احمد کافی: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «احمد ضيافتي كافي (1355 - 1398 ق) (1315 - 1357 ش) خطیبی توانا، عاشقی دل سوخته و از شاگردان...» ایجاد کرد) |
(←کنش های اجتماعی) |
||
سطر ۳۶: | سطر ۳۶: | ||
* مبارزه با اندیشه و تفکر بهاییت (در ایلام، از فروش نوشابهي پيسي كولا كه از سود آن به نفع تبليغات بهائيان استفاده ميشد، جلوگيري به عمل آمد و از خريد آن در دوران خفقان، به عنوان اعتراض به اين سودجوئي رژيم كه به نفع فرقهي ضالهي بهائيت بود، دوريجسته، انزجار و تنفر خود را نشان دادند) | * مبارزه با اندیشه و تفکر بهاییت (در ایلام، از فروش نوشابهي پيسي كولا كه از سود آن به نفع تبليغات بهائيان استفاده ميشد، جلوگيري به عمل آمد و از خريد آن در دوران خفقان، به عنوان اعتراض به اين سودجوئي رژيم كه به نفع فرقهي ضالهي بهائيت بود، دوريجسته، انزجار و تنفر خود را نشان دادند) | ||
* مبارزه با ترویج اجناس صهیونیستی در کشور و هشدار نسبت به خطرات صهیون برای امت اسلامی | * مبارزه با ترویج اجناس صهیونیستی در کشور و هشدار نسبت به خطرات صهیون برای امت اسلامی | ||
+ | |||
+ | ==فعاليتهاي سياسي== | ||
+ | |||
+ | * ترويج مرجعيت امام خميني (ره) ديدار با روحانيون تبعيدي | ||
+ | * ديدار با زندانيان سياسي | ||
+ | * برگزاري مراسم ترحيم حاج آقا مصطفي خميني | ||
+ | |||
+ | ==تبعید به ایلام== | ||
+ | |||
+ | كافي دو سال قبل از رحلتش، در سال 1355 هجري شمسي، به مدت دو سال از سوي رژيم به شهر ايلام تبعيد شد. | ||
+ | از رهگذر ارشادات ديني و روشنگريهاي مذهبي او، چند باب مغازهي مشروبفروشي در ايلام تعطيل شد و صاحبان آن توبه نموده، از اين كار دست كشيدند. همچنين، چندين قمارخانه با تبليغ و هدايت او بسته شد و گردانندگان آن از انجام آن كارها توبه نمودند. | ||
+ | |||
+ | ==سفر اجباري== | ||
+ | |||
+ | حضرت امام خميني، در نيمة شعبان سال 1357 با صدور بيانيّهاي خاطرنشان كردند كه شادماني و سرور بر روي اجساد به خون خفتة فرزندان اسلام و در حالي كه بسياري از عزيزان ملّت، در تبعيد و زندان و شكنجه بسر ميبرند،جايز نيست؛ و از همة مردم خواستند براي ادامة نهضت و اعلان مبارزه با جنايات رژيم از برپايي جشن و چراغاني خودداري كرده و برپايي مراسم عيد را به روزي واگذارند كه بنياد ظلم و ظالم را از بين ببرند. اين بيانيّه باعث شد كه مرحوم كافي نيز مانند بسياري ديگر از مردم و روحانيون، از برپايي جشن و چراغاني،كه هر سال به گونهاي باشكوه در مهدّيه برپا ميشد، خودداري كنند، اما سازمان اطلاعات و امنيت كه از اين اقدام به ستوه آمده بود،مرحوم كافي را احضار كرده و ضمن مشاجرة لفظي و حتّي ضرب و شتم او را مجبور كرد كه يا جشن و چراغاني هرساله را ادامه دهد و يا تهران را ترك كند و به مشهد برود. مرحوم كافي نيز اگر چه قرار بود در روز نيمة شعبان، ساختمان بانك اسلامي و كتابخانة مهديّه را افتتاح كند، ولي به خاطر پيروي از امام و همراهي با نهضت اسلامي، تهران را ترك كرد و ظهر روز پنجشنبه 30/4/1357 راهي سفر اجباري به مشهدّ مقدّس شد. | ||
+ | |||
+ | ==حادثه غير عادي== | ||
+ | |||
