الفوائد المدنیه (کتاب): تفاوت بین نسخهها
جز (Aghajani صفحهٔ الفوائد المدنیه و الشواهد المکیه را به الفوائد المدنیه و الشواهد المکیه (کتاب) منتقل کرد) |
مهدی موسوی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۳: | سطر ۳: | ||
|عنوان= | |عنوان= | ||
− | |تصویر=[[پرونده: | + | |تصویر=[[پرونده:الفوائدالمدنیة.jpg|240px|وسط]] |
|نویسنده=محمدامین استرآبادی | |نویسنده=محمدامین استرآبادی | ||
سطر ۲۶: | سطر ۲۶: | ||
محمدامين استرآبادي از جمله علماي اخباري است كه آثار چندي از او بر جاي مانده است از جمله « الفوائد المدينه» . | محمدامين استرآبادي از جمله علماي اخباري است كه آثار چندي از او بر جاي مانده است از جمله « الفوائد المدينه» . | ||
− | |||
− | == معرفی اجمالی کتاب | + | ==معرفی اجمالی کتاب== |
− | + | كتاب « الفوائد المدنية » تأليف محمد امين استرآبادى رئيس و بنيانگذار اخبارىگرى، مشتمل بر مطالبى راجع به فقه و فقاهت و فقيه مىباشد كه به زبان عربى و در قرن يازدهم هجرى تأليف گرديده است. | |
− | |||
− | + | در ذیل « الفوائد المدنية »، کتاب « الشواهد المكيه » كه تأليف سيد نور الدين عاملی (رحمت الله عليه) است آمده و به نقد و بررسي مطالب ارائه شده در « الفوائد المدينه» پرداخته و دفاعيه ها و رديه هایی در عقايد شيعه را عنوان كرده است. عمده مبحث این كتاب به اثبات باب اجتهاد در شيعه اشاره دارد. | |
− | پس از مقدمهاى راجع به مؤلف كه توسط ابو احمد آل عصفور بحرانى نوشته شده، متن كتاب فوائد | + | ==محتوای کتاب== |
+ | |||
+ | پس از مقدمهاى راجع به مؤلف كه توسط ابو احمد آل عصفور بحرانى نوشته شده، متن كتاب فوائد المدنيه آمده كه داراى يك مقدمه، دوازده فصل و يك خاتمه است. | ||
+ | |||
+ | مقدمه كتاب داراى چندين فايده مىباشد كه مسائل گوناگونى در آن مطرح گرديده است. | ||
+ | |||
+ | اولین فايده اعلام نظر برخى از اصولیون متأخر مىباشد كه رعيت را در زمان غيبت به مجتهد و مقلد تقسيم كردهاند و گفتهاند: بر مقلد واجب است كه در مسائل غير ضرورى بر طبق نظر و ظن مجتهد عمل كند. | ||
+ | |||
+ | مجتهد مطلق نيز به معنى كسى است كه توانا بر استنباط مسائل شرعيه فرعیه نظريه باشد. | ||
+ | |||
+ | ايشان به علومى كه يك مجتهد بايد دارا باشد از قبيل كلام، اصول، صرف، نحو لغت و... اشاره كرده و به كلام شهيد ثانى در بعضى از كتب فقهيهاش در بيان شرايط قاضى استناد مىنمايد. | ||
+ | |||
+ | مؤلف ريشه اين تقسيم را كه اصولیون بيان كردهاند، در ديدگاه عامه مىداند كه آنها نيز به چنين تقسيمى پرداختهاند. | ||
+ | |||
+ | ديدگاه شافعيه در مورد مجتهد مطلق و نگرش عامه در مورد اجتهاد مجتهدهاى چهارگانه، ديگر مطالب اين بخش مىباشند؛ به اين معنا كه اجماعى در ميان عامه منعقد شده مبنى بر اينكه تا روز قيامت به غير از اجتهاد مجتهدهاى چهارگانه نمىتوان عمل نمود. | ||
+ | |||
+ | مؤلف در فايده بعدى به يك عقيده ديگر از عامه پرداخته كه البته در مورد بعضى از آنها بوده و به اين صورت است كه خداوند براى هر زمانى معصومى را خليفه پيامبر(ص) قرار داده است به طورى كه آن شخص در هر زمان تا روز قيامت با وحى مرتبط مىباشد. | ||
+ | |||
