طمع: تفاوت بین نسخهها
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) (ویرایش) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
{{متوسط}} | {{متوسط}} | ||
− | {{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}} | + | {{الگو:منبع الکترونیکی معتبر|ماخذ=پایگاه}}"طمع" در لغت تمایل [[نفس]] به چیزى از روى آرزوى شدید و آزمندى است.<ref>راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، دمشق، ناشر دارالعلم الدار الشامیة تحقیق، صفوان عدنان داودى، چاپ ۱۴۱۲ ق، چاپ اول، ماده طمع.</ref> و در اصطلاح [[قرآن|قرآنی]] توقع داشتن و حریص بودن در اموال و زندگی مردم است.<ref> علامه طباطبائى، محمدحسین؛ ترجمه موسوى همدانى، سید محمدباقر، قم، ناشر دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ ۱۳۷۴ ش، چاپ پنجم، ج۱، ص ۳۴۴.</ref> طمع و [[دنیاطلبی|دنیاپرستى]] و دلباختگى و دلدادگى نسبت به مواهب مادّى از دیدگاه قرآن و روایات، بسیار خطرناک و نکوهیده و مایه انواع شرّ و فساد است. |
− | |||
− | |||
− | "طمع" در لغت | ||
==طمع در آیات قرآن== | ==طمع در آیات قرآن== | ||
− | *'''پرهیز از طمع | + | *'''پرهیز از طمع:''' |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | {{متن قرآن|«لاتَمُدَّنَّ عَینَیک إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَلاتَحْزَنْ عَلَیهِمْ وَاخْفِضْ جَناحَک لِلْمُؤْمِنِینَ»}}.<ref>[[سوره حجر]]/۸۸.</ref> هرگز چشم خود را به نعمتهاى (مادى) که به گروههایى از آنها (کفار) دادیم میفکن، و بخاطر آنچه آنها دارند غمگین مباش و بال و پر خود را براى مؤمنین فرود آر. | |
− | + | آیه مذکور دستور مهمی به [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله مىدهد، می فرماید: هرگز چشم خود را به نعمت هاى مادى که به گروههایى از کفار دادهایم میفکن، این نعمت هاى مادى نه پایدارند، نه خالى از دردسر، حتى در بهترین حالاتش نگاهدارى آن سخت مشکل است، بنابراین چیزى نیست که چشم تو را به سوى خود جلب کند و در برابر آن موهبت بزرگ معنوى (قرآن) که خدا به تو داده است، قابل اهمیت باشد. سپس اضافه مىکند، هرگز به خاطر این مال و ثروت و نعمت هاى مادى که در دست آنهاست، غمگین مباش. در حقیقت دستور اول راجع به چشم ندوختن به نعمت هاى مادى است و دستور دوم درباره غم نخوردن در برابر محرومیت از آن است.<ref> مکارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه، ناشر دارالکتب الإسلامیة، مکان چاپ تهران، سال چاپ ۱۳۷۴ ش، چاپ اول، ج۱۱، ص ۱۳۱.</ref> | |
− | ''' | + | *'''عوامل طمع شیطان به فریب انسان:''' |
− | + | {{متن قرآن|«اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِک وَأَجْلِبْ عَلَیهِمْ بِخَیلِک وَ رَجِلِک وَ شارِکهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَالْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یعِدُهُمُ الشَّیطانُ إِلاَّ غُرُوراً»}}.<ref>[[سوره اسراء]]/۶۴.</ref> هر کدام از آنها را مىتوانى با صداى خودت تحریک کن، و لشکر سواره و پیادهات را بر آنها گسیل دار، و در ثروت و فرزندانشان شرکت جوى، و آنها را با وعدهها سرگرم کن ولى شیطان جز فریب و دروغ وعدهاى نمىدهد. | |
− | |||
− | |||