+ | حاج آقا کافی در مسیر زیارت امام رضا علیه السلام، بعد از توقّف در شيروان و اقامة نماز صبح، به سفر ادامه داد، امّا در چند كيلومتري مشهد (آلاجوق) تصادف دلخراشي روي داد. در اين تصادف كه در اثر برخورد چهار خودرو سواري با يك ريُو ارتشي رخ داد، شش نفر كشته و تعدادي نيز زخمي شدند كه توسّط مردم به بيمارستانهاي قوچان و مشهد منتقل شدند. | ||
==خدمات اجتماعی== | ==خدمات اجتماعی== |
نسخهٔ ۱۵ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۴:۰۴
احمد ضيافتي كافي (1355 - 1398 ق) (1315 - 1357 ش) خطیبی توانا، عاشقی دل سوخته و از شاگردان راستین مکتب امام صادق علیه السلام است. بدون شک در نیم قرن اخیر یکی از نامیان عرصه وعظ و منبر و تبلیغ است که همه او را با عشق و علاقهاش به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میشناسند. نه فقط «مهدیه تهران» یادگار ماندگار اوست که وی احياگر و پايه گذار دعاي ندبه در ايران، موسس مهديه در بسياري از شهرستانها می باشد. ایشان در شناساندن مسجد مقدس جمكران به عموم مردم نقش بسزایی داشتند. وی در حادثه ای مشکوک، چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در راه مشهد کشته شد و در خواجه ربیع آن شهر مدفون گردید.
محتویات
زندگي خانوادگي و تحصيلات
حجه الاسلام والمسلمين حاج شيخ احمد كافي ، اول خرداد 1315 هجري شمسي برابر با جمعه اول ربيع الاول 1355 ق در مشهد مقدس ديده به جهان گشود . در برخي اسناد با نام كافي خراساني و كافي تهراني نيز از وي ياد شده است . پدرش حاج ميرزامحمد كافي از جمله تربيت يافتگان مكتب حسيني و مادرش خانم زهرا غفورپور بود . پدربزرگش حضرت آيه الله ميرزااحمد كافي امامي ، از علماي معروف يزد بود كه به قصد زيارت به مشهد مقدس عزيمت و در آنجا سكني گزيده بود . احمد كه فرزند دوم خانواده بود ، دوران كودكي را در دامان پر مهر پدر و مادر خود گذراند و در شش سالگي وارد دبستان ايماني مشهد - به مديريت حجه الاسلام حاج سيد حسن مؤمن زاده – شد و به فراگيري دروس متداول مشغول شد . پس از آن همزمان با تحصيل دروس جديد در نزد نياي خود آيه الله حاج ميرزااحمد كافي به فراگيري علوم اسلامي پرداخت . بخشي از مقدمات را نزد وي فراگرفت و در 1327 ش وارد مدرسه علميه نواب مشهد شد . شيخ احمد تحت نظارت پدربزرگش ضمن كسب فضايل اخلاقي ، دروس متداول حوزه را فراگرفت و در اين ميان ، نبوغ و استعداد خارق العاده خود را در ايراد خطابه و منبر آشكار ساخت . گرچه او از دوران كودكي با جمع كردن اعضاي خانواده براي آنها به اصطلاح منبر رفته و سخنراني مي كرد ؛ ولي در دوران نوجواني با ذوق و اشتياق زائدالوصفي در مجالس هفتگي پدربزرگ خويش كه محفل انس و ديدار برخي از علماي مشهد بود به منبر مي رفت و مورد تحسين و تشوق آنان قرار مي گرفت . او از پانزده سالگي در حرم مطهر رضوي حضور مي يافت و با صداي گرم و دلنشين خود براي زائران و مجاوران آن حضرت دعاي كميل را زمزمه و مرثيه سرايي مي كرد . شيخ احمد براي ادامه تحصيلات ديني و كسب معرفت از بارگاه ملكوتي امام علي علیه السلام و حوزه علميه نجف اشرف در سال 1333 ش به همراه آيه الله حاج احمد كافي عازم نجف اشرف گرديد ، در