+ | وى بعد از نقل هر يك از اقوال مذكور به پاسخ آنها نيز پرداخته است. | ||
+ | |||
+ | يكى از فوايدى كه ايشان نقل كرده، مربوط به عقيده اخباریون است مبنى بر اينكه احكام شرعيه ما هيچ مدرک ى به غير از احاديث عترت طاهره عليهمالسلام ندارد. | ||
+ | |||
+ | وى اين نظريه را به صدوقين و كلينى نسبت داده است. | ||
+ | |||
+ | وى در ضمن اين فايده، اشارهاى نيز به نظريه شيخ طوسى دارد كه اجماع را دليل بر پذيرش خبر واحد گرفته است. | ||
+ | |||
+ | عقيده مخطئه و مصوبه و طرفداران هر يك از اين دو نظريه نيز در ذيل همين فايده ذكر شدهاند. | ||
+ | |||
+ | تحقق مجتهد كل در نزد عامه ضمن فايده ديگرى محل اختلاف معرفى شده و از بزرگانى چون آمدى و صدر الشريعه عدم تحقق مجتهد كل نقل شده است. | ||
+ | |||
+ | ايشان در اواخر فوايد، به نظر هر يك از اخبارىها و اصولیون در مورد خبر واحد، اشاره كرده و از صاحب معالم جملهاى را در اين زمينه نقل كرده و به توضيحش پرداخته است. | ||
+ | |||
+ | آخرين فايده، در مورد قرائنى است كه با تكيه بر آنها احتمال سهو و افترا در خصوص الفاظ بعضى از اخبار برطرف مىشود. | ||
'''فصل اول''' | '''فصل اول''' | ||
فصل اول در باره ابطال تمسك به استنباطات ظنيه در نفس احكام الهى مىباشد كه در ضمن دوازده وجه مورد بررسى قرار گرفته است: | فصل اول در باره ابطال تمسك به استنباطات ظنيه در نفس احكام الهى مىباشد كه در ضمن دوازده وجه مورد بررسى قرار گرفته است: | ||
+ | |||
وجه اول عدم ظهور دلالت قطعيه بر جواز اعتماد بر ظن است. | وجه اول عدم ظهور دلالت قطعيه بر جواز اعتماد بر ظن است. | ||
+ | |||
وجه دوم آياتى است كه ظن را مغنى از حق نمىدانند، مانند آيه 28 سوره نجم كه مىفرمايد:« إن الظن لا يغني من الحق شيئا». | وجه دوم آياتى است كه ظن را مغنى از حق نمىدانند، مانند آيه 28 سوره نجم كه مىفرمايد:« إن الظن لا يغني من الحق شيئا». | ||
+ | |||
وجه سوم استدلالى است كه اماميه بر عصمت امام( عليه السلام) كردهاند و آن اين است كه اگر چنين نبود لازم مىآمد امر خداوند به تبعيت از خطا كه عقلا قبيح مىباشد. | وجه سوم استدلالى است كه اماميه بر عصمت امام( عليه السلام) كردهاند و آن اين است كه اگر چنين نبود لازم مىآمد امر خداوند به تبعيت از خطا كه عقلا قبيح مىباشد. | ||
+ | |||
وجه چهارم اين است كه صلاح نيست خداوند مناط احكامش را چيزى قرار بدهد كه نفس بدان مطمئن نمىگردد. | وجه چهارم اين است كه صلاح نيست خداوند مناط احكامش را چيزى قرار بدهد كه نفس بدان مطمئن نمىگردد. | ||
+ | |||
وجه پنجم اين است كه مناط احكام نبايد چيزى باشد كه با اختلاف اذهان، احوال و اشخاص مختلف مىگردد. | وجه پنجم اين است كه مناط احكام نبايد چيزى باشد كه با اختلاف اذهان، احوال و اشخاص مختلف مىگردد. | ||
+ | |||
وجه ششم اين است كه شريعت سهله سمحه نمىتواند مبنى بر استنباطات دشوار اضطرارى گردد. | وجه ششم اين است كه شريعت سهله سمحه نمىتواند مبنى بر استنباطات دشوار اضطرارى گردد. | ||
+ | |||
وجه هفتم اين است كه مفاسد مبتنى شدن احكام الهى بر استنباطات ظنيه بيش از آن است كه قابل شمارش باشد. | وجه هفتم اين است كه مفاسد مبتنى شدن احكام الهى بر استنباطات ظنيه بيش از آن است كه قابل شمارش باشد. | ||
+ | |||