− | + | جالب اینکه قرآن در آیه فوق به '''چهار''' بخش مهم و اصولى از این وسائل، اشاره مىکند و به انسانها مىگوید که از چهار طرف مراقب خویش باشند: | |
− | + | الف. برنامههاى تبلیغاتى: جمله «وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِک» که بعضى از مفسران آن را تنها به معنى نغمههاى هوسانگیز موسیقى و خوانندگى [[تفسیر قرآن|تفسیر]] کردهاند، معنى وسیعى دارد که هر گونه تبلیغات گمراه کننده را که در آن از وسائل صوتى و سمعى استفاده مىشود شامل مىگردد. به این ترتیب نخستین برنامه [[شیطان|شیطان]]، استفاده از این وسائل است. این مساله مخصوصا در دنیاى امروز که دنیاى فرستندههاى رادیویى و دنیاى تبلیغات گسترده سمعى و بصرى است، از هر زمانى روشنتر و آشکارتر است، چرا که شیاطین و احزاب آنها در شرق و غرب جهان بر این وسیله مؤثر تکیه دارند، و بخش عظیمى از سرمایههاى خود را در این راه مصرف مىکنند، تا بندگان خدا را استعمار کنند و از راه حق که راه آزادى و استقلال و ایمان و تقوى است منحرف سازند و به صورت بردگانى بى اراده و ناتوان درآورند. | |
− | + | ب. استفاده از نیروى نظامى: این منحصر به عصر و زمان ما نیست که شیاطین براى یافتن منطقههاى نفوذ به قدرت نظامى متوسل مىشوند، همیشه بازوى نظامى یکى از بازوهاى مهم و خطرناک همه جباران و ستمگران جهان بوده است. | |
− | + | ج. برنامههاى اقتصادى و ظاهرا انسانی: یکى دیگر از وسائل مؤثر نفوذ [[شیطان]] از طریق شرکت در اموال و نفوس است، باز در اینجا مىبینیم بعضى از مفسران شرکت در اموال را منحصرا به معنى "ربا"، و شرکت در اولاد را فقط به معنى فرزندان نامشروع دانستهاند در حالى که این دو کلمه معنى بسیار وسیعترى دارد که همه اموال حرام و فرزندان نامشروع و غیر آن را شامل مىشود. مثلا در عصر و زمان خود مىبینیم که شیاطین جهانخوار، مرتبا پیشنهاد سرمایهگذارى و تاسیس شرکتها و ایجاد انواع کارخانهها و مراکز تولیدى در کشورهاى ضعیف مىکنند، و زیر پوشش این شرکتها انواع فعالیتهاى خطرناک و مضر را انجام مىدهند، جاسوسهاى خود را به نام کارشناس فنى یا مشاور اقتصادى و مهندس و تکنیسین به این کشورها اعزام مىدارند، و با لطائف الحیل آخرین رمق آنها را می مکند و از رشد و نمو و استقلال اقتصادى آنها جلوگیرى مىکنند. | |
− | و گاهى به | + | د. برنامههاى مخرب روانی: استفاده از وعدههاى مغرور کننده و انواع فریبها و نیرنگها یکى دیگر از برنامههاى شیطانها است، آنها روانشناسان و روانکاوان ماهرى را براى اغفال و فریب مردم سادهدل و حتى هوشیار تربیت کردهاند، گاهى به نام اینکه دروازه تمدن بزرگ در چند قدمى آنها است، و یا این که در آینده نزدیکى در ردیف اولین کشورهاى متمدن و پیشرو قرار خواهند گرفت، و یا این که نسل آنها نسل نمونه و بىنظیرى است که مىتواند در پرتو برنامههاى آنان به اوج عظمت برسد و امثال این خیالات و پندارها، آنها را سرگرم مىسازند که همه در جمله "و عدهم" خلاصه مىشود! و گاهى به عکس از طریق تحقیر و تضعیف روحیه و اینکه آنها هرگز توانایى مبارزه با قدرتهاى عظیم جهانى را ندارند و میان تمدنشان با تمدن کشورهاى پیشرفته صدها سال فاصله است آنان را از هر گونه تلاش و کوششى باز مىدارند.<ref> مکارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، ناشر دارالکتب الإسلامیة، چاپ ۱۳۷۴ ش، چاپ اول، ج۱۲ ص ۱۸۴.</ref> |
− | |||
− | |||
− | + | *'''حرص و طمع از اوصاف یهود:''' | |