مدرسه آيه الله سيد محمدكاظم يزدي معروف به مدرسه سيد به تحصيل پرداخت و طي پنج سال اقامت در نجف اشرف از محضر عالمان وارسته و پرهيزكاري چون آيات عظام سيد ابوالقاسم خويي ، سيد محسن حكيم ، سيد محمود شاهرودي ، حسين راستي كاشاني و شهيد سيد اسدالله مدني بهره مند گرديد . بين برخي از طلاب و فضلاي نجف مرسوم بود كه روزهاي پنجشنبه از مسير نخلستان فاصله نجف تا كربلا را با پاي پياده طي كرده تا شب جمعه در كنار مرقد حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام حضور داشته باشند . حجه الاسلام كافي نيز از جمله اين عاشقان بود . حجه الاسلام محمدرضا ياسيني در اين باره مي گويد : «مدتي كه ما در نجف اشرف تحصيل مي كرديم ايشان هم در مدرسه سيد نجف مشغول به تحصيل بود . در ايام هفته و زيارتي در خدمت استادمان وقتي كه پياده از نجف به كربلا مي آمديم در هر جا كه براي استراحت مي نشستيم مرحوم كافي با صداي گرم و صوت بسيار جذابش كاروان را متوجه قبر امام حسين عليه السلام كرده و غلغله اي به راه مي انداخت .» شيخ احمد با برخي از اساتيد خود رابطه اي نزديك و تنگاتنگ داشت . از جمله اين اساتيد ، عارف وارسته شهيد آيه الله سيد اسدالله مدني بود كه اين دوستي و ارادت تا سالها بعد همچنان ادامه داشت . وي بنا به پيشنهاد ايشان در صحن مطهر حضرت امام حسين عليه السلام به قرائت دعاي كميل و دعاي ندبه مي پرداخت و هر شب و صبح جمعه ، جمعي از شيفتگان آستان مقدس سالار شهيدان را كه در صحن مطهر گرد مي آمدند ، از آواي دلنشين و زيباي خود بهره مند مي كرد . حجه الاسلام كافي در سال 1338 ش به توصيه شهيد آيه الله سيد اسدالله مدني، بخاطر مشکلاتی که پدر ایشان در کسب و کار داشتند، نجف اشرف را ترك نمود و عازم مشهد گرديد ، در همين دوران بود كه با دختر ارشد آيه الله سيد حسين موسوي خراساني ( شاهرودي ) ازدواج نمود . وي پس از ازدواج جهت ادامه تحصيل راهي شهر مقدس قم شده و 2 الی 3 سال در قم بودند و دراین ایام به شاگردی میرزا ابوالفضل تبریزی و دیگر بزرگان قم می پردازند. حجه الاسلام كافي در پاسخ به سؤال مندرج در فرم بيوگرافي ساواك در سال 42 ، ميزان تحصيلات خود را خارج فقه و اصول عنوان نموده است . اخلاص و ارادت وي به حضرت بقيه الله الاعظم و ارائه سبكي نوين و منحصر در امر ارشاد ، تبليغ و تبيين معارف اسلامي وي را محبوب بسياري نمود . وي پس از مسافرتهاي متعدد و اقامتهاي كوتاه مدت در تهران ، نهايتاً با اصرار برخي از دوستانش در اواخر 1342 ش به تهران عزيمت نمود و در خانه اي استيجاري در محله قنات آباد تهران سكني گزيد و پس از مدتي به منطقه اميريه نقل مكان نمود كه تا هنگام رحلت در آنجا ساكن بود .
عاشق مهدي عجل الله تعالی فرجه
مرحوم كافي كه مويههاي جانگدازش در فراق حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه تا هنوز در گوش عاشقان آن حضرت طنينانداز است وعدة ديدار او را به آن جهان برد. او بارها وصيّت كرده بود: «قتي من مردم، اگر در بين هفته بود، جنازة مرا بگذاريد تو سردخانه باشد، تا صبح جمعه، رفقا دور جنازهام دعاي ندبه بخوانند و چند تا يا صاحب الزمان بگويند كه مردهام هم اين نالهتان را بشنود.»