وجه هشتم اين است كه ظن معتبر نيز نزد مجتهد و فقيه امرى مخفى و غير منضبط است. | وجه هشتم اين است كه ظن معتبر نيز نزد مجتهد و فقيه امرى مخفى و غير منضبط است. | ||
+ | |||
وجه نهم اين است كه ظن از باب شبهات است و وجوب توقف عند الشبهات چيزى است كه در روايات ما به اثبات رسيده است. | وجه نهم اين است كه ظن از باب شبهات است و وجوب توقف عند الشبهات چيزى است كه در روايات ما به اثبات رسيده است. | ||
+ | |||
وجه دهم اين است كه روايات صريحه هر طريقى را كه به اختلاف فتاوى منجر شود مردود دانسته است مگر اينكه تقيهاى در كار باشد. | وجه دهم اين است كه روايات صريحه هر طريقى را كه به اختلاف فتاوى منجر شود مردود دانسته است مگر اينكه تقيهاى در كار باشد. | ||
+ | |||
وجه يازدهم اين است كه عامه نظريهاى در باره ظن دارند كه علامه با بخشى از آن موافقت نموده است و حاصلش اين است كه عمل به ظن يا خارج از شريعت است يا قاطع استمرار آن. | وجه يازدهم اين است كه عامه نظريهاى در باره ظن دارند كه علامه با بخشى از آن موافقت نموده است و حاصلش اين است كه عمل به ظن يا خارج از شريعت است يا قاطع استمرار آن. | ||
+ | |||
وجه دوازدهم اين است كه اجتهاد تنها در غير ضروريات دينى معنا دارد، از طرفى ما ثابت كرديم خداوند داراى احكامى است كه اثباتشان نيازمند ادله قطعيه است. | وجه دوازدهم اين است كه اجتهاد تنها در غير ضروريات دينى معنا دارد، از طرفى ما ثابت كرديم خداوند داراى احكامى است كه اثباتشان نيازمند ادله قطعيه است. | ||
سطر ۹۱: | سطر ۱۳۳: | ||
خاتمه كتاب نيز در مورد قواعد اصوليهاى است كه در اوائل كتب جمع آورى شده از قدماء اخباريين آمدهاند. | خاتمه كتاب نيز در مورد قواعد اصوليهاى است كه در اوائل كتب جمع آورى شده از قدماء اخباريين آمدهاند. | ||
− | + | ==منابع== | |
− | |||
− | |||
− | |||
− | == منابع == | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | + | *جامع فقه اهل البیت [لوح فشرده]: بخش کتابشناسی، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی نور. | |
− | [ | ||
[[رده:منابع فقهی]] | [[رده:منابع فقهی]] |
نسخهٔ ۱۰ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۳۱
نویسنده | محمدامین استرآبادی |
موضوع | اجتهاد و تقليد |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
|
محمدامين استرآبادي از جمله علماي اخباري است كه آثار چندي از او بر جاي مانده است از جمله « الفوائد المدينه» .
معرفی اجمالی کتاب
كتاب « الفوائد المدنية » تأليف محمد امين استرآبادى رئيس و بنيانگذار اخبارىگرى، مشتمل بر مطالبى راجع به فقه و فقاهت و فقيه مىباشد كه به زبان عربى و در قرن يازدهم هجرى تأليف گرديده است.
در ذیل « الفوائد المدنية »، کتاب « الشواهد المكيه » كه تأليف سيد نور الدين عاملی (رحمت الله عليه) است آمده و به نقد و بررسي مطالب ارائه شده در « الفوائد المدينه» پرداخته و دفاعيه ها و رديه هایی در عقايد شيعه را عنوان كرده است. عمده مبحث این كتاب به اثبات باب اجتهاد در شيعه اشاره دارد.
محتوای کتاب
پس از مقدمهاى راجع به مؤلف كه توسط ابو احمد آل عصفور بحرانى نوشته شده، متن كتاب فوائد المدنيه آمده كه داراى يك مقدمه، دوازده فصل و يك خاتمه است.