− | آنها را | + | {{متن قرآن|«وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکوا یوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یعْمَلُونَ»}}.<ref>[[سوره بقره]]/۹۶.</ref> آنها را حریصترین مردم حتى حریصتر از مشرکان بر زندگى (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهى یافت (تا آنجا) که هر یک از آنها دوست دارد هزار سال عمر کند در حالى که این عمر طولانى او را از عقاب خداوند باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بینا است. |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | و | + | از تاریخ زندگى [[یهود|یهود]] -علاوه بر آیات مختلف [[قرآن|قرآن مجید]]- چنین بر مىآید که آنها خود را یک نژاد برتر مىدانستند، و معتقد بودند گل سر سبد جامعه انسانیت اند، [[بهشت]] به خاطر آنها آفریده شده،<ref>[[سوره بقره]]/۱۱۱.</ref> و آتش جهنم با آنها چندان کارى ندارد! آنها فرزندان خدا و دوستان خاص او هستند!<ref>[[سوره مائده]]/۱۸.</ref> این خود خواهى ابلهانه در آیات مختلفى از قرآن که سخن از یهود مىگوید منعکس است. این پندارهاى موهوم از یک سو آنها را به ظلم و جنایت و گناه و طغیان دعوت مىکرد و از سوى دیگر به کبر و خودپسندى و خودبرتربینى. |
− | و در | + | آیه مورد بحث از [[حرص]] شدید آنها به مادیات چنین سخن مىگوید: "تو آنها را حریصترین مردم بر زندگى مىبینى" حتى حریصتر از مشرکان در اندوختن مال و ثروت، حریص در قبضه کردن دنیا، حریص در انحصارطلبى، آنها حتى از مشرکان که طبعا مىبایست در جمعآورى اموال از همه حریصتر باشند و از هر راه بدست آورند باکى نداشته باشند حریصترند. آنچنان علاقه به دنیا دارند که هر یک از آنها دوست دارد هزار سال عمر کند. براى جمع ثروت بیشتر یا به خاطر ترس از مجازات! آرى هر یک تمناى عمر هزار ساله دارد "ولى این عمر طولانى او را از عذاب خداوند باز نخواهد داشت و اگر گمان کنند که خداوند از اعمالشان آگاه نیست، اشتباه مىکنند خداوند نسبت به اعمال آنها بصیر و بینا است"<ref>[[سوره آل عمران]]/۱۶۳.</ref>.<ref>علامه طباطبائى، محمدحسین؛ ترجمه موسوى همدانى، سید محمدباقر، قم، ناشر دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، سال چاپ ۱۳۷۴ ش، چاپ پنجم، ج۱ ص ۳۴۲ - مکارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه، ناشر دارالکتب الإسلامیة، مکان چاپ تهران، سال چاپ ۱۳۷۴ ش، چاپ اول، ج۱، ص۳۵۴.</ref> |
− | + | ==آثار شوم طمع در زندگى == | |
− | + | #حرص [[انسان]] را به رنج و زحمت ابدى گرفتار مى سازد. | |
− | + | #حریص هرگز سیر نمى شود و به همین دلیل اگر مالک تمام دنیا گردد باز فقیر است. | |
− | + | #حریص همچون فقیران زندگى مى کند و همچون فقیران مى میرد ولى همچون اغنیا در [[قیامت|قیامت]] محاسبه مى شود. | |
− | + | #حرص انسان را به هلاکت مى افکند زیرا شخص حریص به خاطر دلباختگى به دنیا خطراتى را که در اطراف او وجود دارد نمى بیند و با عجله و شتاب به پیش مى تازد. | |
− | + | #حرص آبروى انسان را مى ریزد و ارزش او را در نظرها پایین مى آورد، چرا که شخص حریص براى رسیدن به مقصود خود حتى ملاحظات اجتماعى را کنار مى گذارد و همچون اسیرى که زنجیر به گردن او افکنده باشند به این سو و آن سو کشیده مى شود. | |
