي قرار گرفته است. بر بالاي اين مقام گنبدي كوچك بين دو ستون كه با رنگ سبز تزئين شده استقرار يافته است. داخل مقام، مقبره و سنگ قبر بزرگي است كه با پارچه اي سبز رنگ پوشانيده شده است. فاصله مقام تا ديوار قبله حدود ده متر مي باشد. شايان گفتن است مقام رأس يحيي در نيمه اي از جامع اموي است كه ابتدا كليسا بوده و بعداً به مسجد الحاق شده است.
پانویس
منبع
اصغر قائدان، اماكن سياحتي و زيارتي دمشق، بازیابی:19 دیماه 1391