مقدمه كتاب داراى چندين فايده مىباشد كه مسائل گوناگونى در آن مطرح گرديده است.
اولین فايده اعلام نظر برخى از اصولیون متأخر مىباشد كه رعيت را در زمان غيبت به مجتهد و مقلد تقسيم كردهاند و گفتهاند: بر مقلد واجب است كه در مسائل غير ضرورى بر طبق نظر و ظن مجتهد عمل كند.
مجتهد مطلق نيز به معنى كسى است كه توانا بر استنباط مسائل شرعيه فرعیه نظريه باشد.
ايشان به علومى كه يك مجتهد بايد دارا باشد از قبيل كلام، اصول، صرف، نحو لغت و... اشاره كرده و به كلام شهيد ثانى در بعضى از كتب فقهيهاش در بيان شرايط قاضى استناد مىنمايد.
مؤلف ريشه اين تقسيم را كه اصولیون بيان كردهاند، در ديدگاه عامه مىداند كه آنها نيز به چنين تقسيمى پرداختهاند.
ديدگاه شافعيه در مورد مجتهد مطلق و نگرش عامه در مورد اجتهاد مجتهدهاى چهارگانه، ديگر مطالب اين بخش مىباشند؛ به اين معنا كه اجماعى در ميان عامه منعقد شده مبنى بر اينكه تا روز قيامت به غير از اجتهاد مجتهدهاى چهارگانه نمىتوان عمل نمود.
مؤلف در فايده بعدى به يك عقيده ديگر از عامه پرداخته كه البته در مورد بعضى از آنها بوده و به اين صورت است كه خداوند براى هر زمانى معصومى را خليفه پيامبر(ص) قرار داده است به طورى كه آن شخص در هر زمان تا روز قيامت با وحى مرتبط مىباشد.
وى بعد از نقل هر يك از اقوال مذكور به پاسخ آنها نيز پرداخته است.
يكى از فوايدى كه ايشان نقل كرده، مربوط به عقيده اخباریون است مبنى بر اينكه احكام شرعيه ما هيچ مدرک ى به غير از احاديث عترت طاهره عليهمالسلام ندارد.
وى اين نظريه را به صدوقين و كلينى نسبت داده است.
وى در ضمن اين فايده، اشارهاى نيز به نظريه شيخ طوسى دارد كه اجماع را دليل بر پذيرش خبر واحد گرفته است.
عقيده مخطئه و مصوبه و طرفداران هر يك از اين دو نظريه نيز در ذيل همين فايده ذكر شدهاند.
تحقق مجتهد كل در نزد عامه ضمن فايده ديگرى محل اختلاف معرفى شده و از بزرگانى چون آمدى و صدر الشريعه عدم تحقق مجتهد كل نقل شده است.
ايشان در اواخر فوايد، به نظر هر يك از اخبارىها و اصولیون در مورد خبر واحد، اشاره كرده و از صاحب معالم جملهاى را در اين زمينه نقل كرده و به توضيحش پرداخته است.
آخرين فايده، در مورد قرائنى است كه با تكيه بر آنها احتمال سهو و افترا در خصوص الفاظ بعضى از اخبار برطرف مىشود.
فصل اول فصل اول در باره ابطال تمسك به استنباطات ظنيه در نفس احكام الهى مىباشد كه در ضمن دوازده وجه مورد بررسى قرار گرفته است:
وجه اول عدم ظهور دلالت قطعيه بر جواز اعتماد بر ظن است.
وجه دوم آياتى است كه ظن را مغنى از حق نمىدانند، مانند آيه 28 سوره نجم كه مىفرمايد:« إن الظن لا يغني من الحق شيئا».
وجه سوم استدلالى است كه اماميه بر عصمت امام( عليه السلام) كردهاند و آن اين است كه اگر چنين نبود لازم مىآمد امر خداوند به تبعيت از خطا كه عقلا قبيح مىباشد.
وجه چهارم اين است كه صلاح نيست خداوند مناط احكامش را چيزى قرار بدهد كه نفس بدان مطمئن نمىگردد.
وجه پنجم اين است كه مناط احكام نبايد چيزى باشد كه با اختلاف اذهان، احوال و اشخاص مختلف مىگردد.
وجه ششم اين است كه شريعت سهله سمحه نمىتواند مبنى بر استنباطات دشوار اضطرارى گردد.