− | + | #طمع، انسان را آلوده به انواع [[گناه|گناهان]] مانند: [[دروغ]]، [[خیانت|خیانت]]، [[ظلم]] و [[غصب]] حقوق دیگران مى کند، چرا که اگر بخواهد [[حلال]] و [[حرام]] خدا را رعایت کند به مقصودش نمى رسد. | |
− | # حرص انسان را به رنج و زحمت ابدى گرفتار | + | #حرص، انسان را از [[الله|خدا]] دور مى سازد، در نظر بندگان خدا کوچک مى کند، [[طمأنینه|آرامش]] را از او سلب مى نماید و زندگى توأم با ناراحتى و شکنجه براى او به بار مى آورد. |
− | # | + | #حریص اموالى را مى اندوزد که زحمت و مسؤولیتش از آن اوست و سود و استفاده اش از آن دیگران. |
− | # | + | #طمع نتیجه [[سوء ظن|سوء ظنّ]] به خداست و محصولش تشدید این سوء ظنّ مى باشد.<ref>مکارم شیرازی، ناصر؛ اخلاق در قرآن، قم، ناشر مدرسه امام علی بن ابی طالب، سال ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۲ ، ص۹۸.</ref> همین معنى به صورت دیگرى در فرمان به [[مالک اشتر نخعی|مالک اشتر]] در [[نهج البلاغة|نهج البلاغه]] آمده است آنجا که [[امام علی علیه السلام|امام علی]] (ع) مالک اشتر را از مشورت با بخیلان و افراد ترسو و حریصان برحذر مى دارد، سپس مى افزاید: «اِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزٌ شَتَّى یجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللهِ؛ بخل و ترس و حرص، غرایز مختلفى هستند که یک ریشه دارند و آن سوء ظنّ به خداست!»<ref> نهج البلاغه، صبحی الصالح؛ تهران، ناشر دارالاسوه للطباعه والنشر، چاپ۳، سال ۱۴۲۱ه.ق، نامه ۵۳. </ref> کسى که [[حسن ظن|حسن ظنّ]] به پروردگار و قدرت او نسبت به انجام وعده هایى که درباره تأمین [[رزق]] و روزى بندگان تلاشگر داده، داشته باشد هرگز براى جمع آورى اموال حرص نمى زند. |
− | # حرص انسان را به | ||
− | # حرص آبروى انسان را | ||
− | # طمع، انسان را آلوده به انواع گناهان مانند: | ||
− | # حرص، انسان را از خدا دور | ||
− | # | ||
− | # طمع | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
− | <references/> | + | <references /> |
+ | ==منابع== | ||
− | + | * حسین دانش، طمع، [http://www.pajoohe.ir دانشنامه پژوهه]، تاریخ بازیابی: ۲۹ مهر ۱۳۹۱. | |
− | حسین دانش، طمع، [http://www.pajoohe.ir | ||
[[رده:صفات ناپسند]] | [[رده:صفات ناپسند]] | ||
[[رده:اخلاق فردی]] | [[رده:اخلاق فردی]] | ||
[[رده:مقاله های مرتبط به دانشنامه]] | [[رده:مقاله های مرتبط به دانشنامه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۹ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۵۳
این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.
(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
"طمع" در لغت تمایل نفس به چیزى از روى آرزوى شدید و آزمندى است.[۱] و در اصطلاح قرآنی توقع داشتن و حریص بودن در اموال و زندگی مردم است.[۲] طمع و دنیاپرستى و دلباختگى و دلدادگى نسبت به مواهب مادّى از دیدگاه قرآن و روایات، بسیار خطرناک و نکوهیده و مایه انواع شرّ و فساد است.
طمع در آیات قرآن
- پرهیز از طمع:
«لاتَمُدَّنَّ عَینَیک إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَلاتَحْزَنْ عَلَیهِمْ وَاخْفِضْ جَناحَک لِلْمُؤْمِنِینَ».[۳] هرگز چشم خود را به نعمتهاى (مادى) که به گروههایى از آنها (کفار) دادیم میفکن، و بخاطر آنچه آنها دارند غمگین مباش و بال و پر خود را براى مؤمنین فرود آر.