منبرهاي مرحوم كافي يك منبر كامل و جامع بود و بطور كلي منبر كافي براي خدايي شدن كافي بود. توجه خاص ایشان به حضرت ولي عصر عجل الله تعالی فرجه، خواندن روايات مستند، داستانهاي آموزنده، موعظه، شوخي، گفتن از دردهاي مردم، صداي زيبا و رساي وي، خواندن مصيبتهاي جانسوز و ... همه و همه وي را به واعظ شهير و توانا تبديل كرده بود و اينكه فقط به گفتن اكتفا نميكرد و خود شخصاً در مقام عمل بر ميآمد. مرحوم كافي ذاكر عاشق حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه بود و در بيشتر اوقات در سخنرانيهايش شرح حال تشرف يافتگان به خدمت حضرت را بيان ميكرد و در آن زمان در تشويق مردم براي رفتن به مسجد مقدس جمكران نقش بسزايي داشت. بسیاری علت جذابيت كلام حاج كافي را توجه ويژه به حضرت ولي عصر عجل الله تعالی فرجه و مشكلات جوانان ميدانند. هنوز روضه امام زمان عجل الله تعالی فرجه مرحوم كافي در زبانها زمزمه ميشود و آن جمله پرسوز و گدازش را كه عنوان ميكرد «ما صاحب داريم» را بخاطر دارند. كافي در يك كلام بلبل امام زمان عجل الله تعالی فرجه بود كه با خواندنش دلها را عاشق حضور و ظهور ولي عصر عجل الله تعالی فرجه ميكرد.
مهدیه ای از کران تا بی کران
مهديهاي كه مرحوم كافي موسس و مبتكر آن بود براي هميشه از وي يادگار خواهد ماند. مهديه در آن دوراني كه گناه و فحشا در جامعه موج ميزد مركزي براي توجه مردم به آقا امام عصر عجل الله تعالی فرجه شد و دلها را به سوي اين عزيز زهرا سلام الله عليها سوق داد. مهديه در آن دوران كه فرقههاي ضاله بهاييت، درويشي و غيره سخت در فعاليت بودند نقطه مقابلي براي هجوم تبليغاتي آنها شد.
استاد كافي در ابتدا مراسم ندبهخواني صبح جمعه را در منزل خود برگزار ميكرد. در سال ۱۳۴۷ به همت مرحوم کافی و علاقهمندان حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه ملکی ابتدا به مساحت ۱۰۰۰ متر مربع برای آن خریداری شد و شهید محراب آیتالله مدنی نیز کلنگ آن را بر زمین زد. خیابان ولیعصر عجل الله تعالی فرجه بالاتر از خیابان مولوی، سالیان سال است محل ندبههای منتظران ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه در مهدیه تهران شده است. مهدیه تهران اکنون بالغ بر 5000 متر مربع وسعت دارد
جامع الاطراف بودن کافی
یکی از همراهان مرحوم کافی با اشاره به ايامي كه ماه عزاي سالار شهيدان علیه السلام با عيد نوروز مقارن شده بود می گوید: حاج كافي آن سال و چند سال بعد از آن كه محرم و نوروز با هم مقارن داشتند در روز تحويل سال در مهديه برنامه خاصي را تدارك ديدند و در منبر تاكيد داشتند كه مبادا ديد و بازديد و تفريحات نوروزي باعث دوري شما از هياتها بشود و در عين حال مبادا بخاطر شركت در هيات از صله رحم باز بمانيد. لذا برنامههاي عزاداري را در آن ايام از صبح تا ظهر انجام ميشد تا مومنين بعد از ظهر و شب به ديد و بازديد نوروزي بروند. [۱]