وجه هفتم اين است كه مفاسد مبتنى شدن احكام الهى بر استنباطات ظنيه بيش از آن است كه قابل شمارش باشد.
وجه هشتم اين است كه ظن معتبر نيز نزد مجتهد و فقيه امرى مخفى و غير منضبط است.
وجه نهم اين است كه ظن از باب شبهات است و وجوب توقف عند الشبهات چيزى است كه در روايات ما به اثبات رسيده است.
وجه دهم اين است كه روايات صريحه هر طريقى را كه به اختلاف فتاوى منجر شود مردود دانسته است مگر اينكه تقيهاى در كار باشد.
وجه يازدهم اين است كه عامه نظريهاى در باره ظن دارند كه علامه با بخشى از آن موافقت نموده است و حاصلش اين است كه عمل به ظن يا خارج از شريعت است يا قاطع استمرار آن.
وجه دوازدهم اين است كه اجتهاد تنها در غير ضروريات دينى معنا دارد، از طرفى ما ثابت كرديم خداوند داراى احكامى است كه اثباتشان نيازمند ادله قطعيه است.
فصل دوم فصل دوم در اين باره است كه مدرك مسائل غير ضرورى دين خواه اصلى باشد خواه فرعى، منحصر در مىگويد من براى اين مدعا ادلهاى دارم كه در ذيل آورده است.
فصل سوم فصل بعدى در اثبات تعذر مجتهد مطلق مىباشد. در ذيل اين فصل إن قلت و قلت مطرح شده مبنى بر اينكه حال كه چنين است چرا عدهاى با ثبوت مجتهد مطلق مخالفت كردهاند كه مؤلف پاسخ داده است.
فصل چهارم نيز مربوط به همين مسئله مطرح شده در فصل سوم مىباشد و در واقع مناقشهاى است راجع به ادله بيان شده در فصل سوم.
فصل پنجم در فصل پنجم گفته شده كه در بسيارى از مواضع ظن بنابر مذهب عامه حاصل مىشود بر خلاف خاصه. اين كلام مبتنى بر نظريهاى از عامه است در مورد بيانات پيامبر( صلى الله عليه و آله) كه مؤلف آن را ذكر كرده است.
فصل ششم در بسته بودن ابوابى كه عامه آنها را براى استنباطات ظنيه استحسانيه به وجوه تفصيليه گشودهاند مىباشد. مؤلف در اين فصل تك تك عامه از اجماع، قياس و غيرهما را آورده و به نقد و بررسى آنها پرداخته است.
فصل هفتم: در تبيين كسانى است كه مراجعه مردم در قضا و افتاء بدانها واجب است مؤلف در اين فصل به توقيع مشهور امام زمان( عليه السلام) اشاره كرده كه حضرت فرمودهاند:« و أما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلى رواة حديثنا فإنهم حجتي عليكم و أنا حجة الله عليهم»
فصل هشتم اين فصل در سدد پاسخگويى به بيست و يك سؤالى است كه همگى راجع به محدوده اجتهاد و توابع آن مىباشند براى مثال سؤال اول مربوط به رواياتى هست كه از ائمه عليه السلام وارد شده و مضمونشان اين است كه« إنما علينا أن نلقي عليكم الأصول و عليكم أن تفرعوا»
فصل نهم در تصحيح رواياتى است كه در كتب اربعه حديثى ما يعنى كافى، من لا يحضره الفقيه، تهذيب و استبصار مىباشد مؤلف در اينجا نيز به دوازده وجه تمسك كرده است.
فصل دهم اين فصل در بيان عدهاى از اصطلاحات عام البلوى مىباشد مانند نفس الامر، اعتبار ذهنى و...
فصل يازدهم اين فصل در بيان خطاهايى است كه معتزله و اشاعره در تعيين اول واجبات مرتكب شدهاند مىباشد.
فصل دوازدهم در اين فصل نيز به پارهاى از اشتباهات فلاسفه و حكماء پرداخته است.
خاتمه خاتمه كتاب نيز در مورد قواعد اصوليهاى است كه در اوائل كتب جمع آورى شده از قدماء اخباريين آمدهاند.
منابع
- جامع فقه اهل البیت [لوح فشرده]: بخش کتابشناسی، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی نور.