آیه مذکور دستور مهمی به پیامبر صلی الله علیه و آله مىدهد، می فرماید: هرگز چشم خود را به نعمت هاى مادى که به گروههایى از کفار دادهایم میفکن، این نعمت هاى مادى نه پایدارند، نه خالى از دردسر، حتى در بهترین حالاتش نگاهدارى آن سخت مشکل است، بنابراین چیزى نیست که چشم تو را به سوى خود جلب کند و در برابر آن موهبت بزرگ معنوى (قرآن) که خدا به تو داده است، قابل اهمیت باشد. سپس اضافه مىکند، هرگز به خاطر این مال و ثروت و نعمت هاى مادى که در دست آنهاست، غمگین مباش. در حقیقت دستور اول راجع به چشم ندوختن به نعمت هاى مادى است و دستور دوم درباره غم نخوردن در برابر محرومیت از آن است.[۴]
- عوامل طمع شیطان به فریب انسان:
«اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِک وَأَجْلِبْ عَلَیهِمْ بِخَیلِک وَ رَجِلِک وَ شارِکهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَالْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یعِدُهُمُ الشَّیطانُ إِلاَّ غُرُوراً».[۵] هر کدام از آنها را مىتوانى با صداى خودت تحریک کن، و لشکر سواره و پیادهات را بر آنها گسیل دار، و در ثروت و فرزندانشان شرکت جوى، و آنها را با وعدهها سرگرم کن ولى شیطان جز فریب و دروغ وعدهاى نمىدهد.
جالب اینکه قرآن در آیه فوق به چهار بخش مهم و اصولى از این وسائل، اشاره مىکند و به انسانها مىگوید که از چهار طرف مراقب خویش باشند:
الف. برنامههاى تبلیغاتى: جمله «وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِک» که بعضى از مفسران آن را تنها به معنى نغمههاى هوسانگیز موسیقى و خوانندگى تفسیر کردهاند، معنى وسیعى دارد که هر گونه تبلیغات گمراه کننده را که در آن از وسائل صوتى و سمعى استفاده مىشود شامل مىگردد. به این ترتیب نخستین برنامه شیطان، استفاده از این وسائل است. این مساله مخصوصا در دنیاى امروز که دنیاى فرستندههاى رادیویى و دنیاى تبلیغات گسترده سمعى و بصرى است، از هر زمانى روشنتر و آشکارتر است، چرا که شیاطین و احزاب آنها در شرق و غرب جهان بر این وسیله مؤثر تکیه دارند، و بخش عظیمى از سرمایههاى خود را در این راه مصرف مىکنند، تا بندگان خدا را استعمار کنند و از راه حق که راه آزادى و استقلال و ایمان و تقوى است منحرف سازند و به صورت بردگانى بى اراده و ناتوان درآورند.
ب. استفاده از نیروى نظامى: این منحصر به عصر و زمان ما نیست که شیاطین براى یافتن منطقههاى نفوذ به قدرت نظامى متوسل مىشوند، همیشه بازوى نظامى یکى از بازوهاى مهم و خطرناک همه جباران و ستمگران جهان بوده است.
ج. برنامههاى اقتصادى و ظاهرا انسانی: یکى دیگر از وسائل مؤثر نفوذ شیطان از طریق شرکت در اموال و نفوس است، باز در اینجا مىبینیم بعضى از مفسران شرکت در اموال را منحصرا به معنى "ربا"، و شرکت در اولاد را فقط به معنى فرزندان نامشروع دانستهاند در حالى که این دو کلمه معنى بسیار وسیعترى دارد که همه اموال حرام و فرزندان نامشروع و غیر آن را شامل مىشود. مثلا در عصر و زمان خود مىبینیم که شیاطین جهانخوار، مرتبا پیشنهاد سرمایهگذارى و تاسیس شرکتها و ایجاد انواع کارخانهها و مراکز تولیدى در کشورهاى ضعیف مىکنند، و زیر پوشش این شرکتها انواع فعالیتهاى خطرناک و مضر را انجام مىدهند، جاسوسهاى خود را به نام کارشناس فنى یا مشاور اقتصادى و مهندس و تکنیسین به این کشورها اعزام مىدارند، و با لطائف الحیل آخرین رمق آنها را می مکند و از رشد و نمو و استقلال اقتصادى آنها جلوگیرى مىکنند.
