منابع و پی نوشتهای متوسط
جامعیت مقاله متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابوعبدالله محمد تروغبدی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
سطر ۱: سطر ۱:
{{مدخل دائرة المعارف|[[اثر آفرینان]]}}
 
 
{{متوسط}}
 
{{متوسط}}
  
'''ابوعبدالله محمد تروغبدی''' (متوفای بعد از ۳۵۰ ق)، از عرفا و بزرگان مشایخ طوس در قرن چهارم قمری است. «تروغبد» همان طرقبه‌ى امروزى است.
+
'''ابوعبدالله محمد تروغبدی''' (متوفای بعد از ۳۵۰ ق)، از عرفا و بزرگان مشایخ طوس در قرن چهارم قمری است. «تروغبد» همان طرقبه‌ى امروزى در [[خراسان]] است.
  
 
ابوعبدالله تروغبدی معاصر [[حسین بن منصور حلاج|منصور حلاج]] و از دوستداران او بوده و با ابوعثمان حیرى عارف دوستى داشته است. او در طریقت، یگانه و داراى کرامات ظاهر بود.
 
ابوعبدالله تروغبدی معاصر [[حسین بن منصور حلاج|منصور حلاج]] و از دوستداران او بوده و با ابوعثمان حیرى عارف دوستى داشته است. او در طریقت، یگانه و داراى کرامات ظاهر بود.
  
[[عطار نیشابوری]] در «[[تذکرة الاولیاء (کتاب)|تذکرة الاولیاء]]» در ذکر عبدالله تروغبدی قدس الله روحه العزیز می گوید:  
+
[[عطار نیشابوری]] در «[[تذکرة الاولیاء (کتاب)|تذکرة الاولیاء]]» در «ذکر عبدالله تروغبدی قدس الله روحه العزیز» می گوید:  
  
 
«آن پاک باز ولایت، آن شاه باز هدایت، آن سالک بادیه تجرید، آن سابق راه تفرید، آن برکندهٔ بیخ خودی، شیخ عبدالله تروغبدی رحمةالله علیه، یگانه عهد بود و نشانهٔ وقت بود و از جمله مشایخ طوس و از کبار اصحاب و در [[ورع]] و تجرید کامل بود و او را کرامات و ریاضات شگرف است. صحبت بوعثمان حیری یافته بود و بسی مشایخ دیده. و ابتداء حال او چنان بود که در طوس قحطی افتاد که آدمی می‌خوردند و یک روز بخانه درآمد مگر دو من گندم یافت در خمره آتش درو افتاد و گفت: این شفقت بود بر مسلمانان که ایشان از گرسنگی می‌میرند و تو گندم در خمره نهاده ای. شوری بدو درآمدی، روی به صحرا نهاد و ریاضت و مجاهده پیش گرفت.
 
«آن پاک باز ولایت، آن شاه باز هدایت، آن سالک بادیه تجرید، آن سابق راه تفرید، آن برکندهٔ بیخ خودی، شیخ عبدالله تروغبدی رحمةالله علیه، یگانه عهد بود و نشانهٔ وقت بود و از جمله مشایخ طوس و از کبار اصحاب و در [[ورع]] و تجرید کامل بود و او را کرامات و ریاضات شگرف است. صحبت بوعثمان حیری یافته بود و بسی مشایخ دیده. و ابتداء حال او چنان بود که در طوس قحطی افتاد که آدمی می‌خوردند و یک روز بخانه درآمد مگر دو من گندم یافت در خمره آتش درو افتاد و گفت: این شفقت بود بر مسلمانان که ایشان از گرسنگی می‌میرند و تو گندم در خمره نهاده ای. شوری بدو درآمدی، روی به صحرا نهاد و ریاضت و مجاهده پیش گرفت.