همچنین مرحوم كافي نحوه احترام خود به پدر را اين طور نقل مي كند: پدر من يك وقت كاسب بود الان كاسب هم نيست داخل خانه نشسته ... با اينكه پسر بزرگش من هستم ، زن دارم ، چهار پنج تا بچه دارم... اما اي جوان هاي عزيز ، اي كاسب ها ، اي تاجرها ، اي محصّل ها ، اي كارگرها ، به همه شما مي گويم.به جان ولي عصر عجل الله تعالی فرجه قسم ، با اين ريش و با اين عمامه و با اين قبا و با اين عبا و يك مختصر عنواني كه در اجتماع دارم... اگر مي روم مشهد يا پدرم مي آيد به تهران ، در جلوي برادرهايم و زن و بچه هايم ، خم ميشوم و دست اين باباي پيرم را مكرر بوسه مي زنم چون خير از اين كار ديده ام.[۲]
کنش های اجتماعی
- معرفی حضرت امام خمینی به عنوان پیشرو و مرجع جامع الشرایط
- مبارزه با اندیشه و تفکر بهاییت (در ایلام، از فروش نوشابهي پيسي كولا كه از سود آن به نفع تبليغات بهائيان استفاده ميشد، جلوگيري به عمل آمد و از خريد آن در دوران خفقان، به عنوان اعتراض به اين سودجوئي رژيم كه به نفع فرقهي ضالهي بهائيت بود، دوريجسته، انزجار و تنفر خود را نشان دادند)
- مبارزه با ترویج اجناس صهیونیستی در کشور و هشدار نسبت به خطرات صهیون برای امت اسلامی
فعاليتهاي سياسي
- ترويج مرجعيت امام خميني (ره) ديدار با روحانيون تبعيدي
- ديدار با زندانيان سياسي
- برگزاري مراسم ترحيم حاج آقا مصطفي خميني
تبعید به ایلام
كافي دو سال قبل از رحلتش، در سال 1355 هجري شمسي، به مدت دو سال از سوي رژيم به شهر ايلام تبعيد شد. از رهگذر ارشادات ديني و روشنگريهاي مذهبي او، چند باب مغازهي مشروبفروشي در ايلام تعطيل شد و صاحبان آن توبه نموده، از اين كار دست كشيدند. همچنين، چندين قمارخانه با تبليغ و هدايت او بسته شد و گردانندگان آن از انجام آن كارها توبه نمودند.
سفر اجباري
حضرت امام خميني، در نيمة شعبان سال 1357 با صدور بيانيّهاي خاطرنشان كردند كه شادماني و سرور بر روي اجساد به خون خفتة فرزندان اسلام و در حالي كه بسياري از عزيزان ملّت، در تبعيد و زندان و شكنجه بسر ميبرند،جايز نيست؛ و از همة مردم خواستند براي ادامة نهضت و اعلان مبارزه با جنايات رژيم از برپايي جشن و چراغاني خودداري كرده و برپايي مراسم عيد را به روزي واگذارند كه بنياد ظلم و ظالم را از بين ببرند. اين بيانيّه باعث شد كه مرحوم كافي نيز مانند بسياري ديگر از مردم و روحانيون، از برپايي جشن و چراغاني،كه هر سال به گونهاي باشكوه در مهدّيه برپا ميشد، خودداري كنند، اما سازمان اطلاعات و امنيت كه از اين اقدام به ستوه آمده بود،مرحوم كافي را احضار كرده و ضمن مشاجرة لفظي و حتّي ضرب و شتم او را مجبور كرد كه يا جشن و چراغاني هرساله را ادامه دهد و يا تهران را ترك كند و به مشهد برود. مرحوم كافي نيز اگر چه قرار بود در روز نيمة شعبان، ساختمان بانك اسلامي و كتابخانة مهديّه را افتتاح كند، ولي به خاطر پيروي از امام و همراهي با نهضت اسلامي، تهران را ترك كرد و ظهر روز پنجشنبه 30/4/1357 راهي سفر اجباري به مشهدّ مقدّس شد.
حادثه غير عادي
حاج آقا کافی در مسیر زیارت امام رضا علیه السلام، بعد از توقّف در شيروان و اقامة نماز صبح، به سفر ادامه داد، امّا در چند كيلومتري مشهد (آلاجوق) تصادف دلخراشي روي داد. در اين تصادف كه در اثر برخورد چهار خودرو سواري با يك ريُو ارتشي رخ داد، شش نفر كشته و تعدادي نيز زخمي شدند كه توسّط مردم به بيمارستانهاي قوچان و مشهد منتقل شدند.
خدمات اجتماعی
- ساخت مهدیه
- کمک به نیازمندان
- ساخت درمانگاه
- ایجاد صندوق قرض الحسنه
- خدمات در تبعید