د. برنامههاى مخرب روانی: استفاده از وعدههاى مغرور کننده و انواع فریبها و نیرنگها یکى دیگر از برنامههاى شیطانها است، آنها روانشناسان و روانکاوان ماهرى را براى اغفال و فریب مردم سادهدل و حتى هوشیار تربیت کردهاند، گاهى به نام اینکه دروازه تمدن بزرگ در چند قدمى آنها است، و یا این که در آینده نزدیکى در ردیف اولین کشورهاى متمدن و پیشرو قرار خواهند گرفت، و یا این که نسل آنها نسل نمونه و بىنظیرى است که مىتواند در پرتو برنامههاى آنان به اوج عظمت برسد و امثال این خیالات و پندارها، آنها را سرگرم مىسازند که همه در جمله "و عدهم" خلاصه مىشود! و گاهى به عکس از طریق تحقیر و تضعیف روحیه و اینکه آنها هرگز توانایى مبارزه با قدرتهاى عظیم جهانى را ندارند و میان تمدنشان با تمدن کشورهاى پیشرفته صدها سال فاصله است آنان را از هر گونه تلاش و کوششى باز مىدارند.[۶]
- حرص و طمع از اوصاف یهود:
«وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشْرَکوا یوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِما یعْمَلُونَ».[۷] آنها را حریصترین مردم حتى حریصتر از مشرکان بر زندگى (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهى یافت (تا آنجا) که هر یک از آنها دوست دارد هزار سال عمر کند در حالى که این عمر طولانى او را از عقاب خداوند باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بینا است.
از تاریخ زندگى یهود -علاوه بر آیات مختلف قرآن مجید- چنین بر مىآید که آنها خود را یک نژاد برتر مىدانستند، و معتقد بودند گل سر سبد جامعه انسانیت اند، بهشت به خاطر آنها آفریده شده،[۸] و آتش جهنم با آنها چندان کارى ندارد! آنها فرزندان خدا و دوستان خاص او هستند![۹] این خود خواهى ابلهانه در آیات مختلفى از قرآن که سخن از یهود مىگوید منعکس است. این پندارهاى موهوم از یک سو آنها را به ظلم و جنایت و گناه و طغیان دعوت مىکرد و از سوى دیگر به کبر و خودپسندى و خودبرتربینى.
آیه مورد بحث از حرص شدید آنها به مادیات چنین سخن مىگوید: "تو آنها را حریصترین مردم بر زندگى مىبینى" حتى حریصتر از مشرکان در اندوختن مال و ثروت، حریص در قبضه کردن دنیا، حریص در انحصارطلبى، آنها حتى از مشرکان که طبعا مىبایست در جمعآورى اموال از همه حریصتر باشند و از هر راه بدست آورند باکى نداشته باشند حریصترند. آنچنان علاقه به دنیا دارند که هر یک از آنها دوست دارد هزار سال عمر کند. براى جمع ثروت بیشتر یا به خاطر ترس از مجازات! آرى هر یک تمناى عمر هزار ساله دارد "ولى این عمر طولانى او را از عذاب خداوند باز نخواهد داشت و اگر گمان کنند که خداوند از اعمالشان آگاه نیست، اشتباه مىکنند خداوند نسبت به اعمال آنها بصیر و بینا است"[۱۰].[۱۱]
آثار شوم طمع در زندگى
- حرص انسان را به رنج و زحمت ابدى گرفتار مى سازد.
- حریص هرگز سیر نمى شود و به همین دلیل اگر مالک تمام دنیا گردد باز فقیر است.
- حریص همچون فقیران زندگى مى کند و همچون فقیران مى میرد ولى همچون اغنیا در قیامت محاسبه مى شود.