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۳۲


ابوعبدالله محمد تروغبدی (متوفای بعد از ۳۵۰ ق)، از عرفا و بزرگان مشایخ طوس در قرن چهارم قمری است. «تروغبد» همان طرقبه‌ى امروزى در خراسان است.

ابوعبدالله تروغبدی معاصر منصور حلاج و از دوستداران او بوده و با ابوعثمان حیرى عارف دوستى داشته است. او در طریقت، یگانه و داراى کرامات ظاهر بود.

عطار نیشابوری در «تذکرة الاولیاء» در «ذکر عبدالله تروغبدی قدس الله روحه العزیز» می گوید:

«آن پاک باز ولایت، آن شاه باز هدایت، آن سالک بادیه تجرید، آن سابق راه تفرید، آن برکندهٔ بیخ خودی، شیخ عبدالله تروغبدی رحمةالله علیه، یگانه عهد بود و نشانهٔ وقت بود و از جمله مشایخ طوس و از کبار اصحاب و در ورع و تجرید کامل بود و او را کرامات و ریاضات شگرف است. صحبت بوعثمان حیری یافته بود و بسی مشایخ دیده. و ابتداء حال او چنان بود که در طوس قحطی افتاد که آدمی می‌خوردند و یک روز بخانه درآمد مگر دو من گندم یافت در خمره آتش درو افتاد و گفت: این شفقت بود بر مسلمانان که ایشان از گرسنگی می‌میرند و تو گندم در خمره نهاده ای. شوری بدو درآمدی، روی به صحرا نهاد و ریاضت و مجاهده پیش گرفت.

یک بار باصحاب خویش به سفره نشسته بود بنان خوردن، منصور حلاج از کشمیر می‌آمد قبائی سیاه پوشیده و دو سگ سیاه در دست. شیخ اصحاب را گفت: جوانی بدن صفت می‌آید و باستقبال می‌باید رفت که کار او عظیم است. اصحاب برفتند و او را دیدندی می‌آمد و دو سگ سیاه بر دست. هم چنان روی به شیخ نهاد شیخ چون او را بدید جای خویش بدوداد تا درآمد و سگان را با خود در سفره نشاند چون اصحاب دیدند که استقبال او فرمود و جای خویش بدو داد هیچ نتوانستند گفتن شیخ نظارهٔ او می‌کرد تا او نان می‌خورد و به سگان می‌داد و اصحاب انکار می‌کردند. پس چون نان بخورد و برفت شیخ بوداع او برخاست. چون باز گردید اصحاب گفتند شیخا این چه حالت بود که سگ را بر جای بنشانیدی و ما را باستقبال چنین کسی فرستادی که جمله سفره از نماز ببرد؟ شیخ گفت: این سگ، نفس او بود از پی او می‌دوید از بیرون مانده و سگ ما در درون مانده است و ما از پی او می‌دویم، پس فرق بود از کسی که متابع سگ بود تا کسی که سگ متابع وی بود. سگ او ظاهر می‌توانست دیدن و بر شما پوشیده است این بتر از آن هزار بار. پس گفت: این ساعت در آفرینش پادشاه او خواهد بود اگر سگ دارد و اگر ندارد کار روی بدوخواهد داشت.»

عطار سپس جملات حکیمانه ای را از او نقل می کند: «... و گفت: حق تعالی هر بنده را از معرفت خویش به قدر کاری بخشیده است تا معرفت او یاری دهندهٔ او بود بر بلا... و گفت: هرکه خدمت کند در جمله عمر خویش یک روز جوانمردی را برکت یک روزه خدمت باو رسد پس حال کسی چگونه بود که جملهٔ عمر در خدمت ایشان صرف کند... و گفت: هیچ انس نیست در اجتماع برادران به سبب وحشت فراق و هیچ کس را وسیلتی نبود به خدای جز خدای وسیلت نیست.... و گفت: هر که دنیا را ترک کند از برای دنیا از غایت حب دنیا بود، رحمةالله علیه.»

منابع