- حرص انسان را به هلاکت مى افکند زیرا شخص حریص به خاطر دلباختگى به دنیا خطراتى را که در اطراف او وجود دارد نمى بیند و با عجله و شتاب به پیش مى تازد.
- حرص آبروى انسان را مى ریزد و ارزش او را در نظرها پایین مى آورد، چرا که شخص حریص براى رسیدن به مقصود خود حتى ملاحظات اجتماعى را کنار مى گذارد و همچون اسیرى که زنجیر به گردن او افکنده باشند به این سو و آن سو کشیده مى شود.
- طمع، انسان را آلوده به انواع گناهان مانند: دروغ، خیانت، ظلم و غصب حقوق دیگران مى کند، چرا که اگر بخواهد حلال و حرام خدا را رعایت کند به مقصودش نمى رسد.
- حرص، انسان را از خدا دور مى سازد، در نظر بندگان خدا کوچک مى کند، آرامش را از او سلب مى نماید و زندگى توأم با ناراحتى و شکنجه براى او به بار مى آورد.
- حریص اموالى را مى اندوزد که زحمت و مسؤولیتش از آن اوست و سود و استفاده اش از آن دیگران.
- طمع نتیجه سوء ظنّ به خداست و محصولش تشدید این سوء ظنّ مى باشد.[۱۲] همین معنى به صورت دیگرى در فرمان به مالک اشتر در نهج البلاغه آمده است آنجا که امام علی (ع) مالک اشتر را از مشورت با بخیلان و افراد ترسو و حریصان برحذر مى دارد، سپس مى افزاید: «اِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزٌ شَتَّى یجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللهِ؛ بخل و ترس و حرص، غرایز مختلفى هستند که یک ریشه دارند و آن سوء ظنّ به خداست!»[۱۳] کسى که حسن ظنّ به پروردگار و قدرت او نسبت به انجام وعده هایى که درباره تأمین رزق و روزى بندگان تلاشگر داده، داشته باشد هرگز براى جمع آورى اموال حرص نمى زند.
پانویس
- ↑ راغب اصفهانى، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، دمشق، ناشر دارالعلم الدار الشامیة تحقیق، صفوان عدنان داودى، چاپ ۱۴۱۲ ق، چاپ اول، ماده طمع.
- ↑ علامه طباطبائى، محمدحسین؛ ترجمه موسوى همدانى، سید محمدباقر، قم، ناشر دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ ۱۳۷۴ ش، چاپ پنجم، ج۱، ص ۳۴۴.
- ↑ سوره حجر/۸۸.
- ↑ مکارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه، ناشر دارالکتب الإسلامیة، مکان چاپ تهران، سال چاپ ۱۳۷۴ ش، چاپ اول، ج۱۱، ص ۱۳۱.
- ↑ سوره اسراء/۶۴.
- ↑ مکارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، ناشر دارالکتب الإسلامیة، چاپ ۱۳۷۴ ش، چاپ اول، ج۱۲ ص ۱۸۴.
- ↑ سوره بقره/۹۶.
- ↑ سوره بقره/۱۱۱.
- ↑ سوره مائده/۱۸.
- ↑ سوره آل عمران/۱۶۳.
- ↑ علامه طباطبائى، محمدحسین؛ ترجمه موسوى همدانى، سید محمدباقر، قم، ناشر دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، سال چاپ ۱۳۷۴ ش، چاپ پنجم، ج۱ ص ۳۴۲ - مکارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه، ناشر دارالکتب الإسلامیة، مکان چاپ تهران، سال چاپ ۱۳۷۴ ش، چاپ اول، ج۱، ص۳۵۴.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر؛ اخلاق در قرآن، قم، ناشر مدرسه امام علی بن ابی طالب، سال ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۲ ، ص۹۸.
- ↑ نهج البلاغه، صبحی الصالح؛ تهران، ناشر دارالاسوه للطباعه والنشر، چاپ۳، سال ۱۴۲۱ه.ق، نامه ۵۳.
منابع
- حسین دانش، طمع، دانشنامه پژوهه، تاریخ بازیابی: ۲۹ مهر ۱۳۹۱.